واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: ساقههاي خميده جام جم آنلاين: سالمندي، مشخصه دوراني از زندگي انسان محسوب ميشود كه به قول معروف، فرد بار خود را برده و كار خود را كرده و بالطبع هنگامه فراغت و استراحتش فرا رسيده است. اين دوره از زندگي اصولا بايد با شيرين كامي همراه باشد، چرا كه سالمند با كولهباري از تجربه به تماشاي ثمره زندگيش مينشيند، نزد اطرافيان عزت و احترامي شايسته مييابد و ميتواند با خاطري آسودهتر از فرصت زندگيش بهره ببرد اما اين سيماي دوستداشتني از دوران سالمندي به دليل مشكلات بسياري كه پيش روي فرد سالخورده قرار ميگيرد و از برخي نارساييها و معضلات اجتماعي، اقتصادي، روحي و رواني، فرهنگي و ... ناشي ميشود غالبا تحقق نميپذيرد. به اين ترتيب ريشه مشكلات سالمندي نه در ذات آن و اقتضائات سالخوردگي و فرتوتي، بلكه در بسترها و شرايطي است كه براي سالمند پديد ميآيد. سالمندي مترادف با درد و ناتواني نيست و در ادامهزندگيطبيعي هر انسان و مرحله پاياني حيات نوع بشر شرايطي دارد كه بايد آن را شناخت و بر مشكلات و محدوديتهايش فائق آمد. اهميت اين شناخت و آگاهي نزد فرد سالمند و اطرافيان هنگامي آشكار ميشود كه بدانيم بيش از 70 درصد عوارض سالمندي كه به ظاهر از كهولت سن ناشي ميشود قابل پيشگيري و رفع هستند. در اين نوشتار به آسيبشناسي و بررسي وضعيت سالمندان در جامعه و ارائه راهكارهاي احتمالي براي خروج از شرايطي پرداختهايم كه بعيد نيست سالمندي را به يك معضل فردي و اجتماعي تبديل كند. برنامهريزي براي سالمندان براساس شناخت نيازهاي اصلي آنان صورت ميگيرد كه در 3 دسته اصلي نيازهاي بهداشتي درماني، اقتصادي اجتماعي و رواني طبقهبندي ميشود. اگر براساس هرم نيازهاي مازلو نيز پيش برويم، نيازهاي اقتصادي - اجتماعي مهمترين نياز سالمندان محسوب ميشود كه اغلب سالخوردگان جامعه نيز از اين نظر نگران و گلهمندند و آن را دشوارترين معضل پيش روي دوران پاياني زندگي ميدانند. در اين باره سخن بسيار است و تنها به ذكر آمارهايي اكتفا ميكنيم كه بخوبي گوياي وضعيت موجود هستند و البته نكاتي چند كه در اين باره روشنگرند. براساس آمارهاي رسمي، حداقل 2 ميليون سالمند از جمعيت 5 ميليوني آنان در جامعه ما نيازمند حمايتهاي اقتصادي و اجتماعي هستند و از اين تعداد حدود يك ميليون و 500 هزار نفر زير خط فقر به سر ميبرند و هيچ منبع درآمدي ندارند. ضعف حمايتهاي بيمهاي و فراهم نبودن زمينههاي بازگشت به كار در اين باره ، متهمان اصلي هستند و موجب ميشوند اقتصاد سالمندي در جامعه ما با ضعفهاي عمده و جدي مواجه باشد و از اين رهگذر، برنامهها و كاركردهاي فرهنگي و اجتماعي براي تكريم سالمند و افزايش عزت نفس او عقيم بماند. نيازهاي بهداشتي و درماني در جهان، بيماريهاي قلبي و عروقي براي سالمندان رتبه اول را دارد و پس از آن سرطان و ناتوانيهاي ناشي از زمين خوردن در رتبههاي بعدي قرار ميگيرند. در ايران، زمين خوردن حادثهاي شايع است كه 16 تا 26 درصد زنان سالمند را در برميگيرد و حوادث رانندگي براي مردان نيز از دلايل مهم ناتواييهاي دوره سالمندي محسوب ميشود. درباره بيماريهاي سالمندان چند نكته مهم وجود دارد. اول اينكه بنا بر تصوراتي نادرست، بيماريهاي سالمند غالبا به كهولت سن وي نسبت داده ميشود، در حاليكه هر بيماري و نارسايي جسمي علتي دارد كه بايد شناخته و درمان شود. ديگر اينكه بسياري از بيماريهاي شايع سالمندان قابل پيشگيري هستند و در اينباره متخصصان چكآپ دائمي و متناوب سالمندان را بهترين روش ميدانند اين معاينات گسترده و پيشگيرانه بويژه در حوزه مشكلات شنوايي، ديداري، تعادل (اسكلتي، عضلاني، عصبي)، دهان و دندان و مغز و حافظه بسيار با اهميت است. آلزايمر بيماري شايعي در جمعيت سالمندي است كه با تشخيصهاي اوليه مبني بر اختلال ساده حافظه ميتوان آن را از پيشروي زندگي سالمند برداشت. مشكلات ديداري و شنوايي نيز كه غالبا ناديده گرفته و بنا به اقتضاي سن طبيعي انگاشته ميشود مشكلات جسمي و روحي حادي براي سالمندان ايجاد ميكند و روند فرسودگي و ناتواني آنان را سرعت ميبخشد. عمده نارساييهاي بهداشتي و درماني سالمندان جامعه را بايد در نارساييهاي فرهنگي، آسيبهاي جدي در شناخت مسائل پزشكي سالمندان و ضعفهاي نظام بهداشتي و درماني دانست. طب تخصي سالمندان در ايران علمي تازه وارد است و با نارساييهاي فني و پزشكي بسيار دست و پنجه نرم ميكند. كمبود نيروي انساني، نبود بسترهاي تخصصي در اين حوزه، عدم بهرهمندي بيمارستانها و مراكز درماني از بخش ويژه سالمند، ناهماهنگي ميان نهادهاي متولي بهداشت و درمان سالمندان و ... بخشي از اين نارساييها هستند كه شرايط فعلي و پيشبينيهاي موجود رفع آنها را در اولويتي جدي قرار ميدهد. نيازهاي رواني سالمندان اين دسته از نيازها بسيار گسترده هستند و حوزههاي فردي، خانوادگي و اجتماعي زندگي سالمند را در برميگيرد. اگر سالمندان يك جامعه اغلب بيمار، رنجور، افسرده، منزوي و... هستند يا با مشكلات حاد اقتصادي مواجهند، اين نارساييها را نبايد به گردن شوون سالمندي انداخت، بلكه بايد شرايط مهيا شده براي سالمندان و رويكردهاي اجتماعي و رفتاري در مقابل آن را مقصر دانست. دكتر مهوش بيگي، مشاور خانواده ضمن آنكه حضور سالمند در جمع خانوادگي را بستري براي رفع ديگر نيازهاي رواني وي معرفي ميكند، در اين باره توضيح ميدهد: استقلالطلبي فرزندان موجب ميشود فرد سالمند در سنين پاياني عمر كه بيش از هر زماني به روابط اجتماعي و عاطفي نياز دارد به تنهايي دروني و بيروني دچار شود و از اينرو نيازهاي روانياش بيپاسخ بماند. تنهايي، سالمندان را به عارضهاي به نام آشيانه خالي مبتلا ميكند كه طي آن رشته ارتباطات عميق عاطفي و پيوندهاي خوني و نسبي گسسته ميشود و فرد سالمند احساس خسران و خلا ميكند. در چنين وضعيتي، سالمند گمان ميكند از نظر خودش و ديگران به پايان خط رسيده و جز انتظار مرگ وظيفهاي ندارد. ديدگاههاي نادرست بيهوده نيست اگر ديدگاههاي نادرست درباره سالمندي را اولين گام براي ارضاي نيازهاي رواني آنها در محيط خانواده و جامعه بدانيم. بنا به عرف تاريخي و ناهنجاريهاي موجود جامعه، سالمندي را با بيچارگي، ناتواني، بيفايدگي و خرفتي مترادف ميشمارند و از اين رو اظهار نظرهاي مخالف و تبليغ و اشاعه فرهنگ عزت و احترام اجتماعي به سالمندان شيوهاي جديد و نوپا محسوب ميشود و فعاليتهاي فرهنگي برخي نهادهاي مدني و دولتي، تشكيل اتاقهاي فكر، انجمنها، تشكلها و... در جامعه ما سابقهاي چند ساله دارند و حركتي لاكپشتي و پرفرازونشيب را براي اصلاح ديدگاههاي فرهنگي، رويكردها و بسترهاي جمعي و رسمي آغاز كردهاند. سالمندان پس از نوجوانان، دومين گروه در معرض افسردگي هستند. افسردگي را ميتوان نتيجه مستقيم عدم ارضاي نيازهاي رواني سالمند دانست كه درجامعه ما با شدت و ضعف نسبي، حداقل 20 درصد جمعيت سالمندان را در بر ميگيرد. دكتر بيگي اختلال در انجام وظيفه، از دست دادن آزادي و استقلال و اتكاء به نفس، كاهش و فقدان اراده و تصميمگيري، مرگ عزيزان نظير دوست يا همسر و... را مهمترين دلايل بروز افسردگي در سالمندان ميداند و درباره آن توضيح ميدهد: افسردگي موجب ميشود سالمند گمان كند زندگيشان ثمرهاي نداشته و به بيانگيزگي مفرط و بياعتنايي دچار شود. افسردگي در مردان با كاهش تواناييهاي جسمي و در زنان با ناباروري و شروع دوره يائسگي ارتباط معناداري دارد. يكي از آسيبهاي جدي دوره سالمندي اين تصور تلخ است كه چون سالمند به پايان زندگي نزديك شده ديگر لذت بردن از زندگي معنايي ندارد. چنين پنداري به كاهش انگيزش سالمند براي انجام امور مفيد و حتي فعاليتهاي روزمره منجر ميشود و بتدريج علائم افسردگي را در وي نمايان ميكند. بازنشستگي و دور شدن از محيطهاي اجتماعي نيز يكي از دلايل افسردگي سالمندان است كه آنان را به احساس بيمصرفي و عاطل و باطل بودن دچار ميكند و توانايي انطباق با واقعيتها و انعطافپذيري در مقابل تغيير را كاهش ميدهد. روانشناسان دليل اصلي ايجاد تفكرات افسرده در سالمندان را بازنگري آنان درباره آثار و نتايج زندگي گذشته ميدانند. سالمندان به آنچه از سر گذراندهاند، كارهايي كه انجام دادهاند و زماني كه از دست رفته است بدقت نظاره ميكنند و ميخواهند بدانند چه اندازه مولد بودهاند و زندگيشان چه بازدهاي داشته است. اگر فرد سالخورده در شرايطي باشد كه روال زندگيش را بيارزش و بدون نتيجه تلقي كند، احتمال افسردگي افزايش مييابد. در اين باره توصيه ميشود اگر سالمندي بيش از حد درباره مرگ سخن بگويد، خود را بيارزش بپندارد يا خلقش كاهش يابد اين مشكلات حتما با روانپزشك يا مشاور مطرح شود. شيوه ديگر اين است كه اطرافيان از روانشناس يا متخصص اين حوزه كمك بگيرند و با آگاهي از مشكل سالمند و راههاي مقابله با آن به طور غير مستقيم به وي كمك كنند. شناخت درماني يكي از شيوههاي موفق براي درمان افسردگي است كه طي آن سالمند با شناختي دوباره از خود، محيط و شرايط جديدش به سوي افقي روشن از باور مولد بودن و انگيزش پيش ميرود. نقش بيماريها و دردهاي جسمي بويژه اگر دامنهدار و دائمي باشد، در بروز افسردگي سالمندي انكارناپذير است كه شيوههاي مقابله با آن در سطح كلان را بايد در نيازهاي بهداشتي و درماني سالمندان جستجو كرد. در اين باره مشكلات بينايي و شنوايي اهميتي خاص دارند، چراكه به بروز مشكلات روحي، كاهش اعتماد به نفس، بدبيني يا حتي توهم منجر ميشوند. براي مثال كاهش شنوايي باعث ميشود سالمند همواره گمان كند ديگران درباره او غيبت ميكنند يا با زمزمه كردن و صحبت آرام حضور او در ميان جمع را ناديده ميگيرند. برتر از آن، صداهاي موهوم بشنود و به گفتگوي توهمي با موجودات و انسانهاي خيالي دچار شود. كاهش قدرت چشايي و بويايي در دوره سالمندي نيز مشكلاتي به همراه دارد كه اطرافيان بايد به هر شكل با آن كنار بيايند. ممكن است سالمند مدام درباره طعم غذا و خوراكيها ايراد بگيرد و به توبيخ يا سرزنش ديگران بپردازد كه بالطبع موضعگيري اطرافيان و مخدوش شدن رابطههاي رفتاري و عاطفي را موجب ميشود و به افزايش احساس تنهايي يا بروز افسردگي كمك ميكند. ريتم مطلوب براي خواب سالمند بايد براساس برخاستن در يك ساعت معين بدون توجه به ميزان خواب شب قبل شكل گيرد. بايد سالمندان را تشويق كرد كه صبح سر وقت از خواب بلند شوند و براي زمان فعاليت، استراحت و خواب برنامهريزي كنند. تنظيم حرارت اتاق خواب در اين باره يك ضرورت جدي محسوب ميشود، چراكه توانايي و مكانيسم جسمي سالمند براي تنظيم دماي بدن كاهش مييابد و سرما و گرماي اتاق هر چند جزيي و غيرملموس به نظر برسد اختلالات خواب سالمند و احتمالا كمخوابي وي را موجب ميشود. موضوع ديگر، تكرر ادرار است كه ميان سالمندان بويژه هنگام شب شيوع دارد و خواب راحت را از چشم آنان ميگيرد. راهحل مشكل نيز ساده است. سالمندان بخصوص آنان كه با بيماريهاي فشار خون و ديابت مواجهاند بايد هنگام شب و پيش از خواب از مصرف زياد مايعات بپرهيزند. فراموش نكنيم خواب يك نياز اساسي براي جسم و روح انسان است و بدون ارضاي كامل و منظم آن سلامت سالمند به مخاطره ميافتد. بيخوابي و اختلالات خواب يكي از دلايل ريشهاي ناهنجاري رفتاري سالمندان و بروز افسردگي محسوب ميشود و با شيوع اين نوع اختلالات در دنياي معاصر بايد خواب سالمندان را بيش از پيش جدي گرفت. امين رحيمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 572]