تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس زياد شوخى كند، نادان شمرده مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831061980




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز يورش اطلاعاتى به شرق


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز يورش اطلاعاتى به شرق
جام جم آنلاين: روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و دنيا پرداخته‌اند از جمله «چه كسي ناشي‌تر است؟»،«يورش اطلاعاتى به شرق»،«آنچه مجلس بايد داشته باشد»،«عبرت هاي يك زيان» و... كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.


آفتاب يزد

«چه كسي ناشي‌تر است؟» عنواتن سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ بعيد است كسي در درستي اين گزاره ترديد داشته باشد كه »چشم‌ها و گوش‌هاي فراواني در دنيا، خبرهاي ايران را رصد مي‌كنند تا بهانه‌اي بيابند و دشمني‌هاي خود با كشورمان را موجه جلوه دهند.« البته اين گزاره، چندان عجيب هم نيست. چون دشمن‌ كاري جز دشمني ندارد.

از سوي ديگر براساس توصيه‌هاي ديني، مسلمانان از اظهارنظر پيرامون آنچه به آن آگاهي كامل ندارند، منع شده‌اند كه اگر اين توصيه به دقت مورد توجه قرار گيرد دشمنان و رقبا براي سوژه‌يابي عليه ما به دردسرهاي فراوان خواهند افتاد. اما ظاهرا در كشوري كه بزرگترين افتخار سياستمداران آن ادعاي تبعيت از احكام و توصيه‌هاي ديني است، بنا نيست توصيه اكيد اسلام براي مطالعه قبل از اظهارنظر مورد توجه بسياري از افراد قرار گيرد. همچنين توصيه عقلاني- و ديني - درخصوص عدم سوژه‌سازي براي مخالفان و دشمنان نيز كم كم جايگاه خود را در ميان گروهي از سياستمداران ما از دست مي‌دهد. البته معناي اين سخن، اين نيست كه هر گام يا كلام اشتباه سياستمداران، فقط ناشي از بي‌توجهي به توصيه‌هاي عقلي و ديني است بلكه بشر را جايزالخطا ناميده‌اند تا هيچ‌كس، از انسان‌هاي معمولي توقعي بيش از ظرفيت آنها نداشته باشد. اين مقدمه نسبتاً طولاني براي آن ذكر شد تا انشاءالله هم مورد توجه صاحب‌اين قلم قرار گيرد و هم هشداري به برخي تريبون‌داران باشد كه در همه سخنان خود، نگاهي به اطراف و چشمي به دوستان و دشمنان بيندازند و براي رقبا، مخالفان و دشمنان ايران، خوراك تبليغاتي درست نكنند. ضمن آنكه مخاطب اين يادداشت قطعاً كساني نيستند كه دچار توهم از قدرت خود و ضعف ديگران - در داخل كشور - مي‌باشند.

دو روز قبل، سخنگوي وزارت خارجه در واكنشي منطقي و لازم، به سخنان ناشيانه وزير خارجه كانادا و ادعاهاي بيش از ظرفيت او و كشورش پاسخ داد. در ميان سخنان قشقاوي، يك عبارت غيردقيق وجود داشت كه مي‌توانست - و مي‌تواند - سخنان بحق او را نيز تحت‌الشعاع قرار دهد. البته قشقاوي هم يك انسان است و مي‌تواند دچار سهو شود. احتمالاً كمترين قصور در اين مورد مربوط به سخنگوي وزارت خارجه است و شايد سهو او، از بي دقتي مراجع كارشناسي ناشي شده باشد كه گزارش‌ها را براي اعلام موضع رسمي در اختيار آقاي سخنگو مي‌گذارند. اما به هر حال در »بسته اظهارات قشقاوي« داراي اين نقص وجود داشت كه او وزير خارجه 61 ساله كانادا را »جوان بي تجربه« ناميده بود.در حالي كه اشاره به سوابق غيرديپلماتيك اين وزير و نيز انگيزه‌هاي قبلي كانادائي‌ها براي خوش‌خدمتي به ارباب- انگليس - كفايت مي‌كرد تا با اشاره به آنها، اظهارات مقام كانادايي زير سوال برود. توقع اوليه آن بود كه مراكز كارشناسي در وزارت خارجه و دولت، بلافاصله اين اشتباه قشقاوي را شناسايي و براي تصحيح ‌ ‌اظهارات منتسب به سخنگو- كه در سراسر جهان منعكس مي‌شود- اقدام نمايند. اما ظاهراً برخي كارشناسان رسانه‌اي و سياسي در دولت، آنقدر كه براي اتهام‌افكني عليه رقبا و حتي دوستان دانا - و غير متملق- انـگـيزه دارند براي حفظ آبروي كشور احساس وظيفه نمي‌كنند. به هر صورت، اين غفلت دستگاههاي رسمي، مجوزي براي كوتاه آمدن ديگران نخواهد بود. بر همين اساس و براي آنكه مشخص شود »گاف«هاي داخلي قبل از »سوژه‌گيري« توسط دشمنان، به وسيله رسانه‌هاي هوشمند و وفادار به منافع ملي، رصـد مـي‌شـود مـتـن كـامـل اظـهارات قشقاوي ديروز به همراه تصوير وزير خارجه كانادا در آفتاب يزد به چاپ رسيد. انتظار منطقي نيز آن بود كه انعكاس آئينه‌وار خطاي يك مسئول متدين، موجب قدرشناسي شود. اما يك خبرگزاري بزرگ كه با مديريت جوان و بي‌تجربه، هر روز بيش از گذشته، اعتبار خود را از دست مي‌دهد، اقدام آفتاب يزد را دفاع ناشيانه از موضع كانادا ناميد!

همه كساني كه آفتاب يزد را مي‌شناسند مي‌دانند كه اينگونه اقدامات ناشيانه بعضي مدعيانِ حمايت از دولت، تاثيري جز افزايش اعتبار آفتاب يزد ندارد و ما را نيز به وحشت از مجازات دنيوي يا عقوبت اخروي نمي‌اندازد. هدف از درج اين سطور نيز اِنذار به كساني است كه حمايت مطلق از همه اقدامات دولت، چشم و گوش آنها را بر واقعيات مسلم نبسته است. البته اين خبرگزاري دولتي حاضر نشده است واقعيت نهفته در عكس و خبر آفتاب يزد را با خوانندگان خود در ميان بگذارد اما كساني كه ديروز نسخه چاپي يا اينترنتي آفتاب يزد و خبررساني ناشيانه اين حامي ناشي دولت را ملاحظه كرده‌اند به خوبي قضاوت خواهند كرد كه طرفدار واقعي منافع ملي كيست و دوستي چه كساني از نوع دوستي‌هاي ... است!

ذكر اين نكته را نيز ضروري مي‌دانيم كه طنز يكي از روزنامه‌ها در خصوص همين موضوع را نمي‌پسنديم و به همكاران خود به خاطر اين برخورد با موضع كانادا، گله مي‌كنيم. اما يقين داريم كه اين طنز حتي اگر براي مواضع رسمي كشور زياني داشته باشد اين زيان صدها برابر كمتر از خسارتي است كه از ناحيه برخي حمايت‌هاي ظاهري حاميان ناشي دولت، متوجه كشور و منافع ملي مي‌شود.

همچنين اين انتظار وجود دارد كه اين خبرگزاري غيرتمند و حاميان آن ، با شجاعت كامل خواستار برخورد جدي با دولت كانادا و نماينده آن در ايران شوند. در غير اين صورت اين تلقي ايجاد خواهد شد كه شايد بعضي خبررسانان مدعي غيرتمندي، به دليل محذوريت‌هاي سياسي و غيرسياسي، پيكان غيرت را تنها متوجه خودي‌ها كرده‌اند تا سكوت خويش در برابر گستاخي‌هاي كانادا و وزير خارجه بي تجربه آن را مخفي نگه‌ دارند!

كيهان

«يورش اطلاعاتى به شرق» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي خوانيد؛ زلزله سياسي- اقتصادى جهان را فرا گرفته است. شتاب حوادث و وسعت تحولات، حاكى از زير و رو شدن نظام اقتصادى و سياسى حاكمى است كه پس از پايان جنگ جهانى دوم (1945 ميلادي) به مدت 60 سال در جهان مستقر شد. در اين دگرگونى آنچه بيش از همه مشهود است، انحلال قدرت در بلوك غرب و انتقال آن به سوى شرق- چين و روسيه و هند از يك سو، و جهان اسلام با محوريت ايران و متشكل از كشورهايى نظير اندونزى و تركيه از سوى ديگر- مى باشد. «غرب» كه مى گوييم اگر چه اروپا را هم شامل مى شود اما عمدتاً متمركز بر رژيم هاى آمريكا، انگليس و اسرائيل است كه پس از جنگ جهانى دوم رويكرد منسجم و متمركزى را نسبت به مسائل جهانى و مديريت آن اتخاذ كردند. در اين ميان انگليس اگر چه به تدريج- به ويژه از دهه 70 ميلادي- دچار افول و ضعف شد اما با فروپاشى شوروى و سپس روى كار آمدن نومحافظه كاران در آمريكا و قشون كشى به خاورميانه، كوشيد دوران قدرت خود را از طريق سوار شدن روى موج موافق آمريكا احيا كند. اكنون به نظر مى رسد اين قطب قدرت بيشترين لطمات را از زلزله سياسي- اقتصادي- به وجود آمده در دنيا به خود ديده و مجبور است براى بقا تدبير كند. شوخى نيست. هفته گذشته توماس ديناپولى حسابرس كل ايالت نيويورك اعلام كرد فقط در اين ايالت، املاك 50 هزار خانوار آمريكايى به خاطر بحران اقتصادى اخير و ورشكستگى بانك ها و شركت هاى بزرگ سرمايه گذار مصادره مى شود.

تصور كنيد اين اتفاق در ايران يا چين يا روسيه رخ مى داد و مثلاً به اندازه يك دهم آن رقم، خانه هاى شهروندان مصادره مى شد. بلافاصله به خبر اول رسانه هاى غربى تبديل مى شد. جالب تر اينكه اخبار رسمى مى گويد ايالت نيويورك با مصادره 50 هزار خانه از 50 هزار خانوار آمريكايي، در ميان 52 ايالت آمريكا در رتبه 36 مصادره املاك قرار گرفته است و ساير ايالت ها وضع وخيم ترى دارند. آيا اين فاجعه كوچكى است كه 700 ميليارد دلار از جيب همين شهروندان بلاتكليف برداشته و به شركت هاى بزرگ به عنوان يارانه داده مى شود تا خود را از ورشكستگى نجات دهند؟ موقعيت سياسى آمريكا در جهان هم، از آمريكاى لاتين گرفته تا گرجستان و سپس افغانستان و عراق و فلسطين و لبنان، وضعيت پرماجراى ديگرى است خارج از حوصله اين نوشتار. اكنون ايران و روسيه، غير از به چالش كشيدن آمريكا در مناطقى چون گرجستان يا برخى كشورهاى خاورميانه، پاى در حياط خلوت سنتى كاخ سفيد در آمريكاى لاتين گذاشته اند و از آن طرف دولت نومحافظه كار بوش، صورت حسابى طولانى و گزاف براى دولت جديد و تازه كار اوباما به ارث گذاشته است.

رژيم صهيونيستى به مراتب وضع وخيم ترى دارد. جريان پرنفوذ صهيونيسم جهانى كه تا همين چند سال پيش آرزوى از نيل تا فرات را با گشودن دروازه هاى عراق، عملى شده مى يافت و حتى خيال مى كرد مرز فرات را مى توان تا ماوراءالنهر و مرزهاى چين و هند وسعت داد، امروز براى بقا و حيات در همان مرزهاى فلسطين اشغالى مى جنگد و اولمرت همان نخست وزيرى كه تابستان 2 سال پيش با نخوت به جنوب لبنان از هوا و زمين يورش برد، مى گويد «اين سخنى دردناك و تلخ است اما اگر امروز قبول نكنيم با عقب نشينى به مرزهاى سال 1967 به صلح با سوريه و فلسطينيان دست يابيم، فردا اوضاع ما وخيم تر از امروز خواهد بود» و سخنانى مشابه اظهارات وى را شيمون پرز رئيس رژيم صهيونيستى در مجمع عمومى سازمان ملل و نيز در نشست اديان در نيويورك (به ميزبانى عربستان) بازگو مى كند، حال آن كه همه نيك مى دانند اين قبيل «تفاهم طلبي» و «صلح خواهي»ها مطلقاً به گروه خونى صهيونيست ها نمى خورد. اين رژيم همچنين- بنابر گزارش اخير روزنامه ها آرتص- «مهار ايران را در صدر و اولويت فعاليت هاى تشكيلات جاسوسى و اطلاعاتى خود قرار داد به طورى كه بخش عمده بودجه موساد براى جاسوسى و فعاليت عليه ايران هزينه شد اما با اين وجود اسرائيل در به شكست كشاندن برنامه هسته اى ايران ناتوان بوده و اين برنامه با سرعت تمام پيش رفته است». ا

