واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: «كعبه جانها تويي، سوي تو آرم طواف»نگاهي به اعمال و مناسك حج در سفرنامههاي كلاسيك و معاصر
گروه ادب: حج يكي از زيباترين الطاف خدا به انسان است تا وي همپاي فرشتگان در بيتالمعمور به طواف حق پردازد و پروانهوار در عشق معبود لبيكگو پر سوزاند تا به وصال معشوفق نائل آيد و چهبسا عاشقاني كه در اين راه با ياري از معرفت خويش توانمندانه اين مسير طاقتفرسا را به تصوير كشيدند.
به گزارش خبرگزاري قرآن ايران (ايكنا) سفر حج از ديرباز تاكنون از اهميت ويژهاي در بين مسلمانان برخوردار بوده است و همه ساله صدها هزار مسلمان مشتاق از گوشه و كنار جهان به سوي سرزمينهاي مقدس مكه و مدينه حركت ميكنند تا خود را به ميقات رسانند و به خالق خود لبيك گويند.
شاعران و نويسندگان در طول تاريخ ادبيات ديدگاههاي متفاوتي نسبت به اين سفر داشته و هر كدام به ميزان آگاهي و شناخت خويش از آن بهره گرفته و آثاري ماندگار خلق كردهاند كه محتواي برخي از آنها تا حدي غني و ارزشمند است كه سندي تاريخي و منبعي گرانبها براي پژوهشگران امروز محسوب ميشود.
ثبت ديدهها و شنيدههاي سفر زيارت خانه خدا از قبيل آثار باستاني روزگاران قديم، سيماي واقعي آثار تاريخي برجاي مانده، آداب و رسوم اجتماعي مردم آن مناطق، وضعيت رفت و آمدها و ارتباطات دريايي، زميني و بيان ويژگيهاي سرزمينهاي اسلامي، تنها گوشهاي از يادگارهاي ارزشمند اديبان ماست.
سفرنامه از گذشته تاكنون جايگاه رفيعي به خود اختصاص داده و آثار چهرههاي شاخصي مانند «ناصر خسرو» و «ابن بطوطه» در گذشته، «جلال آل احمد» و شهيد «مرتضي آويني» در دوران معاصر، هر يك با ويژگي خاص خود مناسك و اعمال حج را به تصوير كشيدهاند كه بيان و مقايسه آنها نشاندهنده ساختار زباني و سبك ادبي همراه با تعالي هنر و ناقل احساس گويندهي خويش است؛ به همين دليل و با توجه به ويژگي خاص زباني سفرنامههاي اين چهار نويسنده، به بيان ديدگاههاي آن به حج پرداختيم.
شاعران و نويسندگان در طول تاريخ ادبيات ديدگاههاي متفاوتي نسبت به سفر حج داشته و هر كدام به ميزان آگاهي و شناخت خويش از آن بهره گرفته و آثاري ماندگار خلق كردهاند.
نگاهي به سرآغاز سفرنامههاي حج
ناصرخسرو درباره آغاز سفر خويش به حج ميگويد: «به بيتالمقدس آمدم و از بيتالمقدس، پياده با جمعي كه عزم رفتن داشتند رفتم و آن دليل، مردي جلد و پياده روي نيكو بود، او را «ابوبكر همداني» ميناميدند و به كاروانسرايي رسيديم كه آن را «عرعر» ميگفتند و از آنجا به منزل ديگري رسيديم و از آنجا به مكه رسيديم و آن سال قافله از هيچ طرف نيامد كه طعام نمييافت، سپس فرود آمديم برابر بابالنبي(ص) روز دوشنبه به عرفات بوديم، چون از عرفات بازگشتم دو روز به مكه بايستادم.»
ابن بطوطه نيز سرآغاز سفر خود را از زيارت خانهي خدا چنين توصيف ميكند: «دوم ماه رجب سال 725، به قصد حج و زيارت قبر پيغمبر، يكه و تنها بيرون آمدم، نه رفيقي بود كه با او دمساز باشم و كارواني، ميل شديد باطني و اشتياقي كه براي زيارت آن مشاده متبركه مرا بدين سفر برانگيخت تا دل بر هجران يار نهادم و در آن هنگام دوري مادر، در من سخت مؤثر بود.»
اما پيشرفت علم و تكنولوژي را نميتوان از آثار ادبي جدا كرد؛ چنانچه جلال آل احمد سفرنامهي خود را اينگونه آغاز ميكند: «راه افتاديم از مهرآباد و هشت و نيم اينجا بوديم، 85 نفر، شديم، بيست، سي تايي بازاري، پانزدهتايي مازندراني، پنج آخوند و مداح و روضهخوان، دهتايي دهاتيهاي اطراف اراك
در مدتي كه توي اتوبوس به انتظار حركت از جده نشستم، ميديديم كه چقدر حمال فراوان است...
...مأموران سعودي نميگذارند هيچ اتوبوسي از ساعت نه صبح حركت كند تا غروب آفتاب، اين هم خب ديگري از نظم اتوبوسها است كه زير آفتاب جوش ميآورند و كمپاني لطمه ميبينند.»
اما عارف و نويسندهي معاصر شهيد «مرتضي آويني» با ديدگاهي معرفتگرايانه به شرح سفر خود از خانهي خدا ميپردازد: «و اين غايت غربت است، غربت اسلام و با كه با اين راز باز گفت كه نبي از همه جا غريبتر است؛ اي اشك مهلتي، تا باز گويم حكايتي را كه قرنهاست در سينهام است و درد آشنايي نيافتهام، كه اين راز سر به مهر را با او زمزمه كنم.»
بارگاه ملكوتي پيامبر (ص) از نگاه سفرنامهنويسان
شاعران و نويسندگان در سفرنامههاي خود به مسجدالنبي و بارگاه ملكوتي پيامبر اسلام(ص) ارادت ويژهاي نشان دادهاند، ناصرخسرو زيارت خود از مسجدالنبي را اينگونه بيان كرده است: «ذيقعده از مصر بيرون شدم و بيست و چهار روز زانجا به مدينه رسولالله(ص) رسيديم و آن «مقبرهاي از سنگهاي رخام، چون پيشگاهي و آن روضه بستاني از بستانهاي بهشت است و چون رسولالله(ص) فرموده: «روضة من رياضالجنة.»
ابن بطوطه زيارت خود را از مدينه اينگونه بيان ميكند: «آن روز به مسجد پيغمبر رفتيم، نخست در بابالسلام متوقف شده، آنگاه در بين قبر منبر شريف به روضه مبارك پيغمبر درود فرستاديم و به «اُستن حنانه» كه تاكنون باقي است، استلام كرديم ...
... مسجد شريف به شكل مستطيل است كه از چهار محوطه سنگفرشي فرا گرفته و در وسط آن صحني قرار دارد كه كف آن سنگريزهها مفروش ساختهاند و گرداگرد آن كوچهاي است از سنگهاي مقدسه در جهت جنوب شرقي مسجد واقع شده است و منظري دارد كه تصوير آن را نميتوان كرد.»
و جلال آل احمد با بياني عاميانه مسجدالنبي را اينگونه توصيف ميكند: «صبح ناشتا راه افتادم به سمت احد، پر از آب و آباداني بعد رفتم به مسجدالنبي، معمولاً از بابالسلام بزرگتر است و رفت و آمد راحتتر و پلكيدن دور ضريح آسانتر چون نستباً خلوت بود.»
بيان مناسك حج در نگاه سفرنامهنويسان
بيان مناسك حج در نزد سفرنامهنويسان از اهميت بسياري برخوردار بوده است: «ناصر خسرو در سفرنامهي خود ميگويد: «بدين راه كه نوبت آمدم، سيصد فرسنگ بود و از مكه تا يمن و دشت عرفات در ميان كوههاي خرد است چون پشتهها و اين ساعت منبري خراب از خشت مانده است و خطبهخوان برآن جا رود و خطبه جاري كند.»
ابن بطوطه نيز در سفرنامهي خود به اعمال و مناسك حج اينگونه اشاره ميكند: «فرود آمديم اين محل آخرين حدي است كه از راه احرام ميبندند و در مسافت پنج ميلي مدينه نزديك وادي العقيق، لباسهاي دوختهاي كه برتن داشتم درآوردم و پس از غسل، دو ركعت نماز گزاردم.»
جلال آل احمد دربارهي انجام مناسك حج با توجه به زمان خود ميگويد: «ساعت شش يا هفت بود كه راه افتاديم به سمت عرفات، همه جوش ميزنند و عجله ميكنند و بار ميبندند و باز يادشان رفته احرام بندند، همسفرمان در نور چراغ قوه، سنگريزه ميجستند براي «رجم» فردا»
و شهيد آويني با قلمي آهنگين مناسك حج را اينگونه وصف ميكند: «حج تمثيلي است از سير روحي انسانهاي متكامل در مدار ابديت و از مناسك حج از طواف آغاز ميشود و به طواف خاتمه مييابد و تمام مراحل حج اين است كه انسان به كمال رسد و مدار رجعت كه مبدأ «انا لله و انا اليه راجعون» است.»
كعبه در نزد ايرانيان قديم، از قداست ويژهاي برخوردار بوده است و برخي از آنان به احترام خانه كعبه و حضرت ابراهيم(ع) و هم توسل به هدايت امر و رعايت نسبت خويش به زيارت بيتالحرام ميرفتند و برآن طواف ميبردند و آخرين كس از ايشان كه به حج رفت، ساسان پسر بابك جد اردشير بابكان، سرملوك ساساني بود.
نگاه سفرنامه نويسان به طواف كعبه
سفرنامهنويسان نيز در طواف خانهي كعبه به موضوعات بسياري اشاره كردهاند كه از آن ميان ميتوان به موقعيت جغرافيايي خانهي كعبه و ازدحام حجاج در حين طواف اشاره كرد؛ براي مثال ناصرخسرو ميگويد: «كعبه همسوي مشرق است و بر گوشهي آن حجرالاسود و خانهي چهل و شش ارش است و خلقي از حاجيان در آن دست به دعا بردارند؛ چنانكه غلغلهاي عظيم در مكه افتد.»
و ابنبطوطه در اينباره مينويسد: «گوش كعبه در وسط مسجدالحرام نمايان است، ارتفاع آن از سه جهت ذراع و از جهت چهارم كه بين حجرالاسود و ركن يماني باشد، بيست و پهناي ديوار كعبه و از ركن عراقي تا حجرالاسود پنجاه و چهار وجب و همان مقدار است.»
سفرنامهنويسان در طواف خانه كعبه به موضوعات بسياري اشاره كردهاند كه از آن ميان ميتوان به موقعيت جغرافيايي خانهي كعبه و ازدحام حجاج در حين طواف اشاره كرد
و جلال آل احمد با توصيف مسير مني تا مكه مينويسد: «از مني تا مكه راهي سخت و عذابي دردناك است بهعنوان آخرين زيارت، زيارت نه كه خداحافظي آنهم با خدا، يا با خانهاش»
و شهيد مرتضي آويني با بياني زيبا طواف كعبه و بدرود با خانهي خدا را بيان كرده است: «وعدهگاه معشوق در پيش است و دلهاي مشتاق آرام، گويي همچون طايري قدسي، ميخواهد از قفس تنگ سينه پر به بحر معلق آسمان آبي، بسپارد و غرفه در جذبههاي روحاني به حرم دوست برساند و آنچنان كه تو گويي به ندايش پاسخ داديم «بلي، بلي»، لبيك اللهم لبيك و اين نواي دلنشين ترنم روح مؤمني است كه وعدههاي پرودگار خويش را محقق شده ميداند.»
تحولات زباني با توجه به شرايط تاريخي، سياسي، اجتماعي و علمي هر دورهي تاريخ اسلام، در سفرنامههاي حج مشهود است اما در تمامي اين سفرنامهها چه در آثار گذشتگان كه سرشار از نمونههاي عالي و معروف رعايت فصاحت و بلاغت است چه در آثار معاصران كه خروج از قواعد زبان و عادتستيزيها را به همراه دارد، يك نقطهي مشترك ميتوان ديد و آن عشقي پرشور، سرشار از معنويت و ايمان به كعبه و پروردگار آن است.
چهارشنبه 20 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 198]