تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است. واجب ترين آنها اين است كه آدمى تنها حق را بگويد،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817171136




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزارش يك گفت‌و‌گو با ديويد فينچر و براد پيتقضيه عجيب دوستى فينچر و پيت!


واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: گزارش يك گفت‌و‌گو با ديويد فينچر و براد پيتقضيه عجيب دوستى فينچر و پيت!
اسكات باولز / فرشيد عطايي/يو اس‌اى تودي/27 نوامبر-براد پيت نزديك است با يك سگ تصادف كند. ديويد فينچر با صداى بلند به پيت مى‌گويد: هي،‌اين يك موجود زنده است. پيت سوار يك Segway (يك جور اسكوتر موتوري) در نزديكى دفتر كار فينچر دارد گاز مى‌دهد. فينچر مى‌گويد: «سعى كن موجودات زنده را در‌اينجا نكشي.» يك سگ شكارى به نام «لني» دنبال‌اين ستاره سينما مى‌دود. پيت او را در يك گوشه بن بست گير مى‌اندازد و حيوان كه از شكارچى به شكار تبديل شده، از ترس خشكش مى‌زند. پيت در‌اين لحظه مى‌گويد: «گيرش انداختم! گيرش انداختم!» و سپس سمت اسكوتر خود را عوض مى‌كند و به سرعت از كنار فينچر مى‌گذرد تا كارمندان را بترساند. به فينچر مى‌گويد: «تو آدم خيلى نگرانى هستي.» و فينچر هم سر خود را تكان مى‌دهد. فينچر و پيت سه فيلم با هم ساخته‌اند. فينچر مى‌گويد: «حالا‌اينطورى مى‌خواهد خودش را به كشتن بدهد.» از وقتى كه پيت و فينچر 15 سال پيش با هم‌آشنا شدند به دوستان صميمى‌براى يكديگر تبديل شدند، و همچنين اجزاى حياتى زندگى حرفه‌اى يكديگر. فينچر براى پيت جذبه فراهم مى‌كند. او شايد براى بازى‌‌اش در فيلم «دوازده ميمون» نامزد كسب جايزه اسكار شده باشد، ولى خود پيت اولين كسى است كه اعتراف مى‌كند آن دهان دراماتيكش در فيلم‌هاى «هفت» و «باشگاه مشت‌زني» فينچر قابل شناسايى تر است. پيت هم در مقابل به فينچر قدرت مفرط مى‌دهد. فينچر به عنوان سينما گرى كه هرگز يك اثر جنجالى نساخته، تا حدودى به لطف دوستى‌اش با معروف‌ترين هنرپيشه روى كره زمين، مى‌تواند فيلم‌هاى مورد نظر خود را بسازد، فيلم‌هايى با پايان‌هاى غم انگيز و از‌اين حرف‌ها.‌اين دو دوست سينماگر به زودى رابطه خود را پر بار تر خواهند كرد؛ چون به فكر‌اين هستند كه با جديدترين فيلم خود جوايز اسكار را به دست آورند. جديد‌ترين فيلمى‌كه فينچر و پيت با هم ساخته‌اند «قضيه عجيب بنجامين‌بوتون» نام دارد كه بسيارى از پيشگويان جوايز اسكار آن را در صدر فهرست برندگان احتمالى جوايز اسكار قرار داده‌اند؛ دو جايزه اسكار بهترين كارگردانى و بهترين بازيگرى براى ‌اين دو دوست كنار گذاشته شده است! هيچ يك از آنها با اسكار پز نمى‌دهد، مخصوصا وقتى كه هر دو شان را در يك اتاق قرار مى‌دهيد. كار آنها شايد همه‌‌اش كسب و كار بر روى پرده نقره‌اى باشد، ولى‌اينكه بخواهيد با آنها شخصى و خودمانى صحبت كنيد، مثل‌اين است كه بخواهيد در يك ميهمانى انجمن اخوت، مطالعه بكنيد. جواب‌هاى مستقيم بيرون از اتاق‌اند.‌اين جواب‌ها مى‌توانند رك و بى پرده و نيش دار باشند و به شكل بسيار مختصر بيان شوند طورى كه حتى همكاران را گيج كنند.«تاراجى هنسون» كه در فيلم بنجامين بوتون نقش مادر براد پيت را بازى مى‌كند، مى‌گويد: «بعضى وقت‌ها مجبورى صحبت‌شان را قطع كنى تا انگليسى صحبت كنند. آنها مثل دو برادر هستند؛ آنها درست مثل اعضاى يك خانواده يكديگر را درك مى‌كنند.» با‌اين فرض، بايد گفت كه پيت 44 ساله برادر كوچك‌تر فينچر است، مثل «كاستلو» در مقابل «آبوت» اين دو مرد وارد اتاق كار فينچر مى‌شوند؛ در آنجا صبحانه متشكل از نان باگت و پنير خامه‌اى آماده است. فينچر 45 ساله از پيت مى‌پرسد: «چرا اسم‌اين سگ «لني» است؟ اسم چه كسى را روى او گذاشته‌اند؟» پيت مى‌گويد: «چون سگ‌ها اگر اسم داشته باشند راحت‌ترند. فكر كنم اسم لنى را يكى از صاحبان‌اين سگ رويش گذاشت.» فينچر خودش را مى‌اندازد روى يكى از صندلى‌ها محل كارش، او خوشحال است كه كار‌اينقدر زود شروع شده است. مى‌گويد: «حيرت انگيز است كه توانسته‌ايم فيلمى‌بسازيم.» فيلم بنجامين بوتون نزديك بود ساخته نشود.‌اين فيلم بر اساس داستان كوتاهى از اف. اسكات فيتزجرالد ساخته شده است.‌ايده ساختن فيلمى‌براساس‌اين داستان نزديك به دو دهه در‌هاليوود مطرح بود. قصه كودكى كه در قالب بدن يك پيرمرد به دنيا مى‌آيد و هر چه سنش بالاتر مى‌رود جوان‌تر مى‌شود، براى استوديو‌هاى فيلمسازى‌ايده جالبى بود منتها آنها نمى‌دانستند‌اين داستان كوتاه را چگونه به فيلم تبديل كنند و همين مانع كار شان مى‌شد. از طرفى خلق تصوير كودك سالخورده‌اى كه با گذشت زمان جوان‌تر مى‌شود براى سازندگان جلوه‌هاى ويژه يك كابوس بود. وقتى اريك راث فيلمنامه نويس نوشتن فيلمنامه را به دست گرفت، قضيه به ماجراى ديدار «فارست گامپ» با «تيم برتن» تبديل شد. فينچر مى‌گويد: «ما داستان را در اختيار داشتيم. مى‌گفتم لابد جلوه‌هاى ويژه را آماده مى‌كنند.» با‌اين همه، هم فينچر كارگردان و هم پيت بازيگر مى‌بايست وارد حيطه‌هاى ناآشنا مى‌شدند؛ پيت مى‌بايست زشت مى‌شد، فينچر خوشحال. پيت پيش از‌اين هم در نقش آدم‌هاى نا خوشايند بازى كرده است، مثلا نقش يك قاتل زنجيره‌اى بى رحم در فيلم «كاليفرنيا» و يا يك هفت تير كش مرگبار در فيلم «ترور جسى جيمز به دست رابرت فورد بزدل.» ولى شهرت پيت در بازيگرى هميشه از بازى كردن او در نسخه‌هاى متفاوتى از خودش، ريشه گرفته است؛ پر تحرك، لبخند به لب، طعنه‌هاى تند و سريع. بى خود نيست كه بزرگ‌ترين فيلم‌هاى پيت («آقا و خانم اسميث» و سرى فيلم‌هاى «اوشن») پيت زبل را مى‌بينيم. پيت براى بازى در نقش بنجامين بوتون مجبور بود كلى گريم را تحمل كند و بينى و پوست سر پروتز استفاده كند. در بيش‌تر بخش‌هاى فيلم او به طور كلى فقط با سر خود بازى مى‌كند و از گردن به پايينش نشان داده نمى‌شود، چون فقط سر و صداى او به وسيله جلوه‌هاى ويژه كامپيوترى جديد بر روى بدن بازيگران ديگر از جمله يك كوتوله، يك مرد معلول و كودكانى از تمام سنين قرار داده مى‌شود. ديويد فينچر هم براى ساخت‌اين فيلم مى‌بايست بى رحمى‌اى را كه ويژگى فيلم‌هايى چون «زودياك» و «اتاق وحشت» بوده كنار بگذارد. پيت مى‌گويد: «به نظر من او مى‌بايست وجهى از شخصيت خودش را كه هميشه خجالت مى‌كشيد آن را نشان بدهد. وجهى كه در آن يك پدر را مى‌بينيم، وجهى كه واقعا شيرين و دوست داشتنى است. او دوست ندارد‌اين وجه از شخصيت خودش را نشان بدهد، ولى‌اين وجه از شخيت او خواه ناخواه وجود دارد.» شايد همينطور باشد كه پيت مى‌گويد، ولى فينچر به عنوان يك فيلمساز زجر كشيده شناخته مى‌شود. هنسون مى‌گويد: «اگر او تصوير مورد نظرش را نگيرد، واقعا از نظر فيزيكى زجر مى‌كشد. شانه‌هايش جمع مى‌شوند. عرق مى‌كند و قرمز مى‌شود. يك چيز‌هايى هم مى‌گويد؛ مثلا مى‌گويد: «اگر آن سياهى لشكر فلان فلان شده توى دوربين نگاه نمى‌كرد تصوير بى نقصى به دست مى‌آوردم.» هنسون مى‌گويد تنها چيزى كه به او آرامش مى‌دهد حضور براد پيت است. مى‌گويد: «براد منبع الهام ديويد است، تا حدودى به‌اين دليل كه براد آدم آسان‌گيرى است. او با ديويد شوخى مى‌كند، يا با هم درگير مى‌شوند، و بعد همه چيز دوباره آرام مى‌گيرد.» با‌اين همه، ساخت فيلمى‌با حضور براد پيت براى خودش گرفتارى‌هايى دارد؛ يعني، خود براد پيت موجب گرفتارى است. نزديك به بيست، بيست و پنج عكاس او را هر كجا كه برود مثل سايه تعقيب مى‌كنند. (پيت براى انجام دادن‌اين مصاحبه با «دوكاتي» معمولى‌اش آمد تا جلب توجه نكند.) راننده پيت هر وقت چراغ سبز مى‌شد از تقاطع عبور نمى‌كرد؛ او منتظر مى‌شد تا چراغ راهنما زرد شود تا با قرمز شدن چراغ عكاسان مطيع قانون را جا بگذارد، هر چند فقط چند نفرى از آنها به چراغ راهنما توجه مى‌كردند. توجهى كه پس از طوفان كاترينا به شهر نييو اورلينز شد باعث شد كه تصميم گيرى در مورد ساخت‌اين فيلم در‌اين شهر، آسان شود. بوتون بعد از «دى ژاوو»ى دنزل واشنگتن دومين فيلمى‌است كه بعد از طوفان كاترينا در‌اين شهر ساخته مى‌شود. اهالى شهر محيطى آرام را براى فينچر فراهم كردند تا او بتواند در آرامشى نسبى كار خود را انجام بدهد. مى‌گويد: «بعد از طوفان كاترينا، انگار يك نفر يك شيشه پاك كن گرفته بود و همه چيز و همه كس را از صفحه روزگار پاك كرده بود! هيچ كس ديده نمى‌شد، حتى از پرندگان هم خبرى نبود. ولى هنوز روحيه شكست نا پذيرى در مردم‌اينجا وجود داشت. به نظر من‌اين فيلم، يك شعر عاشقانه است براى مردم نييو اورلينز.» پيت هم عاشق‌اين ناحيه شد. او در‌اينجا خانه‌اى خريد تا خودش و همسرش آنجلينا جولى و شش بچه شان زندگى راحتى داشته باشند. مى‌گويد: «اينجا تنها جايى است كه زن و بچه‌ام مى‌توانند حريم خصوصى داشته باشند. مردم‌اينجا به جز‌اين حماقت‌ها، دغدغه‌هاى ديگرى هم دارند.» براد پيت اولين فيلمى‌كه از ديويد فينچر ديد «بيگانه 3» بود. پيت از‌اين فيلم خيلى خوشش آمده بود. مى‌گويد: «يادم هست وقتى از سالن سينما خارج مى‌شدم با خودم گفتم، خيلى خب،‌اين فيلم چيزى نبود كه من انتظارش را داشتم. از آن پايان‌هاى خاص فيلم‌هاى‌هاليوودى را نداشت. واقعا من را تحت تاثير قرار داده بود.» اندكى بعد، پيت فيلمنامه فيلم «هفت» را در دست داشت، درام پليسى فينچر درباره يك قاتل زنجيره‌اى كه براساس هفت گناه كبيره دست به قتل مى‌زند. پيت بلافاصله براى بازى در‌اين فيلم قرارداد بست، البته با يك هشدار از سوى استوديوى سازنده فيلم؛ صحنه پايانى فيلم كه در آن شخصيت پيت قاتل را مى‌كشد، قابل تغيير نيست. پيت و فينچر در‌اين فيلم متوجه شدند كه با هم هماهنگ هستند، به‌رغم‌اينكه به لحاظ سبكى اختلاف‌هاى زيادى با هم داشتند. فينچر متنفر است از‌اينكه در مقابل دوربين بايستد. خيلى كم مصاحبه مى‌كند. طورى لباس مى‌پوشد كه گويى مى‌خواهد عصر يك روز يكشنبه به تماشاى مسابقه راگبى برود. ولى در مقابل، به نظر مى‌رسد كه پيت با لنز هيچ دوربينى مشكل ندارد. پيت كه معروف است در بين ستارگان‌هاليوودى بيش‌تر از همه در برخورد با عكاسان مزاحم صبر و تحمل پيشه مى‌كند، براى هر عكس ناگهانى آمادگى دارد. حتى موقعى كه در گرماى 85 درجه با «لني» در فضاى بيرون بازى مى‌كند، هرگز كلاه فدوراى قرمز رنگش را از سرش بر نمى‌دارد. ولى به‌‌رغم تمام تفاوت‌ها و اختلاف سليقه‌هايى كه با هم داشتند، متوجه شدند كه در زمينه طنز پردازى داراى ديدگاه‌هاى مشتركى هستند. بعد از پايان ساخت فيلم «هفت»، فينچر از خودش مى‌پرسيد كه با آن مانكن ورم كرده‌اى كه براى باز آفرينى صحنه قتل يك مرد 180 كيليويى مورد استفاده قرار گرفته بود، چه كار بايد كرد. پيت به او گفته بود: «بيا آن را براى جشن نمايش شب اول نگه داريم و آن را با خوراك لوبيا پر كنيم!» ولى مسئولان استوديوى سازنده فيلم‌اين‌ايده را كنار گذاشتند. ولى وقتى مسئولان استوديو يك بار براى هميشه سعى كردند پايان فيلم را تغيير بدهند، دوستى پيت و فينچر براى هميشه به يك دوستى محكم تبديل شد. پيت مى‌گويد: «آنها هر راهى را براى تغيير دادن نظر ما امتحان كردند ولى ما نظر مان به هيچ وجه تغيير نكرد.ديويد هيچ ترسى ندارد كه از يك پايان‌بندى موثر استفاده كند، حتى اگر‌اين پايان بندى خوشايند ديگران نباشد. من به همين دليل هم به او اعتماد مى‌كنم. اگر او از من بخواهد كه در فيلمش بازى كنم اولش مى‌گويم باشد، بعد نگاه مى‌كنم ببينم فيلمش چيست.» فينچر از‌اينكه مورد تحسين و تمجيد قرار بگيرد احساس ناراحتى و معذب بودن مى‌كند. با پايان گرفتن صبح، او به پشت ميز كار خود باز مى‌گردد. فيلمش هنوز در آخرين مراحل ساخت قرار دارد. پيت آماده است تا بازى‌اش را از سر بگيرد. از روى صندلى‌اش مى‌پرد و به دنبال لنى مى‌گردد تا براى دور دوم با او بدود.
 يکشنبه 17 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 167]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن