تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):خوبى و بدى در روز جمعه چند برابر (حساب) مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829155602




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اکثرا اسیر ذهن‌گرایی هستیم / رسانه «حکیم» جامعه است


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تلویزیون  - مردم در مورد شخصیت ملک منصور در مجموعه «در مسیر زاینده‌رود» قضاوت کردند، چرا که اکثر ما اسیر یک ذهن‌گرایی هستیم، آن هم ذهنیتی که نه به واقیعت نزدیک می‌شود نه حقیقت مطلب را در خودش دارد. بهناز شیربانی: با فاصله‌گرفتن از فضای ماه مبارک و مجموعه‌های تلویزیونی این ایام، قطعا منصفانه‌تر می‌توان درباره کلیت کارها و یا نقاط قوت یا ضعف آنها حرف زد. شاید به جرئت بتوان گفت «در مسیر زاینده‌رود» پر حاشیه‌ترین مجموعه ماه رمضان نقاط قوت بسیاری داشت که یکی از آنها بازی خوب بازیگرانش بود که به تاکید حسن فتحی کارگردان این مجموعه تلویزیونی هجرت از تئاتر به قاب تصویری سینما و تلویزیون در این دیده شدن‌ها تاثیر بسزا داشته است. شخصیت ملک منصور مسیب با بازی درخشان حسین محجوب یکی از فاکتورهای باورپذیری و دیده‌ شدن این نقش در مجموعه مناسبتی شبکه اول سیما بود؛ شخصیتی که بیشترین تاثیرگذاری را در روند حرکت سایر شخصیت‌های قصه داشت و طبعا قرارگرفتن در نقشی که بازخوردهای متفاوتی از مخاطبانش را داشته برای بازیگرش در نوع خود جذابیت‌های خاص خودش را دارد. محجوب طی این سال‌ها با انتخاب‌هایش نشان داده در بازیگری به مسئله‌ای فراتر از دیده شدن اندیشیده و این ذهنیت با رفتار و خلق و خوی او عجین شده است. با حسین محجوب در کافه خبر به گفت‌وگو نشستیم تا از همین منظر آخرین ایفای نقش او و فضای فرهنگی هنری کشور را بررسی کنیم. از انتقاد اهالی اصفهان شروع کنیم. آیا در این مدت انتقادی به نوع و شیوه بیان شما در استفاده از لهجه اصفهانی مطرح شده است؟ همانطور که می‌دانید متاسفانه فرصت گروه ما برای آماده سازی مقدماتی که لهجه هم جزء آنها بود، آنقدر کم بود که فرصت زیادی برای تمرین لهجه نداشتیم، اما در این مدت هم کم نبودند اصفهانی‌هایی که فکر می‌کردند من همشهری آنها هستم و خوشبختانه تا به حال در مورد لهجه خودم در کار انتقاد زیادی نشنیدم، گرچه من به کار تیمی معتقدم و نباید به کار خودم بسنده کنم. فکر می‌کنم گروه هم نهایت تلاش خود را برای خوب درآوردن لهجه‌ها داشت، اما چیزی که در مورد لهجه می‌توانم بگویم این است که در نظر‌سنجی‌هایی که شبکه یک انجام می‌داد یکی از شهروندان اصفهان به نکته خوبی اشاره کرد و گفت ما به یکباره خودمان را در تلویزیون دیدیم و نتوانستیم این موضوع را هضم کنیم... ببینید در تمام شهرهای ایران فیلم تهیه شده مثلا در شمال کشور، در جنوب کشور و... آیا حقیقتا نوع لهجه‌ها در این مجموعه‌ها به درستی بیان شده است؟ به نظر من قومی برخورد کردن با این موضوع ناخوشایندی‌هایی ایجاد می‌کند. من اینجا لازم می‌دانم که به مطلب خانم چیستا یثربی اشاره کنم که به نظرم خیلی خوب به موضع اشاره کرده بود. ایشان در جایی نوشته بودند تعداد زیادی فیلم در آمریکا ساخته می‌شود و تعداد بازیگران آمریکای لاتین در سینمای امریکا بسیار زیاد است. آیا باید آمریکایی‌ها اعتراض کنند به اینکه بازیگرهای آمریکای لاتین نمی‌توانند با لهجه آمریکایی اصیل صحبت کنند؟ این مسائل برای آنها حل شده و من تصور می‌کنم ما هم باید از این قضایا عبور کنیم. آیا این اتفاق با «در مسیر زاینده‌رود» افتاد؟به نظرم به نوعی یک آغار خوب بود؛ این اتفاق باید به طور حتم می‌افتاد تا ظرفیت خودمان را بشناسیم. نقاط قوت من در ضعف‌هایم است، اما کسی این را باور ندارد. این وسیله سمعی بصری می‌تواند من و مردم مرا ارتقا بدهد، من یک ویژگی آرمان‌گرایانه دارم و دلم می‌خواهد همه مردم را در عظمت ببینم. این آموزه پیامبر(ص) ما هم هست. این مجموعه هم حرف اصلی‌اش نباید قربانی لهجه جغرافیایی‌اش شود. انتخاب من در مورد «در مسیر زاینده‌رود» به همین سادگی نبود. من دیدم این کار فی نفسه ارزشمند است. حالا با بیان و لهجه اصفهانی... برای رسیدن به آن نگاه آرمانی، این مرزها باید شکسته شود.تا چه حد سرعت و شتاب‌زدگی که در ساخت این سریال اعمال شد، در کیفیت بازی شما به عنوان بازیگر این مجموعه تاثیرگذار بود؟ طبعا این اتفاق ناخوشایند بود نه تنها برای من بلکه برای حسن فتحی هم همینطور بود. به نظرم «در مسیر زاینده‌رود» می‌توانست کاری غیر مناسبتی باشد و در عوض مجال و فرصت بیشتری برایش در نظر گرفته شود تا ارزش مطلبی که قرار بود بیان شود، برجسته‌تر شود. تلقی من از این سریال این است که می‌توانست بهتر از چیزی باشد که ارائه شد. به هر حال موضوع بسیار مهمی مطرح شد و می‌توانست نتایج مطلوب‌تری حاصل شود که همین شتاب‌زدگی‌ها نگذاشت. به گفته حسن فتحی حتی این سرعت باعث شده بود تا فیلمنامه کامل در اختیار شما نباشد. همین موضوع کار شما را سخت‌تر نمی‌کرد؟اگر کمال‌گرایانه به قضیه نگاه کنیم به این نکته می‌رسیم که وقتی نویسنده سریال رنجیده خاطر می‌شود، یعنی اینکه کارش آن طور که باید بروز پیدا نکرده است در مورد همه ما همینطور است. «در مسیر زاینده‌رود» این بضاعت را داشت و در اندیشه نویسنده بود که بسیار بهتر از چیزی که اجرا شد، دیده شود، اما متاسفانه فرصتش نبود. در مورد شخصیت ملک منصور گویا فضا به گونه‌ای بود که مخاطب گاهی دچار سردر گمی می‌شد. حتی به درستی نمی‌توانستیم حدس بزنیم که این شخصیت مثبت است یا منفی. خود شما نظرتان درباره این شخصیت چیست؟ اگر مجال و فرصت بیشتری برای ساخت این فیلم بود غیر قابل حدس و غیر قابل پیش‌بینی بودن این آدم بهتر از چیزی می‌شد که دیدید. استنباط من در مورد نقشم این است که آدم‌ها به چالش کشیده می‌شوند و قضاوت می‌کنند و بعد گاهی متوجه می‌شوند که قضاوت‌هایشان نا صحیح بوده است.اساسا باورم این است که اکثریت ما آدم‌ها دچار یک ذهنیت هستیم. ذهنیتی که نه به واقیعت نزدیک می‌شود نه حقیقت مطلب را در خودش دارد. بستر مطرح شدن این موضوع در این کار مهیا بود و جا داشت که گسترده بودن موضوع و چند وجهی بودن این فرد هویدا شود. در این کار آدم‌ها سیاه و سفید مطلق نیستند. این بدعت خوبی است برای اکثر فیلمنامه‌نویسان ما که حقیقتا وجوه مختلف آدمی را ببینند. طبعا هر فردی که می‌خواهد دست به اقدامی بزند با چالش‌هایی روبرو است و نقش من در این سریال هم به نوعی بازخوردی از قرار گرفتن یک فرد در شرایط غیر معمول بود. شرایطی که بستری برای «قضاوت» ایجاد می‌کرد. آیا برای نقش «ملک منصور» ما به‌ازایی را تعریف کرده بودید یا خیر؟ برای رسیدن به این نقش ذره‌ذره پیش رفتم. در ابتدا برخورد با آدم‌ها و پیرمردهای اصفهان، شاید یکی از وظایف ما به عنوان بازیگر این است که آدم‌ها را بهتر ببینیم و کنکاش کنیم و پی به درونیاتشان ببریم. در گریم ترجیح دادم که شبیه سایر نقش‌هایم نباشم.در ابتدا ویژگی‌های فیزیکی برای این فرد در نظر گرفته شده بود که کمی اغراق‌آمیز بود مثل فرم بینی او. طی صحبتی که با آقای ملکان (طراح گریم) داشتیم این فاکتور‌ها اصلاح شد و به فرم معقول‌تری از گریم رسیدیم. سهم بیشتر ویژگی‌های این شخصیت را از دیده‌هایم الهام گرفتم. به زعم من ملک منصور آدمی است با ویژگی‌های غریزی که در زندگی انگار تابع هستی پیش می‌رود شاید برای همین است که برای انسان امروز ناشناخته است و یا به نوعی از دنیا تبعیت نمی‌کند. آیا چنین شخصیتی برای مردم اصفهان نوعی بالندگی محسوب نمی‌شود؟ من سال‌ها پیش تصور دیگری در مورد مردم اصفهان داشتم، اما رفته‌رفته متوجه شدم چه زلالی پشت بیان این مردم است. این بیان ویژگی دارد که آدم را طلبکار می‌کند و از طرفی آدم‌ها زیاد رنجیده خاطر نمی‌شوند، اصفهانی‌ها به راحتی حرفشان را بیان می‌کنند با اینکه ممکن است ناخوشایندی در حرف باشد. در این مدت گاه پیش می‌آمد بین مردم اصفهان می‌رفتم و با ایشان اصفهانی برخورد می‌کردم و می‌دیدم چقدر راحت مرا می‌پذیرند. معتقدم انتخاب این لهجه برای پیش‌برد شخصیت ملک ‌منصور بسیار کارآمد بود. به نوعی می‌خواهید بگویید تعریف‌های کلیشه‌ای برای شخصیت‌ها در این مجموعه شکسته شد...بله. تصور می‌کنم تعریف ما از نقش‌های مثبت و منفی خیلی درست نیست. شخصیت مثبت در فیلم‌های ما باید در وهله اول فاکتورهای فیزیکی داشته باشد که این ویژگی‌ها در بسیاری از اوقات درست نیست چون واقیعت ندارد. آدم‌های خوب محاسن دارند و سیگار نمی‌کشند و... استنباطی که در رابطه با همین نقش داشتم، برای یک تعداد از آدم‌ها ناخوشایند بود، چراکه مردم در مورد این شخص قضاوت کردند. برای همین است که می‌گویم پیش آمدن این موضوعات خوب بود تا بفهمیم اکثر ما اسیر یک ذهن‌گرایی هستیم و نمی‌توانیم دست به اقدامات بزرگ‌تر بزنیم. «در مسیر زاینده‌رود» توانست این نگاه را کمی تغییر دهد مضاف بر اینکه اگر زمان ما بیشتر بود می‌توانستیم به درون مردم رسوخ کنیم. آیا می‌توان گفت به نوعی شخصیت ملک منصور ادامه نقش شما در مجموعه «صاحبدلان» است؟ بله اما نقشم در مجموعه «در مسیر زاینده‌رود» از زاویه نگاه دیگری است. وجوهات بیانی نقشم در «صاحبدلان» لایه‌هاش کمتر بود و بیشتر در سطح و ظاهر او را رصد می‌کردیم و در «در مسیر زاینده رود» خیلی عمیق‌تر و پیچیده‌تر بود. ملک منصور آدمی بری از اشکال نیست، اما پیامد و سرانجامی که برای او تدارک دیده شد بیشتر با ویژگی‌های اصفهانی او توام بود، یعنی در نهایت یک فرجام نیک برای او در نظر گرفته شد. شما بارها به سرعت ساخت «در مسیرزاینده‌رود» اشاره کردید، ارزیابی شما ازعملکرد سیما در به وجود آمدن چنین شرایطی برای عوامل تولید یک مجموعه مناسبتی چیست؟این مطلب را باید از جای اساسی‌تری نگاه کرد، یعنی مدیریت در سطوح بالاتر از مدیران یک شبکه و... چرا که قضیه منحصرا به تلویزیون بر نمی‌گردد که در دقیقه نود کارها را تدارک ببینند. دهه 70 زمانی بود که من در تلویزیون کار می‌کردم و از نزدیک شاهد این قضیه بودم که متاسفانه سیستم مدیریت کاملا دوره‌ای بود؛ یعنی امروز مدیری می‌آمد و معتقد بود همه فعالیت‌های مدیر قبلی را باید کنار گذاشت و همه کارها دوباره از «او» شروع شود و باز چند ماه بعد مدیر جدید همین سیاست را اعمال می‌کرد. حقیقتا چرا باید اینطور باشد؟ همواره بابت آدم‌ها و مدیریت‌شان، هزینه می‌شود که ثمره بدهند نه اینکه مدام در حال تغییر و ساختن بنا از ابتدا باشند. بحث اصلی اینجا است که تلویزیون با علم به مناسبتی‌سازی مجموعه‌هایش باز هم دچار سردرگمی و شتاب‌زدگی در سفارش فیلم و سریال می‌شود.آنها استدلال خودشان را دارند و کاملا متوجه عملکرد خودشان هستند. ترجیح می‌دهم بیشتر درمورد به این موضوع صحبت نکنیم، اما حداقل در مورد مجموعه‌های مناسبتی به این فکر می‌کنم که اگر اجازه بدهند کارها با روند متعادل‌تری ساخته شود، کیفیت کار به گونه‌ای خواهد شد که حداقل می‌توانیم آن را به چند کشور بفروشیم. ضمن اینکه منفعت مادی دارد، فرهنگی از این کشور به جای دیگری می‌رود. معتقدم همه چیز منحصر به کار 30 قسمتی ماه رمضان نیست. اگر مبنا را بر ارزش بگذاریم که باید ارزش‌های هر چیز به درستی بیان شود چنین اتفاق‌هایی نمی‌افتد، ما حتی می‌توانیم به مستندهای ساخته شده دقیق‌تر نگاه کنیم چون برای جوامع دیگر جذاب خواهد بود که مثلا در کشور ما برنج‌کاری به چه صورت است. اگر آن نگاه «ارزش‌محور» به جای «تولید‌محور» حاکم باشد، ما می‌توانیم فرهنگ‌مان را برای سایر ملت‌ها نیز نمایش دهیم. شاید نابسامانی‌هایی که در تلویزیون اتفاق می‌افتد به این خاطر است که مدیران ما زیاد اهل ریسک نیستند. بله. شاید بخشی از این اتفاقات به این موضوع برگردد مثلا من فکرهایی در سر دارم که ممکن است ارزشمند باشد یا خیر، ولی وقتی محل بروز پیدا نکرده هیچ وقت به ثمر نمی‌نشیند. من حتی برای نودهای تلویزیونی هم اعتبار و ارزش قائلم. تله‌فیلم‌ها می‌تواند آرزوی یک فیلمساز باشد که در سینما محل بروز ندارد بنابراین در تلویزیون دیده می‌شود. اولین اتفاقی که به نظر من باید در تلویزیون بیافتد این است که باید برای من نوعی و مردم جامعه و فکرهای آنها ارزش قائل شویم، خداوند تمام هستی را در نهاد انسان گذاشته است و فقط کافی است اتفاقی بیفتد تا این ویژگی اعطایی خداوندی محل بروز پیدا کند، رسانه باید برای این انسان با همین مختصات متعالی برنامه‌ریزی کند. شما به تلویزیون نگاهی فراتر از رسانه سرگرم‌کننده دارید و هستی‌شناسانه به این رسانه فراگیر نگاه می‌کنید، درست است؟حتما باید همینطور باشد. خاطرم هست سال گذشته، اردیبهشت ماه بود آقای لنکرانی ـ وزیر سابق بهداشت ـ در رابطه با «سلامت و سینما» نشستی را برگزار کردند و برخی اهالی سینما و تلویزیون را هم برای نظرخواهی دعوت کردند. من بابت این اتفاق به ایشان تبریک گفتم، اما دوستان هم‌صنف ما در این جلسه به مباحثی اشاره کردند که با روح جلسه همخوانی نداشت.دوستان از این اتفاق راضی بودند که بیمارستانی در اختیار هنرمندان قرار داده شده و... اما بحث «سینما و سلامت» به معنای همان نقش حکیم‌گونه رسانه است. حقیقتا اگر بخواهیم کالبدشکافی کنیم، بحث بر سر این نیست که ما مثلا در حین بازی سیگار نکشیم که به مردم پیام بد القا نشود. نکته مهم‌تر روح آدمی است، مثلا من آدم شکننده‌ای هستم و رسانه باید برای این بیماری، درمانی داشته باشد. آیا رسانه می‌تواند با افسردگی قشر خاصی از مردم برخورد کند یا اینکه فقط و فقط فکر «امروز» خود است و نگاهی به آینده ندارد؟  مردم یک جامعه باید بتوانند همه حرف‌هایشان را بیان کنند، موافق و مخالف هم بر نمی‌دارد، اگر این اتفاق افتاد، آنگاه رسانه و در نگاهی عام‌تر، «تلویزیون» حکم آیینه تمام نمای خواست‌ها و علایق، ضعف‌ها و قوت‌های مردم می‌شود، دیگر هم این مباحث نقدناپذیری و انتقادهای صنفی و قومی پیش نمی‌آید، چون درک می‌شود که این رسانه قصد اصلاح دارد. در گذشته وقتی یک بیمار نزد «حکیم» می‌نشست، او بدون آنکه بیمار سخنی بگوید، درد او را از وارد شدن، سلام و چهره‌اش درمی‌یافت. رسانه اگر ظرف خوبی برای حضور همه افکار و سلایق باشد، نقش همان «حکیمی» را ایفا می‌کند که برای مردم، راهگشاست و درمان‌کننده درد.امروز متاسفانه ما بنیان‌ها را فراموش کرده‌ایم، کودک و دبستان را که مهمترین فصل یک زندگی و تربیت یک نسل محسوب می‌شود، فراموش کرده‌ایم، رفتارهای بیرونی خودمان را با اندرونی متفاوت کرده‌ایم و خلوت و جلوت ما با هم همخوانی ندارد، این می‌شود که کارهایمان هم به دل نمی‌نشیند. واقعا اگر رسانه با چشم‌اندازی به آینده و برای بهبود وضعیت مردم رفتار کند، ما با معضلات امروز جامعه روبرو نخواهیم بود. بسیاری معتقدند در آثار مناسبتی، به ویژه برای حوزه اعتقادات دینی و مذهبی، باید این اعتقادات در گروه سازنده نیز به نوعی وجود داشته باشد. روح حاکم بر تیم سازنده نیز به آن کار معتقد باشد تا کار هم بر جان و دل مخاطب رسوب کند وگرنه صرف نگاه حرفه‌ای، می‌شود بسیاری از آثاری که با هزینه‌های بالا، هیچگاه در ذهن مردم ماندگار نشده است، شما با این نظر موافقید؟ معتقدم ما هر کاری که انجام می‌دهیم باید با عشق باشد. باورم این است که من برای روزمرگی و گذران عمر صرفا نباید کاری را بپذیرم. ما همواره باید کاری انجام دهیم که موثر واقع شود. اگر ما این را اساس قرار دهیم که دست به هر کاری نزنیم و یا اگر کاری را پذیرفتیم درست انجام دهیم کفایت می‌کند. حقیقت این است که ما کار را برای کار انجام می‌دهیم و برای همین هم با بسیاری از مردم که برخورد داریم، از کارشان راضی نیستند، اما آن را انجام می‌دهند، نکته شما هم درست است، وقتی کاری را قلبا قبول نداشته باشیم و با عشق کار نکنیم، بر مخاطب که هیچ بر خودمان هم تاثیر نخواهد داشت.  به نظر شما آیا اخلاق محور اصلی «درمسیر زاینده‌رود» بود و یا بازگشت به سنت؟ هر دوی این مقولات مورد نظر ما بود. بازگشت به سنت اصیل ایرانی - اسلامی در کنار «اخلاق‌»‌محوری انسان‌های امروز که در گیرودار زندگی روزمره، شدیدا غرق در معادلات و معاملات شده‌اند. با این حال معتقدم حسن فتحی کارگردان بزرگی است و کارش را بلد است. قطعا کارگردان و فیلمنامه‌نویس تا حدی که شرایط به آنها اجازه می‌داد رسالتشان را انجام دادند، فیلمنامه این مجموعه پر از نکات اخلاقی زیبا بود و به نظر من کوچکترین دیالوگ‌ها اگر به درستی به آن بها داده می‌شد، می‌توانست ارزش‌های خاص خودش را نشان دهد.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن