محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827989254
از نگاه هشترودی
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: دانش در جست وجوی چیزی است که هست ولی هنر در پی آفرینش چیزی است که نیست. اگر هنرمند امروز سرسام زده به نظر می آید، به دلیل آن است که گناه ناخواسته دانش را معصوم دیگری که همان هنرمند است، باید با اشک چشم تائید کند.
دکارت می گوید: می اندیشم پس هستم.
من می گویم: هستم پس می اندیشم.
«پروفسور محسن هشترودی»
دکتر محسن هشترودی در ۲۲ دی ماه سال ۱۲۸۶، در تبریز متولد شد. پدرش شیخ اسماعیل مجتهد مشاور شیخ محمد خیابانی در قیام تبریز و استقرار مشروطیت، نقشی اساسی داشت.
پس از اتمام دوره دبستان در دبستان های اقدسیه و سیروس تهران، دوره دبیرستان دارالفنون را در سال ۱۳۰۴ تمام کرد. در سال ۱۳۰۷، در اولین گروه دانشجویان اعزامی به اروپا، برای تحصیل در رشته مهندسی، از طرف وزارت فوائد عامه عازم اروپا شد.
در سال ۱۳۰۸، به وطن بازگشت و وارد دارالمعلمین مرکزی شد. دارالمعلمین مرکزی را بعدها دانشسرای عالی و سپس دانشگاه تربیت معلم نامیدند.
در سال ۱۳۱۱، شاگرد اول دانشسرا و جزء دومین دوره فارغ التحصیلان و گروه پنجم اعزامی به فرانسه شد.
در سال ۱۳۱۲، دو سال زودتر از موعد مقرر موفق به کسب امتیاز اول در امتحانات آنالیز عالی در پاریس و اخذ لیسانس دوم در رشته ریاضی از دانشگاه سوربن شد.
در سال ۱۳۱۵ به همراه دکتر محمد علی مجتهدی دکترای دولتی یا «راتا» را دریافت کرد. رساله دکترای دکتر هشترودی توسط ریاضیدان نامدار «الی کارتان»، راهنمایی و تصویب شد.
در سال ۱۳۱۶، تدریس ریاضیات هندسه، حساب، آنالیز را در دانشکده ادبیات، علوم و دانشسرای عالی آغاز کرد که آنها سال ها در یک جا جمع بود.
در سال ۱۳۲۰، در دانشسرای عالی به پایه استادی رسید.
در سال ۱۳۲۱، کرسی مکانیک تحلیلی گروه آموزشی ریاضی دانشگاه تهران به وی اعطا شد. در همان سال، به مقام ریاست فرهنگ تهران اداره تعلیمات متوسطه و نیز دریافت امتیاز مجله هفتگی «نامه کانون ایران» از شورای عالی فرهنگ نایل شد.
در سال ۱۳۲۲، در اعتصاب استادان و دانشجویان دانشگاه تهران برای استقلال دانشگاه از وزارت معارف فعالانه شرکت کرد. این اعتصاب سرانجام در سال بعد با کوشش دکتر محمد مصدق منجر به تصویب تبصره ای در مجلس شد.
در سال ۱۳۲۳ با «رباب مدیری» ازدواج کرد و پدر دو دختر و یک پسر به نام های فرانک، رامین و فریبا شد.
در سال ۱۳۲۵، یک مجمع فلسفی را هدایت کرد که اشخاصی چون امیرحسین آریان پور و ابوالحسن فروغی و حسینعلی راشد در آن عضویت داشتند. پس از چندی این مجمع در منزل استاد تشکیل شد و به مدت پنج سال ادامه یافت.
در سال ۱۳۲۶، برای تنظیم رساله دکترا در هندسه ترسیم فضای چهاربعدی استاد راهنمای «الکساندر سمباد آبیان» شد. این رساله بعد به تائید الی کارتان نیز رسید.
در سال ۱۳۲۹، در کنگره بین المللی ریاضیدانان در دانشگاه هاروارد به عنوان نماینده دانشگاه تهران شرکت کرد و گزارش آن را به الی کارتان تقدیم کرد. در این زمان استاد به عضویت موسسه مطالعات پیشرفته دانشگاه پرینستون آمریکا درآمد. این عضویت به درخواست ریاست آن دانشگاه، پروفسور «اوپن هایمر»، انجام شد. استاد در ترم پائیز ۵۲۱۹۵۱ نیز به تدریس در آن دانشگاه مشغول شد. در این سال ها، با اینشتین نیز به مصاحبت و گفت وگو می پرداخت.
در سال ۱۳۳۰ به ایران مراجعت کرد و به مدت یک سال ریاست دانشگاه تبریز را عهده دار بود.
در سال ۱۳۳۲، در کنگره بین المللی ریاضیدانان در آمستردام به عنوان نماینده دانشگاه تهران شرکت کرد.
در سال ۱۳۳۵، در کنگره طوسی دانشگاه تهران به ایراد سخنرانی پرداخت. در همین سال ریاضیدان برجسته «زاریسکی»، مقیم آمریکا، اقامت چند روزه ای در منزل دکتر هشترودی داشت.
در سال ۱۳۳۶، در کنگره بین المللی ریاضیدانان زبان لاتین در شهر نیس فرانسه شرکت کرد و از طرف شورای استادان دانشکده به ریاست دانشکده علوم دانشگاه برای یک دوره ۳ساله انتخاب شد. استاد متعاقبا پیشنهاد کار در موسسه تحقیقاتی «کلژ دوفرانس» را رد کرد.
در این سال به تقاضای بدیع الزمان فروزانفر نایب رئیس انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی دانشکده معقول و منقول، سخنرانی ای در باب «تجسم و تصویر» ایراد کرد. باز در همین سال بود که استاد کوشش مستمری برای تصویب تبصره الحاقی به قانون استخدام مهندسان را به انجام رساند که این قانون گام بزرگی برای اشتغال و تامین آتیه فارغ التحصیلان رشته های علوم بود. هشترودی در این سال هدایت سازمان صنفی دانشجویان را به مدت ۳ سال عهده دار شد و تاسیس کانون فارغ التحصیلان دانشکده علوم را مطرح کرد.
در سال ۱۳۳۷ در کنگره بین المللی ریاضیدانان در ادینبو شرکت کرد و با بزرگانی چون برتراند راسل به مصاحبت و گفت وگو پرداخت.
در سال ۱۳۳۸ به پیشنهاد ریاست انجمن اتحادیه بین المللی فضا به عضویت در این انجمن درآمد. در همان سال دوره فوق لیسانس ریاضی را در ایران راه اندازی کرد.
در سال ۱۳۴۰ با همکاری منوچهر آتشی و احمد شاملو به مدت یک سال ریاست هیات تحریریه نشریه فرهنگی، علمی، هنری «کتاب هفته» کیهان را به عهده گرفت.
در سال ۱۳۴۳ در کنگره بین المللی ژئومتری و ژئودزی در صوفیه شرکت کرد. در همین سال هیاهویی برای نامزدی وی برای دریافت جایزه نوبل در زمینه مکانیک سماوی به وجود آمد.
در سال ۱۳۴۷، طی نامه ای خطاب به مدیر مجله یکان، پیشنهاد داد که انجمن ریاضی و انجمن معلمان ریاضی، به مفهوم عام تشکیل شود.
استاد در سال ۱۳۴۸ بنا به تقاضای خودش بعد از ۳۱ سال خدمت در کسوت استادی تمام وقت دانشکده علوم، بازنشسته شد. در این سال همچنین به ریاست کانون فضایی ایران و ریاست هیات امنا و شورای نویسندگان مجله «فضا» منصوب شد.
در سال های ۱۳۴۹ ، ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ در کنفرانس های اول، دوم و سوم ریاضی کشور شرکت کرد. در شهریور ماه سال ۱۳۴۹ موفق به دریافت لوح استاد ممتازی دانشگاه تهران شد.
در سال ۱۳۵۱ در کنگره تحقیقات ایرانی در دانشگاه تهران به ایراد سخنرانی پرداخت.
در سال ۱۳۵۲ همسر خویش را برای درمان روانه آلمان کرد. دختر بزرگش نیز در فرانسه به طور نابهنگامی وفات یافت و بدین ترتیب، احوال استاد رو به نزاری گذاشت.
و بالاخره، در ۱۳ شهریور ماه سال ۱۳۵۵، استاد بر اثر سکته قلبی به سرای باقی شتافت و جنازه وی در ۱۷ شهریور ماه از مسجد دانشگاه تهران تا بهشت زهرا تشییع شد.
هشترودی از نگاه دیگران
صدای هشترودی رساترین صدای تبلیغ علم و ریاضیات در زمانی بود که علم جدید در این مملکت هیچ پایگاهی نداشت. شاید بتوان گفت که هر فرد نسل ما که به دنبال ریاضیات و فیزیک بله، فیزیک هم رفت، به طور مستقیم یا غیر مستقیم زیر نفوذ هشترودی بود.
«دکتر سیاوش شهشهانی»
هشترودی از نادر اندیشمندان زمان ما بود، که در دوران تخصص ها، همه جانبه بود و از دانش و هنر و فلسفه به عنوان مجموعه واحد و ناگسستنی معرفت انسانی آگاه بود و در دوران دریوزگی و لذت طلبی، در مقام یک انسان وارسته و آزاده باقی ماند.
«استاد پرویز شهریاری»
اشراف دکتر هشترودی در علوم، خصوصا علم ریاضی، او را به صورت یک استاد مرجع درآورده بود که سر حکمت را فقط می توانستیم از کلام شیوای او دریابیم. حکمت واسعه دکتر هشترودی، محدود به علوم پایه و ریاضیات نبود، بلکه گستره دانش و بینش او شامل ریاضیات، فیزیک، هیئت، نجوم، فلسفه، عرفان، ادبیات و هنر و به طور کلی تمام معرفت بشری می شد.
«عباس صدوقی»
دکتر هشترودی، دانشمندان و علاقه مندان به دانش را در هر کسوتی و با هر مسلکی که داشتند، گرامی می داشت.
«عبدالحسین مصحفی»
امروز سیزدهم شهریور سال ۸۵ سی امین سالمرگ محسن هشترودی، از چهره های برجسته ریاضی کشور است. در این مقاله نگاهی داریم به زندگینامه، تحصیلات و همچنین فعالیت های علمی و فرهنگی وی.
مولوی می گوید: «بر اندیشه گرفت نیست و درون عالم آزادی است.» کانتور می گوید: «جوهر ریاضیات آزادی آن است.»
هشترودی عارفی بود با اندیشه ریاضی یا ریاضیدانی عارف مشرب. او در شرایط اسفناک زمان خویش به لحاظ علمی به بسط دانش و جهان بینی علمی در این سرزمین همت گماشت و اگرچه کم توفیق آن را یافت که به همیاری تنی چند، علاقه به تفکر علمی را در میان ما برانگیزد. هرازگاهی چنین می نماید که علم نه از طریق تکنیک بلکه از جهت تغییر اندیشه بشری و دگرگونی جهان بینی انسان، معنی جهان شمول خود را باز یافته است و این ممکن نیست مگر به سودای دانشمندانی که در وسعت اندیشه خود، دانش را به ابعادی گسترده با فلسفه می پیوندند تا سازنده جهانی روشن تر و مردمی تر باشد. بی شک هشترودی، استاد جامع العلوم، یکی از معدود پیشروان این گروه ارزنده اندیشمندان بوده است. آن تصور محدود از علم که عالم را به تکنوکرات و عاملی چشم و گوش بسته بدل می سازد برای او هرگز متصور نبود. تموج گسترده افکار وی چنان وسیع بود که مسائل بسیار فراتر از حوزه علوم و فلسفه را نیز شامل می شد.
دیده نشده است که ریاضیدان و فیلسوفی این چنین در هنر و ادب متبحر باشد. استاد مدت ها در دانشگاه های مختلف به تدریس دروس غیرریاضی اشتغال داشت و از آن جمله در جایی تاریخ هنر درس می داد. استادی اش در ریاضیات چنان بود که دانشجویان درباره دانشش افسانه ها ساخته بودند. جهان بینی علمی فلسفی وی حوزه ای چنان گسترده از تفکر در اختیارش می نهاد که بدون احتیاج به تحصیلات تخصصی وی را قادر می ساخت که از طریق زیربنای فلسفی منطقی مسائل او با بهره گیری از منطق دقیق ریاضی، موضوعات مختلف را با ارتباطی اساسی تواما تجزیه و تحلیل کرده و در نهایت همچنان که از طریق فلسفه به حیطه مسائل وارد شده بود، به همان سیاق بررسی را خاتمه بخشد، در حالی که رشته ای از روابط به ظاهر نامعلوم ولی عمیقا آشکار بین آنها به دست می داد.
دانش عمیق او در منطق قاطعیتی سازنده به افکار و سخنانش می بخشید. در سخنرانی چنان مسلط و دقیق سخن می گفت که نشان دهنده آگاهی عمیق و همه جانبه او بر تمامی موضوعات مورد بحث بود، این قاطعیت و استواری بیان علمی که با اصطلاح «بی شک» در لفظ وی مشهور بود، نشان دهنده سیمای درخشانی از «علم کلاسیک» است که استادانش اکثر رخت به سرای دیگر کشیده اند. در کنگره مسائل ریاضی انتگرال های فاینمن که در اواخر ماه مه سال ۱۹۷۸ برگزار شد، فرهاد قابوسی از پروفسور آندره لیشزوویچ ریاضیدان برجسته فرانسوی در مورد هشترودی پرسید. وی با قطعیت او را یکی از دوستان بزرگ خویش دانست و در موردش گفت: «او یکی از هندسه دانان خوب به شمار می رفت.» آنان مظاهری زنده از دوران طلایی علم اوایل قرن بیستم بودند که با نزول فرهنگ و انحطاط تمدن در استیلای ماشین سرمایه سالاری در تاریخ دیگر نظیرشان یافت نخواهد شد. استاد هشترودی بی شک در زمره نوابغی بود که با آمیزش علم و فلسفه در گستردن دامنه انقلاب اندیشه ای تا به امروز مرحله ای متعالی از دستاوردهای انسانی را فراهم ساخته اند.
بی گمان مرگ اینان که تبلور علم انسانی بودند خبر از فاجعه ای می دهد که همچون سال های پیش از «رنسانس» انسان را به تاریکی فرهنگ و ظلمات تمدن سوق خواهد داد، تا شاید دگربار عالمانی دیگر بشر را از آن خلوت «مرگ فرهنگ» رهایی بخشند و سپیده دمی دیگر بر آنان ارزانی دارند. در مرگش نباید سخن گفت که همواره زنده است. زندگی اش «انسانیت» او بود و اندیشه هایش که همیشه جاودانی خواهند ماند. اما این را باید گفت که در سال های آخر عمرش بسیار رنجیده خاطر می نمود. رنجیده از جهانی که بر ضد انسان آلوده شده است. یکی از علل رنجیدگی وی در اواخر عمر، خودکشی دخترش بود که گویا سنگینی آن، مرگ وی را نزدیک تر ساخت.
جهانی که انسان زندگی اش را به ناکامی در آن به سر می برد و در این میان اندیشمند امروز به قول استاد طالب آن ظلمات مغاره ای است تا از فشار این همه نابسامانی راحت شود. مسئولیت او را ثمری نیست، چرا که جز در حیطه عمل آن هم مرگناک بی شک سخن گفتن را فایده ای نیست، این است که اندیشمند در کنج کاشانه ای که آنجا هم از مصایب روزگار گریزی نیست محدود می شود. این جاست که اعتقاد به نسل دیگر نسلی جوان که جوش و خروشش حوزه امکانات را در هم می دوزد و از مسئولیت های عادی فراتر می رود در اندیشمندان نسل پیش پیدا می شد. هشترودی نیز در این چند سال اخیر چشم امیدش به جوانان بود و همیشه از افکار و عقاید آنان دفاع می کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 240]
-
گوناگون
پربازدیدترینها