تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826564835




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مباهله، معجزه اى بزرگ


واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: مباهله، معجزه اى بزرگ
مسلم صاحبي

اشاره

در مقاله حاضر نويسنده به تشريح چيستي و چگونگي شكل گيري جريان مباهله و اثبات حقانيت رسالت پيامبر اكرم براي مسيحيان نجران پرداخته است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

سال دهم هجري بود؛ آوازه رسالت و دعوت جديد از «مدينه النبي» كه نام جديد «يثرب» بود، همه جا به گوش مي رسيد؛ شهر پيامبر(ص) بعد از هجرت آن حضرت از مكه، به صورت پايگاهي براي دعوت و ولايت آن بزرگوار درآمد و جامعه اسلامي آن تحت رهبري رسول اكرم(ص) و متناسب با فرهنگ نوراني قرآن كريم، شكل گرفت و پايه هاي حكومت ديني- اسلامي آن، استوار گرديد؛ در چنين موقعيت ممتاز و تعيين كننده اي، رسول اكرم(ص) به كسرا و قيصر دو امپراطور بزرگ ايران و روم و نيز سران همه قبايل، نامه نوشت و آنها را به دين مبين اسلام دعوت كرد؛ عكس العمل مخاطبين دعوت پيامبر اعظم(ص)، متفاوت بود؛ گروهي آن را پذيرفتند؛ بعضي نامه آن حضرت را پاره كردند و عده اي هم درصدد واكاوي چندوچون اين دعوت برآمدند؛ پيروان حضرت عيسي مسيح كه در «نجران» (1 )زندگي مي كردند، از دسته سوم بودند و بعد از بحث و بررسي فراوان پيرامون دعوت حضرت محمد(ص)، چون به نتيجه روشن و مشخصي نرسيدند، تصميم گرفتند گروهي را به رهبري سه نفر (2 ) به نامهاي1- «عاقب» كه عبدالمسيح نام داشت و فرمانرواي آنان بود.2- «سيد» كه نامش أيهم و بزرگ و ريش سفيدشان شمرده مي شد. 3- «ابوحارثه بن علقمه الاسقف» كه امام و پيشواي ايشان محسوب مي گرديد، روانه مدينه كنند تا به تحقيق و بررسي پيرامون رسالت رسول اكرم(ص) بپردازند و صحت و سقم آن را به دست آورند.

نمايندگان نجران در شهر پيامبراكرم(ص)

اين گروه كه شمار آنها از بيست نفر تا هفتادوشش(3 ) نفر برآورد شده است، با شكل و شمايل و پوشش و آرايش مخصوص داخل مدينه النبي شدند و بي درنگ به مسجد رفتند و چون وقت نماز آن ها فرا رسيده بود، نماز خود را آزادانه به سمت مشرق كه قبله گاه آنان بود به جاي آوردند و سه روز به گشت و گذار در شهر پرداختند تا اوضاع و احوال شهر، رفتار مسلمانان و مشي و منش پيامبراكرم(ص) را مورد توجه و بررسي قرار دهند و بنا به نقلي پيامبراكرم(ص) آنها را كه پوشش مناسبي نداشتند، به حضور نپذيرفتند تا اين كه با راهنمائي امام علي(ع) و تغيير لباس خود، مورد استقبال آن حضرت قرار گرفتند و از سوي آن بزرگوار به دين مبين اسلام دعوت شدند؛ مسيحيان نجران كه مي خواستند بدانند حقيقت دين اسلام چيست، سؤال كردند: اي محمد! ما را به چه چيز دعوت مي كنيد؟ رسول خدا فرمود: شما را فرا مي خوانم كه گواهي دهيد «خدائي جز خداي يگانه و يكتا نيست و من فرستاده او هستم و عيسي مسيح بنده و آفريده خداست؛ مي خورد و مي آشاميد؛ لباس مي پوشيد؛ در كوچه و بازار راه مي رفت و مانند بندگان زندگي مي كرد» (4 ) ابوحارثه اسقف و ياران او كه عيسي مسيح را تافته اي جدابافته مي دانستند و بندگي او را برنمي تافتند، پرسيدند: پدر او چه كسي بود؟ رسول خدا(ص) كه قصد و غرض آنان در خصوص زمينه سازي «الوهيت» عيسي مسيح را مي دانست، با استناد به قرآن كريم فرمود: «مثل عيسي در نزد خدا همچون آدم است كه او را از خاك آفريد؛ سپس به او فرمود: «موجودباش» او هم فوراً موجود شد» (5 )مقايسه عيسي مسيح كه بدون پدر آفريده شده، با آدم پيامبر(ع) كه خداي متعال او را از خاك آفريد و نافي الوهيت است، بسيار صريح و روشن بود؛ ولي مسيحيان نجران، آن را نپذيرفتند و بر لجاجت خود پافشاري كردند.

پيشنهاد مباهله از جانب پيامبر(ص)

در اين هنگام خداي متعال آيه مباهله را فرو فرستاد كه:]«هرگاه بعد از علم و دانشي كه (درباره مسيح) به تو رسيد (باز) كساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بيائيد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خود را دعوت نمائيم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغ گويان قرار دهيم»[ (6 ) با نزول اين آيه كريمه رسول خدا(ص) به مسيحيان فرمود: اكنون كه شما بر مدعاي خويش اصرار مي ورزيد و از لجاجت دست برنمي داريد، با من مباهله كنيد؛ اگر من راستگو باشم، نفرين خداي متعال بر شما فرود خواهد آمد و چنانكه شما راستگو باشيد، عقوبت الهي دامن مرا خواهد گرفت. مسيحيان اظهارداشتند: اين پيشنهاد، منصفانه است و آن را قبول كردند؛ سپس روز بيست و چهارم ماه ذيحجه الحرام سال دهم هجري به عنوان زمان مباهله و فضاي باز محله «نبو معاويه بن مالك» به مثابه مكان آن تعيين گرديد و مسيحيان نجران، رهسپار استراحت گاه خود شدند با رسول اكرم(ص) نيز به خانه خود مراجعت فرمود، درحالي كه به دو درخت نزديك به يكديگر(7) اشاره كرد و دستور داد با تراشيدن شاخه ها، ميان آن دو را باز كنند و صبح فردا خود شخصاً، رداي سياه و نازكي بر روي آنها افكند.

چيستي و چگونگي مباهله

مباهله، مصدر باب مفاعله و در لغت به معني رها كردن و به حال خود واگذاردن است (8) اصطلاح به مفهوم «لعنت» و«نفرين» مي باشد (9) و چون مفهوم مفاعله، بين دو نفر است؛ به اين معني كه «هر يك به ديگري آن كند كه ديگري با وي چنين كند»، معني اصطلاحي مباهله چنين است كه دو نفر يا دو گروه در شرايط معين و با كيفيت مخصوصي، درحق يكديگر نفرين كنند؛ خداي متعال نفرين يك طرف كه حق با اوست را مي پـذيرد و طرف ديگر را خوار و ذليل و بعضاً نابود مي گرداند.

مباهله به مثابه تبلوري از فرهنگ ديني - الهي، در ميان پيامبران پيشين رواج داشته است؛ در روزگار آدم (ع)، پسران او «هابيل» و «قابيل» با يكديگر مباهله كردند كه خداي متعال نفرين هابيل را اجابت فرمود و در نتيجه به پيروزي هابيل و شكست قابيل انجاميد؛ در دوران حضرت موسي (ع) نيز ميان او، برادرش هارون و فرزندان وي از يك طرف و قارون، خاندان او و آن دسته از قوم او كه قارون مستكبر را بر موسي پيامبر(ع) برتري داده بودند از طرف ديگر ، مباهله صورت گرفت و با پيروزي حضرت موسي (ع)، قارون و قارونيان به هلاكت رسيدند. (01)

مسيحيان نجران نيز پيشنهاد مباهله را پذيرفتند؛ اما شب هنگام و بعد از كمي استراحت؛ درميان خود به چند و چون آن پرداختند و گفتند: ما درحقانيت عيسي مسيح و درستي راه و رسم خويش، ترديدي نداريم؛ ولي محمد نيز استوار و با صلابت بود و قاطعانه سخن مي گفت؛ به راستي سرانجام مباهله به كجا خواهد انجاميد و نتيجه آن چه خواهد شد؟ ابوحارثه اسقف كه مرد بزرگ و دانشمندي بود، اظهار داشت: تا فردا صبح و حضور در ميدان مباهله، منتظر خواهيم ماند و خواهيم ديد كه كه محمد چگونه براي مباهله حاضر مي شود؛ اگر او با جلال و شكوه و به اتفاق انبوه ياران و پيروان خود و به رسم اشراف و سلاطين به ميدان آمد، شكي نيست كه همچون پادشاهان درصدد خودنمائي و نشان دادن جاه و جلال خويش است و ما بدون چون و چرا با او مباهله خواهيم كرد و قاطعانه پيروز خواهيم شد؛ ولي اگر همچون پيامبران الهي، با نزديكان و عزيزان خود حاضر گردد، حاكي از اين است كه به حقانيت خود اطمينان دارد و در اين صورت، مباهله با وي، هرگز به مصلحت ما نخواهد بود.

حضور در عرصه «مباهله»

بامداد فردا، سيد و عاقب، ياران ابوحارثه اسقف، با فرزندان خود به نامهاي «صبغه المحسن»،«عبدالنعم»، «ساره » و «مريم» به ميدان مباهله آمدند؛ با سواركاران «بني حارث بن كعب» با بهترين و زيباترين آرايش نظامي، پشت سر آنها صف كشيدند؛ مردم مدينه النبي نيز اعم از مهاجرين و انصار و قبيله هاي ديگر، هر يك از ساز و برگ و نشانه هاي مخصوص خود، پيرامون ميدان گردآمدند تا نظاره گر مباهله، اين معجزه عظيم پيامبر، بزرگوار اسلام باشند؛ (11) رسول خدا(ص) اما در خانه خود درنگ فرمود تا آفتاب بالا آمد؛ سپس درحالي كه دست علي(ع) در دست خود داشت و حضرت حسن و حضرت حسين، پيشاپيش آن دو بزرگوار راه مي افتند و حضرت فاطمه (س) پشت سر آنان حركت مي كرد، رهسپار ميدان مباهله شدند؛ وقتي به دو درخت پيش گفته رسيدند. حضرت به اتفاق همراهان و با همان هيئتي كه از خانه خود بيرون آمده بود، در ميان آن دو درخت و در زير ردائي كه خود بر روي آنها افكنده بود، ايستاد و از طرف هاي خود خواست براي انجام مباهله نزديك شوند؛ سيد و عاقب شگفت زده از اين كه آن حضرت، عده زيادي همراه خود نياورده است نزديك آمدند و عرض كردند؛ با چه كساني با ما مباهله مي كنيد؟ حضرت خطاب به آنها فرمود: با بهترين مردم روي زمين و گرامي ترين آنها نزد خداي متعال و در حالي كه با دست خود به همراهان خويش اشاره مي كرد، افزود: به اتفاق اينان با شما مباهله مي كنم.(21)

سردرگمي و پريشاني مسيحيان

سيد وعاقب به يكديگر نگريستند و گفتگوي شب گذشته و سخنان ابوحارثه «اسقف، راجع به چگونگي حضور محمد در عرصه مباهله را به خاطر آوردند و ترسان و لرزان عرض كردند؛ چنانكه پيداست با غرور و تكبر وعده وعده و انبوه ياران و پيروان خود، براي مباهله حاضر نشده ايد و غير از اين مرد و زن جوان و اين دو كودك، كسي همراه شما نيست؛ آيا به راستي به اتفاق اينان با ما مباهله خواهيد كرد؟ حضرت فرمود: آري؛ پيشتر هم به شما گفتم؛ سوگند به خدائي كه مرا به حق برانگيخته است، دستور دارم به اتفاق ايشان كه عزيزان من هستند، با شما مباهله كنم!؛ رنگ از روي سيد و عاقب پريد و با پريشاني نزد ياران خود بازگشتند؛ وقتي ياران و همراهان، آن دو را با رنگ و روي پريده مشاهده كردند، پرسيدند: شما را چه شده است و مشكلتان چيست؟ سيد وعاقب از اظهار حقيقت خودداري كردند و گفتند: اگر مشكلي پيش آيد، حتماً با شما در ميان مي گذاريم؛ يكي از همراهان جوان ايشان كه دانشمندي سرشناس و مورد احترام بود، به سيد وعاقب نزديك شد و گفت: واي بر شما! مشكل پيش آمده را بي پرده بيان كنيد؛ به خدا سوگند! شما به حقانيت محمد پي برده و آن را حاشا مي كنيد و بعيد مي دانم برادران منكر خود را كه مسخ شدند و به صورت ميمون و خوك درآمدند را از ياد برده باشيد. (13 )

«منذربن علقمه» ملقب به ابوالمثني و برادر ابوحارثه اسقف كه در ميان مسيحيان نجران به برخورداري از علم و دانش شهره بود، وقتي اضطراب و پريشاني ياران و همراهان خويش را ديد، دست سيد وعاقب را گرفت و رو به همراهان كرد و گفت: من و اين دو را تنها بگذاريد و با آن دو به كناري رفتند؛ سپس به آن دو گفت: من خيرخواه شما هستم و صريحاً به شما اعلام مي كنم: اگر در كار خود انديشه و تفكر كنيد و تصميم درست و سنجيده بگيريد، البته رستگار مي شويد در غير اين صورت، خود و ديگران را به هلاكت مي افكنيد؛ سيد وعاقب گفتند: به راستي تو خيرانديش و خيرخواهي؛ اكنون بگو ما چكار كنيم؟

هشدار منذربن علقمه

منذربن علقمه با هشدار به آن دو، اظهار داشت: آيا مي دانيد كه هرگز پيامبري از پيامبران خدا با هيچ مردمي مباهله نكرده است، مگر اين كه آن مردم در يك چشم به هم زدن، هلاكت و نابود شده اند؟! شما و هر اهل بصيرتي كه همراه شما است، به يقين مي دانيد كه اين محمد با كنيه ابوالقاسم، همان فرستاده اي است كه پيامبران الهي مژده آمدنش را داده و زبان به تمجيد و ستايش او و خاندانش گشوده اند؛ هشدار ديگر، توجه دقيق و عميق، عناصر طبيعي مانند آسمان و زمين و ستارگان و كوهها و درختها و پرندگان و... است؛ اكنون چشم خود را باز كنيد و باتوجه به موقعيت تاريخي و جغرافيايي بنگريد كه اين عناصر، غيرطبيعي مي نمايند و هر يك آيتي از عذاب الهي به نظر مي رسند؛ هشدار سوم، حالت و هيئت حضور واستقرار محمد و همراهان اوست؛ببينيد كه چگونه در پيشگاه خداي متعال نشسته و دستهاي خود را به سوي آسمان بلند كرده اند و چشم انتظار پاسخ شما مي باشند و بدانيد كه اگر محمد، كلمه اي از نفرين به زبان آورد، نابودي ما قطعي است و هيچ راه بازگشتي براي ما باقي نخواهد ماند. (14 )

سيد وعاقب پيرامون خود را به دقت نگريستند و مشاهده كردند كه حادثه عظيمي در شرف وقوع است و اطمينان يافتند كه حضرت محمد پيامبر بر حق است و از جانب خداي متعال مبعوث شده است.

و با همه وجود خويش، عقوبت و عذاب نزديك الهي را احساس كردند؛ منذربن علقمه كه هراس و وحشت سيد و عاقب را ديد، به آن دو گفت: اگر اسلام بياوريد، حال و آينده خود را تضمين كرده ايد و اگر خواستار حفظ آئين و موقعيت و جايگاه خود، در ميان همكيشانتان هستيد، صاحب اختياريد؛ ولي توجه داشته باشيد كه از نجران، به جستجوي حقيقت آمده ايد و پيشنهاد محمد درخصوص مباهله را پذيرفته ايد و پيامبران الهي چنان اند كه هرگاه انديشه كاري كنند، تا آن را به انجام نرسانند، از پاي نمي نشينند؛ اكنون مصلحت در ترك مباهله و جلب رضايت محمد است و از اين كار، فروگزار مكنيد كه همه ما چونان قوم «يونس»، دستخوش عقوبت و عذاب الهي خواهيم شد. (51)

مصالحه به جاي مباهله

سيد و عاقب گفتند: اي ابوالمثني! بهتر است تو از طرف ما نزد محمد رفته، خواسته ما را به عرض او برساني و پسر عمويش را كه نزد او بسيار عزيز و ارجمند است واسطه قرار دهي تا ميان ما و محمد، صلح و سازش برقرار نمايد؛ ابوالمثني بي درنگ خدمت رسول خدا شرفياب شد و عرض كرد: سلام بر تو اي رسول خدا! گواهي مي دهم كه خدائي جز خداي يكتا كه تو را به پيامبري برانگيخته است، نيست و تو و عيسي مسيح، هر دو بنده و فرستاده خداي متعال مي باشيد؛ سپس شهادتين را بر زبان جاري كرد و به دين مبين اسلام درآمد و خواسته سيد و عاقب را به اطلاع آن حضرت رسانيد؛ رسول خدا نيز علي(ع) را مأمور كرد تا با مسيحيان نجران مصالحه نمايد. علي(ع) عرض كرد: پدر و مادرم فداي شما! چگونه با آنها مصالحه كنم؟ رسول خدا(ص) به او فرمود: اي ابوالحسن! رأي و نظر تو در مصالحه با مسيحيان نجران، رأي و نظر من است؛ (16 )در اين هنگام علي(ع) نزد سيد و عاقب رفت و با آنها در مقابل هزار پيراهن گرانبها و هزار دينار وجه رايج به عنوان ماليات، مصالحه كرد و مقرر گرديد نيمي از آن را در ماه محرم و نيم ديگر را در ماه رجب هر سال پرداخت نمايند.

پس از اين كه قرارداد صلح ميان طرفين منعقد گرديد، علي(ع) سيد و عاقب را خدمت رسول خدا(ص) برد و آن دو نفر به تعهد شهروندي و پرداخت ماليات، اقرار و اعتراف نمودند؛ رسول خدا(ص) نيز فرمود: از شما مي پذيرم و اعلام مي كنم: هرگاه با من و همراهانم كه در زير رداء گرد آمده ايم، مباهله مي كرديد، خداي متعال سراسر اين پهندشت را آكنده از آتش سوزان مي كرد و احدي از شما را باقي نمي گذاشت.

مسجد مباهله در مدينه

مدينه، تاريخ مجسم روزگار پيامبر اكرم(ص) است؛ جاي جاي اين شهر مقدس، بازگوكننده نام و ياد آن حضرت مي باشد؛ زيرا آن حضرت در هر جا كه به مناسبتي حضور يافته و نمازي اقامه كرده است، مسجد ساخته اند و هر ساله صدها هزار زائر قبر مطهر رسول خدا(ص)، به آن مساجد مي روند و با اقامه نماز تحيت، نام و ياد آن حضرت، خاندان پاك او و مسلمانان صدر اسلام را زنده مي كنند؛ يكي از اين مساجد «مسجد مباهله» است؛ اين مسجد كه به نام هاي «مسجد اجابه» و «مسجد بنومعاويه» نيز شناخته مي شود «در فاصله، سيصد تا چهارصد متري شمال شرقي «بقيع» و پانصد و پنجاه متري مسجد النبي، در كنار شارع ستين قرار دارد»(71) و روزانه خاطره مباهله، اين معجزه بزرگ و جاودانه پيامبر اعظم(ص) را براي زائران مشتاق كه در آن حضور مي يابند و نماز تحيت مسجد به جاي مي آورند، تجديد مي كند.

مسجد مباهله «در دوره عثماني، از نو بنا گرديد؛ دو شبستان و يك صحن و مناره اي در ركن غربي آن، ساخته شد؛ آخرين بازسازي مسجد، در سال 8141 ق. صورت گرفت و توسعه زيادي يافت.»(81)

ــــــــــــــــــ

پي نوشت ها :

1- نجران، شهري است در نقطه مرزي يمن و عربستان.

2- بحار .336.21

3- بحار .318.21

4- قاموس قرآن. علي اكبر قريشي. واژه مباهله.

5- آل عمران. .59

6- آل عمران . .61

7- بحار .321.21

8- اقرب الموارد والمنجد.

9- مفردات راغب و قاموس قرآن.

01- بحار .324.21

11- بحار .321.21

21- بحار 321.21- 2.32

31- بحار .324.21

41- بحار .323.21

51- بحار 323.21- 4.32

61- بحار .324.21

71- آثار اسلامي مكه و مدينه . 0.28

81- همان. 282.
 سه شنبه 3 دي 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 133]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن