تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هيچ جلسه قرآنى براى تلاوت و درس در خانه‏اى از خانه‏هاى خدا برقرار نشد، مگر اين...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817070408




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

روایتی تکان دهنده از فروش مخدر شیشه در تهران


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:


زمستان است، هوا جوری سرد است که نمی.توانی دست.هایت را از جیب بیرون بگذاری اما در این شب زمستانی جمع دوستان در پاتوق همیشگی کنار دستشویی پارک جمع است با پایپ.هایی که بی.پروا بینشان رد و بدل می.شود.

فردا نیوز:ساعات پایانی شب جمعه برای اینکه هوایی تازه کنی و با خود خلوت کنی به پارک ...در خیابان نبرد می.روی. وارد پارک که می.شوی دلت بدجوری از برهنگی بوته.ها و شاخه.های درختان از جور زمستان سرد و سوزان می.گیرد البته خالی بودن پارک از صدای هیاهوی بچه.هایی که در زمین چمن و بازی پارک حضور ندارند نیز مزید علت می.شود.
تنهایی تو و سرمای هوا دست در دست هم می.دهند تا در خود فرو بروی و متوجه اطرافت نشوی. یقه کاپشنت را تا جایی که امکان دارد بالا می.کشی و ناخداگاه دستانت را درون جیب.هایت فرو می.کنی تا سوز سرما نفوذ نکند.
قلیان خاموش وارد شوید
ورودی پارک این تابلو را می.بینی که: «شما به پارک بدون دخانیات وارد می.شوید، لطفاً با خاموش نمودن سیگار و قلیان به خود و دیگران احترام بگذارید». این متن به بخشی از ماده ۱۳ قانون کنترل دخانیات اشاره می.کند که با دیدن آدم.های سیگار به.دست در پارک بیشتر به یک لطیفه می.ماند!
چند نفری را می.بینی که در مرکز پارک کنار حوض گرد و سرویس.های بهداشتی مشغول صحبتند و دور هم به صورت عجیبی جمع شده.اند. بدت نمی..آید جلو بروی و سر از کارشان در بیاوری.
نزدیکشان که می.شوی، انگار که از نزدیک شدن یک غریبه خوشحال نیستند. جوری به تو نگاه می.کنند که در می.یابی اینجا جای تو نیست و نباید به حریمشان وارد شوی. عنان اختیار ذهنت را کنجکاویت در دست گرفته و به تو اصرار می.کند که جلو.تر برو ببین این جماعت چه می.کنند.
حالا دیگر حسابی به آن.ها نزدیک شده.ای. در دستان بعضی.هایشان لوله.هایی مانند لوله.های آزمایشگاه، البته با ته.گرد می.بینی. با خود می.گویی، خدایا این لوله.ها چیست؟ یادت می.افتد که لوله.هایی که این افراد آن.ها را بی.پروا در دست گرفتند، در برنامه.های تلویزیونی دیده.ای، اسمش «پایپ» است. پایپ.هایی که به وسیله آن افراد مواد مخدر صنعتی، یا اصطلاحاً شیشه را مصرف می.کند.
رقص پایپ.ها در خلوت شب پارک
نگاه متعجبت در دستان آن.ها گره خورده. حواست به کلی پرته آن پایپ.ها و داستان.های مرتبت با آن. که صدای خشن و زمختی تو را به خود می.آورد. «آی عمو با توام دنبال چی می.گردی»، فهمیده با تعجب به دستش نگاه می.کنی، نگاهت را از دستانش می.دزدی و سرت را بالا می.آوری ۷ یا ۸ نفر نزدیکت هستند اما یکی از آن.ها نزدیک.تر از بقیه است.
از دیدن چهره سیاه و خوفناکش دل.آشوب می.شوی آرام و با کمی طمأنینه می.گویی، جانم بامنی، چشمانش را درشت می.کند و با حالت پرخاشگرایانه می.گوید «مگر کسی به غیر از تو اینجا هست، می.گم دنبال چی می.گردی، جنس می.خوای یا علافی؟
گیج و مبهوت از عباراتی که به کار می.برد یکه خورد.ه.ای با خود می.اندیشی، جنس؟!؛ نه فکر نکنم آخر مگر مواد را همین جوری به هر کسی می.فروشند یا به او پیشنهاد می.دهند یا مگر...
ظرف چند ثانیه خودت را جمع و جور می.کنی و با دستپاچگی می.گویی جنس؟! چه جنسی و او که می.فهمد تو حسابی از مرحله پرتی می.گوید «بهت نمی.خورد دنبال جنس باشی»، بعد خودش می.گوید، «نه بابا تو خیلی پاستوریزه.ای قیافت اصلاً به این.کار.ها نمی.یاد، نکنه مأمور کلان (کلانتری) هستی».
سیگار ۱۰۰تومانی در فروشگاه سیار پارک نخی ۵۰۰ تومن
احساس خطر می.کنی، در فکر راه فراری تا از این مخمصه و از بین این آدم.ها که ظاهراً نمایندشان برای شناسایی تو آمده خارج شوی. کمی خودت را قرص نشان می.دهی و این بار لرزش صدایت را با.ها کردن میان دو دستت، گردن سرما می.اندازی و سعی می.کنی با لحنی کوچه بازاری با او سخن بگویی. می.گویی، نه بابا جنس چیه، مواد کدومه ما همین سیگار رو هم به زور می.کشیم، بیشتر دارم ادا در می.آرم.
او که انگار می.خواهد تو را بیازماید که واقعاً سیگاری هستی یا نه می.گوید، «سیگار داری بده بکشیم» و تو که اصلاً سیگاری نیستی و برای از سر باز کردن او همین طوری یک چیزی گفته.ای، هنگام وارسی کردن جیب.هایت می.گویی، آخ آخ دیدی چی شد سیگارم تموم شده.
اینجاست که آن غریبه خشن با تعارف سیگار به تو با طعنه می.گوید «ما فروشگاه سیاریم و همه چی داریم، پول که داری، آتیش بدم یا آتیش هم نداری!» و تو با زبان طنز پاسخ می.دهی، بابا دمت گرم تو دیگه کی هستی و پول یک نخ سیگار را به او می.دهی با خودت می.گویی، تا حالا سیگار به این گرونی نخریده بودم! حالا یک نخ سیگار ۱۰۰تومانی را ۵۰۰ تومان خریده.ای!
وقتی سیگار را برایت روشن می.کند با ضربه.ای آرام به پشت دستش می.زنی، این کار را از فیلم.ها یاد گرفته.ای، معنای آن هم در بین سیگاری.ها تشکر بی.کلام از فردی است که به تو سیگار یا آتش می.دهد.
حالا دیگر او با این حرکت کمی به تو اعتماد می.کند، پوک اول سیگار را که می.زنی یکی دو تا سرفه مختصر چاشنی.اش می.شود. باز هم این سرمای هواست که به کمکت می.یاد تا لو نروی و غریبه درنیابد که تو سیگاری نیستی.
کنجکاوانه می.پرسی، راستی گفتی جنس، منظورت همون مواد بود دیگه! خنده.ای می.کند و می.گوید «آره عمو، . گاگول می.زنی، البته ما بیشتر تو کار شیشه.ایم. این برو بچ. هم همه شیشه.بازن». می.پرسد: «این وقت شب تو پارک چی کار می.کنی واسه چی حیرونی؟» با کمی عصبانیت می.گویی: «تو خونه با بابام بحثم شد، زدم بیرون یکم به کلم هوا بخوره یه سیگارم هم بکشم بلکه آروم شم».
غریبه که حالا با تو روی می.له بالای تکیه.گاه صندلی وسط پارک نشسته می.گوید: «واسه چی آمار می.گیری تو که چیزی نمی.زنی»! و تو دلیلش را صرفاً کنجکاوی بیان می.کنی و می.گویی: سردتون نیست تو این هوا اینجایید؟! همیشه شب.ها که از این خیابان رد می.شم می.بینم اینجا چند نفری جمعند.
هنوز معتاد نشدم، چون جنبه دارم!
مرد سیه.چرده که حالا به تو اعتماد کرده شروع به صحبت می.کند و می.گوید: ما اینجا آمار همه رو داریم، پشه.رو رو هوا می.زنیم. پاتوقمون اینجاست، اولش که دیدمت حیرونی فکر کردم دنبال جنسی بعد فهمیدم اینکاره نیستی، اینجا بروبچ دور هم جمعند هر کی یه حرکتی می.زنه، یکی شیشه بازی می.کنی یکی تو کار خون.بازیه یکی هم کراک می.زنه.
از او می.پرسی: خودت تا حالا کراک زدی؟ می.گوید: «نه کراک خوب نیست، بافت.های بدن.رو شل می.کنه، خودم تفریحی شیشه می.زنم. می.پرسی، معتاد نمی.شی؟ و او با قیافه حق به جانب می.گوید: معتاد! الان ۶ ساله مواد می.زنم هنوز معتاد نشدم، جنبه داشته باشی معتاد نمی.شی. وقتی شیشه می.زنی، انرژی زیادی بهت می.ده، اگر بهت بگن این پارک رو جارو بزنی یه تنه همه پارک رو جارو می.زنی، برای رفیقات صحبت.های شر و ور زیاد می.کنی و داستان.های زندگی.تو از سیر تا پیاز برای بقیه تعریف می.کنی، خلاصه که خیلی حال می.ده! دفعه اول یه سوت (واحد شیشه) می.کشی حال می.ده اما اگه می.خوای دو مرتبه بهت حال بده باید زیادش کنی و بچه.بازی در نیاری.
قیمت کراک به اندازه ۲نخ سیگار
از او می.پرسی، شنیدم می.گن اینا خطرناکه! بلافاصله تو حرفت می.پره و می.گه» اینایی که خطرناکه تو همین آشپزخونه.های تهرون درست می.کنن، جنس ما کار درسته. در مورد قیمتش که می.پرسی می.گوید: هر سوت شیشه ۲. ۵ تا ۳ هزار تومنه، کراک هم از بسته.ای ۲۵۰تومن گیر می.اد. پایپشم مهمون خودم، برات ردیفش می.کنم.

صحبت.ها گل انداخته، حالا دیگر با غریبه آشنا شدی و همه این.ها را مدیون موجودی به نام سیگار هستی که پل اعتماد تو با اوست.
ساعت نزدیک به یک بامداد است. ورود یک دختر جوان تنها به جمع آن.ها حسابی تو را شوکه می.کنه اما جرئت نمی.کنی از او راجع.به دختر جوان بپرسی، چون احساس می.کنی خط قرمز او سؤال از حضور این دختر در جمع جماعت پایپ به دست است.
از روی صندلی پایین می.پری و سرما را بهانه رفتنت می.کنی، چند قدمی تا نزدیک آبخوری همراهیت می.کند و تو ابتدا این را پای بامرامیش می.گذاری اما سریع متوجه می.شوی آمده نزدیک شیرآبخوری تا پایپش را بشورد.

در راه بازگشت از پارک یاد تابلو.های هشدار دهنده «پارک بدون دخانیات» می.افتی و پیش خود تصور می.کنی اگر به جای ممنوعیت سیگار و قلیان عبارت «استعمال شیشه ممنوع است» استفاده می.شد شاید با مسمی.تر می.شد.

گردآوری:گروه خبر سیمرغ










این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن