محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826608788
وظيفه جوانان مملكت شكستن سد آقازادگي است
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: وظيفه جوانان مملكت شكستن سد آقازادگي است
اگر طبقه آقازاده ها نبود، امروز محمد خاتمي، محمدرضا خاتمي و فائزه، مهدي، ياسر ومحسن هاشمي را در عرصه هاي سياسي واقتصادي نداشتيم. اصولاً در كجاي اسلام وسنت رسول الله (ص ) وائمه اطهار (ع ) آقازادگي وجود داشته كه به وسيله خانواده محدودي از روحانيون اين بلا دامن گير ايران اسلامي گرديده است.
باشگاه جواني برنا/مريم يارقلي- در قسمت اول مصاحبه،فاطمه رجبي، دختر بزرگ علامه دواني بر اين نكته تاكيد داشت كهدسته بندي آثار علامه دواني بايد توسط كارشناسان زبده حوزوي صورت بگيرد. چون متأسفانه در دانشگاهها چنين توانمندي هايي چندان بروز پيدا نكرده است تا بتوانند آثار علامه دواني را دسته بندي و آن را ارزيابي نمايند.
خانم رجبي مي گويد:در حوزه هاي علميه هم نه صرفاً كساني كه مشهور شده اند، بلكه آنهايي كه واقعاً قوي هستند، بايد بيايند آثار قلمي پدرم را بررسي كنند. چراكه من در كار پدرم نوآوري مي بينم كه در سالهاي بعد از انقلاب ديده نشده است. نوآوري نه به معناي تحريف مطالب، بلكه به معناي گره گشايي. از اين رو من فكر مي كنم ما به عنوان فرزندان پدر توان اين را نداريم كه زواياي زندگي ايشان را تحليل كنيم.
به گفته وي تعهد سختي كه علامه دواني به تشيع داشتند، دغدغه اصلي ايشان بود. ديد و برداشت فاطمه رجبي اين است كه علامه دواني ابداً حاضر نبودند به هر بهانه سياسي و غيرسياسي به اندازه سر سوزني از تشيع غفلت كنند و كوتاه بيايند.
و حال ادامه مصاحبه...
قرار است كه يك مجموعه 25 قسمتي با همان نام كتاب علامه دواني بنام نقد عمر درباره زندگي ايشان ساخته بشود. بنظر شما چرا اين روند به مرور زمان در جامعه ايران نهادينه مي شود كه بعد از اينكه عالمي پس از عمري فعاليت از دنيا رفت تازه گروههاي مختلف جامعه به فكر اين مي افتند كه اين عالم و اثارش را به جامعه بشناسانند؟
اول اينكه من خبر نداشتم كه اين مجموعه قرار است، ساخته شود. دوم اينكه خدا به خير بگذراند كه وقتي اين مجموعه ساخته مي شود، چقدر با زندگي پدرم ارتباط داشته باشد و تا چه ميزان مي تواند با انديشه، اعتقاد و فعاليت هاي علامه دواني تطبيق پيداكنند. سوم اينكه از آفت هاي جامعه ما اين است، البته زمان قبل از انقلاب را نمي گويم مسائلي را كه مي گويم مربوط به بعد از انقلاب است. زيرا ما انقلابي كرديم كه فرهنگ اساس آن بود. اما متاسفانه همه مسائل به نحوي سياسي است. چهره ماندگار، جشنواره فلان يا انتخاب فلان كاملاً سياسي است يا اينكه سياسي بودن بر اصل مسئله اولويت دارد.
همين باعث مي شود كه چهر ه هاي اصيل در پنهان و به دور از چشم مردم بمانند. حالا اگر سياستِ سياستگذاران ايجاب كند، افرادي مثل پدرم را مطرح مي كنند، اگر هم نه كه هيچ. علامه دواني هم كسي نبود كه يكي، دو سال فعاليت كرده و گمنام باشد، ايشان بيش از 50 سال فعاليت كردند و چون منبر داشتند، گروههاي مختلف مردم ايشان را مي شناختند. از اين رو به نظر مي رسد چرايي اين مسئله را بايد از سياستگذاران پرسيد. البته سالها پيش يك برنامه اي با نام "سيماي فرزانگان" توليد شد كه گوشه اي از زندگي پدر را نشان داد. اينكه اين برنامه چقدر توانست ابعاد كار پدر را نشان دهد، نمي دانم. خدا كند مجموعه اي كه قرار است، ساخته شود، بتواند گوشه اي از واقعيت هاي زندگي پدرم را نشان بدهد وگرنه سا خته نشود بهتر است.
رابطه شما با پدرتان چگونه بود؟
اگر اعضاي خانواده وارد نشوند و هر كس نخواهد نظر بدهد كه اينجور بوده يا نبوده، رابطه بسيار خوبي داشتيم. من دختر بزرگ پدرم هستم و سومين فرزند. دختري بودم كه پدرم را خيلي دوست داشتم . در مصاحبه اي هم كه با يك نشريه داشتم، گفتم كه نمي دانم اين علاقه چگونه شكل گرفته بود. علاقه دختري به پدري روحاني يا علاقه دختري به روحانيت كه خوب پدرش هم همين لباس را داشت. البته پدر نسبت به كارهاي سياسي من به هر دليلي موافق نبودند اما اين عدم موافقت ايشان به هيچ وجه مشكلي را در مراودات دختر و پدر ايجاد نكرد. به طوري كه پدرم شب قبل از روزي كه از دنيا رفتند، مهمان من بودند و در خانه من بودند و الآن هم من فكر مي كنم هنوز هم با من ارتباط دارند. خيلي هم روي اين موضوع كه جامعه در اين باره چه فكر مي كند ويا سياسي كاري چگونه به آن جهت مي دهد، حساسيت ندارم.
2 سال پيش، يكي از روزنامه ها براي اينكه شما را مورد حمله قرار بدهد، به پدرتان اشاره و بحث دارالتبليغ را مطرح كرد. اول اينكه قصد زير سؤال بردن علامه دواني بود يا خود شما؟ واكنش پدر شما نسبت به اين مسئله چه بود؟
من از سال هاي قبل از دوره اصلاحات، به خصوص در اوج اصلاحات مي نوشتم و سخنراني مي كردم. ولي خوب برخورد زيادي با من نمي شد، منهاي آن نامه اي كه خاتمي نوشته و دستور تعقيب و دستگيري من را به مراجع قضايي داد. بعدها تخريب شديدي عليه دولت نهم و من كه از دولت حمايت مي كردم شد. البته فكر نمي كنم فقط به خاطر دفاع از دولت تخريب صورت گرفت بلكه به خاطر افشاگري هايي كه من نسبت به زمامداران گذشته مي كردم، اين اتفاقات مي افتاد. به خصوص هنگامي كه من مقاله اي عليه خاتمي بخاطر سفرش به امريكا نوشتم، برايشان گران تمام شد و موجب شد تا يك تخريب بسيار گسترده اي عليه من به راه بيفتد، به طوري كه صدا و سيما هم تصوير من را نشان داد و عليه من خبر زد.
در اين ميان روزنامه اعتماد ملي علاوه بر مسائلي كه عليه من نوشت، يك مقاله عليه پدرم نوشت. من هميشه مي گويم كه در زمان شاه هم اينگونه نبود كه پدر را به گناه دختر بكشند آن هم در قالب كار فرهنگي اما اين كار را كردند و در اين مقاله دارالتبليغي را كه پدرم خودشان در نقد عمر درباره اش سخن گفتند و مسئله پنهاني نبود و همه مي دانستند، جايي بود كه شهيد مطهري در آن تدريس مي كردند و فضلاي بسياري هم در آنجا تربيت شده اند را به صورت يك گناه و يك جرم و به صورت يك كار تهديد آميز كه آن را افشا مي كنيم، بيان كردند. از اين مسئله پدرم بسيار نگران شدند و گفتند كه اينها براي آدم ها بي آبرويي را تدارك ديدند و براي اين كار به هر وسيله اي متوسل مي شوند.
مصالح و نگاه سياست گذاران تا به حال باعث شده است كه تحريفاتي در آثار يا انديشه علامه دواني ايجاد بشود؟ يا اينكه قصد داشته باشند از كلام پدر شما برداشت ديگري بكنند، بخصوص با توجه به حجم وسيع مصاحبه هايي كه درباره پدر شما انجام مي گيرد؟
ببينيد من صريح حرف مي زنم و از تخريب هم ابايي ندارم. ممكن است بعضي از نزديكان من هم از اين مسئله ناراحت بشوند اما مهم نيست. سالي كه پدرم از دنيا رفتند، براي حوزه هاي علميه عام الحزن بود چون بزرگان زيادي از جمله حضرت آيت الله العظمي تبريزي، آيت الله معرفت و با فاصله اي آيت الله العظمي فاضل و آيت الله مشكيني و ديگراني از دنيا رفتند. در اين 2 سال در سالگرد ها نگاه كنيد، چقدر مصاحبه درباره پدرم شده است. شايد از نظر دوستان و خانواده خيلي خوب باشد كه پدرم را مطرح مي كنند ولي از نظر من، كسي كه روحيه شيعي دارد و به دنبال اين است كه مقام روحانيت حفظ شود، اين مصاحبه ها لزومي ندارد.
واقعاً جاي تعجب است چرا حتي در نخستين سالگرد زعيمي چون آيت الله العظمي تبريزي هيچ مصاحبه يا مطلبي ديده نمي شود؟ چرا آيت الله فاضل مطرح نمي شوند؟ چرا آيت الله معرفت مطرح نمي شوند؟ در صورتي كه اين افراد در خانواده هايشان فرزندان بزرگ دارند كه مي توانند در موردشان صحبت كنند. من فكر مي كنم همين نوع مطرح كردن هم در مورد پدرم خدمت نيست بلكه يك نوع سياسي كاري است.
همين افرادي كه دائما درباره پدر صحبت مي كنند و به بحث ها دامن مي زنند، چرا در زمان زندگيشان اين تلاش را نمي كردند اما به محض اينكه از دنيا رفتند، به خصوص با توجه به جو سياسي كه عليه من به وجود آمده بود، شروع مي كنند به صحبت كردن درباره ايشان. شما نگاه كنيد آيت الله العظمي تبريزي و آيت الله العظمي فاضل فرزند روحاني دارند و يا آيت الله معرفت تا آنجا كه من مي شناسم فرزندشان استاد دانشگاه است اما هيج كدام از آنها در سالگرد پدرشان اين قدر صحبت نمي كنند. يعني رسانه اي به دنبال آنها نمي رود تا خاطره اي يا بخشي را دنبال كند، شايد در سالگرد اول آيت الله العظمي تبريزي بود كه من داخل تاكسي از راديو مي شنيدم كه فردي از دفتر ايشان سخناني مي گفت ، ومي گفت فرزند ايشان حجت الاسلام والمسلمين آقا جعفر سخني نمي گويند . فرزند آيت الله العظمي فاضل خود عضو جامعه مدرسين است اما اينگونه براي كسب نظر از وي استفاده نمي شود.
بطور كلي حركت رسانه اي پيرامون پدرم را جداي از خدمت، يك هدفمندي سياسي مي دانم . هر چند كه جايگاه ايشان شايسته تقدير بسيار ومعرفي بيش از حد به نسل هاست اما بعد از فوت پدرم چقدر صحبت مي شود؟ ظاهر قضيه قابل تقدير است كه چقدر به پدر و آثارش توجه مي شود ولي اين افراد همان هايي هستند كه در دوران حيات پدر چندان به او توجه نكرده اند، اينجا به همان بحث آقازادگي و رابطه آن با سياسي كاري و بهره برداري سياسي مي رسيم.
پس شما به يك نوع استفاده ابزاري از جايگاه پدرتان در مصاحبه ها اعتقاد داريد؟
بله، من به عنوان فاطمه رجبي با ديدي كه دارم اين طور فكر مي كنم. اين رفتارها نه تنها بزرگداشت پدرم نيست، يك نوع ابزار گرفتن از جايگاه ايشان توسط رسانه ها است. حتي همان زمان كه قرار شد خودم با شما مصاحبه كنم، به همين دليل راضي نبودم. من كتابي درباره پدر نوشته ام فقط سلوك روحاني ايشان را مطرح كردم نه چيز ديگر، چون همانطور كه گفتم نه در بضاعت من است و نه ديگر اعضاي خانواده كه بخواهيم درباره تمام زواياي زندگي علامه دواني نظر بدهيم و بايد بزرگان حوزه در اين باره نظر بدهند.
به همين دليل دراولين سالگرد پدرم از بزرگان خواستم تا نظرات خود را نسبت به كار پدرم بدهند و تقسيم كرده بودم كه چه كساني راجع به اخلاقيات و چه كساني در مورد منبر هايشان و... نظر بدهند. البته متأسفانه توفيق نداشتم تا از نظرات تمام كساني كه انتخاب كرده بودم، استفاده كنم و فقط 3 تن از جمله آيت الله خزعلي و آيت الله مجتهدي و آيت الله عميد زنجاني لطف كردند، مطالبي را در خصوص زندگي پدر نوشتند كه من همان ها را براي چاپ به روزنامه رسالت دادم ومنتشر شد.
شما مي گوييد كه اگر من بخواهم درباره پدرم نظر بدهم نوعي استفاده ابزاري از جايگاه پدرم است. فكر نمي كنيد اگر افرادي مثل شما درباره علامه دواني نظر ندهند، فضا براي آنهايي كه قصد مخدوش كردن چهره ايشان را دارند، مهيا مي شود و حتي به جايي كشيده مي شود كه رابطه شما و پدرتان توسط اعضاي خانواده خودتان زير سؤال مي رود؟
ببينيد ابزارهاي فرهنگ ساز در انقلاب اسلامي به صورت سياسي كاري وارد عمل شده اند و به جاي فرهنگ سازي براي شناساندن چهره ها، كار سياسي انجام مي گيرد. با اين اوصاف، وارد نشدن به اين حوزه لطمه كمتري مي زند. چون اگر من يك حرفي بزنم، ديگران هم به خود اجازه صحبت مي دهند. من در حال حاضر مي بينم افرادي درباره پدرم صحبت مي كنند و نظر مي دهند كه خيلي عجيب است. در حالي كه اگر اين آدم هايي كه در مورد پدرم نظر مي دهند، نظر ندهند خيلي بهتر است. درست است كه خيلي از فضايل ايشان پنهان مي ماند اما خوب بخشي از زواياي زندگي ايشان هم با انتقال آثار قلمي اش به نسل بعد منتقل خواهد شد.
علاوه بر آن اين به اصطلاح دوستان، همكاران وهمفكران و..... بدليل عدم ارتباط دانشي وبينشي هيچ گونه ارزشي براي جايگاه پدر ايجاد نمي كنند.
من يك مثالي مي زنم؛ سال 80 هنگامي كه مادرم سكته كردند، حدود 6 ماه در منزل بستري بودند. در آن زمان، يك پزشك دائماً در خانه ما رفت و آمد مي كرد كه ديگر به عنوان عضوي از خانواده شناخته شده بود. آن پزشك چندين بار گفت كاش تلويزيون به جاي اينكه چهره علمي علامه دواني را نشان دهد، بيايد سلوك خانوادگي ايشان را نمايش دهد.
آن پزشك با خانواده هاي روحاني سر و كار نداشت اما وقتي رفتار پدر را در خانواده ديده بود، مي گفت اين مي تواند براي مردم الگو شود. دقيقاً كاري كه هدف من از نوشتن كتاب علامه دواني بود تا بتوانم از اين طريق، زواياي رفتاري پدر را براي مردم بگويم و آن شبهه اي كه روشنفكران دين ستيز عليه روحانيت به وجود آورده بودند، پاسخ داده شود. اين مسئله هم منحصر به فرزندان علامه دواني نمي شود. خيلي از افراد با پدرم در ارتباط بودند و خاطرات ظريف بسيار زيادي از ايشان دارند كه بايد آنها مطرح شود.
پس اين استفاده ابزاري نوعي استفاده از موقعيت يا همان مسئله آقازادگي است؟
بله همينطور است. از آفت هاي بعد از انقلاب ما مسئله آقازادگي است كه يكي از مصاديقش هم اين است كه بزرگاني از دنيا مي روند و خانواده هاي آنها يك طبقه اشراف آقازادگان را تشكيل مي دهند كه به نظر من رسانه ها و سايت ها درمطرح شدن آنها نقش مهمي بازي مي كنند، در حالي اصلاً معلوم نيست اين آقازاده ها در گذشته چه كساني بودند و تنها با گفتن "پدرم اين طور بود" و يا "من از پدرم اين خاطره را دارم" سعي در مطرح كردن خود دارند. اين طبقه در جامعه به وجود آمده و رشد كرده. حال برخي از اين آقازاده ها از امتيازات ويژه برخوردار شده اند.
2 سال پيش، برخي از ما كجا بوديم و چرا بعضي از رسانه ها به سراغ ما مي آيند؟ به نظرم اين كار سياسي است. خواهشي از شماهايي كه براي برناهاي جامعه كار مي كنيد، دارم كه اين سد آقازادگي را بشكنيد. وظيفه جوانان اين مملكت است كه سد آقازادگي را بشكنند. من به عنوان دختر يك روحاني كه به عنوان آقازاده مطرح مي شوم، از مردم ايران مي خواهم آقازادگي را بشكنند. اين حصار آهني كه مافيا را به وجودآورده است، بشكنند. معنا ندارد مافياي فرهنگي بوجود بيايد كه آقازاده هاي بي هنر در آن همه كاره اند. صرف آقازادگيشان كتاب مي نويسند، چاپ مي شود، هر طور كه بخواهند مصاحبه مي كنند و پخش شود ومطرح !
در حال حاضر بنظر مي رسد شكل گيري اين طبقه مسير را براي رشد افراد جامعه گرفته و يك بدبيني را نسبت به تمام آنهايي كه آقازاده اند، به وجود آورده است.
بله، ببينيد در حال حاضر در ميان قشرهاي كم بضاعت جامعه، نخبگاني وجود دارند كه هرگز كسي درباره آنها سخني نمي گويد، نمونه آن را در كانون نخبگان نازي آباد مي توانيد ببينيد .اين ها را من از نزديك ديده ام آنها با همان لباس هاي بسيار كم ارزششان در مقطع دكتراي شريف درس مي خوانند. پديده آقازادگي اجازه نمي دهد كه توده هاي مردم رشد كنند. اين آفتي است كه اگر 10 سال ديگر ادامه پيدا كند، همه چيز را متلاشي خواهد كرد.
جايگاه آقازادگي مثل همان چيزي شده است كه در عصر ساسانيان براي طبقه موبدان وجود داشت. چرا فرزندان آيت الله العظمي تبريزي آقازادگي نمي كنند و رسانه ها به دنبالشان نمي روند. نبايد اجازه داد آقازادگي در ميان جامعه باقي بماند. متأسفانه برخي از اين آقازاده ها كه از خانواده هاي روحانيون هستند در حال حاضر آفت جامعه اسلامي و نظام اسلامي شده اند و به جاي اينكه روحانيت را در دل مردم جاي دهند، با كارهايشان نگاه مردم را نسبت به عموم روحانيت تغيير داده اند.
همانطور كه پدرم هميشه تأكيد داشت، من هم مي گويم آقازاده ها به جايي نمي رسند. اما بايد با آقازداگي مبارزه كرد چراكه اين قشر هم به اسلام، هم به تشيع و هم به روحانيت ضربه مي زنند. اينها مانع رشد توده محروم هستند، توده هايي كه آقا زاده نيستند. آقازداگي را بايد رسانه ها بشكنند، نبايد اجازه داد اين آقازاده ها حلقه هاي گستره تري ايجاد كنند و قوي تر شوند، بايد بگذاريد توده ها نفس بكشند. آقا زادگي در عرصه هاي سياسي واقتصادي هم وارد عمل شده وضربات زيادي به انقلاب و اسلام زده است ، آقازاده هايي كه فقط از پر تو نام ويا جايگاه پدر نان خورده وزيان آور گرديده اند.
اگر طبقه آقازاده ها نبود، امروز محمد خاتمي، محمدرضا خاتمي و فائزه، مهدي، ياسر و محسن هاشمي را در عرصه هاي سياسي واقتصادي نداشتيم. اصولاً در كجاي اسلام وسنت رسول الله (ص ) وائمه اطهار (ع ) آقازادگي وجود داشته كه به وسيله خانواده محدودي از روحانيون اين بلا دامن گير ايران اسلامي گرديده است.
ببينيد در جايي كه عموي پيامبر ابولهب در قرآن كريم توبيخ وتوهين مي شود ، عمار، ياسر، ابوذر و سلمان مروجان اسلامند .ونيز وقتي ابن عباس با خيانت نسبت به امام حسن مجتبي حذف مي شود حجر بن عدي ماندگار است . و در عاشورا عبدالله جعفر و ابن عباس ها نابودند و زهير و حبيب و غلام سياه جاويدان . براي رضاي خدا و سلامت انقلاب و سعادت روحانيت بالنده تشيع، ديگر به سراغ من بعنوان آقازاده علامه دواني نياييد.
***
سه شنبه 1 بهمن 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 104]
-
گوناگون
پربازدیدترینها