واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: پيش بهسوي فاشيسم تاكتيك سياسي يا طبل توخالي؟
در كشور ما نيز چهار سال پيش و در آستانه انتخابات رياست جمهوري بود كه يك جناح سياسي، براي مقابله با رقيب انتخاباتي خود و جلب آراي سرگردان تودههاي راي دهنده، با اعلام اينكه "صداي پاي فاشيسم ميآيد"، شعار مقابله با فاشيسم را سرداد و روي كار آمدن محمود احمدي نژاد را مترادف با رشد و نمو بذر فاشيسم در ايران دانست.
آفتاب-گروه سياسي: نود سال پيشتر در چنين روزهايي حزب ناسيونال سوسياليست آلمان (نازي) در شهر مونيخ تاسيس شد تا براي زماني نه چندان دور در آينده، هيتلر در جايگاه هدايت و رهبري آن بنشيند و با تسخير قدرت، فاشيسم را پس از موسوليني، جلوهاي ديگر ببخشد.
هيتلر در آغاز برخلاف آنچه بسياري ميپندارند، هيولايي مخوف نبود كه با چنگ و دندان قدرت سياسي را از رهبران قانوني آلمان ستانده باشد، بلكه به واقع چهرهاي محبوب بود و بر اساس همين محبوبيت تودهاي و شعارهاي مطلوب اجتماعياش بود كه مسير دستيابي به قدرت را پيمود و از نردبان قدرت بالا رفت.
ملت آلمان بود و نااميدي در شرايط آشفته پس از جنگ جهاني اول؛ و در چنين شرايطي نياز به ظهور يك قهرمان كه تمام وعدههاي ناممكن را سر ميداد و بار مسئوليت را به تنهايي از دوش مردمان خسته از سنگيني مسئوليت بر ميداشت، راه را براي تفوق و بالادستي هيتلر كه ميخواست نقش آفرين و قهرمان چنين صحنهاي باشد گشود.
هيتلر، آنكه امروز به جباريت او را ميشناسند، به واقع آنچنان نقاش سرزمين موعود و روياپرداز آينده مردمان نااميد آلماني بود كه آنها هيچگاه از اعدامها و ظلمهاي آشكار او نپرسيدند؛ و اگر جباريت او در تاريخ قرن بيستم، استثناء ناپذير شد نيز جز به واسطه تكميل ديكتاتوري مطلقه او با حمايت و همراهي تودههاي متعصب و حاميان چشم و گوش بسته نبود.
«توماس هابز» دولت مطلقه جديد را «لوياتان» ناميده بود كه نوعي هيولاي قدرتمند به حساب ميآمد و به تاسي از او، «فرانتس نويمان» نظام نازيستي را كه علاوه بر مطلقه بودن از خصلت تودهاي نيز برخوردار بود، موجودي به نام «بهيموت» ناميد كه ويرانگر و آشوب كار است.
***
نازيسم و نظام فاشيستي از آنچنان خصوصيات منحصر به فرد و استثنايياي برخوردار بود كه بسياري از تحليلگران تكرار آن در دهههاي بعد را دور از ذهن دانسته و بسياري از قياسها ميان نظامهاي اقتدارگرا و فاشيستي را نادرست خواندهاند.
در كشور ما نيز چهار سال پيش و در آستانه انتخابات رياست جمهوري بود كه يك جناح سياسي، براي مقابله با رقيب انتخاباتي خود و جلب آراي سرگردان تودههاي راي دهنده، با اعلام اينكه "صداي پاي فاشيسم ميآيد"، شعار مقابله با فاشيسم را سرداد و روي كار آمدن محمود احمدي نژاد را مترادف با رشد و نمو بذر فاشيسم در ايران دانست.
به واقع نيز البته جريان حامي محمود احمدي نژاد در ايران نشان داده است كه داراي برخي ويژگي هاي متشابه با ناسيونال سوسياليستهاي آلماني است. چه آنكه اگرچه زاييده جريان محافظه كار و راست به حساب ميآيد اما داراي خصلتهاي چپ و انقلابي است و از همينرو، همچون ناسيونال سوسياليستها، تحليل جايگاه طبقاتي و سياسي آنها كمي سخت و متداخل به نظر ميرسد. آنها همچنين در شباهت با نمونه آلماني، بهرغم برآمدن از دامن راست، حساب خود را از آنها هم جدا كرده و علاوه بر اصلاح طلبان، بعضاً به مواجهه با محافظه كاران هم پرداختهاند.
اما بسيار دور از ذهن مينمود كه اصلاحطلبان ايراني چهار سال پيش و در ميانه تبليغات انتخاباتي براي ترساندن مردم از اين جريان، آنها را متصف به صفت فاشيسم نمود؛ چراكه اصولاً -همچنانكه پيشتر هم اشاره شد- ظهور فاشيسم محتاج يك حمايت تودهاي و وجود حاميان متعصب و متشكل و گسترده است، امري كه جريان حامي محمود احمدينژاد بهرغم تلاش فراوان، از دستيابي به آن از ابتدا تا كنون ناتوان بوده است؛ چراكه شرايط نااميدانه آلمان پس از جنگ جهاني كه منجر به تودهاي شدن جامعه و حمايت آنها از هيتلر ميشد با شرايط اجتماعي جامعه ما قابل قياس
” بهترين عامل براي جلب توجه تودههاي راي دهنده حتي به فرض عبور آنها از محمود احمدي نژاد، ارائه يك برنامه نو و كارآمد براي اداره كشور و نشان دادن تواناييهاي خود براي ايجاد تغيير در شرايط موجود است.... “
نبوده و نيست.
يكسال پس از سوم تيرماه 1384 نيز وقتي خبرنگاري از يكي از چهرههاي اصلاحطلب (بهزاد نبوي در گفتگو با روزنامه شرق) پرسيد كه آن فاشيسم وعده داده شده شما آيا عملي شد(؟)، چنين پاسخ شنيد كه : «شرايط بينالمللي اجازه پياده شدن چنين فاشيسمي را به آنها نداد».
او اما به واقع راهي به توجيه شعار نادرست انتخاباتي اصلاحطلباني ميجست كه سالي پيشتر با ترساندن مردم از صداي پاي فاشيسم، آنها را از دادن راي به احمدي نژاد نهي ميكرد و به دادن راي به كانديداي اصلاح طلبان ترغيب مينمود.
***
اما آنچنانكه ديديم و تجربه شد، ترساندن از رقيب، تاكتيك مناسبي براي جلب آراي مردم نبوده و پس از اين نيز به نظر نميرسد كه در غياب يك برنامه دقيق و قابل توجه، اين ابزار بتواند جايگزين مناسبي براي جلب آرا به سمت سبد انتخاباتي خود باشد.
گذشته از اينكه ترساندن از رقيب نميتواند جايگزين برنامه انتخاباتي باشد، تقويت روحيه ترس در ميان مردم بيش از هر چيز روحيه منجيگرايانه و پوپوليستي را در آنها تقويت خواهد كرد كه نتيجه آن، برخلاف تصور مخالفان احمدي نژاد به انتفاع او خواهد انجاميد؛ چراكه در نتيجه ترساندن مردم و تقويت احساس ناامني در ميان آنها نيز شعارهاي پوپوليستي فردي همچون محمود احمدينژاد و وعدههاي منجيگرايانه او است كه از مقبوليت افزونتري برخوردار خواهد شد. بدين ترتيب بهرهگيري از «تيغ ترس» توسط مخالفان احمدينژاد، بيشك ميتواند نتيجهاي عكس براي آنها داشته باشد و به جاي دست حريف، دست خود آنها را نشانه بگيرد.
با اين حال و به رغم چنين تجربهاي، امروز هم در آستانه انتخاباتي ديگر بسياري از اصلاح طلبان، اعتدالگرايان و حتي برخي محافظهكاران، صرفا با نفي محمود احمدي نژاد و ترساندن مردم از عواقب برنامههاي سياسي و اقتصادي او قصد دارند تا آراي مردمي را جذب خود كنند. حال آنكه بهترين عامل براي جلب توجه تودههاي راي دهنده حتي به فرض عبور آنها از محمود احمدي نژاد، ارائه يك برنامه نو و كارآمد براي اداره كشور و نشان دادن تواناييهاي خود براي ايجاد تغيير در شرايط موجود است.
شنبه 21 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 168]