نگليس در اين ميان حالت دوگانه اى دارد، هم به اعتبار پيوندهاى سنتى و ديرين خود با آمريكا و رژيم صهيونيستى و اقتصاد كاپيتاليستى حاكم بر دنيا، ضررهايى مشابه را با تبعات كمتر شاهد بوده، هم تعهدى تاريخى نسبت به اسرائيل دارد (نظير سخنان معروف تونى بلر مبنى بر اينكه ما مسئوليت و تعهد تاريخى نسبت به موجوديت اسرائيل داريم و نمى گذاريم ايران، هسته اى شود) و هم در عين حال كوشيده تا بحران و چالش پديد آمده را به گونه اى مديريت كند كه نهايتاً به احياى قدرت بريتانياى كبير يارى رساند. بنابراين رد پاى اين دولت استعمارى رو به زوال گذاشته را هم اينك مى توان از افغانستان و عراق و هند و پاكستان (پرورش و مبارزه همزمان با تروريسم) گرفته تا ماجراى هسته اى ايران و صلح خاورميانه مشاهده كرد. حلقه صهيونيسم مسيحى با محوريت انگليس و اسرائيل- كه دو رژيم درهم تنيده و به هم بافته اند- در كنار نومحافظه كاران آمريكا كه ضلع سوم مثلث را تشكيل مى دهند، چنين تصور مى كنند كه دولت تازه كار و دموكرات آمريكا را بايد در همان مسير طى شده طى دهه اخير (ضمن بازسازى تاكتيك ها) كاناليزه و هدايت كرد. محور پروژه، شعله ور نگاه داشتن «درگيري»ها در شرق و سوق «تروريسم» به اين قلمرو جديد قدرت است.

تروريسم اكنون به غول چراغ و آچار فرانسه غرب- صهيونيسم مسيحى زرسالار و زورسالار- در شرق اسلامى و غيراسلامى بدل شده تا 1-اسلام رو به گسترش را در جهان، همچنان به عنوان يك تهديد هراسناك -و نه فرصت زيستن در صلح و آرامش دسته جمعي- معرفى كند و به عنوان مثال نفوذ فزاينده ايران را سد نمايد 2-مانع همگرايى كشورهاى شرق نظير هند و پاكستان يا همگرايى شيعه و سنى در خاورميانه اسلامى شود 3-به وقت ضرورت، مناطق حريف و هدف را ناامن كرده و ترمز شتاب اقتصادى آنها را -مانند آنچه در بمبئى هند رخ داد- بكشد. 4-هر نوع توسعه طلبى خود را توجيه كند و ديگران را در فضاى عاطفى و روانى برانگيخته شده مجبور به همراهى منفعلانه كند، نظير آنچه در ماجراى 11سپتامبر با موفقيت تمام رخ داد. انگليس در اين ميان با همراهى رژيم صهيونيستى نقش بسيار مخرب و نفاق افكنانه اى را ايفا مى كند. در چالش هسته اى 5 ساله با ايران، آنها همواره نقش تهييج كننده و بسيج گر را ايفا كرده اند. كه آخرين آن تله گذارى براى كشورهاى خليج فارس است. در ماجراى افغانستان هم جزو پايه گذاران اصلى طالبان بودند كه سود آن را براى سالها بردند و صورت حساب و زيان هايش را براى آمريكا- و دولت تازه كار اوباما- گذاشتند حال آن كه از چند سال پيش مذاكرات و مراودات مخفيانه را با اين جريان تروريستى متظاهر به «اسلام جهادي» از سر گرفته بودند و دنبال اين بودند تا هم از توبره دولت كرزاى و هم از آخور طالبان برخوردار باشند. و به نظر مى رسد تمايلات زياده خواهانه خود را تا پاكستان و هند- حياط خلوت سنتى خود- هم امتداد داده باشند.

مى توان گفت صهيونيسم مسيحى و جريان زرسالار انگليسي- يهودى در حال بازسازى تاكتيك هاى خود براى ايجاد دور تازه اى از تروريسم، ناامني، درگيري، اختلاف و هرج و مرج در كانون هاى قدرت شرق است تا بتواند در دوران رخوت و فرتوتى خود، در برابر حريفان زمان بخرد و تهديدها را از سر بگذراند و ضمن زمينگير و مشغول داشتن رقبا بتواند كانون رو به تغيير قدرت جهانى را دوباره به قلمرو خود بازگرداند. بى دليل نيست كه در اين شرايط، بحران افغانستان به داخل مرزهاى پاكستان امتداد مى يابد، بى ثباتى سياسى به پاكستان بازمى گردد، مناطق مرزى اين كشور مورد يورش اشغالگران افغانستان قرار مى گيرد و سپس به ناگهان، تروريسم با ابعادى پيچيده و وسيع از بمبئى -پايتخت اقتصادى هند- با 195كشته و بيش از 300زخمى سر برمى آورد. بلافاصله بازارهاى بورس و بازارهاى مالى هند به ويژه در بمبئى به تعطيلى مى گرايد و نام لشكر طيبه پاكستان يا القاعده به ميان مى آيد. همزمان فاكس نيوز- ارگان اختصاصى نومحافظه كاران پنتاگون- تحليل مى كند كه «حملات بمبئى آزمونى تازه براى اوباما و دولت اوست» و سالى مريدور سفير رژيم صهيونيستى در آمريكا از طريق همين شبكه تلويزيونى مى گويد «حملات بمبئى جنگ اسلامگرايان عليه دموكراسى و آزادى در جهان است.»

از آن سو سايت رسمى وزارت خارجه اسرائيل و «بى بى سي» مهاجمان را «تروريست هاى اسلامي» كه به «توريست هاى بى گناه يهودى حمله كرده اند» معرفى مى كند و از ميان 195كشته اين حملات، فقط 20تبعه آمريكايي، انگليسى و اسرائيلى در اخبار رسانه هاى دنيا برجسته مى شود و باز رهنمود فاكس نيوز كه «اين، 11سپتامبر هند به عنوان يكى از قوى ترين هم پيمانان آمريكاست.» آيا عملياتى با اين وسعت و پيچيدگى كه دولت و دستگاه هاى اطلاعاتى هند را غافلگير كرده، كار چند تروريست تازه به دوران رسيده است؟ اتباع انگليسي- كه دولت هند رد پاى آنها را در ماجرا يافته- اين وسط چه كاره اند؟ حتى روزنامه آمريكايى نيويورك تايمز كه گرايش هايى به دموكرات ها دارد، بدگمان شده و مى نويسد: «بى ثباتى و تيرگى روابط هند و پاكستان، مورد علاقه برخى سرويس هاى اطلاعاتى در غرب است. با توجه به اينكه هند رقيبى جدى است و پاكستان هم در همسايگى هند و چين است، بى ثبات سازى منطقه شبه قاره به معنى بى ثبات كردن دهلي، پكن و برخى ديگر از رقباى شمارى از كشورهاى غربى در اين منطقه است.» در چنان هياهوى مهيبى كه همه نگاه ها را در دنيا معطوف به خود كرد، آميتاباچان هنرپيشه معروف و سمبل نقش هاى قدرتمندانه در سينماى هند گفت «براى اولين بار كارى را كه هرگز تصورش را نمى كردم، انجام دادم. پيش از خواب هفت تير پر از گلوله اى را كه جواز نگهدارى اش را دارم، زير بالش گذاشتم و با هراس و نگرانى خوابيدم.» در چنان هياهوى كابوس واري، جهان حق داشت نسل كشى جلادان اسرائيلى در قبال 1.5ميليون شهروند فلسطينى تحت محاصره كامل را از ياد ببرد، همچنان كه امضاى قرارداد(؟!) اجازه ادامه اشغال عراق از سوى دولت و مجلس تحت فشار عراق را. آيا خون گاوريل هولزبرگ خاخام اسرائيلى و همسرش به همراه 6 اسرائيلى ديگر كه در بمبئى كشته شدند، رنگين تر از خون ميليون ها قربانى اشغال و تروريسم در افغانستان و پاكستان و عراق و فلسطين و لبنان بود؟ راستى غول تروريسم را چه كسانى از چراغ بيرون كشيده اند و اين غول كى به چراغ بازمى گردد؟!

جمهوري اسلامي

«آنچه مجلس بايد داشته باشد» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد؛امروز دهم آذرماه سالروز شهادت آيت الله سيدحسن مدرس به دستور رضاخان سرسلسله منحوس و دست نشانده پهلوي است . روز دهم آذر ماه را نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به احترام شهيد مدرس « روز مجلس » ناميده اند. فلسفه اين نامگذاري نيز تجليلي است كه حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه از مدرس به خاطر مقاومت او در برابر استبداد داخلي و استعمار خارجي كردند و نمايندگان مجلس شوراي اسلامي را به پيمودن راه او سفارش و توصيه فرمودند.

امسال به دليل اينكه سي امين سال عمر نظام مقدس جمهوري اسلامي نيز هست به مناسبت روز مجلس و سالروز شهادت آيت الله مدرس برنامه هائي نيز توسط مجلس شوراي اسلامي براي بررسي 30 سال قانونگذاري در نظام جمهوري اسلامي تدارك ديده شده كه با حضور نمايندگان 8 دوره مجلس بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در روز 12 آذرماه اجرا خواهد شد . به همين مناسبت لازم است نگاهي اجمالي به كارنامه 8 دوره مجلس بعد از انقلاب داشته باشيم .

مجلس قانونگذاري در ايران هر چند با انقلاب مشروطيت شكل گرفت ولي با نفوذ استعمار انگليس و سلسله رضاخان به سرعت در چنگال استبداد داخلي و استعمار خارجي گرفتار شد. مشكل مجلس در آن دوران يكي فساد در انتخابات بود بطوري كه آيت الله مدرس كه در دوره اول عضو فقهاي ناظر بر مصوبات مجلس و چند دوره نيز منتخب مردم در مجلس بود در زمان سلطه رضاخان بركشور عليرغم راي بالائي كه مردم تهران به مدرس داده بودند آرا او خوانده نشد و رضا خان دستور داد حتي يك راي هم به نام مدرس اعلام نشود بطوريكه مدرس به او پيغام داد لااقل براي جلوگيري از رسوائي خودت دستور ميدادي رايي كه خودم به خودم داده ام اعلام شود!

مشكل ديگر مجلس آن دوران جلوگيري حكومت از اجراي قانون نظارت فقها بر مصوبات مجلس و انطباق آن با احكام اسلام بود كه از دوره دوم كنار گذاشته شد. مشكل سوم نفوذ خان ها و سرمايه داران به مجلس بود كه قوانين را به نفع اميال خود تصويب مي كردند. چهارمين مشكل مرعوب شدن نمايندگان مجلس در برابر رضاخان و وابستگي تدريجي آنها به قدرت هاي خارجي بود. مبارزات آيت الله مدرس از همينجا شروع شد. زماني كه او دستاورد نهضت مشروطيت را در خطر استبداد و استعمار زدگي ميديد وبراي جلوگيري از قرباني شدن آن وارد مبارزه شد و در همين راه تبعيد گرديد و بعد از مدت ها تحمل فشار و محروميت سرانجام عصر روز دهم آذر 1316 در حالي كه روزه دار بود به دست ايادي رضاخان در كاشمر به شهادت رسيد .

وابستگي مجلس شاهنشاهي تا آنجا پيش رفت كه در سال 1343 كاپيتولاسيون آمريكائي را تصويب كرد و امام خميني در اعتراض به همين مصوبه به دستور آمريكا به تركيه تبعيد شد . مجلس در دوران قبل از انقلاب تا سال 1357 كه با حكم امام خميني منحل اعلام شد محلي بود براي اجراي خواسته هاي آمريكا و انگليس كما اينكه خود نمايندگان مجلس هم توسط آمريكا و انگليس تعيين مي شدند و به هر كس كه اين قدرت هاي استعماري دستور ميدادند به عنوان نخست وزير و اعضاي كابينه او راي اعتماد ميدادند.

نهضت امام خميني كه با همراهي قاطبه مردم ايران و فداكاري هاي كم نظير اقشار مختلف به پيروزي رسيد رژيم وابسته و منحط شاهنشاهي را ساقط و نظام مردمي جمهوري اسلامي را تاسيس كرد كه به فرموده امام خميني مجلس شوراي اسلامي در راس آن قرار دارد. اين مجلس فراهم آمده از خون شهيدان و مجاهدت هاي مجاهدان از شهيد مدرس تا امام خميني است و به همين دليل جايگاه والائي دارد كه بايد توسط نمايندگان حراست شود.
اقتضا در راس امور بودن مجلس شوراي اسلامي اينست كه پيشرو و فعال باشد نه منفعل . نمايندگان مجلس نبايد منتظر بمانند تا مشكلي پيدا شود و سپس به حل آن بپردازند. آنها بايد مشعلدار نظام باشند و همواره با تصويب قوانين مورد نياز راه را براي مسئولان اجرائي و قضائي روشن كنند تا آنها با استفاده از اين روشنائي به راهي كه فراروي آنهاست بروند

در دوره هاي اول و دوم مجلس شوراي اسلامي اين چنين بود. از دوره سوم به تدريج نمايندگان مجلس وارد بازي هاي سياسي و جناحي شدند كه در دوره ششم اين بازي ها به اوج رسيد و همين امر موجب شد مجلس از جايگاه خط دهي و فعال بودن به مرحله انفعال سقوط كند.
زحمات زيادي براي جلوگيري از تكرار مجلس ششم كشيده شد ولي نمايندگان مجلس هفتم متاسفانه نتوانستند جايگاه واقعي مجلس را احيا كنند. مجلس هفتم ضعيف و منفعل بود هر چند خوشبختانه بيماري هاي خطرناك مجلس ششم را نداشت .

مجلس هشتم در چند ماهي كه از عمر آن گذشته هنوز مشخص نكرده كه قرار است فعال باشد يا منفعل . در ماجراي كردان مجلس هشتم ابتدا ضعف نشان داد ولي با سرعت به جبران آن پرداخت . با اينحال در جريان راي اعتماد به وزير كشور بعدي توسط مجلس هشتم بدعتي گذاشته شد كه از يكطرف اصولگرائي زير سئوال رفت و از طرف ديگر اين شعار اساسي كه انقلاب اسلامي متعلق به محرومين است و در نظام حكومتي برآمده از آن نبايد سرمايه داران به پست هاي كليدي گمارده شوند ناديده گرفته شد.

در اينكه وزير كشور كنوني يك سرمايه دار است ترديدي وجود ندارد . او همان كسي است كه در سال 1384 هنگامي كه براي تصدي وزارت نفت به مجلس هفتم پيشنهاد شد عكس العمل نمايندگان آن مجلس موجب شد رئيس جمهور پيشنهاد خود را پس گرفت حتي با فرض اينكه سرمايه اين شخص از راه مشروع هم به دست آمده باشد حضور او در راس يك وزارتخانه با معيارهاي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي سازگاري ندارد و به همين جهت مجلس هشتم در اين زمينه زير سئوال قرار دارد.

در يك جمع بندي كلي هر چند مي توان 30 سال قانونگذاري توسط مجلس شوراي اسلامي را مثبت ارزيابي كرد لكن خطرها و تهديدهائي را كه وجود دارند نيز نمي توان ناديده گرفت . واقعيت اينست كه در تبليغات انتخاباتي در گزينش افراد توسط احزاب و جناح ها براي نامزدي در انتخابات مجلس در معيارهاي مربوط به افراد كه وارد مجلس مي شوند در رفتار احزاب و جناح ها و صاحبان قدرت با مجلس در روش هيئت رئيسه مجلس و در موضعگيري هاي عده اي از نمايندگان ضعف ها و اشكالاتي وجود دارد كه نمي توان با وجود آنها نسبت به آينده مجلس شوراي اسلامي بي دغدغه بود.

جوهر مجلس شوراي اسلامي استقلال است . مجلس با داشتن استقلال مي تواند با قواي ديگر همكاري كند و در عين حال وابسته و مرعوب نباشد اما بدون برخورداري از استقلال نمي تواند به وظايف ذاتي خود عمل كند. هرگز نبايد خطر نفوذ استبداد و استعمار را از ساحت مجلس بعيد بدانيم . به همين دليل بايد مرام مدرس را هر روز به نمايندگان يادآور شد تا آنها باور كنند كه واقعا مجلس در راس امور است و در راس امور بودن يك شعار توخالي نيست و نمايندگان بايد چنان عمل كنند كه هيچكس هوس نكند مجلس را در جايگاهي غير از راس امور بودن ببيند. آنچه مجلس بايد داشته باشد اينست .

صداي عدالت

«ضرورت درك مركزيت نقش ايران‏» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي صداي عدالت است كه در آن مي‌خوانيد؛ دكتر امير مدني -توافق‌نامه امنيتي عراق و آمريكا كه در كابينه دولت عراق به تصويب رسيده بود، پس از چندين جلسه بحث در بين نمايندگان پارلمان عراق سرانجام با اكثريت آرا يعني با 144 راي از 198 نماينده حاضر از مجموع 275 راي به تصويب رسيد. ‏

‏"نوري المالكي"‏، نخست‌وزير عراق تنها پس از مذاكره با مشاوران "باراك اوباما"، رئيس‌جمهوري منتخب آمريكا، و اطمينان از قصد وي براي خروج از عراق توافق‌نامه براي خروج نيروهاي خارجي از عراق را در كابينه خود به راي گذاشته و با 27 راي از 28 راي حاضر آن را به تصويب رسانده بود. پيش‌نويس تصويبي كابينه پس از تصويب پارلمان در اختيار مسئولين قرار گرفته است تا به امضاي دو رئيس‌جمهوري برسد. اوباما با اشراف به اين امر كه انتصاب‌‏هاي سوآل برانگيز همچون انتصاب "راهم امانويل"، سياستمدار تندرو، بيانگر منافع اسرائيل (به‌‏گفته پدرش) باعث نارضايتي در خاورميانه شده است، وفاداري خود به قول خروج از عراق را مطرح و تكرار كرده است.‏

با تصويب نهايي اين پيش‌نويس‏، عراق از شمول بند هفتم شوراي امنيت خارج شده و وضعيت اشغال بر آن حاكم نخواهد بود. توافق‌نامه كه به‌رغم آخرين اصلاحات انجام شده هنوز در موضوعاتي چون "كنترل بسته‌هاي ارسالي از خارج" و "مصونيت قضايي" مبهم است، مورد بحث و مجادله از براي بهسازي و تامين منافع مردم عراق از طريق نظر خواهي عمومي در مراحل ديگر است.‏

مقامات كنوني كاخ سفيد و پرزيدنت "جورج بوش" در اثر فشار و ايستادگي مردم، نيروهاي سياسي، بزرگان و معتبران معنوي عراق به چهار تغيير اساسي، در موافقت‌نامه رضايت دادند. مطابق اين تغييرات؛ نخست، نام اين پيمان از "موافقت‌نامه امنيتي شراكت و استراتژيك آمريكا و عراق" به "موافقت‌نامه جدول‌بندي زمان عقب‌نشيني نيروهاي آمريكايي" تغيير كرده است. در تغيير دوم، سقف خروج سه سال اعلام شده است و در سومين مورد، مساله مصونيت قضايي به كميسيون‌هاي دوجانبه ارجاع خواهد شد. چهارمين تغيير، تعهد آمريكا در حمله نكردن به كشورهاي همسايه از خاك عراق است. بديهي است، اگر نيت عقب‌نشيني صادقانه نباشد و مطابق خواست مردم عراق و منطقه و جدول‌بندي زماني آغاز نشود، اين توافق‌نامه با وجود امضاي دولت‌هاي آمريكا و عراق فاقد اعتبار خواهد بود؛ زيرا بدنه جامعه عراق همان‌گونه كه از نظرسنجي‌ها مشخص است از اين توافق‌نامه در صورت خروج نيروهاي نظامي پشتيباني خواهد كرد.‏

روشن است كه اين موافقت‌نامه با ملاحظه رويكرد جديد آمريكاي تحت رياست‌جمهوري اوباما تنظيم شده است و موفقيت نهايي آن به روابط ايران و آمريكا و گفت‌‌وگوهايي كه اوباما احتمالا پيشنهاد خواهد كرد، بستگي خواهد داشت. اكنون وقت آن است كه آمريكاي جديد كه در پي حل مسائل است، وزن ويژه ژئوپليتيك و نقش تاريخي و مدنيتي ايران را به‌درستي درك كند. برخي اين موافقت‌نامه را در اضطرابي قابل درك به منزله "تحكيم اشغالگري و مصادره حقوق ملت عراق" و "فروش عراق به آمريكا" دانسته و معتقدند با توجه به مفاد موجود در آن "توافق‌نامه امنيتي عراق مشكلات زيادي را براي منطقه و ملت عراق به‌وجود مي‌آورد و سرابي بيش نيست". در حالي‌كه "آيت‌الله شاهرودي" با ملاحظه مواضع رهبر برجسته معنوي عراق "آيت‌الله سيستاني"‏، (مخالفت ‌نكردن با توافق‌نامه در صورت تصويب آن توسط نمايندگان در توافقي ملي) و آشنايي عميق و وسيعي كه با عراق دارند، توافق‌نامه را كار "خوب" دولت عراق توصيف كرده‌اند. نيروهاي عراقي نيز داراي مواضع متنوعي هستند؛ با در نظر گرفتن راي كابينه آشكار است كه اكثريت شيعه‌ـ‌كرد (80 تا 85 درصد مردم عراق) با دلايلي متفاوت و متنوع با روح قرارداد يعني خروج زمان‌بندي شده نيروهاي خارجي از عراق ناموافقتي ندارند و حتي روحاني جوان "مقتدي صدر" نيز در پي مخالفت از "طرق قانوني" با 30 نماينده جناح خود از 275 نماينده مجلس با قرارداد (از براي خروج آني؟) است.‏

مساله و معضل عمده در راي نهايي، موضع اهل تسنن بود (و هست) كه به‌رغم اينكه درعراق در اقليت هستند ( 15 تا 20 درصد مردم عراق) در حوزه‌اي كه از اندونزي تا شمال آفريقا وسعت دارد، داراي پشتوانه اكثريتي شكننده است؛ اقليتي كه متاثر از مواضع و خواست‌هاي آن اكثريت است.‏
جبهه توافق عراق (‏IAF‏) كه نيروي عمده اهل تسنن است، هم اكنون كمتر از 40 نماينده دارد (پيش از اين داراي44 نماينده بود) داراي موضع واحدي نيست؛ چون جناح ناسيوناليست اين حزب به نام "شوراي گفت‌وگوي ملي" (‏NDC‏) به "جبهه عراق براي گفت‌وگوي ملي" صالح مطلق كه داراي گرايش بعثي است، پيوسته است.‏

‏"حزب اسلامي عراق" (‏IIP‏)كه تشكل ديگر سني است و رهبر آن "طارق هاشمي" يكي از معاونان رئيس‌جمهوري عراق است، خواستار انجام همه‌پرسي شده بود. تنها راي مخالف به توافق‌نامه در كابينه نيز به "نوال سامرايي"، از تشكل سني تعلق دارد.‏
به‌نظر "الزمان"، علت اين موضع‌گيري هاشمي، المشهداني و ديگر نيروهاي اهل تسنن خواهان همه‌پرسي آن است كه "شيخ عبدالكريم زيدان"‏، رهبر اخوان‌المسلمين عراق با صدور فتوايي توافق با آمريكايي‌ها را حرام اعلام كرده است. اين سخن به‌همراه راي اهل تسنن بدان مفهوم است كه بخشي عمده‌اي از اهل تسنن نيز خواهان حصول توافق هستند، اما با طرح همه‌پرسي برآنند تا فتواي شيخ عبدالكريم را از نوع شكلي مورد ملاحظه قرار دهند.‏

‏"حيدر العبدي"‏ از حزب "الدعو‏ه" مي‌گويد: "اگر بلوك سني تصميم به راي ممتنع مي‌گرفت و يا راي نمي‌داد، مساله صورت سختي به‌خود مي‌گرفت. "حيدر العامري"، از "اتحاد عراق يكپارچه"، (‏UIA‏) معتقد است: "ترس آن است كه حتي پس از تصويب موافقت‌نامه درپارلمان نيز طارق هاشي با آن مخالفت كند."‏‏"عدنان دليمي"، يكي ديگر از رهبران اهل تسنن و رئيس "كنفرانس سراسري مردم عراق" به روزنامه "واشنگتن‌پست" مي‌گويد: "توافق‌نامه همانطوري‌كه گفته بودم به تصويب رسيد. "محمود عثمان"‏، يكي از نمايندگان كرد نيز مي‌گويد: "اين موافقت‌نامه خوبي نيست، اما بهترين موافقت‌نامه‌اي است كه توانسته‌ايم به‌دست آوريم". حتي صالح مطلق كه داراي گرايش بعثي است، تاكيد مي‌كند: "از روح قرارداد كه جدول زماني خروج را مشخص مي‌كنند، حمايت مي‌كنم."‏

دولت مالكي به‌رغم آنكه داراي راي كافي براي تصويب موافقت‌نامه در پارلمان بود، به‌همراه دو حزب عمده شيعه و كردها و چپ‌هاي سكولار خواهان كسب توافق ملي و موافقت حداكثري گروه‌‏هاي سياسي، قومي و مذهبي بود. "رضا تقي"، از نمايندگان اكثريت شيعه به هفته‌نامه "تايم" مي‌گويد: "از نقطه‌نظر دموكراتيك آراي كافي براي تصويب موافقت‌نامه را داشتيم، اما نمي‌خواستيم به‌تنهايي اينكار را به انجام رسانيم، ما خواهان توافقي ملي بوديم."‏

سخنگوي سازمان "بدر" با اشاره به نارضايتي بالقوه برخي از اهل تسنن مي‌گويد: "ما عاشق آمريكايي‌ها نيستيم. اين موافقت‌نامه دليل شيفتگي ما به آمريكايي‌ها نيست. ما همين امروز و نه فردا خواهان عزيمت آمريكايي‌ها هستيم؛ اما چطور مي‌توان يك‌روزه 150 هزار نظامي را به كشور خود پس فرستاد؟ اين موافقت‌نامه‌اي براي عزيمت آمريكايي‌ها است."‏

آنطور كه از راي كابينه، پارلمان و بحث و جدال بين نيروهاي سياسي و مواضع بزرگان معنوي عراق برمي‌آيد اكثريت احزاب و محافل سياسي و مردم تشنه امنيت و آرامش عراق خواستار بازگشت ثبات، امنيت و حاكميت به كشور خود هستند؛ امري كه با تلاش سخت مردم عراق و با حمايت نهائي و معنوي ايران از مردم عراق مي‌تواند صورت بگيرد.‏

اين موافقت‌نامه تصويب و پذيرفته شده، (حتي به كراهت) توسط نهادهاي قانوني مردم عراق و حاميان آنها مي‌تواند آرامش را به عراق و مرزهاي غربي ايران بازگرداند و در چشم انداز عزيمت نيروهاي نظامي فرصت‌هاي بسياري را براي ايران در تعميق دوستي با عراق ايجاد كند تا منابع به‌جاي هزينه‌شدن سرمايه شوند. در آن صورت عراق به‌جاي آنكه چون غده‌اي سرطاني خشونت خود را به درون ايران صادر كند، تبديل به همسايه، بازار و متحدي پايدار مي‌شود كه در امر ايجاد ثبات و امنيت به قدرت تاريخي منطقه ياري مي‌كند.‏

عدم عزيمت نيروهاي خارجي و عدم موفقيت موافقت‌نامه بدين مفهوم است كه نيروهاي سلفي‌ـ‌جهادي‌‏ـ‌‏ تكفيري هم‌سنگ، هم‌خط و متحد القاعده‌ـ‌طالبان كه پاكستان را به بمب ساعتي تبديل كرده‌اند و در دلتاي عظيم جهاني به شكار نيرو مي‌پردازند و چون مار و كژدم از رحم زهر‌آلود افراطي‌گري به بيرون مي‌خزند، مي‌توانند عراق را نيز هم‌چون مناطق وسيعي از شبه قاره هند پهنه خشونت جنگ و تروريسم كند.‏انفجارهاي بمبئي و نقش‌آفريني افراطيون جهادي "مجاهدين دكن" و يا "لشگر طيبه" و اسامي همانند هم‌چون "سپاه صحابه" و لشگر جهنگوي" گواه خون‌بار اين امكان هستند. جهاد يوني كه همچون افراطيون ديگر (هندو -يهود-مسيحي) بازيچه سرويس‌‏هاي امنيتي سراسري گوناگون و مورد حمايت جناح‌هايي از سرويس‌هاي مخوف پاكستاني (‏ISI‏) كه آغازي بر تجزيه پاكستان شده و همگي هم‌خط و وابسته به القاعده و طالبان بيرون خزيده از مدارس "ديوبندي" اين صورت هندي‌ـ‌پاكستاني‌ـ ا‌فغاني وهابيت سلفي است كه دين را به آستان سنگ مي‌برد. عراقي كه در اثر استمرار بي‌امنيتي مي‌تواند هم‌چون پاكستان و مناطق قبيله‌اي و بخش‌هايي از افغانستان در مرزهاي شرقي ايران به سرزمين بي‌قانوني، قاچاق و خشونت تبديل شود كه در آنجا بربريت و گردن‌زدن جانشين مدنيت، قانون و نشاط‌انگيزي طرب‌افروز حيات مدني مي‌شود. ثبات و امنيت در عراقي متحد ايران، باعث پيشگيري از كودتاي نظاميان نزديك به بعث(كه تركيبي از دشنه، چكمه و آزادي كشي را به‌نام سوسياليسم معرفي كرده‌اند) نيز مي‌شود.

نقش تاريخي ايران قانون آفريني و ايجاد ثبات و امنيت بوده است و با عزيمت لاجرم نيروهاي خارجي در چارچوب توافق‌نامه حاضر و با رسميت شناخته‌شدن عملي نقش و وزن ايران در سايه پختگي، فرهنگ جهاني و جهان‌گراي جامعه مدني و مدنيتي ايران (امري ممكن در سايه قانون شناسي، لياقت خردگرايانه و مبتني بر صبر ايرانيان و تغيير انجام شده در كاخ سفيد) مي‌تواند امنيتي نوين و مبتني بر حقوق شهروندي را به خاورميانه و جهان بازگرداند؛ امنيتي كه مي‌تواند با تسهيل جابه‌جايي نفت و گاز و رسيدن مواد و كالاها به مصرف‌كننده نهايي باعث كمك به عبور از بحران سخت اقتصادي جهان و انزواي نظامي‌گري هول‌آفرين و طرد خشونت نكبت‌زاي جنگ و تروريسم شود.‏
نگاهي به تاريخ ايران نشانگر آن است كه امكانات ايجاد ثبات و امنيت به مثابه شرط و پايه رونق اقتصادي، رشد و رفاه از قرن دهم هجري به بعد به
اين اندازه و در چنين گستره‌اي ميسر نبوده است. نقشه كنوني ايراني كه اساسا نقشه ايران صفوي عبور كرده از بي‌تحركي و بي‌لياقتي قاجار است، مي‌تواند در سايه امنيت جديد مبتني بر حقوق شهروندي و در صورت حل مساله افغانستان و مناطق قبيله‌اي پاكستان (با مشاركت اعلام شده و ضرور ايران) از مرزهاي چين تا بغداد (بغ: خداي بزرگ در فرس باستان؛ داد: از فعل پارسي) از كشمير تا قفقاز و مديترانه، شاهد نقش مركزي و پيام دوستي صورت‌هاي بهتر مدنيت ايراني باشد. اين حوزه وسيع و تاريخي كه بر نقش مركزي و حضور ايران تكيه دارد در سايه استواري و استحكام مرزهاي كنوني ايران و منزوي‌كردن نيروهاي گريز از مركز در سايه نظام حقوقي مبتني بر حقوق‌‏شهروندي مي‌تواند در سايه تدبير و توانايي ارايه دين بسان لطيفه‌اي قلبيه و شوري عارفانه در حوزه‌‏هاي ويژه خود و شيوه‌هاي هم‌زيستي مبتني بر صلح و كار، داراي ثبات و رفاه برآمده از دادوستد آزاد بازاري مشترك بشود و به‌سوي دموكراسي و تعميق آن گام بردارد.‏

درخارج از اين مرزها و در حوزه حضور و وجود مدنيت ايراني و در سايه تدبيري هم سلحشورانه و هم توافقي مي‌توان شاهد در مديريت‌بودن نيروهايي بود كه خواهان هم‌زيستي در صلح و امنيت با ايراني ضامن و عامل ثبات باشند. رفاه و ثباتي كه عامل تحولات مطلوب و انزواي افراطي‌گري‌هاي گوناگون در همه جا خواهد بود و به جهان كار، انديشه، هنر و فرهنگ امكان خواهد تا با تلاش براي بهبود حقوق‌شهروندي نبرد عظيم و ظريف فكري را براي كسب حقوق و آزادي‌ها به پيش ببرد.‏

دنياي اقتصاد

«اوراق مشاركت، ابزار پولي نيست» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم مهدي نصرتي است كه در آن مي‌خوانيد؛ هفته گذشته رياست‌محترم بانك مركزي با اشاره به انتشار اوراق مشاركت براي طرح‌هاي نيروگاهي، اعلام داشت اوراق مشاركت ابزار سياست‌هاي پولي و كاملا تخصصي است. البته اين احتمال وجود دارد كه رسانه‌ها در نقل قول سخنان ايشان دقت لازم را به خرج نداده باشند و ...

... برداشت‌هاي شخصي خود را نقل كرده باشند. با اين توضيح و براي نگاه دقيق‌تر به موضوع، لازم است قدري بيشتر در اين باره تامل شود.
اصولا دولت‌ها براي اجراي سياست‌هاي خود دودسته ابزار مهم را در اختيار دارند كه به ابزارهاي پولي و ابزارهاي مالي معروفند. ابزارهاي مالي آنهايي هستند كه توسط دولت به كار رفته و بر هزينه‌ها و درآمدهاي دولت تاثير مي‌گذارند. تغيير نرخ ماليات يا افزايش و كاهش مخارج دولت و همچنين سياست‌هاي مرتبط با يارانه‌ها در اين دسته قرار مي‌گيرند. در مقابل، ابزارهاي پولي، سياست‌هايي هستند كه مستقيما بر حجم پول و نقدينگي تاثير مي‌گذارند. متولي اين دسته از سياست‌ها نيز بانك مركزي هر كشور است. تغيير نرخ سپرده قانوني بانك‌ها يا عمليات بازار باز جزو سياست‌هاي پولي هستند. در اين حالت بانك مركزي يا خود راسا اوراق قرضه منتشر مي‌كند يا با هدف تاثيرگذاري بر حجم نقدينگي و نرخ بهره در خريد و فروش اوراق موجود دخالت مي‌كند كه اين فعاليت، در اقتصاد به عنوان عمليات بازار باز شناخته مي‌شود. حتي عرضه سكه توسط بانك مركزي را نيز مي‌توان به نوعي جزو سياست‌هاي پولي دانست،زيرا بدين طريق بخشي از نقدينگي جمع‌آوري مي‌شود.

با اين توضيح مختصر مشخص مي‌شود كه عرضه اوراق مشاركت براي اجراي طرح‌هاي نيروگاهي، يك سياست پولي نيست. زيرا دولت پولي را كه از طريق فروش اوراق مشاركت جمع‌آوري مي‌كند، صرف اجراي پروژه‌ها، پرداخت به پيمانكاران و پرداخت دستمزدها و از اين قبيل مي‌كند و اين پول مجددا به اقتصاد برمي‌گردد، لذا حجم نقدينگي تغييري نمي‌كند.لذا اميدواريم تلقي اوراق مشاركت به عنوان ابزار پولي تنها يك اشتباه سهوي بوده باشد.

در غير اين صورت معني اين سخن آن است كه دولت و بانك مركزي از ابتدا پيش‌بيني مي‌كنند كه مردم از اين اوراق استقبال نخواهند كرد و لذا بانك مركزي (از طريق بانك‌ها) مجبور به خريد اين اوراق خواهد بود و اين كار نيز به جز با افزايش پايه پولي (يعني انتشار پول بدون پشتوانه) امكان‌پذير نخواهد بود و به اين ترتيب است كه اوراق مشاركت تبديل به ابزارهاي پولي مي‌شوند! هرچند كه مجموعه اين اقدامات نيز يك سياست انبساطي است كه منجر به افزايش حجم نقدينگي و در نتيجه تورم خواهد شد!
مشاهده مي‌شود كه عدم‌دقت در اعلام يك سياست يا نقل‌قول از مسوولان مي‌تواند به چه برداشت‌هاي فاجعه‌باري منجر شود و ضروري است در اين زمينه دقت بيشتري صورت گيرد.

سرمايه

«عبرت هاي يك زيان» عنوان يادداشت امروز روزنامه‌ي سرمايه به قلم نظام الدين ناظم زاده است كه در ان مي‌خوانيد؛ يكي از دلايل وجود «سبد ارزي» در منابع مالي و پولي كشورها حفظ و نگهداري بهتر از سرمايه هاي ملي هر كشور و كاهش ريسك است. در رابطه با زيان 6/4 ميليارد دلاري تبديل دلار به يورو بايد يادآور شد تغيير حجم يورو و دلار در سبد ارزي (مهم ترين ارزهاي مبادله اي) تاثير مستقيمي بر مبادلات ارزي از حساب ذخيره ارزي گرفته تا واردات، صادرات، دارايي هاي بانك مركزي، بدهي هاي خارجي و... دارد و هزينه توليد، واردات، كارمزد تبديل ارزها، پرداخت اقساط به يورو با نرخ بالاتر را نيز به دنبال دارد.

دو نكته در تبديل و كاهش حجم دلار و افزايش حجم يورو در سبد ارزي يا به عبارت بهتر تغيير سبد ارزي مهم است؛ يكي نرخ برابري ارزها نسبت به يكديگر و در برابر ريال و ديگري نوسان قيمت دلار و يورو در اين سه سال گذشته.در دنياي بانكداري عرف نرخ تبديل ارز حدود دو در هزار است كه تقريباً يك نرخ ثابت است اما روش هاي تبديل نرخ ارز، كارمزد و نرخ برابري در زمان تبديل ارز متفاوت است.بنابراين بانك عامل با وجود ثابت بودن نرخ كارمزد از طريق تغيير و نوسان در نرخ برابري، كاهش يا افزايش نرخ ارز را جبران مي كند.

البته با توجه به شرايط تحريم دلارهاي ايراني (دلارهاي حاصل از فروش نفت خام) در هر بانكي تبديل نمي شود بنابراين اگر بانكي اقدام به تبديل دلارهاي ايراني كند، كارمزد خارج از عرف را طلب خواهد كرد و ضابطه مشخصي نيز براي اين كار وجود ندارد.البته تبديل كامل دلار به يورو در سبد ارزي مشكل ديگري نيز دارد چرا كه بسياري از كشورهاي طرف مبادله هنوز هم با دلار مبادلات خود را انجام مي دهند.

بنابراين براي خريد از اين كشورها بايد دوباره يورو بدل از دلار را تبديل به دلار كرد يعني دو بار كارمزد براي خريدهاي خارجي پرداخت مي شود و با توجه به اينكه واردات كشور بيش از 40 ميليارد دلار است بنابراين هزينه كارمزد نيز رقم هنگفتي خواهد بود.

در زمان تبديل دلارهاي سبد ارزي به يورو برخي مسوولان عنوان كردند رقم هنگفتي از اين تبديل سود حاصل شده است در حالي كه هيچ رقمي از اين سود هنگفت جايي گفته نشده و در ضمن مسوولان از ضرري كه از اين تبديل در حال حاضر به سرمايه هاي ملي وارد مي شود نيز صحبتي نمي كنند.
در هر حال بايد با اعلام و بررسي اين ارقام ارزيابي كنيم كه آيا سياست هاي آزمون و خطا با توجه به واقعيت هاي اقتصادي زيان آور بوده يا منفعت آور ديگر اينكه آينه عبرت ما باشد تا هر سياستي را با توجه به هزينه - فايده آن اجرا كنيم.
 يکشنبه 10 آذر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن