واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: محمدرضا درويشي: كليدر تلخ ترين كارى است كه نوشتهامعليزاده:نينوا روايت صادقانهاى از دوران خودش است
فرهنگ و هنر- در كنسرت مشترك محمدرضا درويشى و حسينعليزاده،6 و 7 دى ماه، قطعات ماندگار كليدر و نينوا از آثار اين دو هنرمند، توسط اركستر سمفونيك ناسيونال اكراين و با رهبرى ولاديمير سيرنكو و با تكنوازى حسين عليزاده، مسعود شعاري، بهداد بابايي، پاشا هنجى وهوشيار خيام، در تالار بزرگ كشور نواخته مىشود.
در نشست خبرى اين كنسرت كه ديروز، با حضور عليزاده، درويشي، هوشيار خيام و رضايى – مدير عامل انجمن موسيقي- در خانه هنرمندان برگزار شد، درويشى گفت: موسيقى «كليدر» در 8 بخش كه از سهسال پيش ساخت آن آغاز شده بود با همكارى بخش زهى اركستر سمفونيك ناسيونال اكراين ضبط شد و بهزودى با حضور دو نوازنده سازهاى كوبهاى و 40 نوازنده سازهاى زهى به رهبرى «ولاديميرسيرنكو» اجرا مىشود. اجراى اصلى اين قطعه در 8 قسمت بود كه قرار بود در كنار 7 قسمت كوتاه با صداى محمود دولتآبادى ضبط و منتشر شود كه در حال حاضر اين قطعه تنها با اجراى همان 8 قسمت موسيقيايى در قالب 2 سىدى منتشر مىشود.
درويشى با اشاره به محتواى قطعه توضيح داد: اين موسيقى براى خودم كار خاصى است و انگار با جانم نوشته شده است. از سويى اين قطعه تلخترين و سياهترين كارى است كه بهعنوان يك آهنگساز نوشتهام. اين موسيقى كار سختى براى شنيدن عام است. زيرا كه 95 درصد موسيقى آن با «تمپوى كند» اجرا مىشود و هيچ جنبه نمايشى نيز ندارد، بلكه وجه درونى آن بسيار زياد است. اين آهنگساز در بخش ديگرى از گفتههاى خود با اشاره به تاثيرات رمان «كليدر» در نگارش اين قطعات عنوان كرد: اين داستان از يك پوسته و يك باطن تشكيل شده است كه قاعدتا پوسته آن تمام شخصيتها و مكان شكلگيرى داستان است كه براى ساخت اين قطعه توجهى به اين بخش نكردم وبه سراغ موسيقى اين منطقه نيز نرفتم. بلكه به جستوجوى معنى «كليدر» در شخصيت «گلمحمد» و ساير انسانها رفتم. او ادامه داد: «گلمحمد» تنها يك ياغى دراين روستا نيست، بلكه در ازاى يك تاريخ ادامه دارد و مفهوم آن سياهچالهاى است كه هرچه بيشتر در آن كاوش كنيم به تاريكى بيشترى مىرسيم. درويشى همچنين درباره همكارى خود با اركسترسمفونيك ناسيونال اكراين در اجراى اين برنامه گفت: در«كىيف» اكراين چندين اركستر سمفونيك خوب وجود دارد كه اركسترسمفونيك ناسيونال اكراين ممتازترين آن محسوب مىشود و برنامههاى آنها به قدرى شلوغ است كه حتى يكروز خالى نيز ندارند و ما با همكارى بهزاد عبدى امكان همكارى با اين گروه را پيدا كرديم.
او همچنين در پاسخ به دلايل اجراى اين برنامه با يك اركستر خارجى به جاى يك گروه ايرانى گفت: در ايران اركسترسمفونيك بهمعناى واقعى آن وجود ندارد و نمىتوان 40 نوازنده زهى با يك رهبر مناسب پيدا كرد. از طرف ديگر در كنار اين مشكل، استوديويى وجود ندارد كه امكان ضبط حرفهاى اين قطعات وجود داشته باشد. پس نمىتوان تنها براى اجراى قطعهاى با حضور يك اركستر ايرانى كارى به اين بزرگى را ازبين برد.حسين عليزاده در ادامه گفت: اغلب برنامههاى اركستر سمفونيك تهران و ساير اركسترهاى موجود در ايران دولتى است و از آنجا كه كارهاى جمعي- بخصوص در ارگانهاى دولتي- شكل كارمندى به خود گرفته است نمىتوان اثر واقعى هنرمند را در اين اركسترها ارائه كرد ضمن اينكه اين اركسترها به لحاظ كيفى توان اجراى برخى از قطعات را نيز ندارند و خانه موسيقى به عنوان نهادصنفى نقش مهمى در سر و سامان دادن به اركسترهاى خصوصى دارد چراكه به اعتقاد من راه حل اين مشكل ايجاد اركسترهايى خصوصى و بيرون از چارچوب دولت است.اين آهنگساز در ادامه درباره قطعات خود در اين اجرا گفت: دراين اجرا سه قطعه انتخابى عصيان،تركمن و نينوا اجرا مى شود، قطعه عصيان را حدود 22 سال پيش زمانى كه براى مدت كوتاهى در برلين زندگىمىكردم، ساختم و در همان جا ضبط كردم اين قطعه در ابتدا براى اركستر زهي، گيتار و سازهاى كوبهاى نوشته شده بود كه بعدها به هارپ و سازهاى كوبه اى تبديل شد و در اجراى آينده هم با پيانو و سازهاى كوبه اى اجرا مى شود.وى درادامه افزود: نسبت به قطعه عصيان حس خاصى دارم، سال 62 كه از ايران رفتم، 32 سال داشتم و فضاى حاكم بر موسيقى ايران روحم را آزار مى داد و مدام نگران اين موضوع بودم كه سرنوشت موسيقى ايران چه خواهد شد و با عشق و علاقه اى كه به هنر موسيقى داشتم نتوانستم اين شرايط را تحمل كنم؛ زمانى كه در برلين بودم متوجه اين مطلب شدم كه در فرهنگهاى ديگر ترس ازدست دادن هيچ چيز وجود ندارد و ذهن بازترى نسبت به هويت و فرهنگ ديگران دارند و در را به سوى فرهنگهاى ديگر نيز باز مىكنند؛ بنابراين عصيان نامى است كه برگرفته از روحيهام در آن دوران است. عليزاده در ادامه به قطعه نينوا اشاره كرد و گفت: نينوا روايتى صادقانه و با حس و حال دوران خودش اعم از شرايط سخت انقلاب و جنگ است و اين قطعه شايد يكى از اولين حركتهايى است كه تمام مسائل آن دوران را به زبان موسيقى بيان كرده است.
آهنگساز قطعه تركمن در پايان در توضيح كم و كيف اجراى اين قطعه گفت: قطعه تركمن تجربه خاصى در نوازندگى سه تار است چراكه من سه تار را به عنوان يك ساز زخمهاى نگاه مى كنم كه تنها مختص به موسيقى رديف دستگاهى نيست بلكه در هرجاى ايران با تكنيكهاى مختلفى اجرا مى شود؛ سه تار سازى است كه از دو ساز تنبور و دوتار متولد شده و در قطعه تركمن كه براى من الهامى از آوازهاى اين سرزمين است تكنيك خاصى را در اجرا به كار گرفتم كه كار سادهاى نيست. در بخش ديگرى از اين نشست هوشيار خيام در كنار عليزاده به تغييرات اين قطعات پرداخته و گفت: اين كار بازسازى محسوب نمىشود بلكه نوعى هميارى است و من در هردو قطعه «تركمن» و «عصيان» حسين عليزاده را همراهى كردم كه در قطعه «عصيان» اين كار از تنظيم براى پيانو شروع شد ولى در همانجا متوقف نشد. بلكه عليزاده به من اجازه حركت داد و در هيچجا دستم را نبست تا بتوانم تغييرات لازم را در كار پياده كنم و از آنجايى كه قطعه «عصيان» در برلين نوشته شده بود و من نيز در آستانه 30 سالگى در اين كشور زندگى كرده بودم، مفهوم «عصيان» را بهخوبى درك كردم و در تغيير دوباره آن در كنار اجراى پيانو از سازهاى پركاشن نيز بهره گرفتم و به شخصه از اين قطعه به عنوان نمادى از مردى كه من بهعنوان حسين عليزاده در موسيقى مىشناختم، ياد مىكنم. او همچنين درباره تغييرات دوباره قطعه «تركمن» گفت: دراين قطعه نيز از تنظيم براى پيانوى سلو شروع كرديم و اولين طرحهاى آن زمانى كه در آلمان بودم شروع شد و بعد از كار و تمرين يك قطعه 4 موومانى نوشته شد كه در آن نگاه پركاسيتى كه در بافت زهى به كار گرفته شده بود، ديده مىشد.
عليزاده در ادامه گفت: بايد تلاش كرد تا نگاهمان درموسيقى تغيير كند. زيرا كه ما همواره يا در حسرت گذشته هستيم و يا در آينده زندگى مىكنيم و اين نگاه در موسيقى هم ديده مىشود. در حالى كه مىتوان بسيارى از اين قطعات قديمى را با نگاهى متفاوت توسط گروههاى جوان و با ايدههاى امروزمان اجرا كرد. او همچنين در پاسخ به دلايل عدم حضور خود در جشنواره گفت: نسل ما، نسلى بود كه موسيقى انقلاب را بهوجود آورد و مردم نيز با آن ارتباط برقرار كردند، زيرا كه ما همراه با مردم و حركتهاى اجتماعى وضعيت جامعه را درك مىكرديم و با موسيقى خود گام برمىداشتيم و در تمام 30 سالى كه در عرصه موسيقى حضور داشتيم براى بقاى آن سختى كشيديم و مقاومت كرديم تا بتوانيم موسيقى را حفظ كنيم هرچند كه برنامههاى كلان دولتى از اين فكر حمايت نكرد و موسيقى بهمرور تبديل به حركتى سفارشى شد. او ادامه داد: موسيقى ميراث فرهنگى ماست و به تمام اجدادمان باز مىگردد پس نمىتوانيم آن را به اجرايى دو هفتهاى در طول سال خلاصه كنيم و هرچه بودجه داريم صرف اين حركت كنيم. بلكه بايد موسيقى را در طول سال جريان ببخشيم. در حالىكه جشنواره موسيقى فجر به هيچوجه متمركز بر موسيقى نيست و نمىتوان به چشم يك فستيوال مهم به آن نگاه كرد و متاسفانه اين جريان همچنان سياسى است و تا زمانى كه اين نگاه تغيير نكند نمىتوان شاهد رشدى در آن بود. عليزاده تصريح كرد: هركدام از ما آثار متعددى را براى انقلاب نوشتيم كه در بين مردم جاودانه شد، اما امروز آثار انقلابى تنها محدود به سرودهايى شده است كه مهر وزارت ارشاد خوردهاند. پس اگر كارها بوى تبليغات بدهند و ما بخواهيم به موسيقى نگاهى تبليغى داشته باشيم، موفق نخواهيم بود و به شخصه ترجيح مىدهم موسيقىام را زمانى ارائه كنم كه خودم دوست دارم.
او همچنين درباره حضور خود به عنوان يك آهنگساز در كنار فيلمسازان گفت: عرصه فيلم در طول سال اتفاق مىافتد و جشنواره فيلم فجر تنها امكانى براى رقابت فيلمها ست و از آنجا كه اين هنر همواره شرايط بهترى درقياس با موسيقى داشته است، لذا موسيقى فيلم هم رشد بهترى در جامعه داشت. پس فرصت مغتنمى است كه با سينماى ايران كار كنم و با هنرمندان اين حوزه آشنا شوم. از طرف ديگر پشتصحنه فيلم همواره براى من سرشار از همدلى و ضيافت است و اين وضعيت به يك موسيقيدان انرژى مىدهد.
شنبه 16 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 117]