واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: یكتایی خدا شمارشی نیست!
یكی از دیگر از مسائل توحیدی نهج البلاغه این است كه وحدت ذات اقدس احدیت وحدت عددی نیست، نوعی دیگر از وحدت است. وحدت عددی، یعنی وحدت چیزی كه فرض تكرر وجود در او ممكن است. هرگاه ماهیتی از ماهیات و طبیعتی از طبایع را در نظر بگیریم كه وجود یافته است، عقلا فرض اینكه آن ماهیت فرد دیگر پیدا كند و بار دیگر وجود یابد ممكن است و در این گونه موارد وحدت افراد آن ماهیت حدت عددی است. این وحدت در مقابل اثنینیت و كثرت است؛ یكی است یعنی دوتا نیست و قهرا این نوع از وحدت با صفت كمی (قلت) متصف میشود، یعنی آن یك فرد نسبت به نقطه مقابلش كه دو یا چند فرد است كم است ولی اگر وجود چیزی به نحوی باشد كه فرض تكرر در او ممكن نیست- نمیگوییم وجود فرد دیگر محال است بلكه میگوییم فرض تكرر و فرض فرد دیگر غیر آنفرد ممكن نیست، زیرا بی حد و بی نهایت است و هر چه را مثل او و دوم او فرض كنیم یا خود اوست و یا چیزی هست كه ثانی و دوم او نیست- در اینگونه موارد وحدت عددی نیست؛ یعنی این وحدت در مقابل اثنینیت و كثرت نیست و معنی اینكه یكی است این یست كه دوتا نیست، بلكه این است كه دوم برای او فرض نمیشود. این مسأله كه وحدت حق وحدت عددی نیست، از اندیشههای بكر و بسیار عالی اسلامی است؛ در هیچ مكتب فكری دیگر سابقه ندارد. خود فلاسفه اسلامی تدریجا بر اثر تدبر در متون اصیل اسلامی بالخصوص كلمات علی (علیه السلام) به عمق این اندیشه پی بردند و آن را رسما در فلسفه الهی وارد كردند. این مطلب را با یك تمثیل میتوان روشن كرد: میدانیم كه دانشمندان جهان درباره تناهی یا عدم تناهی ابعاد عالم اختلاف نظر دارند. بعضی مدعی لاتناهی ابعاد جهاناند و میگویند عالم اجسام را حد و غایتی نیست. بعضی دیگر معتقدند كه ابعاد جهان محدود است و از هر طرف كه برویم بالاخره به جایی خواهیم رسید كه پس از آن جایی نیست. مسأله دیگری نیز محل بحث است و آن اینكه آیا جهان جسمانی منحصر است به جهانی كه ما در آن زندگی میكنیم و یا یك و یا چند جهان دیگر نیز وجود دارد؟بدیهی است كه فرض جهان جسمانی دیگر غیر از جهان ما فرع بر این است كه جهان جسمانی ما محدود و متناهی باشد. تنها در این صورت است كه میتوان فرض كرد مثلا دو جهان جسمانی و هر كدام محدود به ابعادی معین وجود داشته باشد. اما اگر فرض كنیم جهان جسمانی ما نا محدود است، فرض جهانی دیگر غیر ممكن است زیرا هر چه را جهانی دیگر فرض كنیم خود همین جهان و یا جزیی از این جهان خواهد بود.فرض وجودی دیگر مانند وجود ذات احدیت با توجه به این كه ذات حق وجود محض و انّیّت صرف و واقعیت مطلقه است، نظیر فرض جهان جسمانی دیگر در كار جهان جسمانی غیر متناهی است، یعنی فرضی غیر ممكن است.در نهج البلاغه مكرر در این باره بحث شده است كه وحدت ذات حق وحدت عددی نیست و او با یكی بودن عددی توصیف نمیشود و تحت عدد در آمدن ذات حق ملازم است با محدودیت او: نمیشود و تحت عدد در آمدن ذات حق ملازم است با محدودیت او:«الاحد لا بتأویل عدد»(1) او یك است ولی نه یك عددی «لایشمل بحد و لا یحسب بعد»(2) هیچ حد و اندازهای او را در بر نمیگیرد و با شمارش به حساب نمیآید.«من أشار الیه فقد حده و من حده فقد عده»(3) هركس بدو اشاره كند او ار محدود ساخته است و هركس او را محدود سازد او را تحت شمارش آورده است.«من وصفه فقد حده و من حده فقد عده و من عده فقد ابطل ازله»(4) هر كس او را با صفتی زائد بر ذات توصیف نماید او را محدود ساخته و هركس او را محدود سازد او را شماره كرده است و هركه او را شماره كند ازلیت و تقدم او را بر همه چیز از بین برده است.«كل مسمّی بالوحدة غیره قلیل»(5) هر چیزی كه با وحدت نام برده شود كم است جز او كه با اینكه واحد است به كمی و قلت موصوف نمیشود.چقدر زیبا و عمیق و پر معنی است این جمله! این جمله میگوید هر چه ذات حق اگر واحد است كم هم هست؛ یعنی چیزی است كه فرض فرد دیگر مثل وا ممكن است، پس خود او وجود محدودی است و با اضافه شدن فرد دیگر بیشتر میشود. و اما ذات حق با اینكه واحد است به كمی و قلت موصوف نمیشود زیرا وحدت او همان عظمت و شدت و لانهایی وجود و عدم تصور ثانی و مثل و مانند برای اوست.در كلمات قدما از حكمای اسلامی از قبیل فارابی و بوعلی اثری از این اندیشه لطیف دیده نمیشود. حكمای متأخر كه این اندیشه را وارد فلسفه كردند، نام این نوع وحدت را «وحدت حقه حقیقیه» اصطلاح كردند. منبع: استاد مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه ص 76-79پی نوشت: 1- نهج البلاغه خطبه 1522- نهج البلاغه خطبه 2283- نهج البلاغه خطبه 14- نهج البلاغه خطبه 1525- نهج البلاغه خطبه 64پیوند به مطلب گذشته:ذات حق در نهج البلاغه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]