واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: «عبدالباسط محمد عبدالصمد»؛ اسطوره تلاوت قرآن كريم در جهان اسلام
گروه گزارش: امروز، نهم آذرماه سالروز درگذشت استاد «عبدالباسط محمد عبدالصمد» يكي از ستارگان درخشان آسمان تلاوت قرآن كريم كشور مصر است، به اينبهانه نگاهي به زندگينامه و فعاليتهاي قرآني اين استاد بزرگ فن قرائت قرآن داريم.
«عبدالباسط محمد عبدالصمد» نامي است كه براي هر مسلمان در سراسر جهان و به ويژه براي هر ايراني آشنا و پرآوازه است، شنيدن نغمه سرمست كننده او صدها نفر از مسيحيان و پيروان ساير اديان را به اسلام ميكشاند و خيليها را هم با قرآن آشتي ميداد.
صداي عبدالباسط طبق حديثي مشهور كه ميگويد: «هر چيزي زينتي دارد و زينت قرآن صداي زيباست» به طور حقيقي زينت قرآن است، اين صوت سحرانگيز موهبتي آسماني بود كه خداوند به اين بنده صالح خود ارزاني داشته و همين امر او را از ساير قاريان متمايز كرده است، طراوت، زنده بودن، زيبايي، گرمي و برخورداري از حس و حال معنوي از ويژگيهاي صوت اين استاد بزرگ است.
تلاوتهاي ماندگار استاد هر يك چراغ پرفروغي است كه تلألو آن دلهاي زنگار گرفته و غفلت زده را طراوتي دوباره ميبخشد و در ميان آنها، تلاوت سوره «حشر» او الحق كه ميراثي جاودانه گشته است.
اگرچه قاريان مشهور ديگر قرآن، كم و بيش از صداي دلنشين و جذابي برخوردارند و محبوبيتي فراوان در ميان مسلمانان به دست آوردهاند، اما به جرأت و بيهيچ اغراقي ميتوان ادعا كرد كه عبدالباسط سرآمد همه قارياني است كه تاكنون با صداي خوش به تلاوت پرداختهاند.
استاد «عبدالباسط محمد عبدالصمد» در سال 1927 در روستاى «المراعزه» از توابع شهر اَرمنت در استان قنا در جنوب مصر متولد شد، او در مكانى پاك كه مردم آن طبق امر قرآن كريم به حفظ و تجويد اهتمام داشتند متولد شد، جدّ او استاد عبدالصمد از مردان باتقوا و از حافظان قرآن به شمار ميرفت كه از نظر حفظ قرآن كريم، تجويد و احكام آن مردى متمكّن بود و پدربزرگِ مادرى او عارف بالله استاد «جليل ابو داود» صاحب مقام مشهور و معروف در شهر ارمنت است. (1)
پدرش استاد «عبدالصمد» يكى از مدرّسان حفظ و تجويد قرآن كريم بود، دو برادر او «محمود» و «عبدالحميد» در مكتب (آموزشگاه) قرآن را حفظ مىكردند و برادر كوچك آنها عبدالباسط هم در سن شش سالگى به آنها ملحق شد.
اين كودك با استعداد به مكتب استاد «امير» در ارمنت ملحق شد و استاد به بهترين وجه از او استقبال كرد، چراكه آثار مهارتهاى قرآنى را كه با شنيدنِ تلاوت قرآن در شب و روز و صبح و شام براى او حاصل شده بود در او ديده بود.
استاد او خيلي از امتيازات و استعدادها را در شاگرد مستعدش مىديد كه او را از سايرين متمايز ميكرد، مانند سرعت فراگيرى، هوش و ولع شديد در تبعيت از استاد و دقت در خوب اداء كردن مخارج الفاظ و وقف و ابتداء و صوت زيبايى كه گوشها را با شنيدن و يا گوش دادن به آن مىنواخت.
«عبدالباسط» از زبان خودش
استاد عبدالباسط در مصاحبههايي كه با وي درباره زندگاني خود در سايهسار قرآن شده، ميگويد: 10 ساله بودم كه حفظ قرآن كريم را در خلال اين مدت به پايان بردم و آيات ملكوتي قرآن مانند نهرى روان از زبانم جارى مىشد، پدرم كارمندى در وزارت نقل و انتقال و پدربزرگم از علما بود، من از آنها راهنمايى خواستم كه قرائتها را چگونه فرا گيرم و آنها مرا به شهر طنطا در شمال مصر راهنمائى كردند تا به دست استاد «محمد سليم» علوم قرآن و قرائات را فرا گيرم، اما مسافت ميان ارمنت كه يكى از شهرهاى جنوب مصر است تا طنطا در شمال بسيار دور بود، ولى موضوع، موضوع آينده و برنامهريزى براى آن بود، بر اين مبنا بود كه براى سفر آماده شدم، اما يك روز مانده به رفتنم به سوى طنطا از آمدن استاد «محمد سليم» به ارمنت مطلع شديم، او آمده بود تا كلاسى براى آموزش قرائات در مدرسه دينى ارمنت برپا كند، اهالى ارمنت استقبال شايستهاى از او كردند و پيرامونش حلقه زدند، چرا كه آنها مىدانستند اين مرد كيست و قدرت او در علم و قرآن را مىدانستند و گويى قضا و قدر او را در زمان مناسب به سوى ما روانه كرده بود. (2)
عبدالباسط ادامه ميدهد: اهل بلاد گروهى را با عنوان (اصفون المطاعنه) براى حفظ قرآن تشكيل دادند، بنابراين استاد علوم قرآن و قرائات را آموزش مىداد و قرآن كريم را تحفيظ مىكرد، من به آنجا رفته و قرآن را نزد او دوباره مُرور كردم و متن شاطبيه كه متنى مخصوص به علم قرائات هفتگانه است را حفظ كردم.(3)
پس از اينكه استاد عبدالباسط به سن 12 سالگى رسيد از هر شهر و روستا در استان قنا و به طور خصوصي از جانب گروه «اصفون المطاعنه» به كمك استاد سليم كه از عبدالباسط به هر جا كه مىرفت تعريف ميكرد، دعوتهايى به سوى او روانه شد، چراكه گواهى استاد سليم نقطه اطمينان همه مردم بود.
ماجراي تلاوت 10 دقيقهاي «عبدالباسط» در مسجد زينبيه
استاد عبدالباسط در سال 1950 به زيارت آل بيت رسول الله(ص) و عترت طاهرينش رفت، آنچه باعث اين امر شد محفلى بود كه به مناسبت ولادت حضرت زينب كبرى(س) برپا شده بود، بانيان اين محفل جمعى از بزرگان و مشاهير قاريان، مانند استاد «عبدالفتاح الشعشاعى»، استاد «مصطفى اسماعيل»، استاد «عبدالعظيم زاهر» و استاد «ابوالعينين شُعيشَع» و غير آنها از نخستين قرّاء راديو بودند.
پس از گذشت نيمى از شب و در حالى كه مسجد زينبيه از گروه انبوه محبين آلالبيت(ع) كه از هر نقطه آمده بودند موج مىزد، يكي از نزديكان عبدالباسط از مسئولان مجلس اجازه خواست تا اين جوان بااستعداد 10 دقيقهاى را به تلاوت بپردازد، او اجازه داد و قارى جوان تلاوت خود را از سوره «احزاب» در ميان جمعيتى با اين كثرت شروع كرد.
سكوت همه جاى مسجد را فرا گرفت و همه ديدهها به اين قارى كوچك جلب شد كه با جرأت در جايگاه قاريان بزرگ نشسته است، اما سكوت دقايقى بيش طول نكشيد و تبديل به فريادهايى شد كه مسجد را مىلرزاند، (الله اكبر)، (ربنا يفتح عليك)، اينها فريادهايي بود كه به طور مستقيم از دل حاضران در آن مجلس برميخواست و تلاوت قاري جوان به جاي ۱۰ دقيقه قرائت، به يك ساعت و نيم ادامه پيدا كرد، حاضران تصور مىكردند كه ستونها و ديوارهاى مسجد هم با آنها هم صدا شدهاند، گويى كه صداى سنگها را مىشنيدند كه تسبيح مىگفتند و با آنها هم صدا شدهاند.
«عبدالباسط» در راديو قرآن مصر
با پايان يافتن سال 1951 استاد «ضباع» از عبدالباسط خواست تا براى قرائت در راديو اقدام كند، ولى عبدالباسط با توجه به ارتباطش با مردم صَعيد و نيز به جهت اين كه راديو يك برنامه خاص و منظمى را مىطلبيد مايل بود كه اين قضيه را به آينده واگذار كند، امّا از آنجا كه خواست و برنامههاى الهى مافوق همه ارادهها و برنامهها است استاد «ضباع» نوارى را كه عبدالباسط در روز ولادت زينب كبرى(س) خوانده بود و بسيار هم اعجاببرانگيز بود به هيئت داوران راديو داد و همگان از اداي قوى و صوت عالى او تعجب كردند و اين مقدمهاي شد براي ورود عبدالباسط به راديو قرآن. (4)
به هر روي در سال 1951 عبدالباسط به راديو راه يافت تا يكى از ستارگان درخشنده در آسمان تلاوت باشد، پس از به دست آوردن اين شهرت در طول چند ماه، عبدالباسط ناچار بود كه سرپناهى در قاهره برپا كند و همراه با خانوادهاش كه آنها را از صعيد منتقل كرده بود در جوار فرزند رسول خدا زينب(س) اقامت كند، بانويى كه مسبب شهرت و ملحق شدنش به راديو شده بود و به قول ميليونها نفر از مردم او را چون موهبتى به اسلام و مسلمانان هديه كرده بود.
با ملحق شدن عبدالباسط به راديو اقبال مردم براى خريد گيرندههاى راديويى زياد شد و در اكثر خانهها گسترش يافت و هر كس در يك روستا يا يك منطقه راديويى داشت، صداى آن را بلند مىكرد تا همسايگان هم صداى او را بشنوند. (5)
مسافرت استاد «عبدالباسط» به اقصي نقاط جهان براي تلاوت قرآن
از سال 1952 در ماه مبارك رمضان و يا غير رمضان مسافرتهاى او به دورترين نقاط عالم شروع شد، حتى بعضى از دعوتهايى كه از او مىشد به مناسبت برگزارى يك محفل نبود، بلكه از او دعوت مىشد تا در آن كشور حضور داشته باشد و هنگامى كه سؤال مىشد به چه مناسبتى از استاد دعوت كردهايد؟ مىگفتند: كه محفل به خاطر اين استاد برگزار شده است، چرا كه هنگامى كه استاد در يك محفلى حضور دارد فضائى از سُرور و شادى در آن مكان حاكم ميشود.
اين قضيه از استقبال كشورهاى مختلف جهان از او در چارچوب استقبالهاى رسمى و دولتى و يا مردمى معلوم مىشود، رئيس جمهور كشور پاكستان در فرودگاه به استقبال او آمد، او را ملاقات كرده و با او مصافحه كرد، در جاكارتا كشور اندونزى در بزرگترين مساجد آنجا به تلاوت قرآن كريم پرداخت در حالى كه هر گوشه مسجد از حاضران پر شده بود و جمعيت با مسافت يك كيلومتر مربع به خارج مسجد كشيده شده بود و در ميدانِ مقابل مسجد بيش از 250 هزار مسلمان تا صبح در حالى كه سرپا ايستاده بودند به صداى او گوش مىداند.
از ميان كشورهائى كه عبدالباسط به آنجا سفر كرد هند است، وي همچنين به كشورهاي عربي زيادي نيز مسافرت كرد، از مشهورترين مساجدى كه در آن به تلاوت پرداخته است، مسجدالحرام در مكه، مسجد نبوى(ص) در مدينه منوره، مسجد الاقصى در قدس، مسجد ابراهيمى(ع) در فلسطين و مسجد اموى در دمشق و مساجد مشهور آسيا، آفريقا، ايالات متحده، فرانسه، لندن، هند و اكثر كشورهاى جهان بوده است، هيچ روزنامه رسمى و يا غير رسمى از عكس و نوشتههايى كه بر اسطوره بودن او دلالت دارد و مستحق تقدير و احترام است، خالى نيست.
وفات استاد
سرانجام بيماري قند در او شدت گرفت، اما او با تناول غذاها و نوشيدنىهاى مختلف با اين بيمارى به مبارزه مىپرداخت، ولى با اضافه شدن التهاب كبدى، ديگر توان مقاومت در برابر اين دو بيماري را نداشت، او را به بيمارستان دكتر «بدران» در جيزه بردند، دكترها به او توصيه كردند كه براى معالجه به لندن برود، او به آنجا رفت، اما پس از اقامت يك هفتهاى در آنجا از پسرش «طارق عبدالباسط عبدالصمد» كه همراه او بود خواست كه او را به مصر برگرداند و گويى كه احساس كرده بود روزگار عمر سپرى شده است و وقت لقاء خداوند نزديك شده و براستى زندگى جز ساعتى نيست كه به زودى مىگذرد.
روز وفات او به مَثابه صاعقهاى بود كه بر قلبهاي ميليونها مسلمان در هر مكانى از دنيا وارد آمد، هزاران نفر از دوستداران صدا، اداء و شخصيت او جنازهاش را تشييع كردند، در اين تشييع سفيران همه كشورهاى جهان به نيابت مردمشان حضور داشتند و چون عبدالباسط سبب پيوند و علاقه در بين بسيارى از مردم در كشورهاى مختلف بود روز 30 فوريه در هر سال روز تكريم از اين قارى بزرگ اعلام شد تا مسلمانان روز 30/11/1988 را در ياد داشته باشند؛ (6) روزى كه او از ميان ما رفت و از زندگى اين دنيا به زندگى جاودانى پيوست.
ياسر عبدالباسط از جمله يادگاران آن مرحوم است كه چندين بار به دعوت از نهادها و سازمانهاي مختلف به ايران سفر كرده و به تلاوت كلامالله مجيد پرداخته است، ياسر درباره پدرش ميگويد: استاد هميشه آرزو ميكرد تا روزي فرا برسد كه با آزادي قدس شريف بتواند در بيتالمقدس به تلاوت قرآن بپردازد. روحش شاد و يادش گرامي باد.
تلاوتهاي استاد «عبدالباسط محمد عبدالصمد» را اينجا بشنويد!
گزارش از: سيد جاسم موسوي
منابع:
1 ــ (1)، (2)، (3) ترجمه از سايت www.abdalbasit.com
2 ــ (4)، (5) ترجمه از سايت www.qquran.com
3 ــ (6) ترجمه از سايت www.islam.maktoob.com
4 ــ مصاحبه عبدالباسط با روزنامه القبس قاهره مورخ 13/8/1979
شنبه 9 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1437]