تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهم‌ترین آثار تاریخی ایران شناخته می‌شود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1820092176
دو غزل عاشورایی از محمد غفاری
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اندیشه - . درون رود تصویرش چه گیسویی مرتب داشت به صورت-از شکست نور- ابرویی مورب داشت شبیه ماه بود و آبها را جذب خود می کرد فرات از او به وجد آمد،نه از مدی که هر شب داشت همین که دستهایش پر شد و میخواست مشتی آب..... ولی دید آسمانی را که از هرم عطش تب داشت و تصویرش به هم می خورد وقتی آب را می ریخت به خنده بازتر می شد ترک هایی که بر لب داشت برای آن که بر دلها حدیث عشق بنویسد قلم در دستهایش بود و از خون هم مرکب داشت حماسه می سرود و قصه ی آزادگی می گفت به تعداد تمام تیرها شعرش مخاطب داشت //////////////// چون غروب انعکاس سرخی داشت نور خورشید نیمه جان دیروزاشک های فرشتگان بود و صورت خیس آسمان دیروزاز نگاه غریبی دریا موج در موج تشنگی میریختزلزله میشد از غمت میخورد شانه های زمین تکان دیروزعشق آماده ی سفر میشد آتش خفته شعله ور میشدچشم خورشید سرخ تر میشد عشق میرفت و ناگهان.....دیروز-خواهرت ماند و ماتمی انبوه کوله باری به دوشش از اندوهکوهی از صبر بود و میشد دید قامت کوه را کمان دیروزاز شعف شور کاذبی دارند دشمنان در خیال پیروزیمیشد اما شکستشان را دید خطبه در خطبه از همان دیروزباد هم با خودش هوایت را...کاروان کاروان صدایت را...خواست دشمن که رد پایت را.....تا همیشه فقط تو ماندی روز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 260]
-
گوناگون
پربازدیدترینها