واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: ؛در امتداد تاريكي
؛بدبيني!
؛«سعيد»، پسر يكي از اقوام دور پدري ام بود و من چند بار او را در مراسم خانوادگي مان ديده بودم. حدود ٨ ماه قبل، يك روز مادرش سرزده به منزل ما آمد و اجازه خواست تا براي پسرش به خواستگاري ام بيايند. دو شب بعد سعيد به همراه خانواده اش به خانه ما آمدند و تعارفات هميشگي كه تعريف و تمجيد از يكديگر بود، شروع شد. بالاخره پس از كلي صحبت كه از هر دري به ميان آمد پدر او گفت اجازه بدهيد عروس و داماد هم چند دقيقه اي با هم صحبت كنند! همگي با صداي بلند خنديدند و ما براي گفت و گو به داخل اتاقي رفتيم. لحظه اي كه من با سعيد رو به رو شدم او فقط گفت: دوستت دارم و مي خواهم با تو ازدواج كنم. سعيد در ادامه از من خواست كه صحبت كنم و هر شرطي كه دلم مي خواهد بگذارم. راستش را بخواهيد چون اين پسر جوان هيچ برنامه مشخصي براي آينده و انتخاب همسرش نداشت از او خوشم نيامده بود ولي مي ترسيدم موضوع را با پدر و مادرم مطرح كنم. آن شب وقتي آن ها رفتند مادرم با نشان دادن هداياي مادر سعيد گفت: ببين، هنوز هيچي نشده چه قدر عزت و احترام به سرمان مي گذارند! حالا مگر ما كي هستيم و چه كاره ايم؟ پدرم نيز با تاييد حرف هاي مادر، خيلي جدي ادامه داد: واقعا من كه از برادران و خواهران خودم هم اين قدر معرفت و احترام نديده ام. تازه اگر اين وصلت سربگيرد همه آشنايان از حسودي چشم شان درمي آيد! در اين لحظه پدرم با گوشه چشم، نگاهي به من كرد و گفت: از كوري چشم همه حسودها هم كه شده دخترم را عروس مي كنم. در اين وضعيت هيچ نظري نتوانستم بدهم و تا چشم باز كردم ديدم سر خانه و زندگي خودم هستم و زن سعيد شده ام! ٨ ماه از زندگي مشترك ما گذشت اما در اين مدت من به جز بدبيني، شك و بدخلقي چيز ديگري از شوهرم نديده ام. سعيد خيلي بد دل است و مي گويد حق نداري پا از خانه بيرون بگذاري. يك بار بدون اجازه او به خانه پدرم رفتم تا سري به آن ها بزنم ولي نمي دانم از كجا متوجه شد و از همان روز در را به رويم قفل مي كند و به سر كار مي رود. براي گلايه به مادر شوهرم زنگ زدم و از او خواستم پسرش را نصيحت كند اما مادر سعيد حرفم را قطع كرد و گفت: مرد اگر اشتباهي از همسرش نبيند بي خود و بي جهت به او شك نمي كند. مانده ام چه كار كنم به همين خاطر به دايره اجتماعي كلانتري آبكوه مشهد آمده ام تا براي رفع مشكل راهنمايي بگيرم. در اين زمينه «نجفي» كارشناس مشاوره كلانتري معتقد است زنان و شوهران بايد عميق ترين احساسات، آرزوها، خواسته ها و نگراني ها و شادي هاي خود را عميقا با هم مطرح كنند. در زندگي زناشويي، اصل كلي اين است كه زن يا مرد بايد به نيازمندي هاي همسرش توجه داشته باشد و آن ها را ناديده نگيرد و نكته مهم اين است كه در اين ميان تامين نيازهاي روحي و عاطفي، حساس تر از نيازهاي جسماني و مادي است چون غفلت از نيازهاي روحي و رواني غير قابل جبران و مشكل ساز است. وي تاكيد مي كند كه اعتماد، تفاهم، همدردي، انس و محبت و صفا و صميميت از اركان اساسي زندگي زوجين است كه بايد هميشه مدنظر باشد.
دوشنبه 4 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]