تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):مؤمن كم حرف و پر كار است و منافق پر حرف و كم كار.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827710298




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

معماى پليسى پايان تلخ يك زندگى


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: معماى پليسى پايان تلخ يك زندگى
[ محمد غمخوار]
امير با عصبانيت از آپارتمان بيرون آمد و در را محكم كوبيد.در اين ميان آقاى «رضايى» - يكى از همسايه ها - كه با شنيدن صداى جر و بحث هاى دوباره امير و ناهيد به بيرون از آپارتمانش آمده بود، با ديدن مرد جوان به او سلام كرد. عقربه هاى ساعت ۹ صبح را نشان مى داد. او حسابى كلافه بود چرا كه مثل اغلب روزها با تأخير به اداره مى رسيد. در محل كارش حوصله كار نداشت. احساس مى كرد ادامه زندگى مشترك برايش غيرممكن است. هر روز مشاجره وجنجال. در طول دو سال زندگى مشترك حتى يك هفته را بدون جر و بحث نگذرانده بودند.ناهيد بدون ميل و علاقه با اصرار پدرش به عقد امير درآمده بود.او در جريان آخرين مشاجره اش گفته بود هيچ علاقه اى به شوهرش ندارد و كاش خودش اختيار داشت تا مى توانست با پسرخاله اش ازدواج كند.امير كه به شدت عصبى بود گوشى تلفن را برداشت و شماره خانه پدرزنش را گرفت. تلفن زنگ مى زد اما هيچكس جواب نمى داد. صداى بوق هاى ممتد بيشتر كلافه اش مى كرد. به همين خاطر گوشى را محكم سرجايش كوبيد. كتش را برداشت و به طرف در رفت. اما در ميان راه پشيمان شد و بازگشت. دوباره شماره خانه پدرزنش را گرفت تا اين كه بالاخره مادرزنش گوشى را برداشت.سلام مادر.
- سلام اميرجان. چه عجب يادى از ما كردى امير مكث كوتاهى كرد و بعد از نفس عميقى گفت:
- راستش امروز دوباره با ناهيد جر و بحث مان شد. او كه خيلى عصبى بود تهديد كرد خودش را مى كشد. خيلى دلم شور مى زند. مى خواستم اگر امكان دارد شما برويد خانه ما كه تنها نباشد. مى ترسم كار دست خودش بدهد. زن بعد از خداحافظى، تلفن را قطع كرد و با آژانس راهى خانه دخترش شد. اما هرچه در زد جوابى نشنيد.همان موقع زنگ خانه آقاى رضايى را زد و خودش را به آپارتمان دخترش رساند. اما باز هم ناهيد در را باز نكرد. آقاى رضايى كه نگرانى مادر ناهيد را مى ديد به طرفش رفت و گفت: مى توانم كمكتان كنم
- زن با لحنى مضطرب گفت: آقاى رضايى، ناهيد در را باز نمى كند. فكر مى كنم بلايى سرش آمده باشد. مرد همسايه هم چند بار ناهيد را صدا كرد اما جوابى نشنيد. «ناهيد، دخترم اگر خانه هستى در را باز كن. مادرت پشت در نگران است.» آقاى رضايى هم كه نگران شده بود به خانه رفت و چند دقيقه بعد با يك دسته كليد بازگشت. «هركدام از ساكنان ساختمان يك كليد يدك به من داده اند تا هر زمان كه مسافرت هستند مراقب گلدان ها و پرندگان و آپارتمانشان باشم.» آقاى رضايى وقتى در را باز كرد و وارد خانه شدند ناگهان ناهيد را ديدند كه روى تخت افتاده بود. كنارش هم يك بسته خالى قرص قلب قرار داشت. زن بيچاره سريع خود را به دخترش رساند. اما دير شده بود. ناهيد ديگر نفس نمى كشيد.
***
سرگرد قاسمى در اداره آگاهى مشغول كار بود كه تلفن كشيك قتل به صدا درآمد. سلام بفرماييد.
سلام جناب سرگرد. افسر تجسس كلانترى ۲۶ تهران هستم. يك مورد خودكشى در حوزه كلانترى رخ داده كه بازپرس كشيك دستور دادند شما براى بررسى موضوع در محل حاضر شويد. سرگرد نشانى خانه را گرفت و به راه افتاد. وقتى به خانه موردنظر رسيد اهالى در آنجا تجمع كرده بودند. سرگرد وارد آپارتمان شد. زن ميانسال مادر ناهيد و مرد جوان - امير - در راهرو نشسته و بى تابى مى كردند. افسر تجسس كلانترى مقابل آپارتمان مشغول صحبت با همسايه ها بود كه به محض مشاهده سرگرد به طرفش آمد.پس از سلام و احوالپرسى گفت: امروز ساعت 10 و ۴۰ دقيقه يك مورد خودكشى به ما اعلام شد. سريع خود را به اينجا رسانده و با جسد زن جوانى در اتاق خواب روبه رو شديم. هيچ نوع آثار ضرب و شتم روى بدن مقتول مشاهده نشده است. همه شواهد حكايت از خودكشى دارد. چرا كه زن جوان ساعاتى قبل به همسرش گفته بود كه خودكشى مى كند.
سرگرد به محض ورود جلوى در آپارتمان يك قرص قرمز رنگ بيماران قلبى ديد و آن را برداشت و بعد از بررسى آن را داخل سطل آشغال انداخت. پس از ورود به اتاق خواب پزشك قانونى را در حال معاينه جسد ديد. يك بسته خالى قرص و يك ليوان پر از آب كنار تخت بود.
دكتر به نظرت قتله يا خودكشى
جناب سرگرد اين را شما بايد مشخص كنيد. مرگ حدود ۶ ساعت قبل رخ داده و شواهد هم نشان مى دهد علت مسموميت دارويى است. آثارى از خفگى و درگيرى نيز روى بدن به چشم نمى خورد. بايد جسد را به دقت در پزشكى قانونى معاينه كنيم. چرا كه قبل از بررسى محتويات معده، نمى توان نظر قطعى داد. كارآگاه سپس به اتاق پذيرايى رفت و از افسر كلانترى خواست مادر ناهيد را براى تحقيق به آنجا منتقل كند. زن در حالى كه به شدت گريه مى كرد خودش را به آنجا رساند. پس از آرام شدن تدريجى مادر ناهيد سؤال و جواب ها آغاز شد.
چطور متوجه شديد دخترتان خودكشى كرده
دامادم حدود دو ساعت قبل با من تماس گرفت و با پريشانى گفت در جريان جر و بحث هاى هميشگى، امروز ناهيد تهديد به خودكشى كرده. من هم سريع به اينجا آمدم و با كمك مدير ساختمان در را باز كرديم. بعد از ورود به خانه با جسد دخترم روبرو شدم.
دختر و دامادتان هميشه با هم درگيرى داشتند
بله، متأسفانه اغلب مواقع، دامادم پسر خوبى است اما ناهيد هيچ علاقه اى به او نداشت و دائم بهانه مى گرفت.
ناهيد پيش از اين هم سابقه خودكشى داشت
بله ، وقتى ۱۶ساله بود يك بار رگ دستش را زد كه سريع متوجه شديم و او را به بيمارستان رسانديم. از آن زمان تحت نظر روانپزشك بود.
سرگرد در حالى كه از افسر كلانترى خواست اظهارات مادر ناهيد را در برگه بازجويى ثبت كند، سراغ دكتر رفت. او وسايلش را جمع كرده و دو كارمند پزشكى قانونى در حال انتقال جسد بودند. با انتقال برانكارد به پذيرايى، صداى گريه و شيون زن بيچاره دوباره بلند شد. دكتر هنگام بيرون رفتن قول داد تا دو روز ديگر نتيجه آزمايشات سم شناسى را اعلام كند. هنوز علت مرگ مرموز زن جوان در هاله اى از ابهام قرار داشت. شواهد از خودكشى خبر مى داد اما كارآگاه مى خواست با تحقيقات بيشتر در اين باره اظهارنظر كند. به همين خاطر سراغ امير رفت مرد جوان گوشه راهرو، كنار مدير ساختمان نشسته و به آرامى گريه مى كرد. كارآگاه در حالى كه دفترچه اش را درمى آورد، پرسيد.
علت درگيرى شما و همسرتان چه بود
جناب سرگرد او مى گفت بدون علاقه با من ازدواج كرده و به همين خاطر هميشه سر هر موضوعى دعوا راه مى انداخت تا طلاقش دهم.
چرا شما با طلاق مخالف بوديد
چون دوستش داشتم. نمى خواستم زندگى مان راحت خراب شود.
آخرين درگيرى شما در چه زمانى بود
امروز صبح سر ميز صبحانه. بعد از خوردن صبحانه از او خواستم پيراهنم را اتو كند كه مخالفت كرد. بعد هم سر اين موضوع با هم درگير شديم. او تهديد كرد خودش را مى كشد. در حالى كه حرفهايش را جدى نگرفتم با عصبانيت خانه را ترك كردم. در ميان راه به ياد حرف هاى روانپزشكش افتادم كه گفته بود همسرم استعداد خودكشى دارد. در اداره با مادر ناهيد تماس گرفتم و از او خواستم به خانه ما برود تا همسرم تنها نباشد. سرگرد بعد از مكثى پرسيد.
قرص هاى قلب متعلق به ناهيد بود
نه. وقتى عصبى مى شوم قلبم تير مى كشد. دكتر آنها را براى من تجويز كرده بود.
پس قرص قلب هميشه بايد همراهتان باشد چرا شما آن را در خانه مى گذاشتيد
امير بسته قرصى را از جيبش بيرون آورد و گفت:
من هميشه يك بسته همراه دارم. آن بسته را هم در خانه نگهدارى مى كردم. سرگرد پس از تسليت مجدد، به اداره آگاهى بازگشت. سه روز بعد وقتى به اداره رفت با نامه پزشكى قانونى روى ميزش روبه رو شد.نتيجه بررسى ها نشان مى داد زن جوان مقدارى غذا همراه شربت پرتقال و قرص هاى آرامبخش خورده و پس از مسموميت دارويى جان باخته است. سرگرد تلفنى با بازپرس تماس گرفت كه قاضى از او خواست از مدير ساختمان به عنوان شاهد ماجرا نيز تحقيق كند. كارآگاه پس از قطع تلفن راهى خانه زوج جوان شد. آقاى رضايى در خانه بود وقتى متوجه شد سرگرد قصد دارد از او تحقيق كند كارآگاه قاسمى را به داخل خانه دعوت كرد و چند ثانيه بعد با دو فنجان چاى نزد او آمد. سرگرد بعد از تشكر گفت: زياد وقتتان را نمى گيرم. فقط بايد اظهارات شما هم در پرونده باشد. «خواهش مى كنم در خدمتم».سرگرد برگه تحقيق را از كيفش بيرون آورد و پس از نوشتن مشخصات مدير ساختمان پرسيد:
ناهيد و امير هميشه با هم درگيرى داشتند
بله ، صداى داد و فريادهاى هميشگى آنها ساكنان ساختمان را هم شاكى كرده بود.
آخرين بار چه زمانى با هم درگير شدند
صبح روز حادثه- امير با صداى بلند فرياد كشيد اما ناهيد ساكت بود. او بعد از خانه خارج شد و بيرون رفت. حدود دو ساعت بعد هم مادر ناهيد آمد كه وقتى وارد خانه شديم جسد ناهيد را ديديم كه خودكشى كرده بود. من سريع خودم را به تلفن رسانده و پليس را خبر كردم.سرگرد پس از ۳۰ دقيقه تحقيق به اداره برگشت. او پس از جمعبندى هاى لازم با كشف چهار دليل گزارش خود را نوشت و پرونده را به دادسرا فرستاد.
خودكشى يا قتل ناهيد موضوعى است كه شما خواننده گرامى با بيان چهار دليل كارآگاه قاسمى، مى توانيد آن را اعلام و در معماى پليسى اين هفته شركت كنيد. پاسخ هاى صحيح خود را به نشانيتهران _خيابان خرمشهر پلاك ۲۰۸ گروه حوادث و يا صندوق پستى ۵۲۸۸ ـ ۱۵۸۷۵ ارسال نماييد ‎/ روى پاكت ذكر شود پاسخ مربوط به كدام معماى پليسى است ‎/
 پنجشنبه 5 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 215]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن