واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: هويت فرهنگى و هنرى يك لفظ مشترك است و تعاريف متعددى از آن وجود دارد، تعريف شما از هويت فرهنگى چيستip؟
معمولاً سؤال در باب يك موضوع زمانى طرح مي.شود كه دچار نقصان و پريشانى شده باشد. هويت فرهنگى، نوعى پرسش براى جست.وجوى خودآگاهى شخصيت فرهنگى تاريخى است، تا بدانيم كه هستيم و از كجا و بهر چه آمده.ايم. در طول 100 سال اخير كه بحران و انحطاط فرهنگى در ايران به.وجود آمده است، متفكران و انديشمندان بسيارى از سيدجمال.الدين اسدآبادى تا دكتر شريعتى، درباره آن سؤالاتى طرح كرده.اند. اين پرسش.ها بيشتر از سوى انديشمندانى بوده، كه از حوزه.هاى مدرن پا به عرصه تفكر گذاشته بودند، اما در برابر آن.ها بوده.اند، متفكرانى كه داراى هويت بوده، و هويت فرهنگى ملت خود را به وضوح مي.شناختند. اين بزرگان هويت فرهنگى تاريخى قوم خود را گم نكرده بودند. شخصيتى مانند امام خميني.رحمةالله كه داراى هويت بوده، پرسش كم.ترى درباره هويت دارد؛ زيرا خود داراى يك شخصيت و مرجعيت دينى است. اين بزرگان بيشتر نگران دورى قوم ايرانى از سرچشمه.هاى اصيل فرهنگى خود بوده.اند. بنابراين معمولاً پرسش درباره بحران هويت، معنويت و بحران فرهنگى از سوى كسانى طرح مي.شود، كه خود دچار اين بحران.ها هستند. مسئله.اى كه براى امام مطرح بوده است، دورى از اسلام است. اين بدان معنى نيست كه اسلام به عنوان هويت تاريخى و قومى ايرانيان در هزاروچهارصد سال اخير براى ايشان ناشناخته باشد، بلكه ايشان هويت ايرانى و دينى ما را اسلام مي.داند، و پاسخ پرسش.هاى موجود در اين باب نيز براى ايشان روشن است، اما نسل روشنفكر متجدد و مدرن كه اسلام و سنت.هاى كهن خويش را از كف داده، و هويت مدرن اصيل تازه.اى را نيز به دست نياورده است، اساسي.ترين و دردناك.ترين پرسش.هايش درباره هويت تاريخى فرهنگى و هنرى خويش است.
امروزه بيشتر جوانان، دچار چنين دردهايى بوده، و در يك عالم برزخى مبهم و تاريك به.سر مي.برند. اين نسل از سويى توان دل كندن تمام عيار از سنت دينى گذشته را ندارد، و از سوى ديگر زمينه تجدّد و مدرن.گرايى مطلق را دارد. در اين مرحله آن.ها توان خود را بيشتر براي يافتن راه.ها و تئوري.هايى به.كار مي.گيرند، تا بتوانند به.وسيله آن.ها اين دو هويت متباين و متضاد را در كنار يكديگر قرار داده و بپذيرند، مانند دو جريان سياسى كه امروزه به راست و چپ تعبير مي.شود، يك جريان به.سوى مدرنيته و تجددگرايى محض در حركت است، و دسته.اى ديگر معتقد به سنت.گرايى است؛ البته با درجات و طيف.هاى مختلف كه گاهى حالت تأليفى و تركيبى پيدا مي.كند، مانند جريان.هاى سنتى و مدرن اسلامى كه در قطب ديگر جريان.هاى راست و چپ مدرن لائيك قرار مي.گيرند.
پس ما داراى دو جريان هستيم كه سعى دارند دو فرهنگ (سنتى و مدرن) را به يك حالت تعادل و جمعى متناسب با جهان مدرن كنونى برساند. اين بدان معنى است كه سياست.مداران، مانند بيل كلينتون يا ژاك شيراك و امثال آن.ها كاملاً و صددرصد مدرن يا سنتى فكر نمي.كنند، بلكه در يك حالت بينابينى و ميانى قرار دارند كه البته ريشه در بحراني.ترين مسايل عصر حاضر كشورهاى نيمه.سنتى و نيمه.مدرن دارد. بحران هويتى كه ما با آن دست به گريبان هستيم، و حتّى در سياست.هاى خارجى و داخلى گه.گاه دوگانه است، كه به شكل سنّت.گرا يا مدرن.گرا نمايان مي.شود. همين دوگانگى، سياست.هاى غرب در قبال ما را نيز دچار آشفتگى كرده است، لذا آن.هإ؛ تاكنون نتوانسته.اند به موضعى روشن در برابر ما دست يابند.
بحران دوگانه.اى را كه ما در ايران شاهد آن هستيم در غرب به اين صورت وجود ندارد. آن.ها با يك بحران واحد مواجه.اند، كه همه آن را احساس مي.كنند، ولى در بحران ما نوعى دوگانگى وجود دارد. از يك.سو، بحرانى وجود دارد كه از خود ما حاصل شده و بومى و محلى است، و آن انحطاط و عقيم شدن بخش بزرگ فرهنگ سنتى و ايرانى ـ اسلامى است، كه نياز به احيا دارد، و از سوى ديگر بحرانى است كه با ورود غرب در معادلات سنّتى و بومى ما به.وجود آمده است، و از مهمترين دلايل آن گسترش تكنولوژى، صنعت و به.خصوص فرهنگ و ارتباطات جديد است.
● هويت فرهنگى از عناصر متعددى به.وجود مي.آيد، اين عناصر كدام.اند؟
هر هويتى داراى اصول و فروع است. بنده به.جاى واژه عناصر از كلمات «اصول» و «فروع» و شئون فرهنگى استفاده مي.كنم. چهار گروه متفكران سنتى ما، يعنى فيلسوفان مشاء، فيلسوفان اشراق، عرفا و متكلمين به مباحث اصولى، مانند توحيد و اسما و صفات الهى و معاد و نبوت و غيره مي.پرداختند، و همواره در صدد طرح سؤالاتى در اين باب بوده.اند، و طبيعتاً به جواب.هايى نيز دست مي.يافتند، مثلاً درباره مبدأ و معاد هركدام به نحوى سؤال طرح كرده، و به روشى خاص به دنبال پاسخ آن بوده.اند، اما همه اين سؤالات در ضمن هويت فرهنگى ثابت ما، يعنى اسلام بوده است، زيرا فرهنگ اسلام در اين 14 قرن، زنده و فعال و هويت فرهنگى مشخص ما بوده است. البته در اين دوران نيز در قلمرو علوم و معارف، عده.اى به سنت و قرآن رجوع كرده، و خود را وابسته به شريعت مي.دانند، ولى عده.اى ديگر مانند عرفا و فلاسفه آزادانديش.تر هستند، و به آراى ملل ديگر [علوم اوايل] نيز توجه دارند؛ لذا علوم عقليه گه.گاه در مقابل علوم شرعيه قرار مي.گيرند، اما آن.قدر هويت دينى و اسلامى ما روشن است كه نهايتاً هر دو علوم درصدد احيا و بسط هويت دينى و اسلامى مسلمانان هستند. پس اين چهار گروه در كنار تفكر فقهى كه به احكام عملى شريعت، و نحوه عمل به آن.ها مربوط است به اصول و فروع، و تفصيل هويت فرهنگ اقوام مسلمان مي.پردازند، و به.رغم پاسخ.هاى متكثر «جهت» نسبتاً واحد است.
● سير تاريخى هويت فرهنگ ايرانى را از پيش از اسلام تا قبل از انقلاب اسلامى چگونه ارزيابى مي.كنيد؟
اصولاً ما مذهبي.ترين مردم دنيا هستيم؛ يعنى داراى يك تمدن هشت هزار ساله مذهبى هستيم، من هيچ تمدنى را در دنيا به مانند ايران به اين اندازه در تقيد به مذهب، و معصوم نديده.ام؛ مثلاً يكى از احكام عملى اسلام، حجاب است كه بنيادهاى مابعدالطبيعى و حكمى در قلمرو عرفان نيز دارد. هيچ قومى مانند ايرانيان تا اين حد به معنا و مفهوم معصومانه حجاب توجه نداشته است؛ چرا كه ما هيچ زن برهنه.اى را نمي.توانيم در تمدن عصر اوستايى و زرتشت بيابيم. بعد از اسلام، مسلمانان ايرانى نقش عظيمى در فرهنگ و تمدن اسلامى ايفا كرده، و وجود خود را در متن هويت فرهنگى و سنّت قدسى و ملكوتى اسلام يافتند و معنى كردند. به.خصوص وقتى كه قديسان و ايزدان هفتگانه زرتشت [امشاسپندان] را در وجود 14 معصوم و 12 معصوم و يا هفت معصوم در عرف شيعه اسماعيلى يافتند، پس نوعى هماهنگى و تطابق بين قبل از اسلام ايران يا بعد از اسلام، به.خصوص در تشيع وجود دارد. خواست فطرى ايرانيان اين بود كه اندك اندك به.سوى تشيع گرايش يابند. اين روند ابتدا در قرون اوليه اسلامى از شمال ايران آغاز شد، و به تدريج بقيه ايران را نيز به نسبت حصول آزادى اعتقادى فراگرفت. پس هويت دينى بعد از اسلام در تشيع تشخّص كاملى پيدا كرد، و ايرانيان گمشده معنوى خويش را در اسلام شيعى يافتند. در دوره قاجار، ما درگير دو جنگ با اروپاييان شديم، كه نظامات سنّتى ما نتوانست پيروز از جنگ خارج شود. به رغم وجود رساله.هاى جهاديه و توجيه.هاى ديني براى جنگ با روس.ها، بازى خوردن سياست.مداران ايرانى از سوى فرانسه و انگليس و ناتوانى نظام سنّتى ايران، موجبات شكست را فراهم كرد، و در نتيجه دولت بيش از پيش تضعيف شد، و اين ضعف در رويكرد نظام قاجارى به نظامات تمدن بورژوازى غرب تشديد شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 121]