تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834956601
عکس و گفتگوخواندنی باسالار عقيلي و همسرش
واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: گاهي آدمها همديگر را كشف ميكنند. كشف يكآدم ديگر، كار لذت بخشي است، اين كه جايي خارج از وجود خودت، توي وجود يك آدم ديگر نقطههايي را ببيني كه هيچ كس جز تو آنها را نميبيند و حتي خود آن آدم هم از وجودشان بي خبر است. اين جور وقتها، آدم دلش ميخواهد كشفش را به ثبت برساند. ميخواهد از يك جاي بلند، رو به همه دنيا فرياد بزند كه من، خودم او را پيدا كردهام و ميخواهم همهتان او را ببينيد! داستان زندگي «سالار عقيلي» و «حرير شريعت زاده» هم از همين كشف شروع شد. وقتي حرير احساس كرد چيزي در صداي سالار هست كه خوب است بقيه هم آن را بشنوند، ديگر كوتاه نيامد. خودش كفش آهنين پوشيد و همراه دايياش راه افتاد تا مقدمات كار را فراهم كند. ميخواست در يك كنسرت رسمي و جدي، هم صداي سالار را به گوش بقيه برساند، هم سبك خاصش را در نواختن پيانو نشان بدهد. اين طوري بود كه اولين كنسرت مشتركشان را برگزار كردند. سالار عقيلي هم گرچه كم تجربه و جوان بود، تسليم تهديد جدي حرير شد كه گفته بود اگر نيايي، با يك خواننده ديگر كنسرت را برپا مي كنم. حالا، سالها از برگزاري اولين كنسرت مشترك آنها ميگذرد و در اين مدت، بارها در كنار هم روي صحنه رفتهاند. نام سالار عقيلي هم ديگر براي همه اهالي موسيقي نام آشنايي است، اما افتخار اين خانواده كوچك در اين است كه استاد محمدرضاشجريان، تمام نوار ضبط شده اولين كنسرت آنها را در يك نشست شنيده، تشويقشان كرده و حرير، در آلبوم «بوي باران» استاد، نوازندگي كرده است. همه اينها را اضافه كنيد به اين كه 26 تا 28 ارديبهشت، سالار عقيلي همراه اركستر ملي به رهبري فرهاد فخرالديني در تالار وحدت برنامه اجرا ميكند. سالار عقيلي موفقيت هنري خود را مديون همسرش ميداند چطور با هم آشنا شديد؟ سالار: قضيه مال 13 سال پيش است. آن موقع من دانشآموز هنرستان موسيقي بودم. از طرف هنرستان در جشنواره موسيقي كنسرت داشتيم. وقتي كنسرت تمام شد، همسرم به اتفاق يكي از اقوامشان براي تشكر، پشت صحنه آمدند. آن موقع خيلي كم سن بودند؛ تقريبا همسن خودم. خيلي از برنامه خوششان آمده بود. داييشان كه همراهشان بودند، گفتند كه خواهرزاده من هم آواز ميخواند. برايم خيلي جالب بود كه ميشنيدم يك دختر خانم هم آواز ميخواند. بعد اين آشنايي ادامه پيدا كرد؟ سالار: بله. شماره مرا گرفتند و بعدها يك روز خانوادهشان تماس گرفتند و از من دعوت كردند تا بروم خانهشان. آنجا من آواز خواندم. ارتباط ما خيلي خانوادگي و سالم آغاز شد. چند سال قبل از ازدواج ايشان را ميشناختيد؟ 4-3 سال. خانم شريعتزاده! شما آن روز كه پشت سن، آقاي عقيلي را ديديد، فكر ميكرديد يك روز با هم ازدواج كنيد؟ نه، اصلا! من توي اين فكرها نبودم. آن موقعها اصلا اين حالا و هواها را نداشتم. زندگيام همهاش كلاس موسيقي، تمرين و... بود. آن قدر سرم با اين كارها شلوغ بود كه هيچ به اين چيزها فكر نميكردم. فكر و ذكرم موسيقي بود. آن روز از چه چيزي در آقاي عقيلي خوشتان آمد؟ از سالار به خاطر اينكه به عنوان يك نوجوان خيلي به كارش مسلط بود خوشم آمد. روي صحنه، با يك گروه آماتور هنرستاني اجرا كرد و اجراي خوبي هم داشت. به نظرم آن صدا اصلا به آن سن نميخورد. غير از اين، از بچگي هميشه از هنرمندها خوشم ميآمد. مادرم هم يادم داده بود كه بعد از هر برنامه هنري برو تشكر كن تا هنرمند تشويق شود. حتي استاد شجريان هم كه اجرا داشتند من ميرفتم پشت صحنه و منتظر ميشدم تا به ايشان تبريك بگويم. آن روز هم به عنوان يك تماشاچي به ايشان تبريك گفتم. هيچ وقت با هم كار نكرديد؟ حرير: چرا. در خيلي از كنسرتها با هم بودهايم. سالار: اولين كار جدي و حرفهايمان هم با هم بود. همسرم اصرار داشت كه يك كنسرت مشترك برگزار كنيم. آن موقع 19-18 سالمان بود. من تا آن وقت كنسرت نداده بودم و نميدانستم بايد چه كار كنم. همه چيز يك دفعهاي شد. من ميگفتم بلد نيستم و ميترسم. چون من پيگيري نكردم، داييشان و خودشان همه كارها را انجام دادند؛ مجوز گرفتند، سالن گرفتند و خلاصه همه كارها را درست كردند. من فقط چند روز تمرين كردم و بعد براي اولين بار روي صحنه رفتيم. در فرهنگسراي شفق، به ياد استاد بنان اولين كنسرتمان را برگزار كرديم و شروع كار من و شناخت من از جامعه هنري و شناخت مردم از من، همان جا شروع شد. وقتي آقاي عقيلي با شما همراهي نكرد، ناراحت نشديد؟ حرير:چرا. وقتي سالار اولين بار گفت براي اجرا نميآيم، من هم دست گذاشتم روي حساسيتهايش؛ گفتم اگر نيايي، با يك خواننده ديگر ميخوانم. بعدش سريع گفت نه، ميآيم. اينكه سريع تغيير عقيده داديد، جنبه حرفهاي داشت يا دليل احساسي؟ سالار: كاملا احساسي بود، چون من آنموقع اصلا حرفهاي نبودم و روي صحنه نرفته بودم. در طول اين 10 سال، بيشتر از هزار كنسرت دادهام ولي آن زمان اصلا توي اين باغها نبودم؛ بيشتر به خاطر رابطهمان اين كار را كردم. خانم شريعت زاده! چرا اصرار داشتيد كه با هم كنسرت بدهيد؟ خب، ميخواستم كار حرفهايمان را شروع كنيم. ميخواستم از يك جايي شروع كنيم. سبك خاصي را در پيانو ياد گرفته بودم كه دوست داشتم آن را ارائه كنم. آن زمان، يكي از كارهاي استاد بنان را هم بازسازي كرده بودم. غير از آن، دوست داشتم سالار يك جوري به جامعه موسيقي معرفي بشود. ميدانستم اگر در خانه بنشيند و براي خودش بخواند، اين اتفاق نميافتد. خودش هم قدم جلو نميگذاشت. بيشتر به خاطر معرفي او اين كار را كردم. چرا به خاطر ايشان؟ مگر آقاي عقيلي چه ويژگياي داشتند؟ به خاطر صدايش. فكر ميكردم صدايي كه دارد، شايد در 40 سالگي يك چيز طبيعي باشد، اما در آن سن، خيلي عجيب بود؛ جوان 18 سالهاي بود كه صداي پختهاي داشت. ميگفتم او كه اينقدر جوان است بايد پيشرفت كند؛ اين بود كه همه كارهايش را خودم انجام دادم. كار سختي بود؛ چون كسي ما را نميشناخت و ميگفتند چطور بايد به دو تا جوان 18 ساله اعتماد كرد. كنسرت دادن كار سختي بود؟ سالار: خيلي! اذيتمان كردند. مجوز نميدادند. حتي مسئول سالن ميگفت آخر پيانو و آواز و تنبك چه ربطي به هم دارند؟ اين در حالي بود كه ما از همسر استاد بنان براي كارمان اجازه گرفتيم و قبلش فكر ميكرديم با ما برخورد منفي شود، اما خانم بنان از كار ما استقبال كرد. با روي باز و مهرباني، تشويقمان كرد و حتي در كنسرت هم شركت كرد. برخورد مردم با كارتان چطور بود؟ حرير: خيلي از هنرمندها ما را تشويق كردند. استاد همايون خرم، استاد تعريف و خيليهاي ديگر در كنسرت شركت كردند. حتي خانم پريسا كلاسش را تعطيل كرد و همراه شاگردانش به كنسرت ما آمدند. همين باعث شد كه كنسرت ما 3 شب اجرا شود؛ تا جايي كه بليت كم بود و خيليها روي سن نشستند. حالا شما به خاطر محرز شدن ماجرا با هم ازدواج كرديد يا دليلهاي ديگري هم داشتيد؟ بالاخره خيليها سالها با هم همكار هستند، اما هرگز به اين نتيجه نميرسند كه رابطه دائمي با هم داشته باشند و صرفا همكار ميمانند. سالار: نه. مسلما دليلهاي ديگري در كار بوده. من هميشه دوست داشتم با كسي ازدواج كنم كه اهل موسيقي باشد. يكي از دغدغههايم اين بود كه همسرم خودش موسيقيدان باشد. حرير: راستش من اصلا به ازدواج فكر نميكردم، اما خب، ما خيلي نقاط مشترك با هم داشتيم. خيلي شبيه هم بوديم. از چيزهاي مشتركي لذت ميبرديم. آدمهايي مثل ما، معمولا با همسالانشان نقاط مشترك ندارند. خود من هيچ وقت حرف مشتركي نداشتم كه مثلا با دوستانم بزنم ولي ميتوانستم هر چيزي را با علاقه و هيجان براي ايشان تعريف كنم و ايشان هم به آن موضوع علاقه نشان ميداد؛ اين خيلي برايم جالب بود. خيلي از هنرمندها فكر ميكنند ازدواج با آدمي كه هم رشته خود آدم است، كار درستي نيست؛ شما هيچ وقت احساس نكرديد كه اگر همسرتان يك آدم معمولي بود يا در يك رشته ديگر فعال بود، بهتر بود؟ سالار: اگر اين طور بود كه تا حالا از هم جدا شده بوديم! من ديدگاههايي دارم كه حتما كسي كه موسيقيدان باشد آن را ميفهمد. كسي كه مثلا كارمند بانك است و سازي هم مينوازد، به او نميشود گفت موسيقيدان. ما تمام زندگيمان وقف موسيقي است. اگر كسي ميآمد توي زندگي من كه چيزي از موسيقي نميفهميد، عذاب ميكشيدم. من دلم ميخواهد راجع به موسيقي حرف بزنم. اينكه فرد در آن زمينه لاابالي باشد، برايم قابل تحمل نيست. حرير: شرايط زندگي ما با بقيه فرق دارد. مثلا سالار تا ساعت 4 صبح در استوديوست و ضبط دارد يا در كنسرتهاي متعدد شركت ميكند و خيلي وقتها دير ميآيد و تمرين ميكند. اينها براي من كاملا قابل درك است؛ خصوصا كه او هم از من توقع دارد در خيلي از موارد كنارش باشم. اين رفتارها متقابل هم بوده؟ حرير: بالاخره كار ما جوري است كه اين شرايط براي من هم پيش ميآيد. مثلا قرار است من به زودي به يك سفر يك ماه و نيمه بروم. اگر همسرم هنرمند نبود، هرگز چنين چيزي را نميپذيرفت. خانم شريعتزاده! هيچ وقت حس نكردهايد كه شايد اگر چنين مسئوليتهايي نداشتيد، پيشرفت شخصي خودتان بيشتر ميشد؟ خسته نشدهايد؟ حرير: شروع فعاليتهاي هنري ما با هم بوده. اگر آن كنسرت اول را من تنها ميدادم، الان اينكه هستم نبودم و سالار هم كسي كه الان هست نبود. هميشه موفقيتهاي شوهرم مرا بيشتر از موفقيتهاي خودم خوشحال كرده. وقتي نوار «عشق آمد» او درآمد، من بيشتر از انتشار نوار «بوي باران» خودم خوشحال شدم. سر كنسرتهايش آنقدر اضطراب دارم كه يك بار بهش گفتم من فكر ميكنم بالاخره يك بار سر كنسرتهاي تو سكته كنم و بميرم. چند وقت بعد از اين كنسرت با هم ازدواج كرديد؟ سالار: سال 78 نامزد كرديم و سال 79 ازدواج. حرير: ما همه جا با هم بوديم. همه مسئولان انجمن موسيقي و مركز موسيقي همهاش ميگفتند شما كي با هم ازدواج ميكنيد؟ سالار: براي همه محرز شده بود كه ما ميخواهيم با هم ازدواج كنيم. آن موقع عكسمان را در يك روزنامه انداخته بودند و يكي از همسايههاي ما كه آن عكس را ديد گفت: بله! من فكر كنم آخرش همين خانم شريعتزاده قسمت شما بشود! تمام فاميل و اطرافيان منتظر ازدواج ما بودند. شروع زندگي مشترك برايتان سخت نبود؟ سالار: چرا، ولي خب، ما بههرحال بايد زندگيمان را شروع ميكرديم. اين سختيها مادي بودند يا ماندگاركردن يك رابطه برايتان سخت بود؟ سالار: بيشتر مادي بود. من آن موقع درآمدي نداشتم. همسرم شاگرد داشت. خيلي كار ميكرد. پيانو درس ميداد و ماهي 100 تا 150 هزار تومان درآمد داشت. من فقط يكي دوتا شاگرد داشتم و ماهي 20 هزار تومان درميآوردم. اما بالاخره با كمك خانواده خودم و آنها، توانستيم جايي را رهن كنيم. آن موقع بيشتر زندگي ما را همسرم ميچرخاند. اين شرايط چطور تغيير كرد؟ سالار: كمكم اوضاع بهتر شد. من معتقدم كه شانس هم خودش به سراغ آدم نميآيد. آدم بايد خودش را در مسير شانس قرار بدهد. كمكم كه سفرهاي خارجيمان شروع شد، توانستيم خانه بخريم و همين، بزرگترين شانس زندگي ما بود. اولين نوارتان كه درآمد، فكر ميكرديد اينقدر فروش كند و موردتوجه قرار بگيرد؟ سالار: نه. من كه اصلا باور نميكردم. حرير: چون آقاي ارشد طهماسبي آهنگساز بود، من ميدانستم كه كار ديده ميشود. سالار: آقاي طهماسبي گفته بود ميخواهم خوانندهاي كار را بخواندكه تا حالا كار نكرده باشد. آقاي عقيلي! فكر نميكنيد قرارگرفتن در مسير شانسي كه ميگوييد، نتيجه تلاشهاي همسرتان بوده؟ سالار: چرا همينطور است. من زندگي هنريام را مديون همسرم هستم. هرچه دارم زحمات او بوده. به نظر من، يك زن ميتواند مردش را به عرش اعلي ببرد يا او را به زمين بزند. شما براي زندگي هنري ايشان چه كار كردهايد؟ سالار: راستش كار خاصي نكرده ام. اين سالها همهاش گرفتار بودهام. در زندگي مشترك، چقدر معتقد به «حريم خصوصي» هستيد؟ سالار: ما آدمهايي هستيم كه همهچيزمان كف دستمان است. بعضيها اينجور نيستند. ممكن است هزار كار بكنند، ولي نگويند. من هميشه همهچيز را گفتهام و چيزي را پنهان نكردهام. حرير: من هم فكر ميكنم وقتي زندگي مشترك است، يعني همهچيز بايد تقسيم شود. اگر غم است، اگر شانس است، اگر مشكل است. بايد مشورت شود و چيزي پنهان نشود. يعني هيچوقت به خلوت خاص خودتان نياز نداشتهايد؟ حرير: من چنين حسي نداشتهام. چيزهايي را كه دوست نداشتهام ديگران بدانند، به شوهرم ميگويم با دوستنداشتنيهاي هم چه كار ميكنيد؟ حرير: دوستنداشتنيها، مال اوايل ازدواجمان بود، اما الان همانها هم باهم هماهنگ شده. رفتارهايمان را باهم جور كردهايم. اوايل بعضيها را تحمل ميكرديم يا به هم تذكر ميداديم، اما الان خيلي كمرنگ شده. مكالمه ميكنيم و مشكل را رفع ميكنيم. سالار: من فكر ميكنم بيشتر مسائلمان حل شده. در زندگي چطور به هم توجه ميكنيد؟ سالار: خب، الان من ميدانم كه چه چيزي خوشحالش ميكند و چه چيزي ناراحت. حرير: سر صحنه خيلي به هم نگاه ميكنيم؛ آنقدر كه حتي خيليها به ما تذكر ميدهند كه خوب نيست اينقدر به هم نگاه كنيد! اگر قرار باشد دري را باز كنيد، دوست داريد آن در به كجا باز شود؟ حرير: من عاشق دريا هستم؛ دوست دارم آن در رو به دريا باز شود. سالار: دوست دارم آن در رو به موفقيت، پيشرفت و اوجگرفتن در كارم باز شود. دوست دارم آهنگي بخوانم كه تا حالا كسي نخوانده و كاري در موسيقي انجام دهم كه تا به حال كسي انجام نداده باشد. جاي خانوادهتان در اين چشمانداز كجاست؟ دوست دارم كنارم باشند. وقتي باهم تنها هستيد، بيشترين كاري كه به صورت مشترك انجام ميدهيد، چيست؟حرير: بيشتر موارد درباره كارهايمان صحبت ميكنيم؛ درباره كارهاي جديد، درباره موسيقي ...، 99 درصد حرفهايمان درباره موسيقي است. قبلا گاهي اختلافاتي داشتيم كه درباره آنها حرف ميزديم اما الان حتي بحثهايمان هم درباره موسيقي است. عشق و شاديمان موسيقي است. سفر مشترك خاصي داشتهايد كه در يادتان مانده باشد؟ حرير: همه سفرهايمان خاطرهانگيز بوده. سالار: همه سفرهايمان عالي بوده اما بهترين خاطرهمان، كنسرتي در آلمان بود كه در آن 4 هزار نفر، يك ربع ساعت ما را تشويق ميكردند. منبع : همشهري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3164]
صفحات پیشنهادی
پروژه شبیهسازی گاو «9 من شیر» متوقف شد
عکس و گفتگوخواندنی باسالار عقيلي و همسرش · راه و رسم زندگي بدون يارانه · سیمین بهبهانی : نیمای غزلسرایی · پك والپيپر جديد موبايلiPhone wallpaper ...
عکس و گفتگوخواندنی باسالار عقيلي و همسرش · راه و رسم زندگي بدون يارانه · سیمین بهبهانی : نیمای غزلسرایی · پك والپيپر جديد موبايلiPhone wallpaper ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها