محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829407633
دهه چهارم انقلاب اسلامى در كلام مقام معظم رهبريپيشرفت توأم با عدالت با الگوى اسلامى -ايراني
واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: دهه چهارم انقلاب اسلامى در كلام مقام معظم رهبريپيشرفت توأم با عدالت با الگوى اسلامى -ايراني
گردآوري: احسان محمودپور
از حدود اوايل سال 1385، مقام معظم رهبري، سلسله مباحثي را با بيانات شان پي گرفتند كه به عنوان مباني تئوريك و پيش نيازهاي ورود به دهه چهارم انقلاب اسلامي شناخته مي شود. ضرورت مديريت تحولات جامعه توسط نخبگان حوزه و دانشگاه و هدايت اين تحولات به سوي پيشرفت مطلوب از جمله اين مباحث بود. اما پيشرفت در قاموس انقلاب اسلامي تعريفي متفاوت از الگوهاي مرسوم توسعه دارد. مقام معظم رهبري در حالي كه در بيانات خويش، جهت گيري كلي اين الگو را كاملا واضح تبيين فرموده اند، تدوين الگوي جامع توسعه و پيشرفت اسلامي و ايراني را از نخبگان جامعه مطالبه مي كنند. قطعا آنچه كه بيش از هر موضوعي مي تواند آن نگاه لازم را در جهت فهم جايگاه تاريخي امروز ما ايجاد كند، بازخواني بيانات ايشان به طور هماهنگ و منسجم است. از همين روي در ذيل بيانات مقام معظم رهبري در خصوص دهه چهارم انقلاب اسلامي بازخواني شده است:
حرف اول: دهه چهارم؛ دهه پيشرفت و عدالت
ما وارد دهه چهارم عمر نظام جمهوري اسلامي داريم ميشويم. البته يك نظام اجتماعي در سي سالگي و سي وپنج سالگي يك نظام كاملا جوان است؛ اگر چنانچه بخصوص در اين نظام، تحرك و تحول هاي دروني به موقع و بجا وجود داشته باشد، به آساني سالخورده و فرسوده هم نخواهد شد؛ با گذشت صدها سال هم پير و فرسوده نمي شود، ليكن آنچه مسلم است، در اين سنين- در سنين سي سالگي و سي وپنج سالگي و چهل سالگي- يك نظام اجتماعي، يك نظام جوان است. يعني چه جوان است؟ يعني هنوز به تجربه بيشتر احتياج دارد؛ هنوز به كار و تلاش بيشتر در زمينه مباني نياز دارد تا به پختگي و قوام برسد.
ما گفتيم كه در اين دهه، آنچه كه به عنوان يك هدف و شعار- براي اينكه دنبال كنيم كه مرحله اي را بگذرانيم- بايد مورد توجه قرار بگيرد، «پيشرفت و عدالت» است. اين را شعار قرار بدهيم؛ پيشرفت و عدالت. پيشرفت را عرض كردم؛ مقصود، پيشرفت همه جانبه است؛ يعني پيشرفت مادي و پيشرفت معنوي. پيشرفت مادي را هم نفي نمي كنيم. يعني مطلقا مسئله معيشت مردم، مسئله اشتغال مردم، مسئله پيشرفت هاي علمي و فناوري را مطلقا دست كم نمي گيريم. اينها كاملا مهم است و بايد دنبال شود، تا در اين زمينه ها فقر نباشد. بيكاري نباشد، گراني و تورم قيمت ها نباشد؛ در اين ترديدي نيست. اما در كنارش، به اين اكتفا هم نمي كنيم، بلكه بايد فكر روشن، اعتقاد عميق، انگيزه ي روزافزون و جوشان و اخلاق انساني و والاي اسلامي در كنار اينها گسترش پيدا كند.
همان طور كه عرض كردم، از بيراهه ها بايد ترسيد. گاهي اوقات يك چيزها و راه هايي را براي پيشرفت پيشنهاد مي كنند كه بيراهه است. يك نمونه اش را گفتم؛ مثل پيشرفتهاي دوره پهلوي كه حقيقتا بعضي اش توقف و بعضي اش پسرفت و سقوط بود- كه حالا جاي تفاصيلش در اين جلسه نيست؛ چون وقت نيست- آن يك الگو بود كه واقعا بيراهه بود؛ به ظواهر دلخوش كردن، غربي ها را معيار و ملاك قراردادن و دنبال آنها حركت كردن كه نتيجه اش همين مي شود كه در آن پنجاه شصت سال شوم و سياه در دوران پهلوي مشاهده شد.
يك نمونه ديگر از اين بيراهه ها، نمونه هايي است كه گاهي ممكن است در زمان ما هم پيدا بشود؛ بايد توجه داشت. در اين نمونه دوم، اسمي از ظواهر آورده نمي شود، هويت ايراني و اسلامي هم مثل آنچه كه در آن شكل اول ديده مي شد، نفي نمي شود؛ ليكن يك حالت نوميدي از تحرك و پيشرفت در اين مسابقه در سياستگذاران و سررشته داران امور و سخنگويان جامعه مشاهده مي شود. يعني نگاهي كه به غرب مي كنند، يك نگاه به يك نقطه والا و دست نيافتني است، اسمش را هم مي گذارند واقع بيني! مي گويند آقا واقع قضيه چيست؛ امروز اينها از لحاظ علمي اينقدر جلويند، در زمينه هاي گوناگون اين همه پيشرفت كرده اند؛ اين همه نظريات مختلف در علوم انساني، در زمينه هاي مسائل اجتماعي، مسائل سياسي؛ اين همه نظر، اين همه فكر، اين همه نظريه نو، ابتكاري ارائه داده اند؛ ما كي مي توانيم به گرد اينها برسيم؟ يعني يك چنين روحيه اي در آنها وجود دارد. بارها در طول اين سي سال، بنده خودم با افرادي از اين قبيل مواجه بودم كه چه با زبان صريح يا نيمه صريح يا با زبان حال، همين معنا را بيان مي كردند كه «آقا ما البته بايد پيشرفت كنيم، اما دنبال اينها بايد حركت كنيم! ما كه نمي توانيم به گرد اينها برسيم، چه برسد به اينكه از اينها جلو بزنيم؛ چرا بيخود زحمت مي دهيد خودتان را؟». اين هم يك بيراهه است. اين معنايش اين است كه يك ملت- حالا ملت ما به عنوان يك نمونه- و ملتهاي گوناگون شرق و ملتهاي مسلمان از جمله، محكوم به اين هستند كه هميشه دنبال رو حركت غرب و شاگرد دائمي آنها باشند و هيچ وقت از خودشان اميد نداشته باشند كه بتوانند در آن سطح قرار بگيرند، چه برسد كه از آنها جلو بيفتند؛ هرگز چنين روحيه اي نداشته باشند. اين، يك بيراهه بسيار خطرناك است كه امروز متأسفانه از سوي استاد دانشگاه، از سوي متفكر سياسي، از سوي بعضي از گويندگان مذهبي ترويج مي شود؛ اين درست ضدتجربه طولاني مدت بشري است. چرا؟ مگر خداي متعال يك دسته از انسان ها را اين جور آفريده كه هميشه بايد جلو باشند؟ كدام واقعيت تاريخي اين را نشان مي دهد؟ مگر همينهائي كه امروز دردنيا جلو هستند، در چند قرن قبل از اين، ملتهاي عقب افتاده دنيا در همه مسائل گوناگون نبودند؟ دوران قرون وسطاي اروپا مگر از ياد تاريخ رفته؟ دوران قرون وسطي - من بارها گفته ام- دوران تاريكي است، دوران جهل و ظلمت است براي اروپا؛ نه براي كشورهاي مسلمان، نه براي ايران. همان دوراني كه آنها اسمش را گذاشتند دوران جهل و بي خبري و ظلمت و خواب، همان دوران در كشور ما و در كشورهاي اسلامي، دوران عظمت و پيشرفت علم و فلسفه است و پيشرفت سياسي و اقتدار سياسي.
اين نگاه، خيلي نگاه خطرناكي است. در همين زمينه هائي هم كه امروز شما مشاهده مي كنيد كه در زمينه هاي علمي در كشورتان پيشرفت وجود دارد، در همين زمينه ها هم بالخصوص بعضي ها مي آمدند و مي گفتند آقا فايده ندارد! ولي جوان مسلمان، جوان ايراني، با همت، با انگيزه وارد شد و به سطح ديگران رسيدو يك جاهايي هم از ديگران حتي هم جلوتر هم رفت؛ يعني به نسبت زماني كه صرف كرده اگر ملاحظه كنيد، جلوتر هم رفته. بنابراين، اين تفكر يكي از آن تفكرات بيراهه است. مطلقاً نگاه نوميدانه نبايد داشت. نگاه دين، نگاه اسلام، نگاه قرآني به انسان اين است كه: انسان بايد تلاش كند؛ تلاش با نظم، يا برنامه ريزي و بي وقفه، تا بتواند به نتايج برسد.
براي اينكه تفكر انبياء در جامعه پياده شود، يك حركت بلندمدت و طولاني لازم بوداين انقلاب با اين هدف به وجود آمد. جامعه اسلامي، كشور اسلامي، نه فقط دولت اسلامي، نه فقط تشكيل يك نظام اسلامي، بلكه تشكيل يك واقعيت و يك مجموعه مردمي كه بر اساس تعاليم اسلام- كه لب لباب تعاليم انبياء است- زندگي مي كنند و آثارش را احساس مي كنند. اين هدف ماست. خوب، ما به اين هدف هنوز نرسيديم، توقع هم نبود كه در ظرف سي سال برسيم. اين هدف، هدف خيلي طولاني مدتي است. بايدتلاش كرد، بايد كار كرد تا به اين هدف رسيد؛ شما مسئوليتتان اين است. مأموريت اين نسل اين است؛ كشور و ملتتان را به آن جايگاهي كه معنايش اين باشد كه يك جامعه اسلامي به معناي واقعي تشكيل شده، برسانيد. اين را الگو كنيد.اين مي شود بزرگترين وسيله براي گسترش اين فكر و گسترش اين تجربه در عالم؛ اين مأموريت اين نسل است كه در تصور و در جنبه نظري، چيز مشكلي نيست. البته كار، كار بسياردشواري است. همان تحرك جواني، همان انگيزه جواني را لازم دارد؛ باتلاش فراوان جهادي كه حالا گفته ايم وعرض مي كنيم. هدف اين است: ما كشور اسلامي مي خواهيم. كشور اسلامي وقتي تشكيل شد،معنايش اين است كه دنياي مردم آباد خواهد شد، نه به معناي آبادي اي كه در نظام هاي مادي وجود دارد.(1)
پيشرفت بايد درسايه عدالت باشد
ما مي خواهيم كشورمان از همه جهات- از لحاظ علمي، از لحاظ اقتصادي، از لحاظ فناوري، از لحاظ سياسي- به پيشرفت برسد. مردم به رفاه دست پيدا كنند؛ اما در كنار پيشرفت، مي خواهيم كشور عادلانه و با عدالت اداره بشود؛ اين مهم است. نه عدالت بدون پيشرفت مطلوب است، نه پيشرفت بدون عدالت. عدالت بدون پيشرفت يعني برابري درعقب ماندگي، برابري در فقر؛ اين را نمي خواهيم. پيشرفت بدون عدالت را هم هرگز مطالبه نمي كنيم؛ پيشرفت، همراه با عدالت، بايد فواصل طبقاتي كم بشود. بايدآن كساني كه براي تحرك استعداد دارند، فرصتهاي برابر دريافت كنند؛ اگر كسي تنبلي كرد، تنبلي اش به گردن خودش. نبايد اينجور باشد كه د ر برخي از مناطق كشور مجال براي تلاش علمي يا تلاش اقتصادي نباشد، اما بعضيها از منابع و از امكانات كشور به طور بي نهايت بتوانند استفاده كنند؛ نه، هنر اين است كه مطالبه ملت از دولتها، از مجالس پي درپي شوراي اسلامي، از قوه قضائيه و از همه مسئولان بايد اين باشد. كشور بايدپيشرفت كند؛ پيشرفت در همه بخشها: پيشرفت در توليدثروت، پيشرفت در افزايش بهره وري، پيشرفت درعزم و اراده ملي، پيشرفت در اتحاد ملي و نزديكي قشرهاي مختلف به يكديگر، پيشرفت در دستاوردهاي علم و فناوري، پيشرفت در اخلاق و در معنويت، پيشرفت در كم كردن فاصله طبقاتي، دررفاه عمومي، در انضباط اجتماعي، دربوجود آمدن وجدان كاري در يكايك آحاد ما مردم، پيشرفت در امنيت اخلاقي، پيشرفت در آگاهي و رشد سياسي، پيشرفت در اعتماد به نفس ملي... پيشرفت در همه اين زمينه ها لازم است؛ اما همه اين پيشرفتها بايد در سايه عدالت و در كنار تأمين عدالت باشد.(2)
جريان شناسي توسعه و پيشرفت در انقلاب اسلامي
ما امروز از بيست سال قبل، از سي سال قبل خيلي جلوتريم، تجربه مان بيشتر است، مديريتهايمان قويتر است، توانائي هاي علمي ما به مراتب جلوتر است، قدرت تحرك اقتصادي مان به مراتب از آن روز بيشتر است، تصورات ما از پيشرفت نسبت به آن روزها خيلي بهتر است.
در دهه اول، پيشرفت را بسياري از انقلابيون در الگوي چپ؛ چپ دهه شصت، يعني الگوي گرايشمند به سوسياليسم مي ديدند. هركس هم مخالفت مي كرد، يك تهمتي، لكه اي، چيزي متوجهش ميكردند. يك عده اي از مسئولين، دست اندركاران، فعالين عرصه كار در جمهوري اسلامي، نگاهشان نگاه حاكميت دولت و مالكيت دولت بود؛ خوب، اين نگاه، نگاه غلطي بود. نگاه به پيشرفت كشور از زاويه ديد تفكر شرقي سوسياليستي چپ محسوب مي شد؛ اين غلط بود. البته غلط بودن اين خيلي زود فهميده شد، حتي آن كساني كه آن روز مروج همين ديدگاه بودند، ناگهان صد و هشتاد درجه برگشتند! آن افراط به يك تفريط حالا تبديل شد.
يك برهه اي از زمان، نگاه به پيشرفت، نگاه غربي بود؛ يعني همان راهي كه آنها رفتند، اينها هم بايد بروند؛ تصورشان اين بود. خودشان را در حد انگليس و فرانسه و آلمان هم نميديدند؛ در حد همين كشورهائي مثل كره جنوبي ميديدند. اين هم رد شد. امروز در ذهن و فكر مسئولان و به صورت يك گفتمان عمومي در ذهن نخبگان و فرزانگان، نقشه پيشرفت غربي كشور رد شده است؛ غلط از آب درآمده است. علتش هم اين است كه انتقاد از نقشه پيشرفت به شيوه غربي، امروز مخصوص ملتهاي شرق نيست، مخصوص ما نيست؛ خود انديشمندان غربي، خود فرزانگان غربي، زبان به انتقاد گشوده اند؛ هم در زمينه هاي اقتصادي، هم در زمينه هاي اخلاقي، هم در زمينه هاي سياسي. همان چيزي كه به آن افتخار مي كردند به عنوان ليبرال دموكراسي، امروز مورد انتقاد است؛ پس اين همه نقش پيشرفت نيست. امروز ما اينها را مي دانيم. البته نقشه پيشرفت اسلامي- ايراني چيست؟ اين بايد تدوين شود، بايد روشن شود، بايد ابعاد و زوايايش مشخص شود؛ اين كار به طور كامل انجام نگرفته است و بايد بشود. اما هميني كه ما فهميده ايم كه بايد برگرديم به نقشه اسلامي- ايراني، اين خودش موفقيت بزرگي است. اين موفقيت را امروز داريم.
خوب، اين مسير پيشرفت است. مسير پيشرفت، مسير غربي نيست. مسير منسوخ و برافتاده اي اردوگاه شرق قديم نيست. بحرانهائي كه در غرب اتفاق افتاده است، همه پيش روي ماست، مي دانيم كه اين بحرانها گريبانگير هر كشوري خواهد شد كه از آن مسير حركت كند. پس ما بايستي مسير مشخص ايراني- اسلامي خودمان را در پيش بگيريم و اين را با سرعت حركت كنيم؛ با سرعت مناسب.
راه حلي كه براساس اين مقدمات وجود دارد. اين راه حل را شما بايد پيدا كنيد. شما بايد به نتيجه برسيد، به اين استنتاج برسيد، اما آنچه كه من مي توانم به عنوان راهنمائي و راهبرد كلي به شما عرض كنم، تلاش و مجاهدت جوانانه و پيگير است. شما كه در دانشگاهيد، فعاليت شما فعاليت دانشگاهي است؛ بايد درس بخوانيد، تحقيق كنيد، به فكر نظريه سازي باشيد. الگوگرفتن بي قيد و شرط از نظريه پرداز هاي غربي و شيوه ترجمه گرائي را غلط و خطرناك بدانيد. ما در زمينه علوم انساني احتياج داريم به نظريه سازي. بسياري از حوادث دنيا حتي در زمينه هاي اقتصادي و سياسي و غيره، محكوم نظرات صاحبنظران در علوم انساني است؛ در جامعه شناسي، در روان شناسي، در فلسفه؛ آنها هستند كه شاخص ها را مشخص مي كنند. در اين زمينه ها ما بايد نظريه پردازي هاي خودمان را داشته باشيم و بايد كار كنيم؛ بايد تلاش كنيم؛ دانشجو بايد تلاش كند. دانشجو و محيط دانشگاه بايد نگاه كلان به هدفهاي انقلاب داشته باشد؛ دنبال آنها برود.(3)
وابسته شدن و غربي شدن پيشرفت نيست
پيشرفتي كه بر فرد محوري و اباحه لذاتي كه انسان به طور مطلق دوست مي دارد، مبتني باشد، پيشرفت نيست. دنياي صنعتي غرب امروز بر اين پايه استوار است؛ اباحه لذات؛ هر لذتي، شرطش فقط اين است كه تعدي به ديگري نباشد. هر چيزي كه دوست مي داري، مباح است؛ لذت جويي كن. براي همين هم است كه مي بينيد ديگر اين تعبيرات شرم آوري كه امروز وجود دارد، حتي به سطح كليساهاي آنها هم كشيده شده است! همجنس بازي ها و كارهاي زشتي كه اينها مي كنند، ارتباط و اختلاط هاي نامشروع و مستجهن جنسي كه بين اينها رايج است، يك روز مخفي بود، همين طور به تدريج طوري شده كه امروز يك چيز رايج شده است. دو، سه سال پيش از اين، كشيش يك كليسايي در آمريكا اعلام كرد كه من حاضرم دو تا همجنس را كه مي خواهند با هم زندگي كنند، عقدشان را بخوانم! اين همان لذت گرايي است. مي گويد از اين خوشم مي آيد، پس بايد انجام بدهم. اين ممنوع و مطرود است. ما اين را پيشرفت نمي دانيم.
اقتداري كه مبتني بر ظلم به ملت هاي ديگر و به بهاي پسرفت ملتهاي ديگر باشد، پيشرفت و تحولي كه در خدمت يك طبقه خاص- طبقه سرمايه دار- باشد، كه امروز در كشورهاي غربي اين طور است، مورد نظر ما نيست. ثروت اين كشورهايي كه زياد است، يعني درآمد عمومي شان زياد است- به تعبير رايج، درآمد ناخالص ملي- چگونه توزيع مي شود؟ به هركس چقدر و در مقابل چه مقدار كار، مي رسد؟ معمولا اينها را نگفته مي گذارند. براي كسب معاش، زن و شوهر روز و شب كار كنند و توان نداشته باشند تا بتوانند زندگي خودشان را بگذرانند، اما در مقابل سرمايه داران بزرگ- راكفلرها و فوردها و آنهايي كه حالا جديدا در اين ميدان وارد شده اند- كوههايي از ثروت داشته باشند كه نتوانند محاسبه كنند؛ اينها مورد نظر ما نيست. پيشرفتي كه در خدمت طبقه سرمايه دارها باشد، پسرفت است. پيشرفتي كه با باختن هويت مستقل ملي همراه باشد و انسان خودش را از دست بدهد، پيشرفت نيست.
تقليد، رايج شدن و پيشرفت تقليد، پيشرفت نيست. وابسته كردن اقتصاد، تقليدي كردن علم، ترجمه گرايي در دانشگاه؛ كه هرچه كه آن طرف مرزها، مرزهاي غربي و كشورهاي اروپايي، گفته اند، ما همان را ترجمه كنيم و اگر كسي حرف زد، بگويند مخالف علم حرف مي زند؛ پيشرفت نيست و ما اين را پيشرفت نمي دانيم. نه اينكه ترجمه را رد كنيم؛ من اين را بارها در مجامع دانشگاهي گفته ام؛ نخير، ترجمه هم خيلي خوب است؛ ياد گرفتن از ديگران خوب است؛ اما ترجمه كنيم تا بتوانيم خودمان به وجود آوريم. حرف ديگران را بفهميم تا حرف نو به ذهن خود ما برسد؛ نه اينكه هميشه پاي حرف كهنه ديگران بمانيم. يك حرفي را در زمينه مسائل اجتماعي پنجاه، شصت سال پيش فلان نويسنده يا فيلسوف يا شبه فيلسوف فرهنگي گفته، حالا آقايي بيايد در دانشگاه، دهنش را با غرور پر كند و همان را دوباره به عنوان حرف نو براي دانشجو بيان كند! اين پيشرفت نيست؛ پسرفت است. زبان و ملي را مغشوش كردن، هويت اسلامي ملي را سلب كردن و مدل بازي به جاي مدل سازي، پيشرفت نيست. ما وابسته شدن و غربي شدن را پيشرفت نمي دانيم.
آنچه كه پيشرفت هست، اين است كه ما از هر كه و هر جور، همه دانش هاي مورد نيازمان را فرا بگيريم؛ اين دانش را به مرحله عمل و كاربرد برسانيم، تحقيقات گوناگون انجام بدهيم، براي اينكه دامنه علم را توسعه بدهيم، تحقيقات بنيادي انجام بدهيم، تحقيقات كاربردي و تجربي انجام دهيم، تا فناوري را به وجود آوريم يا فناوري جديدي را به وجود بياوريم يا فناوري را تكميل كنيم؛ تصحيح كنيم و انجام بدهيم؛ در زمينه آموزش هاي مديريتي از پيشرفت هاي دنيا فرا بگيريم، آن را بين خودمان بر طبق نيازها و عرف و فرهنگ خودمان تحليل و فهم كنيم و با جامعه مان تطبيق كنيم؛ درباره مشكلات اجتماعي اي كه در كشور وجود دارد، تحقيق كنيم و راه ريشه كردن اينها را پيدا كنيم.(4)
مدل پيشرفت با الگوي اسلامي- ايراني
بحثي كه براي الگوي پيشرفت ميكنيم، براي اين نيست كه مي خواهيم پيشرفت را شروع كنيم؛ پيشرفت از انقلاب شروع شده، بلكه به اين معناست كه با بحث نظري و تعريف شفاف و ضابطه مند از پيشرفت، قصد داريم يك باور همگاني در درجه اول در بين نخبگان، بعد در همه مردم به وجود بيايد كه بدانند دنبال چه هستيم و به كجا مي خواهيم برسيم و بخشهاي گوناگون نظام بدانند چه كار بايد بكنند. اين را بايد پيدا كنيم.
مدل سازي و الگوسازي، كار خود شماست؛ يعني كار نخبگان ماست. در تحقيقات دانشگاهي بايد دنبالش بروند، بحث كنند و در نهايت مدل پيشرفت را براي ايران اسلامي، براي اين جغرافيا، با اين تاريخ، با اين ملت، با اين امكانات، با اين آرمانها ترسيم و تعيين كنند و براساس او، حركت عمومي كشور به سوي پيشرفت در بخشهاي مختلف شكل بگيرد.
پيشرفت غربي، پيشرفت ناموفقي است. ما بايد پيشرفت را با الگوي اسلامي- ايراني پيدا كنيم. اين براي ما حياتي است. چرا مي گوئيم اسلامي و چرا مي گوئيم ايراني؟ اسلامي به خاطر اينكه بر مباني نظري و فلسفي اسلام و مباني انسان شناختي اسلام استوار است. چرا مي گوئيم ايراني؟ چون فكر و ابتكار ايراني، اين را به دست آورده؛ اسلام در اختيار ملتهاي ديگر هم بود. اين ملت ما بوده است كه توانسته است يا مي تواند اين الگو را تهيه و فراهم كند. پس الگوي اسلامي ايراني است. البته كشورهاي ديگر هم از آن، بدون ترديد استفاده خواهند كرد؛ همچناني كه تا امروز هم ملت ما و كشور ما براي بسياري از كشورها در بسياري از چيزها الگو قرار گرفته، اينجا هم يقيناً اين الگو مورد تقليد و متابعت بسياري از ملتها واقع خواهد شد.
آنچه كه موجب مي شود ما الگوي غربي را براي پيشرفت جامعه خودمان ناكافي بدانيم، در درجه اول اين است كه نگاه جامعه غربي و فلسفه هاي غربي به انسان- البته فلسفه هاي غربي مختلفند؛ اما برآيند همه آنها اين است- با نگاه اسلام به انسان، بكلي متفاوت است؛ يك تفاوت بنياني و ريشه اي دارد. لذا پيشرفت كه براي انسان و به وسيله انسان است، در منطق فلسفه غرب معناي ديگري پيدا مي كند، تا در منطق اسلام. پيشرفت از نظر غرب، پيشرفت مادي است؛ محور، سود مادي است؛ هرچه سود مادي بيشتر شد، پيشرفت بيشتر شده است؛ افزايش ثروت و قدرت. اين، معناي پيشرفتي است كه غرب به دنبال اوست؛ منطق غربي و مدل غربي به دنبال اوست و همين را به همه توصيه مي كنند. پيشرفت وقتي مادي شد، معنايش اين است كه اخلاق و معنويت را مي شود در راه چنين پيشرفتي قرباني كرد. يك ملت به پيشرفت دست پيدا كند؛ ولي اخلاق و معنويت در او وجود نداشته باشد.
اما از نظر اسلام، پيشرفت اين نيست. البته پيشرفت مادي مطلوب است، اما به عنوان وسيله. هدف، رشد و تعالي انسان است. پيشرفت كشور و تحولي كه به پيشرفت منتهي مي شود، بايد طوري برنامه ريزي و ترتيب داده شود كه انسان بتواند در آن به رشد و تعالي برسد؛ انسان در آن تحقير نشود. هدف، انتفاع انسانيت است، نه طبقه اي از انسان، حتي نه انسان ايراني. پيشرفتي كه ما مي خواهيم براساس اسلام و با تفكر اسلامي معنا كنيم، فقط براي انسان ايراني سودمند نيست، چه برسد بگوئيم براي طبقه اي خاص. اين پيشرفت، براي كل بشريت و براي انسانيت است.(5)
حرف آخر: گسترش انقلاب در ميان ملت ها از راه الگوسازي نظام جمهوري اسلامي
اين انقلاب گسترش خواهد يافت؛ دست استعمارگران را از جهان اسلام كوتاه خواهد كرد. اين پيشگوئي امام بزرگوار است. امروز به صحنه كه نگاه ميكنيم، مي بينيم اين اتفاق افتاده است. گسترش انقلاب از نظر امام از راه ايجاد فتنه در كشورها نيست، از راه لشگركشي نيست، از راه گسترش تروريزم نيست- برخلاف برخي از انقلابهاي ديگر- گسترش انقلاب در ميان ملتها از راه الگوسازي نظام جمهوري اسلامي است. يعني ملت ايران نظام جمهوري اسلامي را به حدي و مرتبه اي برسانند كه وقتي ملتهاي ديگر به اين الگو نگاه ميكنند، شوق پيدا كنند و آن راه را دنبال كنند؛ از راه ترويج معارف اسلامي و از راه صراحت در دفاع از طبقات مظلوم دنياي اسلام و ملتهاي مظلومي كه در دنياي اسلام پامال ظلم استكبار شده اند. اين گسترش نظام اسلامي است كه اتفاق افتاد.
امروز ملتهاي جهان به ملت ايران نگاه ميكنند، از ملت ايران نيرو ميگيرند، انگيزه ميگيرند، انرژي ميگيرند. امروز شعارهاي ضداستكباري ملت ايران در همه دنياي اسلام گسترش پيدا كرده است. امروز شما به هر كشوري از كشورهاي اسلامي كه حركت كنيد، با هرگونه رژيمي، با هرگونه دستگاه حاكمه اي مي بينيد ملتهاي آنها به شعارهاي شما، به انگيزه ها و آرمانهائي كه شما ترسيم كرديد، با چشم عزت و احترام نگاه ميكنند؛ شعار ضديت با ظلم، ضديت با سلطه، دفاع از مظلومان، دفاع از ملت فلسطين، دشمني با شبكه اختاپوسي صهيونيسم. اين دل ملتهاي مسلمان است؛ اين گسترش انقلاب اسلامي است.(6)
پي نوشت ها
1-بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار برگزيدگان دانشجو؛ 7 مهر 1387
2-بيانات در صحن جامع رضوي؛ 1 فروردين 1387
3-بيانات در ديدار دانشجويان دانشگاه هاي استان فارس؛ 14 ارديبهشت 1387
4-بيانات در ديدار دانشگاهيان استان سمنان؛ 18 آبان 1385
5-بيانات در ديدار دانشجويان دانشگاه فردوسي مشهد؛ 25 ارديبهشت 1386
6-بيانات در نوزدهمين سالگرد حضرت امام؛ 14 خرداد 1387
چهارشنبه 4 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]
-
گوناگون
پربازدیدترینها