واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: ؛ وبلاگ؛ روزنامه شخصي يا دفترچه خاطرات عمومي
؛نشست زبان وبلاگ با عنوان « روزنامه شخصي يا دفترچه خاطرات عمومي» از سوي دفتر تبليغات اسلامي خراسان رضوي با حضور حامد آقاجاني سردبير نشريه اينترنتي «شماها» در مشهد برگزار شد.آنچه در زير مي خوانيد گزارشي از اين نشست دو ساعته است.
؛زبان وبلاگي
؛زبان به وجود آمد تا انسان ها با هم راحت تر ارتباط برقرار كنند؛ پس مهم ترين ويژگي زبان، برقرار كردن ارتباط است و يك زبان خوب، زباني است كه ارتباط قدرتمندتري برقرار كند.وبلاگ راه افتاد تا اشخاص بتوانند فارغ از قوانين و سختي هاي انتشار مطلب در روزنامه ها و رسانه هاي جمعي، بدون هزينه و صرف وقت، يادداشت ها و انديشه هايشان را منتشر كنند.
؛اركان زبان وبلاگي
؛ارتباط قوي و قائم به شخص بودن از اركان زبان وبلاگي است.زبان وبلاگي خوب، زباني است كه ارتباط قدرتمندي برقرار كند و با زبان روزنامه ها و رسانه هاي عمومي متفاوت باشد. عمده ترين تفاوت در اين است كه كاملا شخصي و غير رسمي است.
؛انتشار مطالب در جاي مناسب
؛وقتي به دنبال مطلب خاصي مي گرديد به جاهاي مختلف سر مي زنيد. وقتي دنبال مقاله اي علمي مثلا درباره هرمنوتيك مي گرديد كجا مي رويد؟معمولا اول سراغ كتاب ها و مجلات تخصصي مي رويد يا از استادتان مي پرسيد. وبلاگ ها آخرين گزينه اي هستند كه براي پيدا كردن چنين محتوايي به سراغشان مي رويد.افراد وقتي سراغ وبلاگ ها مي آيند دنبال چيزي مي گردند كه در كتابخانه و مجله هاي تخصصي و روزنامه ها نمي توانند پيدا كنند. پس مطالبتان را در جاي مناسب منتشر كنيد.
؛يادداشت روزانه
؛روزنامه ها، تلويزيون، شبكه هاي خبري و رسانه هاي ديگر با قدرت تمام كار مي كنند. اگر بخواهيم مسير همان ها را دنبال كنيم، هيچ وقت به آن ها نمي رسيم؛ پس بايد از مسيري برويم كه آن ها نمي توانند بروند. يادداشت روزانه و نوشته هاي شخصي، يكي از چيزهايي است كه در آن ها نمي شود پيدا كرد.
در يادداشت هاي روزانه، مخاطب وبلاگ بيش از اين كه با متن نوشته ارتباط برقرار كند، با نويسنده آن انس مي گيرد و ارتباط با خود نويسنده، چيزي است كه رسانه هاي ديگر از داشتن آن محرومند.
؛عناصر يادداشت روزانه:
؛١ - حضور نويسنده در متن
؛در يادداشت هاي روزانه معمولا از «ضمير متكلم» نوشته مي شود؛ برخلاف مطالب روزنامه اي كه به صورت «كلي» نوشته مي شوند نويسنده وبلاگ بيشتر درباره «خودش» و جايگاهش در حوادث صحبت مي كند تا درباره اصل رويدادها.
مثال:خبرنگار: صبح امروز، هواپيماهاي رژيم صهيونيستي مناطق جنوبي غزه را بمباران كردند. در اين حمله، دو دختر فلسطيني شهيد شدند.وبلاگ نويس: امروز صبح در مسير بيمارستان بودم كه هواپيماهاي اسرائيلي آمدند و محله مان را بمباران كردند. دو تا از دخترعموهايم شهيد شدند.
؛٢ - متن صدادار
؛مطالب وبلاگ، طوري نوشته مي شود كه مخاطب مي تواند صداي نويسنده را بشنود؛ طوري كه انگار نويسنده دارد با او صحبت مي كند. در متن صدادار، شما معمولا طرف مقابلتان را مورد خطاب قرار مي دهيد و حتي نظر او را جويا مي شويد.
مثال:متن بي صدا: طراحي وبلاگم كاملا عوض شده است. بالاي وبلاگ سياه شده است تا با ايام عزاداري و محرم تناسب بيشتري داشته باشد.متن صدادار: طراحي وبلاگم را كلا عوض كردم. ديدم محرم شده، گفتم بهتر است بالاي وبلاگم را سياه كنم. بهتر شده است، نه؟
؛٣ - سادگي، روان بودن و پرهيز از اصطلاحات خاص
؛يادداشت روزانه، برخلاف مقالات و مطالبي كه براي روزنامه ها يا مجلات نوشته مي شود، با زباني ساده تر نوشته مي شوند؛ چون قرار نيست مخاطب براي خواندنش نياز به چند بار خواندن داشته باشد.
؛٤ - بيشتر بر محور رويدادها مي چرخد تا مباحث انتزاعي
؛يادداشت هاي روزانه، در طول زمان و در مسير اتفاقات روزمره شكل مي گيرند و به جاي صحبت كردن درباره موضوعات ذهني و انتزاعي، درباره وقايع زندگي نويسنده صحبت مي كنند.
نكته: اگر چه موضوعات پيچيده و انتزاعي هم مي تواند در قالب يادداشت روزانه نوشته شود ولي بايد به نحوي با وقايع روزانه و رويدادها پيوند خورده باشد وگرنه، چرا آن ها را در روزنامه ها و فصل نامه هاي تخصصي چاپ نمي كنيد؟
؛«روزانه» بودن
؛يادداشت هاي روزانه را « روزانه» مي نويسند يا دست كم فاصله بين آن ها كم است و وبلاگ اگر به جاي «به روز» بودن، « به ماه» و «به سال» باشد، تاثير آن كم مي شود؛ يا دست كم ديگر اسمش «يادداشت روزانه» نيست.وقتي يك وبلاگ، ماهي يك بار روزآمد مي شود، يعني نويسنده آن، بخش زيادي از رويدادهايي كه در اين مدت برايش رخ داده است را سانسور كرده است يا صلاح نمي داند مخاطب وبلاگش را در جريان آن ها قرار دهد.
؛تاثير لايه هاي زيرين متن
؛يادداشت روزانه،برخلاف ظاهر ساده اش،گاهي تاثير بيشتري بر مخاطب مي گذارد؛ در حقيقت تاثير يادداشت روزانه بيشتر در لايه هاي زيرين متن است و ناخودآگاه مخاطب را تحت تاثير قرار مي دهد.
انس گرفتن مخاطب با « شخصيت» نويسنده،سرمايه اصلي تاثير زيرمتن بر روي اوست.نفرت از «شخصيت» نويسنده هم مي تواند همين كاركرد را در نقطه مقابل داشته باشد.لايه هاي زيرين، حتي گاهي از نظر نويسنده متن هم مخفي مي ماند و مخاطب يك وبلاگ، تاثيري از متن مي پذيرد كه خود نويسنده هم متوجه آن نيست.
؛مثال هايي براي تاثير زيرمتن ها:
؛١ - علاقه ها و نفرت هاي نويسنده
؛وقتي،مخاطب با نويسنده يك وبلاگ انس گرفت،خواه ناخواه علاقه ها و نفرت هاي نويسنده نيز در او تاثير مي گذارد.
مثلا اگرشما مخاطب ثابت وبلاگ يك مسيحي باشيد و او هر چند وقت يك بار در ميان نوشته هايش از ميهماني ها و شراب خوردنش حرف بزند، مطمئنا پس از چندي قبح شراب خواري در ذهن شما خواهد ريخت؛ چون شراب، مورد علاقه آن نويسنده است و آن نويسنده هم مورد علاقه شما.همين اتفاق در اين سو نيز مي تواند بيفتد.مثلا نفرت نويسنده از دولت يك كشور،يك شخص يا حتي يك روحيه خاص، به راحتي مي تواند در مخاطب تاثير بگذارد، تاثيري كه خود مخاطب (وحتي نويسنده) متوجه آن نيستند.
ولي كسي كه مدام اين وبلاگ را مي خواند، كم كم نسبت به اين چيزها نفرت پيدا مي كند.سري به وبلاگ هايي كه به نويسنده شان علاقه مند هستيد، بزنيد و علاقه هاي خودتان را با آن ها چك كنيد. شباهت ها را به راحتي كشف مي كنيد.
؛٢ - سبك و شيوه زندگي
؛در يادداشت روزانه، نويسنده وبلاگ از زندگي روزمره خودش صحبت مي كند. از لباس پوشيدنش، از آداب معاشرتش، از ارتباطش با خانواده اش، از خريد كردنش و از خيلي چيزهاي ديگر. مخاطب يك وبلاگ، به خوبي تحت تاثير سبك زندگي نويسنده قرار مي گيرد.
به عنوان نمونه، وبلاگ نويس هاي ايراني خارج از كشور، خيلي ها را مشتاق به مهاجرت كرده اند يا آن ها را از مهاجرت ترسانده اند؛ بدون اين كه صحبت مستقيمي درباره مهاجرت بكنند.
؛٣ -لحن گفتار نويسنده
؛اگر يك وبلاگ نويس فلسطيني، در شرايطي كه اسرائيل دارد كشورش را بمباران مي كند، با لحني آرام و به دور از نااميدي در وبلاگش صحبت كند،براي مخاطب آن وبلاگ، پيروزي فلسطين تداعي مي شود؛حتي اگر خود متن،هيچ ارتباطي با جنگ و بمباران نداشته باشد و جنگ،صرفا پس زمينه اي براي متن باشد.
لحن مهربان، مودبانه و بزرگوارانه يك وبلاگ نويس طلبه،كافي است براي علاقه مند شدن مخاطب وبلاگش به روحانيت و طلبگي؛حتي اگر در وبلاگش، يك كلمه حرف درباره خوبي طلبگي نزده باشد.بسياري از فيلم هاي سينمايي،به همين صورت به جنگ جهاني دوم پرداخته اند و آن را در نظر تماشاگران، منفور كرده اند.
؛٤ - مفروض گرفتن بعضي مقدمات
؛نويسنده يك وبلاگ وقتي «ولايت فقيه» را به عنوان يك فرض قبول دارد و به جاي بحث درباره خود اين موضوع، آن را در مقدمات استدلال هايش استفاده مي كند، مخاطب را به اين مسير مي برد كه اصل ولايت فقيه،اصلي قطعي و جاافتاده است و ديگر نيازي به بحث ندارد.
در جهت مخالف،عده اي دارند اصل اسلام را از حالت پيش فرض خارج مي كنند و به اين وسيله در احكامي مثل قصاص،ديه زن و مرد، جهاد و خيلي چيزهاي ديگر تشكيك مي كنند و به جاي بحث درباره اين كه «آيا اسلام دين كاملي است؟» به اين مي پردازند كه «قصاص خلاف حقوق بشر است» يعني اين مفروض است كه ملاك ما «اسلام» نيست.
؛٥ - چيزهايي كه اصلا وجود ندارند
؛چيزهايي كه نويسنده،اصلا درباره آن ها صحبت نمي كند؛در حالي كه موقعيت رويارويي با آن ها را دارد، اهميت آن موضوعات را از بين مي برد؛ طوري كه مخاطب احساس مي كند اصلا وجود ندارند.
مثال:سريال دوستان(Friends) ده سال از تلويزيون هاي مختلف آمريكا پخش مي شود و شما در طول اين ده سال، با شش نفر آدم زندگي مي كنيد و همه اتفاقات زندگي آن ها را دنبال مي كنيد ولي اثري از مشكلات سياسي نمي بينيد.
جمعه 20 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]