محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826702767
عضو جبهه مشاركت: بي قراري نكنيد! خاتمي خواهد آمد
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: عضو جبهه مشاركت: بي قراري نكنيد! خاتمي خواهد آمد
جام جم آنلاين: "علي شكوري راد" عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت ايران اسلامي مي گويد در تعيين كانديداي مورد نظر اصلاح طلبان براي انتخابات رياست جمهوري آينده در خردادماه 1388 برخي "ميرحسين موسوي" را به "سيدمحمد خاتمي" ترجيح ميدهند، اما من بر اين باورم كه در نهايت، خاتمي خواهد آمد.
با علي شكوريراد در يكي از بيمارستانهاي تهران به گفتگو نشستيم؛ بيمارستاني كه او در حال حاضر عضو هيئت علمي راديولوژي آن است. از زماني كه وي بر كرسي نمايندگي مجلس ششم تكيه زده بود حدود 5 سال ميگذرد. سئوال "سياست شيرينتر است يا طبابت؟"، سرآغازي بود براي شروع اين گفتگو.
وي مي گويد، آقايان هاشمي و خاتمي كمترين مشكل را با همديگر دارند و اگر آقاي خاتمي بيايد چه رسمي و چه غير رسمي، قطعا مورد حمايت آقاي هاشمي رفسنجاني خواهد بود. شكوريراد بر اين باور است كه هاشمي رفسنجاني در دوران رياستجمهورياش " سرعت توسعه را درست تنظيم نكرده بود به همين خاطر در دوره دوم دولت خود مجبور شد در سياستهاي تعديل خودش، تعديل ايجاد كند".
وي كه هماكنون عضو شوراي مركزي حزب مشاركت هم هست بر اين عقيده است كه «اصلاحات يعني خاتمي». شكوريراد، عباس عبدي و محمد قوچاني را به خاطر طرح موضوع «رهبري جريان اصلاحات» مورد انتقاد قرار داد كه « دوستاني مثل آقاي عباس عبدي و محمد قوچاني نميتوانند براي پيشبرد اصلاحات دستورالعمل صادر كنند؛ زيرا حرف آنها حرف رسمي اصلاحات نيست».
تحليل شكوريراد اين است كه خاتمي و ميرحسين موسوي همزمان با هم كانديدا نخواهند شد. او همچنين به صراحت گفت: « سكوت و غفلت اصلاحطلبان، دردسرهاي زيادي را براي جبهه اصلاحات رقم زد. من اساساً نه گذشته آقاي گنجي و نه حال او را اصلاح طلب نميدانم».
مشروح گفت وگو چنين است:
* آقاي شكوريراد! طبابت شيرينتر است يا سياست؟
- آنچه كه شيرين است احساس موثر بودن است. اين براي هر كسي شيرين است كه احساس كند اثر وجودي مثبتي دارد. اثر وجودي، هم در طبابت وجود دارد هم در سياست؛ منتهي اثر وجودي در سياست ابعاد بزرگتري نسبت به طبابت دارد. البته اين اثر وجودي در عرصه طبابت ملموستر است، يعني اثرها در طبابت در كوتاه مدت و در سياست به صورت بلند مدت مشاهده ميشوند. بنابراين هر دو براي من لذت بخش هستند.
* در دوره هاي گذشته هميشه اصلاح طلبها سراغ ميرحسين موسوي ميرفتند بعد او نميآمد و اصلاح طلبها به ناچار سراغ كانديداي ديگري ميرفتند. اما در اين دوره، آقاي مير حسين موسوي تلويحا اعلام كرده كه ميآيد؛ با وجود اين، گروههاي اصلاح طلب ذي نفوذي مثل سازمان مجاهدين و حزب مشاركت رغبت چنداني به آمدن ايشان نشان نميدهند و همچنان اعلام ميكنند كانديداي آنها آقاي خاتمي است. برخي معتقدند آمدن آقاي ميرحسين موسوي به منزله اين است كه ايشان آقاي خاتمي را گزينه كاملي براي كانديداتوري نميداند. تحليل شما چيست؟
- اطلاعات من منحصر به اخبار منتشرشده در رسانهها نيست، بلكه اطلاعات من از منابع نزديكتر و مطمئنتر است. آنچه شما گفتيد اصل و واقعيت ماجرا نيست. اصل قضيه اين است كه هم آقاي خاتمي تمايل دارد آقاي موسوي بيايد تا او نيايد و هم آقاي موسوي تمايل دارد آقاي خاتمي بيايد تا تكليف از او رفع شود.
اما در اينكه هر دو براي حضور در عرصه انتخابات احساس مسئوليت ميكنند شكي نيست. اگر تا به امروز هم آقاي موسوي و هم آقاي خاتمي كانديداتوري خودشان را رد نكرده اند به اين دليل است كه رد كردن را شانه از زير بار مسئوليت خالي كردن ميدانند. فضاي بين آقاي موسوي و آقاي خاتمي فضاي رقابت نيست بلكه فضاي تشريك مساعي براي عبور از وضعيتي است كه امروز در كشور وجود دارد. بنابراين به نظر من، آقايان مير حسين موسوي و سيد محمد خاتمي در فضاي رسانه اي با هم حرف نميزنند بلكه خيلي راحتتر از اين ها با هم صحبت كرده و تفاهم ميكنند.
* با توجه به اينكه گفتيد اطلاعات شما از منابع مطمئن و نزديك است؛ تحليل شما از اين رويكرد "تعارف محور" بين آقايان موسوي و خاتمي چيست؟ فكر ميكنيد در نهايت كدام يك از اين دو شخصيت پيروز از ميدان تعارف بيرون ميآيد و كانديدا خواهد شد؟
- از نظر شخص من، اين دو بزرگوار هر دو مطلوب هستند هر چند ممكن است در بين اصلاح طلبها عدهاي آقاي خاتمي را ترجيح دهند و عده اي هم آقاي موسوي را ارجح بدانند اما شخصا هر دو را مطلوب ميدانم و هيچگونه نگراني از آمدن هر يك از اين دو ندارم. به همين دليل خيلي راحت صبر ميكنم و بي قراري را جايز نميدانم. بر اساس دريافتهاي خودم، تحليلم اين است كه آقاي خاتمي در نهايت خواهد آمد.
* بنابراين شما معتقديد آمدن آقاي خاتمي به منزله نيامدن آقاي مير حسين موسوي است. درست است؟
- بله طبيعتاً، منتهي اينكه آقاي خاتمي و آقاي موسوي چگونه با همديگر اين مسئله را حل ميكنند براي من فرقي نميكند. اما تحليلم اين است كه آقاي خاتمي براي آمدن آمادهتر از آقاي موسوي است، اما اين ميتواند تغيير كند.
* فكر نميكنم بتوان اين قدر قاطع از آمدن آقاي خاتمي و نيامدن آقاي موسوي حرف زد. منابع نزديك به آقاي مير حسين موسوي از آمدن ايشان خبر ميدهند. از طرفي، چند روز پيش كه يكي از سايتهاي اصلاحطلب خبري مبني بر اعلام حمايت مير حسين موسوي از خاتمي منتشر كرد از سوي آقاي موسوي اين خبر رسماً و با قاطعيت تكذيب شد. از طرفي، با توجه به اختلاف نظري كه بين اصلاح طلبها در زمينه معرفي كانديداي واحد وجود دارد آمدن همزمان آقايان موسوي و خاتمي بعيد نيست.
- من مطمئنم كه آقاي خاتمي و آقاي موسوي همزمان با هم كانديدا نميشوند.
* آقاي شكوري راد! با توجه به اينكه در مقطع كنوني بر سر كانديداتوري آقاي خاتمي در جبهه اصلاحات اختلافنظر وجود دارد و عدهاي مثل آقايان عباس عبدي و محمد قوچاني با طرح مسئله رهبري جريان اصلاحات رسماً از خاتمي خواستند رهبري اين جريان را بر عهده بگيرد و رياست جمهوري را به شخص ديگري از اصلاح طلبها واگذار كند. اين طيف از اصلاح طلب ها رسما از آقاي كروبي حمايت كردند و از طرفي گروههاي ديگري همچون سازمان مجاهدين و حزب مشاركت كماكان آقاي خاتمي را كانديداي خودشان ميدانند. از سوي ديگر، طيفهاي ديگري از اصلاح طلبان مثل طيف موسوم به اصلاح طلبان جوان به شدت از آقاي خاتمي انتقاد ميكند و او را گزينه مطلوب اصلاحات نمي دانند. فكر ميكنيد دليل اين اختلافات چه هست و سرانجام آن چه خواهد شد؟
- ببينيد هر كسي كه راجع به اصلاحات صحبت ميكند و راه حلي براي پيشبرد اصلاحات ارائه ميدهد بايد ابتدا تعريف خودش را از اصلاحات ارائه كند. بنابراين اصلاحات مورد نظر آقايان عبدي و قوچاني با اصلاحات مورد نظر آقاي خاتمي لزوما يكي نيست. از نظر من، اصلاحات همان چيزي است كه خاتمي ميگويد. يعني تنها آقاي خاتمي هست كه رسماً اصلاحات را نمايندگي ميكند. البته افراد ديگري هم هستند كه از اصلاحات سخن ميگويند اما سخنان آنها غيررسمي است و آنچه ميگويند صرفاً نظر آنها به شمار ميآيد.
مشكل اين دوره اصلاحات اين است كه هر كسي از ظن خودش يار اصلاحات شده است اما به غير از خاتمي هر كسي از اصلاحات سخن ميگويد، غير رسمي بوده و از زاويه ذهن خودش درباره اصلاحات حرف ميزند. اين افراد هيچ وقت مثل آقاي خاتمي و بنام اصلاحات، 22 ميليون راي نياوردهاند تا ما نظر آنها را نسبت به نظر خاتمي ارجح بدانيم.
دوستاني مثل آقاي عباس عبدي و محمد قوچاني نميتوانند براي پيشبرد اصلاحات دستورالعمل صادر كنند؛ زيرا حرف آنها حرف رسمي اصلاحات نيست. بنابراين نميتوانند بگويند چه كسي رهبر اصلاحات باشد يا نباشد. بر خلاف نظر اين دوستان، معتقدم كسي ميتواند دولت اصلاحات را تشكيل بدهد كه با راي مردم و تحت عنوان رئيسجمهور اصلاح طلب انتخاب شده باشد. از نظر من، اصلاحات يعني آقاي خاتمي؛ چرا كه آنچه ديگران بنام اصلاحات ميگويند چه بسا از درونش انقلاب در ميآيد، مماشات در ميآيد و مسائل ديگري غير از اصلاحات فهميده ميشود.
* از حرف ها و مواضع كدام طيف از اصلاح طلب ها، انقلاب در مي آيد؟ از مواضع كدام گروه، مماشات در ميآيد؟
- در دوره اصلاحات بعضي از روزنامههاي اصلاح طلب مطالبي را منتشر ميكردند كه اينها خواستههايي را خارج از چارچوب قانون اساسي مطرح ميكرد. اين خواستهها با اصلاحات ناسازگار بود اما اين روزنامهها تحت عنوان اصلاحات اين خواسته ها و مطالب را منتشر ميكردند.
* منظورتان همان روزنامههايي است كه توقيف شدند؟
- بله؛ البته برخي از روزنامههايي كه توقيف شدند نه همه آنها. البته همين روزنامههايي كه خارج از چارچوب حرف ميزدند هم نبايد توقيف ميشدند؛ زيرا اين توقيفها با اصل آزادي بيان مخالف است. روزنامهها ميتوانند بنويسند اما تا زماني كه اقدام عملي انجام نداده باشند ميتوانند ادامه دهند. حتي اگر كسي از نظر تئوريك به انقلاب عليه نظام سياسي معتقد باشد تا زمانيكه اقدام عملي مرتكب نشده باشد كسي نمي تواند او را بازخواست كند. بنابراين توقيف آن نشريات، غير قانوني بوده است. البته نوعا غيرقانوني بود؛ چرا كه بعضي از اين نشريات بندرت مطالبي هم منتشر كردند كه از نظر قانون جاري جرم يا خلاف شناخته ميشد.
* آقاي شكوري راد! در حرف هاي شما و استدلالي كه كرديد يك تضاد ميبينيم، شما گفتيد بعضي از روزنامههاي توقيف شده خواستههايي خارج از قانون اساسي داشتند و مطالبي خارج از چارچوب نظام سياسي - اجتماعي ايران منتشر ميكردند و از طرفي ميگوييد همين روزنامههايي كه خواستههاي غيرقانوني داشتند نبايد توقيف ميشدند. اين وسط، حاكميت قانون چه ميشود؟ آيا ميتوانيد به بهانه آزادي بيان، قانون اساسي را زير پا بگذاريم؟
- ببينيد؛ اگر كسي در جامعه اسلامي، خدا را قبول نداشته باشد كسي او را زندان نميكند. از خدا بالاتر كه نداريم، داريم؟ همين الان، كتابهايي با انديشههاي سوسياليستي و كمونيستي در ايران منتشر ميشود اما كسي با آنها برخورد نميكند و توقيف هم نميشوند.
بنابراين وقتي كسي ميتواند در اعتقاد داشتن يا نداشتن به خدا آزاد باشد طبيعتاً در مراتب پائين تر هم ميتواند مثلاً به نظام جمهوري اسلامي اعتقاد نداشته باشد، اما آزاد باشد و حتي حرف هايش را آزادانه بگويد، اما زماني كه حرفهايش جنبه اقدام عملي عليه نظام جمهوري اسلامي به خود گرفت آنگاه ميشود با او برخورد قانوني كرد.
* فكر ميكنيد آقاي هاشمي رفسنجاني با آقاي خاتمي هست يا نه؟ بعضي ميگويند كارگزارانيها دو طرفه بازي ميكنند؛ از يك طرف تعدادي از آنها اعلام ميكنند با آقاي خاتمي هستند و از سوي ديگر، طيف ديگري از كارگزارانيها از آقاي كروبي حمايت ميكنند. برخي اخبار حاكي از اين است كه آقاي غلامحسين كرباسچي قرار است به عنوان معاون اول آقاي كروبي معرفي شود. نشريه شهروند امروز هم با وجود اينكه نشريه يك ارگان خاص بود صراحتاً در شماره هاي اخيرش از آقاي كروبي حمايت كرد. فكر ميكنيد ماجرا چيست؟ آيا هاشمي رفسنجاني با خاتمي هست يا نه؟
- فكر ميكنم كه چارچوب هاي كلي مورد قبول آقايان هاشمي و خاتمي در زمينه توسعه كشور خيلي به هم نزديك است و مبرمترين مسئلهاي هم كه الان با آن مواجه هستيم وجود يك چالش جدي در مسير توسعه كشور است. بنابراين اينكه آقايان هاشمي و خاتمي به موضع مشتركي در زمينه توسعه كشور دست پيدا كنند به راحتي قابل پذيرش است. اين دو شخصيت كمترين مشكل را با همديگر دارند و اگر آقاي خاتمي بيايد قطعا مورد حمايت آقاي هاشمي خواهد بود چه رسماً و چه غير رسمي. كارگزاران هم به تبع، از آقاي خاتمي حمايت خواهند كرد. توضيح يك نكته هم لازم است و آن اينكه نشريه شهروند امروز ارگان حزب كارگزاران نبود زيرا در كشور ما از آنجا كه احزاب به رسميت شناخته نمي شوند شمول احزاب آن هم شمول كاملي، حتي بر اعضاي خودشان نيست. يعني ممكن است شما عضو يك حزب را بيابيد كه مواضعش كاملاً خارج از مواضع حزبي كه به آن تعلق دارد، باشد.
* آقاي شكوري راد! يك بحثي وجود دارد كه هميشه مطرح بوده و آن اين است كه برخي ميگويند سازمان مجاهدين "پدر معنوي" حزب مشاركت است. يكي از شواهد اين تحليل اين است كه از طرف مشاركتي ها آقاي تاج زاده كه عضو شوراي مركزي سازمان مجاهدين است به نمايندگي از حزب مشاركت در جلسات اصلاح طلبها شركت ميكند؛ و اين موضوع سوال بر انگيز است كه مگر حزب مشاركت كسي را ندارد كه از آقاي تاجزاده ميخواهد به نمايندگي از اين حزب در جلسات شركت كند؟ شواهدي از اين قبيل باعث شده حتي عده اي بگويند، حزب مشاركت پياده نظام سازمان مجاهدين است زيرا مواضع سياسي، اقتصادي و اجتماعي حزب مشاركت كاملا هماهنگ با مواضع سازمان مجاهدين است. در اين زمينه اگر حرفي هست بفرماييد.
- ببينيد؛ در اينكه حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اشتراك مواضع زيادي دارند شكي نيست، پيشينه همكاري سازمان مجاهدين و حزب مشاركت با همديگر بسيار زياد است چه در دوران مجلس ششم چه بعد از آن. البته مجاهدين انقلاب، سازماني است كه ريشه تشكيلاتي آن به قبل از انقلاب بر ميگردد و اساس كارش بر يك تشكيلات غير حزبي و خط امامي بوده است؛ به همين دليل سازمان مجاهدين محور نيروهاي خط امام در قبل از دوم خرداد محسوب ميشد و محور تشكيل شوراي هماهنگي نيروهاي خط امام بوده و هنوز هم هست. به همين دليل در بين گروههاي اصلاح طلب، سازمان مجاهدين انقلاب نقش بسيار پررنگي دارد. جبهه مشاركت هم گروهي بر آمده از دوم خرداد 76 هستند و مجموعهاي از نيروهايي است كه نوعا سابقه خط امامي بودن را هم دارند، اما با يك چارچوب تشكيلاتي جديد، حزب مشاركت را پايهريزي كرده اند.
وجه تمايز سازمان مجاهدين و حزب مشاركت، بناي اوليهاي است كه هر كدام از اينها تشكيلات خود را بر مبناي آن تاسيس كردهاند. جبهه مشاركت، بنايش را بر يك كار جبهه اي و گسترده گذاشت و در پذيرش عضو با تسامح برخورد كرد اما سازمان مجاهدين همچنان عضويابي ميكند و به سختي عضو ميپذيرد. سازمان مجاهدين و حزب مشاركت به لحاظ تشكيلاتي مكمل همديگر و نه رقيب يكديگرند.
نيروهايي كه حزب مشاركت را تاسيس كردند و عضو سازمان مجاهدين هم نبودند سابقه زيادي در فعاليتهاي سياسي و جريانات انقلاب اسلامي داشتند. به علت ماهيت جبهه اي بودن حزب مشاركت، تعدادي از اعضاي سازمان مجاهدين از جمله آقاي تاج زاده در تركيب هيئت موسس حزب مشاركت حضور داشتند. به عبارت ديگر، آقاي تاج زاده، هم عضو شوراي مركزي سازمان مجاهدين و هم عضو هيات موسس حزب مشاركت است. از نظر طيف بندي نيروهاي سازمان مجاهدين، آقاي تاج زاده، مشاركتي ترين عضو سازمان مجاهدين است. البته نيروهاي ديگري هم هستند كه همزمان عضو حزب مشاركت و سازمان محاهدين هستند. آنچه كه تشكلها را در ايران به هم پيوند ميدهد علاوه بر اشتراكات فكري، اشتراكات عاطفي هم هست.
* بر اساس اصل طبيعي بودن وجود اختلاف نظر بين آدمها و گروهها، دو مورد از اختلافنظر بين سازمان مجاهدين و حزب مشاركت را اگر بيان كنيد خالي از فايده نيست.
- يك نمونه خيلي مشخص از اختلاف نظر بين جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين بعد از انتخابات سال 84 مشاهده ميشود. آن زمان بعد از تشكيل جبهه دموكراسيخواهي، حزب مشاركت به اين جبهه پيوست اما سازمان مجاهدين نپيوست و اين به دليل مشي سياسي اين دو بود كه پيوندها را به كدام سمت هدايت كنند. سازمان مجاهدين بيشتر تمايل دارد كه با نيروهاي خط امامي پيوند برقرار كند اما مشاركت اين قيد را نداشته است، يعني حزب مشاركت علاوه بر ايجاد پيوند با نيروهاي خط امام ارتباطاتش را مقيد به قيد خاصي نكرده و حتي با نيروهاي ملي مذهبي ، نهضت آزادي و بعضاً ملي هم همكاريهايي را در برخي زمينهها داشته است. بنابراين سطح ارتباطات جبهه مشاركت وسيعتر از سازمان مجاهدين است و همين، تاثيراتي در برخي موضعگيري هاي اين دو تشكل بر جا ميگذارد.
* آقاي شكوري راد! شما از جمله كساني هستيد كه در مقطعي عضو شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت بوديد اما زماني كه عضو مشاركت شديد انتقاداتي را عليه تحكيم وحدت مطرح كرديد و تحكيميها هم عليه شما موضع گرفتند. دليل اين تقابل چه بود؟ قطعا دليل اين تقابل، حضور شما در مشاركت نبود زيرا تحكيمي ها با عموم مشاركتي ها از جمله سيعد حجاريان ارتباط خوبي دارند.
- پيشينه حضور من در انجمن هاي اسلامي و دفتر تحكيم وحدت يك پيشنه بسيار طولاني مدتي است؛ من با فاصله كمي از ابتداي تاسيس دفتر تحكيم وحدت با اين دفتر ارتباط داشتم و اين ارتباطم 16 سال طول كشيد. آنچه كه باعث اين تقابل ظاهري شده، گسستي هست كه بين پيشينه دفتر تحكيم وحدت با آنچه كه امروز آن را به عنوان تحكيم وحدت ميشناسيم وجود دارد. در واقع كساني كه امروز عضو تحكيم وحدت هستند نسبت به پيشينه اين دفتر كه من هم جزء آن پيشينه هستم اعلام برائت ميكنند و طبيعتا آن پيشينه هم نسبت به كساني كه امروز تحت عنوان دفتر تحكيم وحدت فعاليت مي كنند، ابراز برائت ميكند.
ابراز برائت من به عنوان عضوي از پيشينه دفتر تحكيم وحدت نسبت به كساني كه الان تحت اين عنوان فعاليت و گذشته خودشان را نفي ميكنند باعث حساسيت آنها روي اين موضع شده، كساني كه در اين زمينه مانند من فكر ميكنند زياد هستند اما كمتر اين نظرشان را ابراز كرده و يا انتشار دادهاند. كساني كه امروز بنام دفتر تحكيم وحدت فعاليت ميكنند دانشجوهايي هستند كه فاجعه كوي دانشگاه باعث سرخوردگي آنان شد. اينها تا قبل از كوي دانشگاه خودشان را حامي نظام ميدانستند اما پس از برخورد تندي كه با آنان انجام شد پيوندهايشان با نظام به تدريج گسسته شد.
آنچه كه امروز به عنوان دفتر تحكيم وحدت وجود دارد هويت شفافي ندارد و اين هويت غيرشفاف باعث شده كه كارآيي و توانمنديهاي تحكيم وحدت به شدت كاهش پيدا كند. امروز اثر بخشي تحكيم وحدت در دانشگاه ها به حداقل طول حياتش رسيده است. انتقاد من به تحكيم وحدت ناشي از همين گسست تاريخي و انديشه اي بين پيشينه تحكيم وحدت با دفتر تحكيم وحدتي است كه امروز وجود دارد.
* كساني كه دفتر تحكيم وحدت را تشكيل دادند همانهايي بودند كه سفارت آمريكا را تسخير كردند و شديدترين مواضع را عليه آمريكا، امپرياليسم و استعمار اتخاذ كردند. سالياني گذشت و كساني وارد تحكيم وحدت شدند كه همزمان با ورود آمريكا به عراق و اشغال اين كشور توسط ايالات متحده، بيانيه "بهار بغداد" را صادر كردند و ورود آمريكا به عراق را بهار اين كشور قلمداد نمودند. دليل اين دگرديسي و تغيير ماهيت را چه عواملي مي دانيد؟ چه شد كه دفتر تحكيمي ها از تسخير سفارت آمريكا به بيانيه بهار بغداد رسيدند؟
- ببينيد؛ اين جا دو بحث قابل طرح است؛ اول اينكه آيا آنچه به سر عراق آمد به سود عراق است يا به زيانش كه من وارد اين بحث نمي شوم. البته به طور اجمالي معتقدم كه اگر چه صدام به دست آمريكا سقوط كرد اما همه ملت ايران از اين اتفاق خوشحال شدند و اين خوشحالي را نمي شود انكار كرد. از طرفي هر چند حضور آمريكا در عراق محكوم است اما نميتوان به طور قاطع گفت كه آيا ماندن صدام براي عراق بدتر بود يا اكنون حضور امريكا بدتر است.
در حال حاضر مجموعه اي از بهترين شيعيان عراقي، دولت اين كشور را اداره ميكنند. دولت شيعه عراق كاملا بر شيعههايي مثل مقتدا صدر و گروهش ارجحيت دارد؛ چرا كه مقتدا صدر ميتواند حتي به يك معضل براي شيعيان عراق بدل شود. مقتدا صدر و گروهش بسيار شبيه به گروه مجاهدين خلق هستند و ممكن است در آينده به مجاهدين خلق عراق تبديل شوند.
در كل وضعيت حكومت در عراق را وضعيت خوبي ميبينيم اما حضور آمريكا در اين كشور را بسيار بد ميدانم. اما اين معنايش اين نيست كه اگر آمريكا همين امروز عراق را ترك كند وضعيت عراق فوراً بهتر مي شود. حتما خروج آمريكا از عراق بايد به تدريج و با برنامه صورت گيرد تا كمترين خسارات را براي ملت عراق در پي داشته باشد. خروج ناگهاني و بيبرنامه آمريكا از عراق ميتواند منافع ملي اين كشور را تهديد كند. اين در عين حاليست كه حضور فعلي آمريكا در عراق نامشروع و محكوم است.
* اگر اجازه بدهيد به سوال برگرديم. بحث در مورد بيانيه بهار بغداد بود.
- دانشجوياني كه بعد از فاجعه كوي دانشگاه در دفتر تحكيم وحدت حضور داشتند مجموعهاي از دانشجويان بودند كه مواضع شان عمدتاً ناشي از سرخوردگي بود نه از سر مسئوليت شناسي. بنابراين مواضعي كه از سَرِ سرخوردگي باشد توام با افراط و تفريط خواهد بود. من افراط تحكيم وحدتيها را در صدور بيانيه بهار بغداد ناشي از سرخوردگي آنها از كوي دانشگاه ميبينيم نه ناشي از اتخاذ يك موضع با چارچوب مشخص. البته من عمده مواضع تحكيم وحدت فعلي را ناشي از آن سرخوردگيها مي دانم كه بتدريج دارد با ورود دانشجويان جديد برطرف ميشود.
* ايامي نه چندان دور، اصلاح طلبها و رسانههاي اصلاحات تندترين حملات، انتقادها و تخريب ها را عليه آقاي هاشمي رفسنجاني سازماندهي ميكردند. فكر ميكنيد آلان چه اتفاقي افتاده كه اصلاح طلب ها موضعي كاملاً بر عكس اتخاذ كردهاند و پشت سر آقاي هاشمي قرار گرفته اند؟ اصلاح طلبها تغيير كرده اند يا آقاي هاشمي تغيير كرده؟ البته با توجه به اين صحبت آقاي هاشمي كه گفته است اصلاح طلبها به آنچه من ميگفتم رسيده اند، فكر ميكنم آقاي هاشمي بدون تغيير ارزيابي شود.
- من فكر ميكنم كه تحول در هر دو طرف حاصل شده آقاي هاشمي آن موقع به توسعه سياسي بسيار بيتوجه بود و از اين بابت ما هزينه هاي زيادي داديم و نهايتاً دولت آقاي خاتمي وقتي با شعار توسعه سياسي آمد با استقبال مردم مواجه شد. اگر شعارهاي زمان آقاي هاشمي مورد انتقاد طيف چپ قرار ميگرفت به اين خاطر بود كه آنها ميگفتند اين شعارها به موقع و به درستي ارائه نشده است. آقاي هاشمي خواهان توسعه همراه با سرعت زياد بود اما جناح چپ آن روزها خواستار توسعه با عنايت به عدالت اجتماعي و سرعت كمتر بودند تا مردم فشار كمتري را متحمل شوند. بنابراين به نظر من انتقادهاي جناح چپ به آقاي هاشمي كاملا وارد و به جا بود، ولي اين انتقادها زماني كه رنگ و بوي نفي كامل آقاي هاشمي و تخريب ايشان را به خود ميگرفت غير قابل قبول بود.
آن دسته از جناح چپيها كه به طور كامل آقاي هاشمي را نفي كردند كاملاً اشتباه كردند. آقاي هاشمي، سرعت توسعه را درست تنظيم نكرده بود. به همين خاطر در دوره دوم دولت خودش مجبور شد در سياست هاي تعديل خودش تعديل ايجاد كند و به يك عقلانيت جديدي رسيد كه همين عقلانيت به همراه برخي مواضع مردم گرايانه ديگر بعدها بستر را براي قضاوت عادلانه چپي ها در مورد آقاي هاشمي فراهم كرد. آقاي هاشمي اين نكته را فهميد كه بدون توسعه سياسي نميشود توسعه اقتصادي را عملي كرد، بنابراين اين رويكرد مثبتي نسبت به توسعه سياسي از خودش بروز داد و اينجا بود كه چپيها و آقاي هاشمي به هم رسيدند. به همين دليل زماني كه خاتمي بر سر كار آمد از بسياري از سياستها و نيروهاي دوران آقاي هاشمي استفاده كرد.
* پس ميتوانيم بگوييم كه مشاركت و كارگزاران به هم رسيده و پيوند خوردهاند؟
- نه، مشاركت و كارگزاران به هم نرسيدهاند. اينها دو حزب مستقل با ويژگي هاي متفاوت هستند و افق آينده آنها هم يكي شدن نيست. اگر چه اشتراك نظرهاي زيادي با هم پيدا كردهاند اما پايه و بناي آنها يكي نيست.
* آقاي شكوري راد! از منظر افكار عمومي، غايت و نهايت اعتقاد به اصلاحات و جريان اصلاح طلبي رسيدن به نقطهاي است كه اكبر گنجي به آن رسيده، افكار عمومي، حرفها و رفتارهاي اخير آقاي گنجي را اوج و غايت اصلاح طلبي ميدانند. نظر شما درباره حرفهاي اخير اكبر گنجي در خصوص همجنس بازي، عبور از دين و امام زمان(عج) چيست؟
- آقاي گنجي كاراكترش از همان ابتدا يك كاراكتر انقلابي و خواهان تغييرات اساسي بود. در حقيقت او يك انقلابي بود كه فقط لباس اصلاح طلبي پوشيده بود. سكوت و غفلت اصلاح طلبان از او درد سرهاي زيادي را براي جبهه اصلاحات رقم زد. من اساساً نه گذشته آقاي گنجي و نه حال او را اصلاح طلب نميدانم.
*يعني اكبر گنجي از آن دسته به اصطلاح اصلاح طلبهايي بود كه در لباس اصلاح طلبي به دنبال انقلاب و تغييرات بنيادين در نظام سياسي، اجتماعي و ديني كشور بود؟
- بله دقيقا. اگر چه آقاي گنجي از الفاظ و واژههاي اصلاح طلبانه استفاده ميكرد اما در بطن خودش انقلاب را پرورش ميداد. اكبر گنجي را به هيچ وجه يك اصلاح طلب نميدانم.
*آقاي شكوري راد! بعضي از اصلاح طلبها مثل آقاي حجاريان ميگويند در حال حاضر ما معتقد به حاكميت دو گانه يعني جمهوري اسلامي هستيم اما اگر شرايط فراهم شود ما از حاكميت تك واحدي يعني جمهوري محض استقبال ميكنيم.
- من تا حالا چنين حرفي از آقاي حجاريان نشيدهام.
* اين صحبت آقاي حجاريان در ماهنامه آفتاب منتشر شد.
- من اين نوشته را نديدهام و تا حالا هم از ايشان چنين بحثي را نشيدهام.
* سئوال من اين است كه آيا دوستان مشاركتي با حاكميت دوگانه يعني همين جمهوري اسلامي موافقند يا خواهان حاكميت تك پايه يعني "جمهوري محض" هستند؟
- حزب مشاركت به دنبال جمهوري اسلامي است نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد. حزب مشاركت خودش را در چارچوب نظام جمهوري اسلامي تعريف كرده و خودش را مدافع نظام جمهوري اسلامي ميداند اما با يك قرائت دموكراتيك از قانون اساسي.
* نظر شما درباره انتقادهايي كه آقاي كروبي به اصلاح طلبان دارد و از تندروي و ساختار شكني اين جريان، مدام سخن ميگويد چيست؟
- من انتقاد خيلي شفاف و روشني كه پايه فكري روشني داشته باشد و نيازمند جواب باشد از آقاي كروبي نشنيدهام. صحبتهاي آقاي كروبي بيشتر به اختلاف در روشها و تلقيها بر ميگردد.
* اما عدهاي بر اين باورند كه اختلاف آقاي كروبي با اصلاح طلبها به ويژه سازمان مجاهدين و حزب مشاركت كاملاً اختلافات مبنايي و ريشهاي است. اگر اختلافات آقاي كروبي با مشاركت و مجاهدين مبنايي و مهم نبود هيچوقت ايشان از آنها جدا نميشد و رسماً اقدام به تاسيس حزب اعتماد ملي و موضعگيري عليه مشاركتي ها و سازمان مجاهدين نميكرد.
- ببينيد؛ آقاي كروبي كاملاً يك شخصيت عملگرا است و طبيعتاً اختلافاتي هم كه پيش آمده بيشتر به عملگرايي ايشان بر ميگردد. همكاري آقايان عباس عبدي و محمد قوچاني با آقاي كروبي هم به عملگرا بودن آقاي كروبي بر ميگردد؛ زيرا عباس عبدي و محمد قوچاني در منتهياليه سمت چپ اصلاحات هستند اما آقاي كروبي در منتهياليه سمت راست اصلاحات قرار دارد. بيشتر جنبههاي عاطفي، روشي و شخصي باعث به وجود آمدن اين مسائل شده است.
* و به عنوان آخرين سئوال بفرماييد كه تا به حال به اين فكر كردهايد كه كانديداي رياست جمهوري باشيد؟
- خير. به اين عنوان كه شخصاً كانديدا بشوم فكر نكردهام. اما بنظر ميرسد پس از رئيس جمهور شدن آقاي احمدينژاد هزاران نفر هستند كه پتانسيل رئيس جمهور شدن را در خود ميبينند. البته بنده هم گاهي به اين فكر كردهام كه اگر من بودم چه كار ميكردم. الان هم طبعاً چنين قصدي ندارم و به عنوان يك عضو جبهه مشاركت هميشه خود را با تصميمات حزب هماهنگ ميكنم.
گفت وگو: محمد صادق زماني
خبرگزاري فارس
يکشنبه 1 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]
-
گوناگون
پربازدیدترینها