محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827764168
گوادلوپ؛ آخرين تصميمات براي نجات پهلوي
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گوادلوپ؛ آخرين تصميمات براي نجات پهلوي
خبرگزاري فارس: در حاشيه نشست گوادلوپ، آمريكا براي حفظ سلطنت شاه، چراغ سبز وقوع كودتايي را به شاه نشان داد؛ حتي كارتر تلويحاً به اين موضوع در گوادلوپ اشاره كرد: «ما احساس نگراني نميكنيم. زيرا ارتش و نظاميان هستند. آنها قصد دارند بر اوضاع مسلط شوند.»
پيش گفتار
كم نيستند نواحي گمنامي كه به واسطه رخدادهاي تاريخي، نامشان بر سر زبانها افتاده، شهرت جهاني يافتهاند: فين كن اشتاين (محلي در لهستان)، چالدران (روستايي در ايران)، گوادلوپ (جزيره كوچكي در شرق درياي كارائيب با وسعت 1870 كيلومترمربع و 360 هزار نفر جمعيت كه به دولت فرانسه تعلق دارد.)و ... نام گوادلوپ (Guadeloupe) در دگرگونيهاي سياسي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي بسيار شنيده يا خوانده ميشود. بيشتر منابعي كه به رويدادهاي سال 1357 ايران پرداختهاند، به نشست پنجم ژانويه 1979 / 15دي 1357 در اين جزيره اشاره كردهاند. در آن روز جيمي كارتر رئيس جمهور آمريكا، جيمز كالاهان نخستوزير انگلستان، والري ژيسكاردستن رئيسجمهور فرانسه و هلموت اشميت صدراعظم آلمان غربي، سران چهار كشور متحد بلوك غرب، در گردهمايي غيررسمي، درباره موضوعات سياسي ـ اقتصادي جهان گفت وگو كردند. از آن جمله بود: ايران؛ انقلاب اسلامي و موقعيت محمدرضا پهلوي.
ايران در آستانه گوادلوپ
نيمه اول دي ماه 1357 در ايران، بخشي از دورهاي است كه نظام سطنتي در سراشيب فروپاشي بود و درمانهاي سياسي، تأثيري در بهبود او نداشت. اعتصابها همه اندام جامعه را فراگرفته بود. از كاركنان گمرك دوغارون در شمال شرقي خراسان گرفته تا كارگران پتروشيمي ماهشهر در جنوب غربي خوزستان، دست از كار كشيده بودند. دانشگاهها عموماً تعطيل بود و تلاش دولت براي بازگشايي مدارس در اوايل دي ماه با شكست مواجه شد و رأي به تعطيلي مجدد آنها داد. در اين بين اعتصاب كارگران و كاركنان صنعت نفت همچنان سنگينترين وزنه اعتراض بر گردن حكومت شاه بود. هر چند تهديدها و گاه تطميعهاي مسئولان شركت نفت توانسته بود استخراج نفت را در اوايل دي ماه به بيش از سه ميليون بشكه در روز برساند، اما ترور پل گريم، كارشناس عاليرتبه آمريكايي در صنعت نفت ايران كه روز دوم دي ماه در اهواز كشته شد، به همراه استعفاي دستجمعي بيش از چهار هزار تن از كاركنان و كارگران بخش نفت در همين روزها، صدور نفت را از جزيره خارك متوقف كرد. بسياري از سربازان به فرمان امامخميني از پادگانها فرار كرده و يا از دستور مافوق براي كشتار مردم امتناع ميورزيدند. دولتهاي كم دوام شاه در برابر مردم تاب مقاومت نداشته يكي پس از ديگري ساقط ميشدند. آموزگار در 5 شهريور جاي خود را به شريفامامي داد و او نيز در 14 آبان جاي خود را به دولت نظامي ازهاري سپرد و اين دولت نيز در 16 دي ماه همزمان با تشكيل اجلاس گوادلوپ سقوط كرده و شاه به عوامل جبهه ملي متوسل شده بود. معالوصف غلامحسين صديقي از پذيرفتن دستور شاه براي تشكيل كابينه امتناع ورزيد و بختيار بار اين مسئوليت را در واپسين روزهاي حيات رژيم شاه برعهده گرفته بود. معالوصف وي از كمترين حمايت مردمي برخوردار نبود و بهعنوان زائده رژيم شاه تلقي ميشد.
اگر راهپيماييهاي بزرگ روزهاي نوزدهم و بيستم آذر 1357 (تاسوعا و عاشورا) كه در همه شهرهاي بزرگ برگزار شد، همه پرسي ملت ايران تلقي شود، قاطبه مردم خواستار سرنگوني نظام شاهنشاهي و برپايي جمهوري اسلامي بودند.
آگاهي از نظر برخي ناظران سياسي در اين مقطع (نيمه اول دي ماه) به آشنايي بيشتر با اوضاع ايران كمك ميكند.
آنتوني پارسونز، سفير انگلستان در تهران به اين نتيجه رسيده بود كه «ديگر به آخر خط رسيده بوديم و ديگر فرصتي باقي نمانده بود.»(1) پرويز راجي، سفير ايران در لندن نيز در يادداشتهاي هشتم دي 1357 مينويسد: «راستي چند روز ديگر پشت اين ميز باقي خواهم ماند؟ بعد از آن چه خواهم كرد؟ آيا به ايران برگردم كه اوضاعش اصلاً برايم قابل تصور نيست و خود را در چنگال سرنوشتي نامعلوم گرفتار كنم؟ يا اينكه همين جا در لندن بمانم و به عنوان يك نفر پناهنده سياسي و فراري از دست هموطنان كينهتوز به زندگي خود ادامه دهم؟»(2) فريدون هويدا، سفير ايران در سازمان ملل متحد، نيز مينويسد: «در آغاز سال جديد [ميلادي] ايران اوضاعي به كلي نوميدكننده داشت... در چنين وضعيتي قصر شاه به صورت يك مركز خيالبافي درآمده بود و مشاوران شاه هنوز اميد داشتند مردم به حمايت از شاه عليه مخالفين رژيم قيام كنند... در حالي كه درست برخلاف اين نظر، تمام كارمندان و كارگران اعتصابي تصميم داشتند تا روزي كه شاه مملكت را ترك نكرده، كماكان به اعتصاب خود ادامه دهند.»(3)
پيش از همه اينها ويليام سوليوان سفير آمريكا در تهران، روز 9 نوامبر /18 آبان در گزارشي با عنوان « فكر كردن به آنچه فكر نكردني است»، زنگ خطر سقوط شاه را براي كاخ سفيد به صدا درآورد و در 20 دسامبر/29 آذر پس از ملاقات با رئيس دولت نظامي، غلامرضا ازهاري و شنيدن حرفهاي او با قاطعيت به دولتمردان كشور متبوع خود نوشت كه «سقوط شاه غيرقابل اجتناب به نظر ميرسد.»(4)
نشست سران چهاركشور آمريكا، انگلستان، آلمان غربي و فرانسه در گوادلوپ در چنين شرايطي ترتيب يافت.
در گوادلوپ چه گذشت؟
در اوائل دي 1357 والري ژيسكاردستن رئيس جمهور فرانسه از سران دولتهاي آمريكا، انگلستان و آلمان درخواست كرد به گوادلوپ سفر كنند تا بهطور غير رسمي راجع به بحران هاي بينالمللي با يكديگر به بحث و تبادلنظر بپردازند. در آن زمان تبعات كودتاي كمونيستها در افغانستان، خشونتهاي فزاينده نژادي در آفريقاي جنوبي، اشغال نظامي كامبوج توسط ارتش ويتنام و مهمتر از همه آنها انقلاب اسلامي ايران مهمترين دغدغه سياسي رهبران كشورهاي غربي محسوب ميشد. اين دغدغه خاطر براي ژيسكاردستن كه كشورش ميزبان امام خميني رهبر انقلاب بود نيز بيشتر وجود داشت. ژيسكاردستن آنگونه كه در خاطرات خود ميگويد هنوز باور نداشت كه كار شاه به پايان رسيده است. او گزارش هاي ارسالي «رائول دلاي» سفير فرانسه در تهران را كه تأكيد ميكرد راهي جز خروج شاه از كشور وجود ندارد بدبينانه خوانده و به همين دليل براي آگاهي از اوضاع ايران «ميشل پونياتوسكي» فرستاده ويژه خود را كه دوست شاه نيز بود، به تهران اعزام كرده بود. او نيز نتيجه مشاهدات و نظرات خود را چنين بر ميشمارد:
1- تصادمات به سرعت رو به افزايش است و نقطه اوج بحران خيلي نزديك به نظر ميرسد.
2- مبارزه مخالفان تركيبي از دو تاكتيك است؛ تظاهرات و اعتصابات اقتصادي.
3- ژنرال ازهاري در ماموريت خود موفق نشده است.
4- اگر ارتش را كنار بگذاريم، تقاضاي بركناري و طرد شاه عمومي است.
5- آنچه در ايران جريان دارد، تنها طرد يك رژيم پليسي و فاسد نيست، بلكه پايان يك جدال طولاني بين روحانيت شيعه و سلطنت به شمار ميآيد.
6- دو نيروي عمده و تنها نيروهايي كه در صحنه حاضرند، يعني مذهبيها و ارتش، خصوصيات مشتركي دارند كه ممكن است سرانجام آنها را به تفاهم برساند؛ هر دو مليگرا، سنتگرا و ضد ماركسيست هستند.
7- رويه امريكا از آغاز بحران، مبتني بر فرمول تساوي شاه = ارتش = استقلال بوده كه امروز فرمول تساوي ديگري ميتوان نوشت: مذهب = ارتش = استقلال
8- در واقع چنين به نظر ميرسد كه شاه بايد يكي از اين دو راه حل را انتخاب كند، توسل به زور يا مصالحه براي خروج از كشور.
9- محافل و گروههاي سياسي در حال حاضر بياعتبار و فاقد مشروعيت هستند و ارزش و اعتبار آنها فقط بعد از انتخابات بايد مورد ارزيابي قرار بگيرد.
10- موقعيت فرانسه در افكار عمومي به طور استثنايي خوب است و شايد بتوان گفت كه در نقطه مقابل موقعيت نامساعد امريكاييها و انگليسيها قرار دارد و آلمانيها سعي ميكنند خود را از معركه كنار بكشند.(5)
از اينرو وقتي گزارشهاي پونياتوسكي را نيز با جمعبندي سفير فرانسه يكسان يافت، در يك سردرگمي سياسي دعوتنامههايي براي جيميكارتر رئيس جمهور آمريكا، جيمز كالاهان نخستوزير انگلستان و هلموت اشميت صدراعظم آلمان فرستاد و آنها را به گوادلوپ دعوت كرد تا به مشورت پرداخته، راهبردهاي سياسي خود را با آنها همسو سازد و چاره مشتركي براي حفظ منافع خويش در ايران بيابند.
اين عده روز 14 دي 1357 وارد گوادلوپ شدند و سپس به محل تشكيل اجلاس كه آلاچيقي در كنار دريا بود رفتند. در اين نشست حساسيت شركتكنندگان راجع به مسائل ايران به مراتب بيشتر از ساير مسائل و بحران هاي بينالمللي بود. بحثهاي مربوط به ايران، ابتدا با سخنان جيمزكالاهان آغاز شد: « شاه از دست رفته و ديگر قادر به كنترل اوضاع نيست. راهحل واقعي براي جانشيني او هم وجود ندارد. مردان سياسي كه در ميدان ماندهاند تواناييهاي محدودي دارند. بهعلاوه بيشتر آنها با رژيم ارتباطاتي داشتهاند و آلوده به مسائل و مشكلات اين رژيم هستند. آيا ارتش ميتواند در اين ميان يك نقش انتقالي ايفا كند؟ نه! ارتش فاقد تجربه سياسي است و فرماندهان آن هم به شاه وفادارند.»(6) ژيسكاردستن نيز گفت: « خطر سقوط شاه و احتمال مداخله شوروي، مهمترين عللي هستند كه بايد دولتهاي غربي در جلوگيري از وقوع آنها بكوشند. شاه از من تقاضا كرده است براي كاستن از فشار شوروي، بهطور مشترك اقدام كنيم. به نظر من لازم است از طرف سران به شوروي هشدار داده شود تا شورويها بدانند كه اين سران مستقيماً درگير و نگران اوضاع هستند. بايد از شاه پشتيباني شود. زيرا با وجود اينكه، او تنها ضعيف شده، ولي ديد واقع بينانهاي! به مسائل دارد و تنها نيرويي است كه در برابر جريان مذهبي، ارتش را در اختيار دارد. از طرف ديگر اين امكان وجود دارد كه مشكلات فزاينده اقتصادي، در سطح طبقه متوسط كه تعداد آنها در تهران زياد است و از نفوذ قابل توجهي هم برخوردارند تغييراتي به وجود آورد و ابتكار سياسي آنها را در آينده ممكن سازد.» معالوصف گزارشهاي مستندي كه در روز شروع كنفرانس و روزهاي پس از آن به گوادلوپ رسيد، به تدريج رئيس جمهور فرانسه را به قضاوتهاي واقع بينانه تر سوق داد. او معتقد بود كارتر بايد براي تثبيت دولتي كه پس از رفتن شاه از كشور در ايران شكل ميگيرد، به تماس با امام خميني بهعنوان راهحل نهايي متقاعد گردد.
كارتر به خروج شاه متقاعد شده بود ولي تنها دولت بختيار را بهعنوان دولت قانوني پس از شاه به رسميت ميشناخت. او پذيرفته بود كه شاه ديگر نميتواند در ايران بماند ولي به اراده ارتش براي تحكيم موقعيت بختيار همچنان اعتماد داشت. او اعتقاد داشت فرماندهان نظامي نخواهند گذاشت انقلاب به پيروزي برسد.
كارتر به سوليوان سفير آمريكا در تهران نيز اعتماد چنداني نداشت و ژنرال هايزر را براي بررسي اوضاع و واداشتن ارتش به تبعيت از بختيار به تهران فرستاده بود.
كارتر در سخنان خود گفت: «اوضاع ايران به كلي تغيير كرده، شاه ديگر نميتواند بماند مردم ايران ديگر او را نميخواهند و دولتمرد توانايي در ايران باقي نمانده است كه حاضر به همكاري با او باشد، اما جاي نگراني نيست نظاميها هستند. آنها قدرت را به دست خواهند گرفت. بيشتر فرماندهان نظامي ايران در مدارس ما تحصيل كردهاند و فرماندهان و رؤساي ارتش ما را خوب ميشناسند. آنها حتي يكديگر را به اسم كوچك صدا ميكنند.(7)
اين در حالي است كه وي يك سال پيش از آن در سفر به تهران و پس از ملاقات با شاه تأكيد كرده بود كه شاه، ايران را به جزيره ثبات در منطقه تبديل كرده است.
هلموت اشميت صدراعظم آلمان نيز اگرچه بيش از ساير همپيمانان نگران منافع اقتصادي در كشورش در ايران بود ولي اعتقادي به باقي ماندن شاه در كشور نداشت.
سران كشورهاي آمريكا، آلمان، انگليس و فرانسه پس از 3 روز گفتگو و مشورت راجع به تحولات ايران به اين نتيجه رسيدند كه باقي ماندن شاه در ايران سبب تداوم بحران خواهد بود. معالوصف، هيچيك حاضر نبودند كه در صحن بينالمللي«گوادلوپ» بهعنوان مركز تباني غرب براي سقوط شاه يا زمينهساز پيروزي انقلاب اسلامي ايران شناخته شود.
پس از پايان اجلاس گوادلوپ، كارتر به توصيه ژيسكار دستن و همچنين همراهان خود از جمله سايروس ونس وزير خارجه و برژينسكي مشاور امنيت ملي آمريكا، تصميم گرفت امام خميني را به وضعيتي ميان سقوط رژيم شاه و پيروزي انقلاب اسلامي متقاعد سازد. او اين وضع را در حفظ دولت بختيار جستجو ميكرد. به همين دليل يك روز پس از پايان اجلاس ـ 18 دي ـ پيغام خود را بهطور غيرمستقيم و توسط دو تن از مقامات فرانسوي به اطلاع امام خميني رساند.
او در پيام خود از امام خميني خواست تا تمام نيرو و اهتمام خويش را جهت جلوگيري از مخالفت مردم عليه بختيار به كار بندد وي در اين پيام به قطعي بودن خروج شاه اشاره كرد و سپس تهديد كرد كه «تهاجم به بختيار به مثابه قماري است كه تلفات فراوان برجاي خواهد گذاشت و وخامت اوضاع به مداخله ارتش خواهد انجاميد.»
امام در پاسخ درخواست كارتر را قاطعانه رد كردند و فرمودند: پيام آقاي كارتر دو جهت داشت يكي موافقت با دولت بختيار يا دست كم سكوت در شرايط فترت موجود و دوم راجع به احتمال كودتاي نظامي يا پيشبيني وقوع آن. در باب موضوع اول امام تأكيد كرد كه همه مصايب و خونهاي ريخته شده ملت براي رهايي از زير بار گران سلسله پهلوي است. ملت ما حاضر نيست با دولت بختيار بهعنوان ميراث شاه و يا با تدابيري چون تشكيل شوراي سلطنت كه همه آنها غيرقانوني است، كنار آيد. اما درباره حفظ آرامش ما بارها تأكيد كردهايم كه همواره خواهان مملكتي آرام و با ثبات بودهايم. اما با وجود شاه آرامش هيچگاه باز نخواهد گشت. آقاي كارتر اگر حسن نيت دارند ميبايست از پشتيباني كودتا يا دخالت در امور ايران دست بكشند، تا خواسته مشروع ملت محقق گردد و آرامش و ثبات دائمي برقرار شود. ملت ايران نيز از كودتاي نظامي هيچ هراسي به خود راه نخواهد داد. زيرا چندين ماه است كه رژيم با خشونت و قهر و غلبه نظامي و با حادترين شكل آن با مردم رفتار كرده است.
مردم ايران براي من پيام فرستادهاند كه در صورت بروز كودتاي نظامي بايد حكم جهاد مقدس داد. من كودتا را نه به صلاح ملت ايران ميدانم و نه به صلاح ملت امريكا. اما اگر چنانچه كودتايي صورت پذيرد ملت ايران از چشم شما خواهد ديد. من به حكم اين كه يك روحاني هستم هميشه مصلحت بشر در نظر ميگيرم. لذا به شما توصيه ميكنم كه جلوي اين خونريزيها را بگيرند و ايران را به حال خود واگذاريد. در اين صورت است كه نه تسليم شرق خواهد شد و نه تسليم غرب.
ملت را به حال خود واگذاريد تا من از اشخاص پاكدامن براي انتقال قدرت، يك شوراي انقلاب تأسيس كنم تا امكانات مناسب جهت به ثمر نشستن حكومت مبعوث ملت انجام پذيرد، در غير اين صورت اميد به آرامش نيست. اكنون در سازمان نيروهاي مسلح ايران اختلاف عميق و اساسي بروز كرده است و در صورت كودتا بسياري از ارتشييان كه به ما پيوستهاند اين تلاش را در نطفه خفه خواهند نمود...(8)
روز 21 دي سايروس ونس وزيرخارجه آمريكا و سخنگوي 4 كشور شركتكننده در كنفرانس گوادلوپ به روزنامهنگاران اظهار داشت: ...شاه در نظر دارد تعطيلات خود را در خارج از ايران بگذارند و دولت ايالات متحده نيز اين تصميم شاه را تأييد ميكند. آمريكا احساس ميكند كه شاه ديگر در آينده ايران نقشي ندارد.(9)
تحليل نتايج كنفرانس :
خبرگزاريهاي آمريكايي نخستين خبرها را از گوادلوپ منعكس كردند؛ هر يك از ديدگاه خود. تفاوت در خبرهاي ارائه شده نشانگر تعدد منابع كسب خبر، عدم تصميمگيري در اين نشست، و برداشتهاي هر خبرنگار از اين نشست بوده است.
يونايتدپرس نوشت: «كنفرانس غيررسمي سران آمريكا، آلمان [غربي]، فرانسه و انگلستان با توافق در مورد نياز ابرقدرتها به تشنجزدايي پايان يافت، اما اعلام شد كه دست آنها در كشمكشهاي محلي بسته است. آشوب در ايران، سقوط كامبوج و خشونت بالقوه در آفريقاي جنوبي از مباحثي بود كه مورد توجه قرار گرفت. در مورد اين قبيل كشمكشهاي منطقهاي، سران غرب تصميم به عدم مداخله گرفتند و ديپلماسي زور مردود شناخته شد. در نتيجه شاه ايران در حالي كه چشم به راه پاسخ ايالات متحده آمريكاست، بايد خود سرانجام تصميم بگيرد كه بماند يا براي تعطيلاتي برود كه ممكن است منجر به پايان سلطنتش گردد. آمريكا به خاطر مخالفتهاي فزاينده و همه جانبه ايرانيان نميتواند از او حمايت كند.»(10)
اين خبر با اينكه با محتوايي نادرست تنظيم شده(11)، حداقل نشان ميدهد كه سران چهار كشور غربي، فقط براي موضوع ايران كنار هم ننشستند. حتي يك نظامي عاليرتبه آمريكا بعدها گفت كه «هدف جلسه بحث درباره تقويت بنيه دفاعي اروپا از طريق استقرار موشكهاي كروز و پرشينگ بود.»(12)
خبرگزاري آسوشيتدپرس نيز خبر داد كه در كنفرانس سران آمريكا، انگلستان، فرانسه و آلمان [غربي] راههاي جلوگيري از نفوذ فزاينده شوروي به خليج فارس بررسي شد. هر چهار كشور بر اين عقيده بودند كه اگر در مثلث بين تركيه، اتيوپي و افغانستان تسلط شوروي افزايش يابد، موازنه قدرت در جهان بر هم خواهد خورد.» اين خبرگزاري در ادامه با اشاره به نكتهاي از قول منابع آگاه، خبر از حمايت كامل غرب از محمدرضا پهلوي دارد. «منابع آگاه گفتند در ميان مطالبي كه در كنفرانس سران مورد بحث قرار گرفت، اين مسائل از همه مهمتر بود: كودتاي افغانستان و يمن جنوبي به نفع هواداران مسكو، شوروي را در وضعي قرار داده كه در ايران، بتواند اعمال نفوذ كند؛ ايران بدون شاه ناآرام و بيثبات خواهد بود؛ دست كشيدن ايران از محافظت از خليج فارس سبب خلائي خواهد شد كه مسكو و دوستانش و حتي با وجود مخاطره پايداري غرب حاضرند آن را پركنند.»(13)
در خبر روزنامه «فرانس سوار» از نشست گوادلوپ، لُب مباحث مطرح شده درباره ايران خودنمايي ميكند كه همانا حفظ منافع غرب در ايران است؛ چه شاه باشد و چه نباشد. «رهبران اروپايي در مذاكرات گوادلوپ فاجعه سقوط بازار ايران و همچنين قطع طولاني صدور نفت ايران به غرب را تشريح كرده و تذكر دادهاند كه كشورهاي غربي نبايد رابطه خود را با آينده ايران قطع كنند و در برابر تحولات كنوني ايران بايد روشي در پيش گيرند كه بر اساس آن بتوانند با رژيم جديد ايران رابطه حسنه و همكاريهاي اقتصادي داشته باشند.»(14) هر چند از اين خبر برميآيد كه سران اروپا به منافع خود در ايران بدون شاه ميانديشيدند و به قول سوليوان رهبران سه كشور غربي، رئيسجمهور آمريكا را قانع كردند كه راهي براي نجات شاه نمانده و غرب بايد براي حفظ منافع حياتي خود در اين منطقه حساس چارهاي بيانديشد،(15) اما در حاشيه نشست گوادلوپ، آمريكا براي حفظ سلطنت شاه، چراغ سبز وقوع كودتايي را به شاه نشان داد؛(16) حتي كارتر تلويحاً به اين موضوع در گوادلوپ اشاره كرد: «ما احساس نگراني نميكنيم. زيرا ارتش و نظاميان هستند. آنها قصد دارند بر اوضاع مسلط شوند.»(17)
برژينسكي در يادداشتهاي خود، غيرمستقيم، بيعرضگي شاه و نظاميان را عامل عدم تحقق كودتا ميداند.(18)
بررسي جزئيات مطرح شده در نشست گوادلوپ چه از قلم رسانهها و چه از زبان سران شركت كننده، نشان ميدهد كه آنان تصميمي در مورد ايران نگرفتند. هم تناقضات نهفته در خبرهاي ارسالي از گوادلوپ چنين نتيجهاي به دست ميدهد و هم سخنان مطرح شده بين سران چهار كشور. آنان، هم دست از حمايت از شاه كشيدند و هم بر حمايت همه جانبه از او تأكيد كردند! جيمي كارتر در خاطرات خود ميگويد كه سه كشور اروپايي پشتيباني چنداني از شاه نميكردند، جيمز كالاهان كار شاه را تمام شده توصيف كرد و ژيسكاردستن گفت كه در حال حاضر بايد از شاه پشتيباني كنيم.(19)
ناشيانهترين نظريات در مورد نشست گوادلوپ از آن كساني است كه گمان ميكنند سرنوشت شاه در آنجا رقم خورد. از آن جمله است اشرف پهلوي كه ميگويد «بعدها فهميدم سران كشورهاي آمريكا، فرانسه، بريتانياي كبير و آلمان غربي درگوادلوپ گرد هم آمده و درباره رويدادهاي ايران به بحث و گفت و گو پرداختهاند. اطمينان دارم در آن هنگام تصميم گرفته بودند كه ديگر شاه از اين مرخصي بازنگردد.»(20) و يا خود محمدرضا پهلوي كه مدعي است در گوادلوپ سران كشورها در مورد اخراج او از ايران توافق كردند .(21 )
نتيجه گيري :
سران دولتهاي غربي در گوادلوپ به خوبي از قدرت انقلاب مردم و از سقوط قريبالوقوع شاه و رژيم تحتالحمايه او با خبر بودند. از اينرو در موضعي انفعالي و در وضعيتي كه كمترين اميدي به بقاي شاه نداشتند، ناگزير شدند با رفتن او از كشور موافقت كنند. در واقع كنفرانس گوادلوپ تحتالشعاع اراده ملت ايران قرار داشت والا قدرتهاي غربي چيزي در حمايت همهجانبه خود از رژيم شاه كم نگذاشتند. به قول فردوست «كارتر تا آنجا كه ميتوانست از رژيم او و از خود او پشتيباني كرد. كارتر به تهران آمد و آن نطق كذائي را سر ميز شام كرد كه حداكثر حمايت از محمدرضا بود. كارتر حتي با تلفنهاي روزمره تلاش كرد محمدرضا را از نظر روحي آماده حداكثر مقاومت كند ولي محمدرضا آمادگي نداشت. كارتر آنچه را كه لازم بود در حمايت از شاه انجام داد. او كه نميتوانست براي حمايت از محمدرضا در ايران قشون پياده كند.»
دولت آمريكا براي ارعاب انقلابيون از اقدامات نظامي نيز كوتاهي نكرد. اعزام ژنرالهايزر معاون نيروهاي ناتو براي متحد ساختن فرماندهان نظامي و آماده كردن آنها برايكودتا در همين راستا بود. ارسال محمولهاي از وسائل نظامي ضد شورش براي ارتشايران يك اقدام عملي ديگر آمريكاييان بود. از اقدامات مهم نظامي آمريكا اعزامجنگنده به خليجفارس بود. دولت آمريكا همزمان خروج شاه يك اسكادران ازنيرومندترين هواپيماهاي نيروي هوايي را از يك پايگاه هوايي در ويرجينيا به عربستاناعزام كرد و چند كشتي جنگي ديگري از جمله سه ناوشكن رااز درياي چين به سويآبهاي هند حركت داد تا به ناوگاني كه قبلاً به آبهاي خليجفارس مأمور كرده بود بپيوندند و در نتيجه تعداد كشتيهاي جنگي آمريكا در نزديكي سواحل ايران به دوبرابر افزايش يافت.
با همهي ضعفهايسندي ميتوان از مجموع اين گزارشها استنباط كرد كه سران چهار كشور صنعتي درچند چيز به توافق رسيدهاند.
1ـ امكان آرامش با حضور شاه در ايران وجود ندارد.
2ـ بايد از پيروزي يك انقلاب مذهبي به رهبري آيتالله خميني جلوگيري كرد.
3ـ تنها راه ممكن، حمايت از دولت بختيار و در صورت موفق نشدن يك كودتاينظامي است.
4ـ بايد به شوروي هشدار داد كه از فرصت استفاده نكند و از دست زدن به يك اقدامنظامي جهت روي كار آوردن يك دولت وابسته خودداري كند.
اين گونه ابرقدرتها بر محور «اصالت منافع» تغيير سياست دادند و پيمان خود را باشاه شكستند، بعد از آن كه سالها وي را دوشيدند.
بنابراين ميتوان گفت:
1- نشست گوادلوپ كه با شركت سران چهار كشور متحد غربي صورت گرفت، به موضوعات متعددي پرداخت كه از آن جمله موضوع ايران بود .
2- اين نشست غيررسمي بود، يعني پيش از آنكه توافق يا تصميمي در آن گرفته شود، يا توافقنامهاي نگاشته، به امضا برسد، مربوط به طرح ديدگاهها و آگاهي از نظريات يكديگر بوده است.
3- در نشست گوادلوپ تصميمي در مورد ايران گرفته نشد. شايد مهمترين گواه آن، متن يادداشتهاي دو سفير آمريكا و انگلستان در ايران است. سفير انگلستان، آنتوني پارسونز، كوچكترين اشارهاي به برپايي اين نشست نميكند و سفير آمريكا، ويليام سوليوان در دو ـ سه سطري كه از آن ياد مينمايد، تأكيدي بر اهميت گوادلوپ ندارد.
4- در مقطعي كه نشست گوادلوپ برگزار شد، همه ناظران به سقوط قريبالوقوع محمدرضا پهلوي اذعان داشتند؛ حتي دولتمردان و سران چهار كشور متحد غربي، اما از هر اقدامي براي حفظ وضع موجود در ايران، يعني بقاي شاه و سلطنت او دريغ نداشتند. در اين بين آمريكا بيميل به وقوع كودتا در ايران نبود.
5- بزرگنمايي گوادلوپ و گره زدن سرنوشت شاه به آن نشست، در واقع كوچكنمايي مبارزات مردمي براي به كرسي نشاندن خواستههاي آنهاست كه مهمترينش پاك شدن نقش شاه از ايران بود .
پينوشتها:
1. پارسونز، آنتوني، غرور و سقوط، ترجمه منوچهر راستين، تهران، انتشارات هفته، 1363ش، ص 174.
2. راجي، پرويز، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ح. ا. مهران، تهران، اطلاعات، چ دهم، 1374ش، صص 365ـ364.
3. هويدا، فريدون، سقوط شاه، ترجمه ح. ا. مهران، تهران، اطلاعات، چ چهارم، 1370ش، ص 199.
4. سوليوان، ويليام، مأموريت در ايران، ترجمه محمود شرقي، تهران، انتشارات هفته، 1361ش، صص 144ـ143
5. ژيسكاردستن، والري، قدرت و زندگي: كنفرانس گوادلوپ، ترجمه محمود طلوعي، پيك نشر و ترجمه، 1368
6. همان ، ژيسكار دستن
7. همان ،ژيسكار دستن
8. به نقل از صحيفه امام، جلد 5، ص 376.
9. سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، عبدالرضا هوشنگ مهدوي، نشر البرز، ص 459.
10. اطلاعات، شماره 15754 (18 دي 1357)، ص 8.
11. خبر يونايتدپرس با دو دروغ همراه است. اول، عدم مداخله در كشمكشهاي داخلي كشورها از جمله ايران است. تشكيل نشست گوادلوپ، همزمان بود با ورود ژنرالهايزر به ايران. اين ژنرال عاليرتبه آمريكايي كه آن زمان معاون فرمانده كل نيروهاي سازمان پيمان آتلانتيك شمالي، ناتو، بود، حداقل به اتكاي خاطرات خودنگاشتهاش، حضوري مداخلهجويانه در جهت نجات محمدرضا پهلوي و حكومت او ايفا كرد. دوم، تصميم شاه براي خروج از كشور است كه اين تصميم پيش از اين با توصيه آمريكا گرفته شده بود. شاه در اين زمان منتظر بود مجلسين شورا و سنا به دولت بختيار رأي اعتماد بدهند و سپس از كشور خارج شود.
.12 ژنرال هايزر، مأموريت مخفي در تهران، ترجمه محمدحسين عادلي، تهران، رسا، 1365ش، ص 472.
13. اطلاعات، شم 15756 (20 دي 1357)، ص 6.
14. طيراني، بهروز، روزشمار روابط ايران و آمريكا، تهران، 1379ش، ص.273.
15. مأموريت در ايران، ص 158.
.16 ر.ك: اسرار سقوط شاه و گروگانگيري ـ خاطرات برژينسكي مشاور امنيتي كارتر، ترجمه حميد احمدي، تهران، جامي، 1362ش، صص 81ـ78.
.17 نجاتي، غلامرضا، تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ايران، ج 2، تهران، رسا، 1371ش، ص 215.
.18 اسرار سقوط شاه...، صص 81ـ78.
19.تاريخ سياسي...، ج 2، صص 215ـ214.
20 .چهرههايي در يك آيينه، خاطرات اشرف پهلوي، ترجمه هرمز عبداللهي، تهران، نشر و پژوهش فرزانروز، 1377ش، ص 277.
21.تاريخ سياسي...، ج 2، ص 216.
...............................................................................
منبع: مركز اسناد انقلاب اسلامي
انتهاي پيام/
يکشنبه 22 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 460]
-
گوناگون
پربازدیدترینها