واضح آرشیو وب فارسی:مهر: شور حج- 194/پرده هشتم: از حرم تا ميقات؛ چرخش به دور مدار دلتنگي ها
وقتي پس از روزها و شبها حضور در مدينه جرس بانگ مي زند كه هنگامه رحيل است ناگهان دلها فرو مي ريزد و عواطف به خلجان مي آيد كه اقامت در ديار رحمه للعالمين چه زود سپري شد و ايام چه با سرعت به چرخ درآمد تا باز هم مدار دلتنگي به چرخش در آيد و تو در اين طريق وصال با كوهي از اميد و آرزو، سنگيني درد هجران را به دل گيري و با همه حزن و اندوه با خاتم الانبيا و اشرف مخلوقات خداحافظي كني.
خبرنگار مهر كه چند صباحي ميهماني رسول مكرم اسلام (ص) را به جان خريده و در ديدار غربت مدينه روزهاي وصف ناشدني و شبهاي نوراني را به سر برده اينك خود را در آستانه وداع با حبيب خدا مي بيند عجب حكايتي است كوچ از مدينه. دل كندن از سرزمين پاك پيامبر رحمت و عطوفت كه هميشه تاريخ هجران رسول (ص) سرآغاز حزني بي پايان بوده است.
* وقتي سوار بر اتوبوس از كنار مناره هاي حرم نبوي مي گذري و در مقابلت پنجره هاي بقيع رشته دلت را كه چندي است به آن پيوند خورده يكي يكي مي گسلد وهر لحظه فاصله تو و كانون مهر و عطوفت محمدي بيشتر و بيشتر مي شود به مانند كسي مي ماني كه چند صباحي به ميهماني كريمي فرا خوانده شده و اينك پس از انجام دوره ضيافت، گريزي جز فراغت نيست و چه سخت لحظاتي است لحظات و دقايق گسستن از كسي كه تو را فراخوانده و تو نيز دلداده اويي و خود حديث مفصل بخوان از اين هجران.
* آنان كه در عمر شريف خود توفيق درك حضور در مدينه را يافته اند مي دانند مدينه شهر سكوت و تنهايي است و در اين شهر تو هر چه مي بيني اگر چه در جغرافياي كوچك رخ داده اما عمق حوادث و اتفاقات آن به مانند زخمي عميق جان آدمي را مي سوزاند و هر پرده آن تو گويي گدازه آتشي است كه به كالبد آدمي مي ريزد.
*از نقطه مركزي شهر خوبيها تو هر چه به اطراف مي روي به مانند موجي مي ماند كه هر دور آن بنا به درك و شناخت افراد از جهان اسلام مي تواند شبكه وجودت را در حالت اتصال به پرتو نور و معرفت روشن سازد و برخي نشانه ها و يا گمگشته ها نقاط نوراني باقيمانده از دوران طلايي نبوي است كه خفاشان را طاقت ديدنش نيست.
*در مسير بيرون رفت از مدينه الرسول آنچه به ذهن بيشتر خطور مي كند دربهاي متعدد مسجد نبوي است كه با فضليت ترين آن درب جبرئيل است كه فرشته وحي آيات روشن هدايت را از چنين طريقي به اشرف مخلوقات و حبيب خدا ابلاغ كرده و در اين بين دربهاي بلال، بقيع و سلام - همه و همه علائم روشني از چراغهاي هدايت در كنار خورشيد معنويت بوده است.
*در جاده ها و خيابانهاي رو به خارج از شهر مدينه كه به سوي مسجد شجره در حركتي در برخي مواقع حاجيان ملل و فرق جهان اسلام تو را به ياد روزهاي اقامت مي برند و روزهايي كه در خيابانهاي منتهي به مسجد نبوي فوج فوج مردم دوان دوان براي اقامه نماز همچون قطاري سفيدرنگ به حركت درآمده در نهايت در اقيانوس حرم نبوي در صفوف منظم به سوي معبود نماز مي گذارند. اين خيل جمعيت تو را به گويشها و صداهاي متكثر حياط حرم شريف مي كشاند كه هر كس به طريقي ارادت خويش را جاري مي سازد و از سرچشمه زلال هدايت مصطفوي (ص) پياله اي مي نوشد.
*در مسير حركت به سوي مكه مكرمه و در تنهايي خود به ياد لحظات اقامه نماز مسجد نبوي (ص) و مناجات مردان قبيله ايمان و راز و نياز آنها لحظه اي نيست كه رشك نبري و در حسرت آن لحظات دل نسوزاني. لحظاتي كه همه در تب و تاب حضور بودند و خلايق براي پيوستن به صف بندگي در نهر آخرين فرستاده خدا از هم سبقت مي جستند و عجب حضوري است دعوت به ميهمان كريمي كه هم آداب كرامت را به جاي مي آوردند و تو نيز حظ آن مي بري.
*حضور در مسجد قديمي حضرت رسول (ص) نيز حكايتي ديگر از جذبه اين نقطه خدايي اخلاص است كه همه اهل ايمان اصرار دارند كه در اين محل به دليل فضل و برتري دقايقي را به دلبري بپردازند. مسجد و محراب و منبر حضرتش فضايي دل آرا است كه زائر علاوه بر رغبت ايماني آن خود را در محضر فرستاده رحمت مي بيند و تو گويي لحظات در محضر حضرت ختمي مرتبت گشته اي و سفره دل باز نموده و حضرت با بزرگواري به كلمات گوش جان داده است.
*از درب جبرئيل به درون مسجد، به خانه اي بر مي خوري كه خانه اميد و منتهي رحمت است و خانه كسي است كه به خاطر علو درجاتش و به دستور الهي دربش به درون مسجد باز ماند و اينك كعبه آمال دلدادگان اهل بيت عصمت است. همانجايي كه خانه فاطمه (س) نام دارد و اگر چه قفل كوچكي بر درب آن نهاده اند اما دلهاي عاشق آستان آل الله با چشم از درب جبرئيل به درون سفر مي كنند و به زيارت پنج تن آل عبا مي روند.
*هر چه از مدينه دورتر مي شوي رخساره شهر از ديده ها بيشتر غايب مي شود . خاطره ها تو را بيشتر فرا مي خواندند. صحنه هايي از كشمكش لشگر سياهي با اصحاب نور كه تو را به جرم حب اهل بيت شماتت مي كنند و عجب مناظري دارد بقيع مدينه وقتي زائر جواني از كربلاي معلي با لهجه غليظ عربي زيارتنامه ائمه بقيع و زيارت ام البنين بخواند و تو در وسط نجواي عاشقانه كربلايي ها بخواهي ببيني ارادت آنها به عباس (ع) عجيب غوغايي است صبح در بقيع با اين زائرين و آن گويش و با هزاران صحنه ديگر از ذكر و مناجات و راز و نياز.
*وقتي مدينه از حيطه چشمانت حذف شد و تو تنها در دل با خاطرات اين سرزمين تنهايي همنشين مي شوي هر نقطه اش جرقه اي است كه بر جان آتش مي زند و هر قطعه آن مي تواند تو را به جوشش درآورد تا آنكه در بيرون شهر مدينه به ميقات مي رسي و حال مي خواهي پس از روزها و شبها حضور بر خوان سفره نبوي اينك رهسپار كعبه الله شوي و چه نيكوست كه در اطراف مسجد شجره به نقطه اي بر مي خوري كه " آبار علي" نام دارد كه مجموعه چاههاي اميرالمومنين بوده كه حضرتش با دست خود حفر نمود تا سقاييت درختان كند و جان بشريت را سبز نگهدارد و چه دلنشين است كه حاجي با نبي خدا مجالست كند و از دست علي تا آبي نور شهر و رهسپار سرزمين وحي شود.
دوشنبه 11 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 144]