محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827693298
حادثه ترور آيت اله دستغيب و حوادث انقلاب در شيراز رمان شدبررسي پرونده ي 312 اكبر صحرايي در فرهنگسراي كتاب شيراز
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: حادثه ترور آيت اله دستغيب و حوادث انقلاب در شيراز رمان شدبررسي پرونده ي 312 اكبر صحرايي در فرهنگسراي كتاب شيراز
خبرگزاري دانشجويان ايران - فارسدومين نشست نقد كتاب افسانه با حضور منتقدان و نويسندگان شيرازي در فرهنگسراي كتاب شيراز برگزار شد. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران ،اين نشست كه به بررسي مجموعه آثار اكبر صحرايي در حوزه بزرگسال اختصاص داشت با حضور حميداكبرپور نويسنده و ساناز مجرد دكتراي زبان و ادبيات فارسي به عنوان منتقد برگزار شد. بنا بر اين گزارش در ابتدا ساناز مجرد، در مورد رمان پرونده ي 312 صحبت كرد. وي داستان را دو بخشي دانست و توضيح داد: بخش اول رمان به حادثه ترور آيت اله دستغيب و حوادث انقلاب تا 22 بهمن و هر آنچه در شيراز رخ داده از ديدگاه نادر به عنوان پاسداري محافظ آيت اله دستغيب اختصاص دارد. بخش دوم به زندگي نادر از مهر 55 تا آذر 56 و موقعيت او به عنوان يك نظامي فعال در ساواك كه جاسوس نفوذي در بيت آيت اله دستغيب است مي پردازد. وي در ادامه با اشاره به قالب هاي متنوع روايت داستان افزود: هر قالبي آن گاه درخشان مي شود كه در رساندن موضوع داستان و تبيين جوانب آن با موضوع هم خواني داشته باشد قالب روايت رمان 312 گزارش است. اين شيوه به سبب آن كه نويسنده قصد بازسازي صحنه به صحنه بخش هايي از تاريخ را دارد بسيار مفيد است. درج نام روز و ساعت براي خواننده نوعي اطمينان توهمي كه آنچه مي خواند حقيقت است و توسط شخصي كه در صحنه حاضر بوده نوشته شده است. داستان از تاريخ 23 آذر 60 يعني سه روز پس از شهادت آيت اله دستغيب آغاز مي شود. خواننده اگر به احتمال قوي از تاريخ به محتواي فصل اول پي نبرد با قرارگرفتن در جريان خواب نادر و توصيف صحنه ها در مي يابد كه رماني كه پيش رو دارد قراراست چگونه محتوايي داشته باشد. مجرد در ادامه با طرح پرسشي با اين مضمون كه آيا اين يك پيش داوري زود هنگام درباره موضوع رمان نيست؟ ادامه داد: به قطع اين درآمدي است براي مطرح كردن محور اصلي رمان . محور البته دريافت اين كه موضوع حقيقي داستان چيست به سبب دو پاره بودن تنه رمان اندكي به تعويق مي افتد . اين تعليقي است كه نويسنده تعمداً در پردازش داستان ايجاد نكرده است. ساختماني ذهني كه نويسنده از شخصيت نادر به دست مي دهد با شروع دفتر دوم درهم مي شكند، خواننده ناگهان با جنبه ي جديدي از وجود شخصيت آشنا مي شود.دفتر دوم از صفحه 83 كتاب آغاز مي شود ، خواننده شگفت زده مي داند كه اين زندگي نادرست است ولي قطعه گم شده محور اصلي در فصل 6 از دفتر دوم خود را نشان مي دهد. خواننده با چينش اطلاعات ذهني خود در حقيقت با فلاش بكي به داده هايي كه در دفتر اول در مورد شخصيت به دست آورده به فرمولي فرضي دست مي يابد كه از پاسخ به صورت مساله رسيده است بنابراين ارتباط شخصيت نادر به عنوان پاسداري محافظ با شخصيت او به عنوان يك نظامي شاهنشاهي فعال در ساواك با اين ترديد شخصيت بر ملا ميشود. مجرد رمان پرونده 312 را شخصيت محور دانست و توضيح داد: در اينجا خواننده در مي يابد كه محور اصلي داستان در حقيقت بر موضوع تغيير وضعيت شخصيت بر اساس شرايط حاكم مواجه است. گرفتاري شخصيت بين دو ديدگاه، خود شخصيت نادر كه در دفتر دوم با نام مستعار اتابكي شناخته مي شود در فصل 7 از دفتر دوم بار ديگر بر اين مساله تاكيد مي كند و در واگويه اي دروني مي گويد شناختم از دستغيب چيزي بوده كه از زبون آقاجان و مردم كوچه بازار شنيدم الان فرصتي پيدا كردم تا نظر مخالفش را هم بخونم. تنها كسي هم كه دسترسي دارم به دو تا ديدگاه... خواننده از اين لحظه مي داند كه تكليفش با شخصيت و داستان چيست. اين منتقد روشن شدن ساختار داستان را دليلي براي انصراف خواننده عادي از ادامه دادن داستان دانست و گفت: با توجه به اين كه خواننده نتيجه اين كشمكش را مي داندو اطلاع دارد كه شخصيت به كدام سمت سوق پيدا مي كند مي تواند حدس بزند كه روند داستان به چه شكل پيش ميرود. با اين كه خواننده تا پايان خلاف آنچه مي انديشيده و از روند داستان انتظار داشته نمي بيند ولي چند نكته در پردازش اثر نبايد از ديدگاه مخفي بماند شخصيت نادر (اتابكي) شخصيتي ساده نيست كه بتوان به راحتي تغييرات او را پذيرفت . نادر فردي است كه در خانواده اي مذهبي رشد يافته بنابراين ضمن فصل 3 از دفتر دوم و در مرور پرونده نادر خواننده در مي يابد كه پيش زمينه گرايش هاي مذهبي در دورن شخصيت وجود دارد با اين حا ل در همين فصل به دو خصوصيت ديگر شخصيت نيز اشاره مي شود دكتر قاسمي ضمن بازرسي پرونده نادر و پس از اين كه به او مي فهماند كه كاملا مطلع است كه پدر او مويد دستغيب است به او مي گويد: «البته اگر باهوش و زرنگ باشي كه هستي »خواننده هيچ گاه تعجب نمي كند زيرا از واگويه هاي دروني نادر با خود پي برده است كه شخصيت هم باهوش و زرنگ و هم به شدت در فكر آينده اي درخشان است.از سوي ديگر خواننده بلافاصله در چند فصل بعد به خصوصيت ديگري از شخصيت پي مي برد. شخصيت دچار نوعي شك و ترديد است و همواره با اين شك و ترديد دست به گريبان. مجرد با ذكر اين سوال كه به راستي ترديد شخصيت به چه چيزي معطوف است؟ با اشاره به متن داستان اينچنين توضيح داد: از شش موردي كه شخصيت به طور مستقيم از شك دو دلي خود سخن مي گويد در پنج مورد شك او به انتخاب بين اعتقاد مذهبي يا تعهد به وظيفه برمي گردد ولي اين شك بالاخره در لحظه آخر به سمت گرايش به يكي از دو كفه از بين مي رود و در اين ميان هوش شخصيت كه به شكلي ممتاز در عبارت پردازي روايت از آن استفاده شده به كمك او مي شتابد. شخصيت در حالت كلافگي در مي يابد كه نيروهاي نظامي دست از مبارزه با مردم كشيده اند. دكتر قاسمي معتقد است كه وضعيت مانند دوره مصدق است ولي شخصيت در كشمكشي دروني و دور انديشه با خود چنين مي گويد: ( ... ئي و سط كي ام ؟ نقشم توي انقلاب، بلوا و آشوب! وظيفم چيه؟ ميهن پرستي ، شاه دوستي ... تا كي مي شه ئي جور زندگي كرد؟ مردم همين يكي دو سال پيش ساعتا دو طرف خيابان ها انتظامي كشيدن تا لحظه اي شاه رو ببنين حالا پيرو جوون مرگش رو امي خوان ....! شخصيت در تجزيه و تحليل رفتار متناقض مردم و تكيه بر بعد زماني كوتاه با عبارت يكي دو سال پيش در مي بايد كه وضعيت غير عادي است پس عجيب نيست اگر راوي سوم شخص درتوصيف وضعيت نادر بگويد هوش و فكرش وادارش كرد پيش بيني آينده كند. شخصيت پيش بيني كننده اصولا شخصيت پيچيده اي است و نمي توان از آن به سادگي گذشت .اكنون بازگرديم به اين مطلب كه چگونه خواننده اين تغيير را با كمال ميل مي پذيرد؟ شخصيت داستان با پيشينه مذهبي اي كه دارد كاملا آمادگي بريدن از هر آنچه پس از آن در اثر تلقين و آموزش فرا گرفته است دارد. چرخش او يك تغيير وضعيت كاملا طبيعي است. او به اصل خود رجوع مي كند و به دامن همان چيزي باز مي گردد كه تحت آموزش هاي ساواك بايد آن را كنترل مي كرد. اكنون مي توان وضعيت شخصيت را به گونه اي ديگر مورد بررسي قرار داد شخصيت نادر با دو جنبه قابل شناخت است 1-از لحاظ وضعيت اجتماعي 2-از لحاظ ديدگاه شخصي نسبت به وضعيت خود . قدر مسلم آن است كه ديدگاه شخصي نادر نسبت به وضعيت دلخواهش به وضوح در دفتر دوم براي خواننده افشا شده است اما از لحاظ وضعيت اجتماعي نادر در موقعيتي كاملا متفاوت و خلاف با وضعيت اوليه اش قرار مي گيرد . به اعتقاد من نويسنده در دفتر اول در دو جايگاه كليد كشف شخصيت پيچيده نادر را به دست خواننده ميد هد نخست در فصل 12 از دفتر اول كه به تاريخ 16 مهر 58 آغاز شده و نادر شخصيت غلامي كه را از اتهام ساواكي بودن تبرئه مي كند در حالي كه اين دروغ است و نادر كاملا او را مي شناسد و از او به شدت متنفر است. دوم در فصل 13 دفتر اول به تاريخ 22 بهمن 57 كه نادر بي تابانه در سقوط ساختمان ساواك به دنبال پرونده 312 مي گردد، پرونده اي كه در دفتر دوم خواننده در مي يابد كه اطلاعاتي به دست خط نادر در آن موجود است. اين دو كليد خواننده را به تامل بر مي انگيزد به راستي نادر چرا هويت اصلي غلامي را آشكار نمي كند و پرونده 312 به چه درد او مي خورد؟ آيا آشكار شدن اين دو مورد تا حدودي به گذشته خود شخصيت و آن چه در اكنون خود پنهان داشته باز نمي گردد؟ واگر خواننده احساس مي كند كه شخصت ثانوي نادر بيشتر به دل مي نشيند و حركات او به صداقت و راستي نزديك است راهي به گزاف نرفته است چرا كه نادر در وضعيت دوم خود دقيقا مطابق با اصل وجودي خود عمل مي كند . وي در نهايت شخصيت پردازي در رمان پرونده 312 را بي نقص توصيف كرد و ادامه داد: نويسنده فرصت هايي در متن ايجاد كرده تا خواننده مطابق با ميل خود و نوع ديدگاهش به برداشت معني دست يابد . مجرد سپس به ايرادات پرونده 312 پرداخت و توضيح داد: نحوه چينش بخش ها در هر دو دفتر به گونه قابل ملاحظه اي منطقي است با اين حال در بين تمام بخش ها بخش پنج و شش از دفتر اول زايد مي نمايد هر چند هر دو بخش پرداختي قوي و زيبا دارد در اين دو بخش راوي اول شخص ناگهان تغيير مي كند و واگويه ها و حالات دختر جواني كه به قصد ترور آيت اله دستغيب در كوچه پس كوچه ها انتظار است ترسيم شده است. صحنه پردازي ها بي نقص است ولي به واقع جايي در محور داستان كه بر تحول شخصيت نادر متمركز است ندارد. از ديگر ايراد هاي وارد تغيير مداوم زاويه ديد از اول شخص به سوم شخص و گمراه كردن خواننده است. مجرد در نهايت رمان 312 را داستاني ساختمند دانست كه كمتر خطاي پردازشي داشته است و نويد داد كه در آينده نويسنده اي قوي از شيراز به جامعه ادبي معرفي شود. در ادامه حميد اكبرپور به نقد و بررسي مجموعه داستان هاي كوتاه اكبر صحرايي پرداخت و گفت:آثار اكبر صحرايي رابه طور كلي مي توان درسه بخش داستان كوتاه، رمان جنگ براي نوجوانان و رمان بزرگسالان بررسي كرد. در بخش داستان كوتاه اكبر صحرايي با تكيه بر تجربه ي شخصي اش در سال هاي جنگ هشت ساله و بهره گيري از تاريخ شفاهي جنگ (اعم از خاطرات مكتوب و شفاهي) با نگاهي واقع گرايانه مي كوشد خود را از دايره ديدگاه دولتي به مقوله جنگ ، بيرون بكشد و فارغ از تقدس هاي بي دليل به كليت آن ، خوب و بد جنگ را به رخ خواننده بكشد تا خود زيبايي ها، حماسه ها ، شكست ها و تحقيرها را به قضاوت بنشيند. نكته اي كه شايد عامل اصلي اقبال مخاطب عام براي مجموعه آثار او باشد. وي در ادامه به زمينه حضور صحرايي در جامعه ادبي اشاره كرد و افزود: اكبر صحرايي با مجموعه هاي داستان كوتاه كانال مهتاب (1378) و هزارونه (1379) خود را به جامعه ادبي كشور معرفي كرد. دو مجموعه داستاني كه از لحاظ عناصر داستاني، مضمون، نوع روايت و نگاه نويسنده به مقوله جنگ، بسيار به هم نزديكند و به نوعي در ادامه يكديگر .داستانهاي اين دو مجموعه معمولا با راوي اول شخص و توصيفات بعضا طولاني و مخل داستان روايت مي شوند، خاطره اي مستند از يك شهيد و يا رزمنده را بيان مي كنند و فاقد نگاه و ايده ي تازه اي در مقوله جنگ هستند. نويسنده به عنوان يك شخص مستقل حضور چنداني در داستان ها ندارد و حضور او تنها در زمان انتخاب خاطره، ملموس و تاثير گذار است. به تعبير ديگر، استناد ماجراها، دست و پاي تخيل نويسنده را بسته است و داستانها به شرح دلاوري ها، جانبازي ها و گاهي حتا در حد گزارشي از شهادت رزمنده اي تنزل مي يابند. متني براي آموزش داستان نويسي وي در ادامه تكامل اكبر صحرايي در داستان نويسي را مورد توجه قرار داد و تصريح كرد: بعد از چاپ اين دو مجموعه، خود نويسنده نيزدر عمل به اين اشكالات اساسي پي مي برد و در اقدامي جالب به رفع آن مي كوشد. او داستان هايي كه قابليت بهتر شدن را دارند، جراحي مي كند و با تغييرات و ويرايش اساسي، بلافاصله در مجموعه هاي بعدي به چاپ مي رساند. مثال روشن اين نكته داستان (سيگار دامادي) است. اين داستان نخستين بار در كتاب كانال مهتاب به چاپ رسيد. داستان با توصيفات طولاني از زمين و آسمان دشت عباس آغاز مي شود و پس از دو صفحه توصيف مخل، ماجراي اصلي مطرح مي شود. همين داستان در خمپاره خواب آلود هم به چاپ رسيده با اين تغييرات كه دو صفحه ابتدايي داستان به طور كلي حذف شده است. شخصيت هاي اضافي از داستان رفته اند. داستان در نقطه اوج و به تعبيري به هم خوردگي تعادل، آغاز مي شود. بار طنز بيشتر مي شود و در نهايت داستاني شسته رفته با پرهيز از شعار زدگي به مخاطب ارايه مي شود. اكبرپور سپس به نمونه هايي از آثار صحرايي اشاره كرد و گفت: اين شيوه را اكبر صحرايي درباره مجموعه هاي بعدي نيزا جرا كرده است و داستان هايي نظير (خيابان پير)، (آنا هنوز هم مي خندد) ، (نامه هاي صليب سرخ) ، (غريبه) ، (تاريخ) ، (صندوق پستي 1818)، (مي شماريم تا يازده)، ( كاش پرسيده بودم) و .... را در دو كتاب با دو نوع پرداخت متفاوت ارايه كرده است كه به نظر براي علاقمندان نوپاي داستان كوتاه مي تواند نوعي آموزش عملي داستان نويسي باشد. در واقع راوي حماسه هاي واقعي جنگ در مجموعه هاي اول و دوم، رفته رفته به نويسنده اي تحليل گر و جامع نگر تبديل مي شود. نويسنده اي كه نمي خواهد صرفا گزارشگر زيبايي ها جنگ باشد. او آگاهانه نگاه دور بينش را از جبهه ي خودي به جبهه ي دشمن مي اندازد و با نگاهي منطقي و انساني آدم هاي دو طرف خاگريز را به تحليل مي نشيند نوعي همذات پنداري و همدردي با آنها را به مخاطب منتقل مي كند. نويسنده رمان شكارچي پرندگان همچنين وجود رگه هاي طنز در آثار صحرايي و استفاده هوشمندانه او از اين ويژگي ها را از نقاط قوت كار وي دانست و افزود: يكي از شاخص هايي كه در مجموعه داستانهاي كوتاه اكبر صحرايي حايز اهميت است، مقوله طنز است . از همان نخستين داستان از نخستين مجموعه ايشان (كانال مهتاب ) رگه هايي از طنز، مخاطب گريز پاي آثار جنگ كه سابقه اي كليشه اي از اين دست آثار دارد، به خود جلب مي كند. طنزهاي اكبر صحرايي در ابتدا بيشتر كلامي ست اما همين مختصر هم از يك طرف به آشنازدايي ذهن مخاطب كمك مي كند و از طرف ديگر استعداد ذاتي نويسنده را در اين زمينه ي سخت و دشوار، آشكار مي كند.همين رگه هاي طنز كلامي در آثار اخير صحرايي و به ويژه در كتاب (آنا هنوز هم مي خندد) به تكامل مي رسد و موقعيت هاي طنز كم نظيري را در فضاي جنگ ترسيم مي كند. فضايي كه شايد خيلي ها هنوز نمي خواهند ذره اي از تقدس آن كم شود. اكبرپور يكي ديگر از شاخصه هاي آثار صحرايي را شكار لحظه ها و سوژه هاي بكردانست و توضيح داد: نگاه اكبر صحرايي از هر چيز كوچكي يك داستان بيرون مي كشد. گاهي يك ديالوگ و حتا يك نگاه مثلاً داستان يك تكه بلور از كتاب كانال مهتاب مي تواند يك داستان باشد. نمونه هاي اين موقعيت هاي بكر و نادر در مجموعه آثار او كم نيستند كه در اين مجال مختصر مي توان به داستان هاي (بچرخ تا بچرخم) ،(كارت شناسايي) ، (غريبه اي با لباس غواصي ) ، (ناشناس) ، (رو به ميهن) ، ( حمام) ، (نرگس خواهرم) ، (كي انتقام بگيرم) ، (آبگوشت كبوتر پاپر) همگي از كتاب (آنا ...) و .... اشاره كرد. اكبرپور در پايان گفت: اگر بخواهيم شيوه نويسندگي اكبر صحرايي در داستان كوتاه را با نمونه هاي خارجي آن بسنجيم ، نگاه او به داستان كوتاه، نزديك به دو نويسنده بزرگ در گذشته آنتوان چخوف و ارنست همينگوي است . همان طور كه مي دانيم داستانهاي چخوف بر اساس تجربه و عينيت بنا شده و برش كوتاهي از زندگي با كمترين پيچيدگي در پيرنگ است. او واقعه ي كوچك مجزايي را انتخاب و با رنگ آميزي پر احساس، ارزش و اهميت آن را آشكار مي كرد، در حالي كه به شدت در ايجاد و اختصار كلام مي كوشيد و داستان را بازوايد و جزييات بي ربط پر نمي كرد.از سوي ديگر هم همينگوي با تكيه بر ديالوگ هاي فشرده، كوتاه و موثر آن هم بر گرفته از تكيه كلام ها و اصطلاحات روزمره، شخصيت هاي باور پذيري را مي سازد و با نثري ساده وبا جملاتي كوتاه و رسا، بدون هيچ گونه پيچيدگي و ابهام داستان را پيش مي برد . اكبرپور در انتها از وجود چنين نشست هايي براي پربار شدن آثار نويسندگان شيرازي تشكر كرد. لازم به ذكر است اين نشست به همت سرويس فرهنگي روزنامه افسانه و فرهنگسراي كتاب شيراز برگزار شد.انتهاي پيام
سه شنبه 5 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 299]
-
گوناگون
پربازدیدترینها