محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829152668
از قطبي فوتبال بينالمللي نديديم
واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: از قطبي فوتبال بينالمللي نديديم
از پاس تهران تا MK.FC لسآنجلس راهي طولاني است كه محمد خاكپور در طي سالها آن را پيموده است. بازيكن آرام خط دفاعي سالهاي دور فوتبال ايران باشگاههاي زيادي را پشت سر گذاشت تا بازي در تيم ملي ايران و حتي جام جهاني فوتبال را تجربه كند.
از پاس تهران تا MK.FC لسآنجلس راهي طولاني است كه محمد خاكپور در طي سالها آن را پيموده است. بازيكن آرام خط دفاعي سالهاي دور فوتبال ايران باشگاههاي زيادي را پشت سر گذاشت تا بازي در تيم ملي ايران و حتي جام جهاني فوتبال را تجربه كند. پاس تهران، بهمن، پرسپوليس، گيلانك سنگاپور و چندين و چند باشگاه ديگر ايستگاههاي ورزشي خاكپور محجوب بودهاند.
او كه در مقدماتي جام جهاني 1998 فرانسه با كارت زردهاي عجيب و غريب خود، تماشاگران تيم ملي را تا مرز انفجار ميرساند، يكي از بازيكنان تيم ملي فوتبال در دومين حضورش در جامهاي جهاني بود.
او كه زماني يار جدا نشدني حميد استيلي بود، اين روزها در عرصه مربيگري در فوتبال كار ميكند، بيماري پدر و مادر باعث شد تا او ينگهي دنيا را به مقصد ايران ترك كند و...
خاكپور در ايسنا با خبرنگار ورزشي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، به گفتوگو نشست و به پرسشهاي او پاسخ گفت. متن اين پرسش و پاسخ در زير ميآيد.
* سفر به آمريكا
پيشنهادي كه از ليگ حرفهاي آمريكا داشتم، سبب اين سفر شد. البته همزمان با آن يك پيشنهاد نيز از ليگ حرفهاي چين داشتم، من در تست كوپر تيم چيني موفق شدم و حتي پيش قرارداد نيز امضا كرديم اما، زماني كه با همسرم مشورت كردم تصميم گرفتيم تا به آمريكا برويم و پس از يك سال پسرم به دنيا آمد و به همين دليل حضورمان در آمريكا ادامه يافت.
* فوتبال آمريكا، ليگي حرفهاي با مديراني آماتور
پس از اينكه بعد از دو سال حضور در ليگ حرفهاي امريكا، يك آكادمي فوتبال تاسيس كردم، اين اكادمي بعد از مدتي به يك باشگاه خصوصي تبديل شد. يادم ميآيد زماني كه اين اكادمي را تاسيس كردم 2 شاكرد داشتم و حالا نزديك به 160 فوتباليست در باشگاه من فعاليت دارند. اين بازيكنان به صورت نيمه حرفهاي بازي ميكنند و اگر بتوانند خودشان را نشان بدهند از طريق دانشگاهها، جذب باشگاههاي حاضر در ليگ ميشوند. فوتبال آنجا با فوتبالي كه در ايران يا ساير كشورها ميبينيم تفاوت دارد. آنها ليگي حرفهاي به نام MLS(Major League Soccer) دارند كه تمام تيمهاي آن از دانشگاهها تغذيه ميشوند. شرايط در آنجا به اين صورت است كه بازيكنان از رده سني 9 تا 19 سال بازي ميكنند و از آنجا به دانشگاهها ميروند و اگر استعداد خوبي داشته باشند و بتوانند خودشان را نشان دهند جذب باشگاهها ميشوند. باشگاه من در رده سني 9 تا 19 ساله فعاليت ميكند و اين بازيكنان پس از حضور در دانشگاه به باشگاهي در ليگ حرفهاي ميروند. از سال 2002 كه كارم را در اين باشگاه شروع كردم تا به حال چهار بازيكن باشگاهم به دانشگاهها معرفي شدهاند كه يكي از آنها هم به ليگ حرفهاي رفت. نكتهاي كه در فوتبال آمريكا ديده ميشود اين است كه فوتبال در آنجا هميشه زير سايه بسكتبال، بيس بال و فوتبال امريكايي بوده، به طوري كه اگر 15 سال قبل كسي در امريكا فوتبال بازي ميكرد، همه ميگفتند آن فرد دارد در رشته زنان بازي ميكند. ضمن اينكه در امريكا ان قدر كه در رشتههايي مانند بسكتبال و بيس بال سرمايه گذاري ميكنند، روي فوتبال سرمايهگذاري نميشود. يكي ديگر از مشكلاتي كه فوتبال اين كشور با آن دست و پنجه نرم ميكند، اين است كه هيچ كدام از تيمهاي حرفهاي امريكا تيم پايهاي ندارند. اين يكي از معضلات بزرگ فوتبال امريكاست كه آنها هم اين مساله را فهميدهاند و ميخواهند داشتن تيم پايهاي براي تيمهاي حرفهاي را اجباري كنند. البته اين يك بخش ماجراست. مشكل ديگري كه آنجا ديده ميشود اين است كه كل ليگ حرفهاي توسط سه نفر آن هم به صورت خصوصي اداره ميشود. اين سه نفر خيلي تلاش كردند كاري بكنند كه فوتبال با ديگر رشتههاي ورزشي در امريكا رقابت كند اما چون سه نفر بودند نميتوانستند اين كار را انجام دهند. از طرف ديگر در آمريكا همه چيز به چشم مسائل تجاري و اقتصادي ديده ميشود و چون فوتبال از دو زمان چهل و پنج دقيقهاي تشكيل شده، شبكههاي تلويزيون خصوصي نميتوانند وسط بازي آگهي تبليغاتي پخش كنند، به همين خاطر استقبال چنداني از اين بازيها انجام نميشود.
* ديويد بكام، بحران مالي و شكست پروژه فوتبال آمريكا
پس از اينكه فوتبال با استقبال مردم آمريكا روبه رو نشد، اداره كنندگان فوتبال اين كشور تصميم گرفتند با آوردن ستارههاي فوتبال جهان همه نگاهها را به فوتبال امريكا جلب كنند. اين تصميم با حضور "لوتار ماتئوس" شروع و با جذب ديويد بكام ادامه پيدا كرد كه حضور بكام اين كمك را كرد و در بازيهايي كه بكام حضور داشت، جمعيت خوبي هم جذب ورزشگاهها ميشد اما اين اتفاق تنها در يك ورزش
* تنها به سرمربيگري فكر ميكنم
احساس ميكنم كه بايد در كنار پدر و مادرم باشم به همين دليل به ايران بازگشتم و با توجه به دورههاي مختلف مربيگري كه در آمريكا گذراندهام علاقه دارم تا تجربياتم را با جوانها تقسيم كنم. در هر صورت مدتي به عنوان دستيار محمد مايليكهن كار كردهام اما، اكنون در توانايي خود ميبينم كه سرمربي باشم. در واقع ديگر به دستيار بودن فكر نميكنم و برخلاف شايعات نه قرار است دستيار پيرواني شوم و نه مايليكهن؛ بلكه ميخواهم سرمربي يك تيم باشم. به پيشنهاد مالي توجه چنداني ندارم اما، حتما بايد يك تيم تهراني باشد چرا كه بايد كنار پدر و مادرم باشم.
در ابتداي فصل حبيب كاشاني براي سرمربيگري پرسپوليس به من پيشنهاد داد، البته در همان زمان عنوان كردم كه قطبي به عنوان مربي كه تيم را قهرمان كرده و سپس حميد استيلي بهترين گزينهها هستند، با اين حال كاشاني به بودن من در ميان گزينهها اصرار داشت كه پس از به توافق نرسيدن كاشاني و سازمان تربيت بدني اين پيشنهاد به طور كامل منتفي شد. در هر صورت در همان زمان هم من و استيلي دو گزينه مجزا بوديم و قرار نبود يكي به عنوان دستيار ديگري كار كند.
* پيرواني بهترين گزينه پرسپوليس
هيچ مذاكرهاي براي برعهده گرفتن هدايت پرسپوليس با من نشده است و تصور ميكنم كه پيرواني با توجه به شناختي كه از گذشته در تيم ملي از او دارم و اينكه از ابتداي فصل همراه پرسپوليس بوده بهترين گزينه براي ادامه كار به عنوان سرمربي پرسپوليس است.
* مربيان ايراني نتيجهگرا شدهاند
در مدتي كه خارج از ايران بودم فرصت داشتم تا دورههاي علمي و آموزشي مختلفي را بگذرانم و آنچه كه تاكنون از چند سمينار مختلف متوجه شدم اين است كه اطلاعات مربيان ما در سطح بسيار بالايي نيست، در هر صورت مديران باشگاهها فرصت چنداني به مربيان نميدهند و به همين دليل روش كاري آنها تنها براساس نتيجهگرايي شكل گرفته است.
* ناگفتههايي از قطبي
در زمان جام جهاني 1998، فدراسيون فوتبال آمريكا تلاش كرد تا از همگروههاي خود اطلاعات بدست آورد، بنابراين آنها كسب اطلاعات از تيم ايران را به افشين قطبي سپردند، بدون آنكه بدانند وي مدت زيادي است با ايران در ارتباط نبوده، در واقع قطبي تنها برخي آمار و اطلاعات را از تيم ايران در اختيار فدراسيون فوتبال آمريكا گذاشت و اين گفته كه وي عضو كادرفني تيم ملي آمريكا در جام جهاني 98 بوده، واقعيت ندارد. در فصل گذشته نيز تصور ميكنم اين استيلي بود كه تيم را آماده كرد و تحويل قطبي داد، او خيلي دير به پرسپوليس آمد و در فصلي كه بهترين مديريت و بازيكنان در خدمت تيم او بود و پرسپوليس تمام شانسهاي 10 سال اخير را يكجا به بدست آورد توانست با پرسپوليس قهرمان شود.
درباره ابتداي كار قطبي ميدانم كه او مانند من باشگاهي با نام اختصاري (AGSC) داشته است و پس از مدتي نيز كار آناليزوري را آغاز كرد و به عنوان دستيار دوم يا سوم تيم گالكسي فعاليت كرد، بعد هم از طريق ارتباطاتي كه داشت با فدراسيون فوتبال كره جنوبي همكاري كرد، در هر صورت ما در ايران از قطبي فوتبال بينالمللي نديديم.
* ادب، قطبي را امپراتور كرد
متاسفانه عدهاي از مربيان و دست اندركاران فوتبال آن قدر در رفتار و گفتارشان بد برخورد ميكنند كه وقتي فردي چون قطبي عاميانهترين آداب اجتماعي را رعايت ميكند، تبديل به امپراتور ميشود. در واقع قطبي تنها آداب اجتماعي را رعايت ميكرد و به همين دليل بود كه وقتي از كوره در ميرفت براي همه عجيب بود.
در هر صورت مطبوعات نيز به حضور وي بسيار توجه كرده و قطبي را بزرگ كردند.
* شاگرد مكتب شاهين
من خود را شاگرد مكتب شاهين ميدانم، در دوراني كه با مرحوم اكرامي، جعفر كاشاني و نصرالله عبدالهي كار ميكرديم، مرحوم اكرامي نقش موثري در رشد فوتبال من داشت، پس از آن براي خدمت سربازي به پاس آمدم و روزهاي بسيار خوبي را با پاس تجربه كردم و مدت كوتاهي نيز براي پرسپوليس بازي كردم. اما، همواره خود را مديون مكتب شاهين ميدانم. از بزرگترين حسنهاي دكتر اكرامي كه امروزه ديگر خبري از آن نيست تاكيد آن مرحوم بر ادامه و رشد تحصيل بازيكنان در كنار فوتبال بود.
* خاطرات خوب پاس
قهرماني ليگ و جام حذفي ايران همراه با پاس آن هم در شرايطي كه 13، 14 بازيكن بيشتر نداشتيم بسيار شيرين بود. من تمامي مربيان دوران بازي خود را دوست دارم و به آنها احترام ميگذارم اما، فيروز كريمي مربي بسيار خوب و البته شوخ طبعي بود. در بسياري از جلسات قبل از بازي صحبتهاي كريمي بازيكنان را از خنده نقش بر زمين ميكرد.
* در حق مايليكهن اجحاف شد
تصور ميكنم در زماني كه مايلي كهن سرمربي تيم ملي ايران بود، در حق او اجحاف شد، مايليكهن مربي بود كه تمامي بازيكنان را با لفظ "آقا" صدا ميزد و تمامي امتيازات ايران به غير از دو تساوي مقابل استراليا كه سبب صعود ايران به جام جهاني شد نيز در دوره مايليكهن به دست آمد. پس از او، ويرا سرمربي تيم ملي شد كه بيشتر يك روانشناس بود و پس از صعود به جام جهاني نيز ايويچ سرمربي تيم ملي شد كه تاكنون مربي بهتر از او نديدهام.
* عليه ايويچ كودتا نكرديم! ايويچ يك مربي دقيق و عاشق كارش بود. او تمام وقت خود را براي ارتباط با بازيكنان گذاشته بود و حتي تاريخ ايران را بهتر از بازيكنان ميدانست. در هر صورت من شايعه كودتاي بازيكنان عليه ايويچ را نميپذيرم. در واقع بازي مقابل تيم رم، روز بد تيم ايران بود و دروازهبان نيز اشتباهات بسياري داشت. در هر صورت با رفتن ايويچ فوتبال ما ضرر كرد چرا كه اگر اين مربي در جام جهاني بر روي نيمكت ايران بود، تيم ما به مرحلهي دوم رقابتها صعود ميكرد.
* خاطراتي از بازي با استراليا و آمريكا
قبل از آغاز بازي برگشت مقابل استراليا همه چيز را از دست رفته ميديديم، حتي در 15 دقيقه ابتدايي بسيار خوش شانس بوديم كه بازي چهار بر صفر به نفع حريف نشد اما، مردي كه تور دروازه ايران را پاره كرد به ياري ما آمد چرا كه بازي را از جريان انداخت و بازيكنان ما به خود آمدند و با يك بازي انتحاري و البته خوش شانسي بازي را مساوي كرديم. اما، در مقابل آمريكا تنها براي پيروزي به ميدان رفته بوديم، قبل از بازي تعدادي از خانوادههاي شهدا با ما تماس گرفتند و خواهان پيروزي تيم ايران در اين بازي بودند، در هر صورت پس از گل استيلي شرايط به گونهاي شد كه اگر بازي تا صبح هم ادامه پيدا ميكرد، آمريكا چارهاي جز شكست نداشت.
* خط دفاعي تيم ملي مشكلي ندارد
فوتبال بازي خط ها نيست، اين يك تيم است كه در دفاع و حمله شركت ميكند. در هر صورت ايراد فني ما در بازي مقابل امارات نزديكي نكونام به خط دفاع و نزديكي باقري به مهاجمان بود كه فضاي ميان آنها را خالي ميكرد و توپ را در اين فضا در اختيار بازيكنان اماراتي قرار ميداد. در هر صورت آمدن كريم باقري و شباهت بازي نكونام به بازي كريم نيز موضوعي است كه بايد به آن توجه شود، نكونام اكنون تبديل به يك بازيساز تاثيرگذار در ميانه ميدان شده و نميتوانيم انتظار داشته باشيم كه با آمدن كريم باقري، نكونام به نقش يك بازيكن كارگر بازگردد، همين موضوع مشكلاتي را در ميانه زمين ايجاد ميكند.
* حضور آبرومندانه در جام جهاني
تيم ملي ايران با جوانان با انگيزهاي كه در اختيار دارد، بيترديد به جام جهاني 2010 راه پيدا ميكند اما، تنها حضور مهم نيست بلكه بايد تلاش كنيم تا اين حضور آبرومندانه و همراه با صعود به مرحلهي دوم باشد.
* به ياد استاد!
متاسفانه شنيدم كه استاداسدي اكنون شرايط خوبي از نظر كاري و درآمدي ندارد، نميدانم چرا فوتبال اينگونه است تا زماني كه يك بازيكن در ميدان است، همواره از او ياد ميشود اما، با پايان دوران فوتبال ديگر حتي در استاني كه اين ورزشكاران در آن حضور دارند توجهي به آنها نميشود، اميدوارم شرايطي فراهم شود كه حداقل در استانهايي چون آذربايجان شرقي از استعدادهايي چون استاداسدي و ساير ورزشكاران نامدار استفاده بيشتري شود.
* جام جهاني، آمريكا و ما
تفاوت فوتبال ما و آمريكا اين است كه آنها برنامهريزي خيلي دقيقي دارند. به عنوان مثال ليگ آمريكا تشكيلات مجزايي با فدراسيون فوتبال اين كشور دارد و تمام فكر و ذكر مسوولان فدراسيون فوتبال آمريكا روي تيمهاي ملياش است. من هميشه افسوس اين را ميخورم كه چرا استعدادهاي فوقالعادهاي كه در ايران وجود دارد به سمت درستي حركت نميكنند. در تمام مدتي كه من با جوانهاي ايراني كار ميكردم، اين افسوسم دو چندان ميشد. واقعا نميتوان استعدادهاي فوتبال ايران و آمريكا را با هم مقايسه كرد اما، اين استعدادهاي كم نظير در جهت و كانال درستي قرار نميگيرند. برزيل هم شرايط ما را دارد اما، آنها ميدانند كه چه دارند. شما اگر در زمينههاي مختلف بخواهيد وضعيت استعدادهاي ايران را ارزيابي كنيد، ميبينيد كه جوانان ما در همه جا موفق بودهاند اما، متاسفانه مشكلي كه ما داريم به برنامهريزيمان برميگردد. وقتي تغييري در سازمان يا فدراسيوني انجام ميگيرد، فرد مسوول همه را كنار ميگذارد و ميخواهد با يكسري از آدمهايش كار را شروع كند. اين كار مستلزم وقت است و به هيچ كس هم چنين وقتي داده نميشود. من براي شما مثالي ميزنم. اگر من بخواهم به "ايسنا" بيايم، طبق روشي كه وجود دارد، ميآيم همه را كنار ميگذارم اما تا ميآيم با آنها كار كنم، وقتم به پايان ميرسد و نفر بعدي ميآيد. با اين شيوه ما پيشرفتي نميكنيم.
* درجازدن فوتبال ايران پس از جام جهاني 98
اگر بخواهم خيلي خوشبينانه صحبت كنم بايد بگويم كه ما از جام جهاني 98 به بعد درجا زدهايم. در جام جهاني 98 تمام هدفمان اين بود كه خودمان را به عنوان كشوري كه پس از بيست سال به جام جهاني رفته نشان دهيم اما، بعد از اين مسابقات مسيرمان عوض شد. همه به دنبال خودخواهيهاي خودشان رفتند و از فوتبال به نفع خودشان استفاده كردند. مشكل ما در جام جهاني 2006 نبود مديريت بود. مربيان ما ماموريت لازم براي هدايت اين تيم را نداشتند. ما كه از دور اوضاع تيم ملي را ميديديم، مشخص بود كه درگيري بين بازيكنان و كادرفني وجود دارد.
* هم نسلان خاكپور، مربيان بزرگ ليگ
خوشحالم كه ميبينم تعدادي از هم بازيهايم امروز مربيان بزرگي در ليگ هستند. واقعا عملكرد مديرروستا جاي تقدير دارد. او به تازگي به جرگه مربيان پيوسته اما، نشان داده كه ميتواند مربي بزرگي باشد. او با يكسري بازيكنان جوان كه نه خيلي سطح بالا هستند و نه خيلي سطح پايين، تيمي را ساخته كه هم اكنون در بين بالانشينهاي جدول قرار دارد. پيكان در سالهاي گذشته مربيان داخلي و خارجي با تجربهاي داشت اما، هيچ كدامشان موفقيتي كه پيكان مديرروستا كسب كرده را نداشتهاند. پيرواني، استيلي و خيلي ديگر از مربيان جوان فوتبال ايران نشان دادهاند كه ميتوانند مربيان بزرگي باشند.
* دايي، مربي بزرگي كه خيلي زود سرمربي تيم ملي شد
دايي يكي از افتخارات مملكت ماست، او را تمام آسيا و جهان ميشناسند و حضور او روي نيمكت تيم ملي اعتبار بالايي است اما، دايي در زماني به عنوان سرمربي تيم ملي انتخاب شد كه فوتبال ما آشفته بود. تعليق و تغيير و تحولهاي لحظهاي وضعيت آشفتهاي را براي فوتبال ايران ايجاد كرده بودند. شايد اگر در آن زمان مربي ديگري به جاي دايي انتخاب ميشد، نميتوانست مانند او موفق باشد. اين موفقيتهايي كه به دست آمده از شخصيت دايي نشات ميگيرد و نشان ميدهد كه او شخصيت يك مربي بزرگ را دارد.
اما، به نظرم فدراسيون خيلي زود دست به انتخاب دايي زد. ميدانم كه در آن زمان فدراسيون براي انتخاب سرمربي خيلي تحت فشار بود و تلاشهايي كه براي انتخاب سرمربي انجام داده بودند به نتيجهاي نرسيد، به همين دليل با انتخاب دايي فدراسيونيها ميخواستند پشت دايي پنهان شوند. دايي اسم بزرگي است و مسوولان فدراسيون پشت نام دايي پنهان شدند. تحليلم اين است كه ما خيلي زود دايي را خرج كرديم چرا كه ميتوانستيم از دايي در جاهاي ديگر استفاده كنيم. او ميتوانست رييس AFC باشد و در آنجا به فوتبال ما كمك كند. دايي چه چيزي كمتر از "بنهمام" داشت. رابطه و تحصيلات، مقبوليت و معروفيت دايي به همراه خيلي ديگر از فاكتورها نكات برتري دايي از بنهمام است؛ اما، من متاسفم كه با خرج كردن زودهنگام چنين شخصي راه را براي پيشرفت بيشتر فوتبال ايران محدود كرديم.
* دايي، مشاور ميخواهد
دايي هم مانند تمام انسانهاي ديگر داراي نكات مثبت و منفي است. اما، اگر كنار دايي چند مشاور حضور داشته باشند و بتوانند به او در مواقع دشوار مشورت بدهند ميتوان خروجي بهتري از دايي انتظار داشت. اين مشاوران ميتوانند حتي به دايي براي مطرح شدن بيشتر نامش در جهان كمك كنند. من چند روز پيش يكي از مصاحبههاي علي دايي را در تلويزيون ميديدم، او واقعا تغييرات مثبتي كرده است. نحوه برخوردش با خبرنگار، رابطه برقرار كردنش و همچنين صحبت كردنش عوض شده و بايد اينها را به فال نيك گرفت. بايد همه به او در مطرحتر شدن نامش كمك كنيم و او ميتواند همچنان يكي از افتخارهاي بزرگ فوتبال آسيا باشد. همه چيز علي دايي با انسانهاي عادي متفاوت است. اگر شما بازيگران هاليوود را ببينيد در كنار آنها كساني حضور دارند كه هميشه مشاوران قدرتمندي حضور دارند. به آنها مشاوره ميدهند كه كجا صحبت كنند، كجا پرخاشگري كنند و كجا سكوت. نميگويم كه دايي بايد تمام اختياراتش را واگذار كند اما، كساني كه با انسانهاي عادي تفاوت دارند هميشه به مشاوران احتياج دارند.
* اتفاقهاي گذشته در كار دايي تاثيرگذار نباشد
ما براي هر كاري كه انجام ميدهيم توجيهي داريم. الان دايي در موقعيتي قرار گرفته كه نبايد اتفاقات گذشته در كار فعلياش تاثيرگذار باشد. اگر هم تا امروز او اين كار را انجام ميداده نبايد از اين به بعد باشد چون در جايگاهي است كه نبايد ديگر به خودش فكر كند. علي دايي سرمربي تيمي است كه هفتاد ميليون نفر حامياش هستند، بنابراين نبايد مسايل شخصي جايي در تصميمگيريهايش داشته باشد.
* اختلاف دايي و مايليكهن
واقعا باعث تاسف است كه ميبينيم دايي و مايليكهن كه شاگرد و مربي هستند اين چنين رودرروي هم قرار گرفتهاند. اما ناگفته نماند كه اين دو آدمهاي بالغ و عاقلي هستند كه مسايل خصوصي به خودشان ربط دارد اما، من به عنوان يك كوچكتر اگر بتوانم واسطه آشتي آنها بشوم اين كار را انجام خواهم داد.
* افت لژيونرهاي ايراني در اروپا
دليلش اين است كه بازيكنان ما در نوجواني با تفكر حرفهاي بزرگ نميشوند. وقتي ميبينيم بازيكني مثل مهدويكيا 10 سال مداوم در اروپا بازي كرده به اين دليل است كه او از جواني با فوتبال حرفهاي آلمان بزرگ شده است اما، به غير از او و چند بازيكن ديگر ميبينم خيلي از بازيكنان ايراني به كشورهاي ديگر رفتهاند اما، بعد از مدت كوتاهي برگشتهاند. ما در اينجا به جوانها ياد نميدهيم كه بيرون از زمين فوتبال چگونه زندگي كنند. من براي شما مثالي ميزنم. يكي از پرطرفدارترين برنامههاي تلويزيوني ايران برنامه 90 است. اين برنامه ساعت 11 و 30، 12 شب شروع ميشود و تا دو صبح ادامه دارد. بيشتر بازيكنان ما براي اينكه اين برنامه را ببينند تا آن ساعت بيدار ميمانند و احتمالا فرداي آن روز هم در يك مسابقه حضور دارند در صورتي كه اين زماني است كه بايد بازيكنان حرفهاي در خواب باشند. اين كارهايي است كه ما بلد نيستيم و وقتي به بيرون از ايران ميرويم، تطبيق پيدا كردن با شرايط جديد برايمان دشوار و حتي غير ممكن است.
دوشنبه 25 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[مشاهده در: www.hamvatansalam.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]
-
گوناگون
پربازدیدترینها