واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: ادبيات عاميانه پـاسخ بـه يك نياز
از منظر جامعهشناسي ادبي، ادبيات را ميتوان به دو شاخه تقسيم كرد:
1 ـ ادبيات رسمي كه ريشه در فرهنگ مكتوب دارد و منطبق برقواعد دستوري و زباني است.
2 ـ ادبيات غيررسمي كه ريشه در فرهنگ شفاهي دارد و آبشخور اصلي آن فولكلور و فرهنگ عمومي است.
ما از ادبيات غيررسمي به عنوان «ادبيات عاميانه» و مردمي ياد ميكنيم. ادبياتي كه همه اقشار جامعه در دايره مخاطبان آن قرار ميگيرند. براي مثال در حوزه ادبيات داستاني، رمانهاي عاشقانه و جنايي و در حوزهي شعر، تك بيتهايي كه نقش بدنه كاميونها و وانتبارها ميشود و يا ضربالمثلهاي سهل و مُمتنعي كه به صورت شبانهروز در ذهن و زبان مردم كوچه و بازار واگويه ميشود، نمونههايي شاخص از گونه ادبيات عاميانه و مردمي است.
عمدهترين مولفه ادبيات غيررسمي، سادگي و مفهومي بودن آن است؛ به اين معنا كه خواننده به راحتي ميتواند با اين ادبيات ارتباط برقرار كند. علت اين امر، بهرهگيري شاعر يا نويسنده از اصطلاحات، تكيه كلامها و واژگاني است كه مردم كوچه و بازار به طور شبانهروز در محاورات روزمرهي خود به كار ميبرند.
و اما آيا تا به حال از خودتان پرسيدهايد كه چرا آثار ادبي به ظاهر فاخر و لوكس (ادبيات رسمي) مورد اقبال عمومي جامعه قرار نميگيرند، درحالي كه آثار ادبي عاميانه و مردمي به راحتي راه نفوذ در ذهن و زبان مردم را باز ميكنند.
پاسخ گفتن به اين سؤال كاري است سهل و ممتنع. سهل از آن جهت كه بگوييم اين گونه از آثار ادبي چون به نيّت نفنّن و سرگرمي توليد و عرضه ميشوند، فاقد پيچيدگيهاي زباني و معنايي هستند. از همين رو حكم راحتالحلقومي را دارند كه در ذائقه ادبي مخاطب خوش مينشينند، و ممتنع از آن جهت كه صدور حكم كلي در مورد اين آثار و همه را به يك چوب راندن، از دايره اخلاق و انصاف به دور است. اين كه هر كتاب پرفروشي را عوامپسند و غيرقابل اعتنا و هر اثر كمفروشي را خواصپسند و حاوي ارزشهاي ادبي و هنري بدانيم، ريشه در توهُم «خود روشنفكربيني» دارد و قابل انطباق با واقعيت نيست.
فارغ از همه اين مُجادلهها، شايد بهتر باشد كه بگوييم ادبيات عاميانه پاسخ به يك نياز فرهنگي است. يادمان باشد كه همه افشار جامعه ـ با هر سطح سوادي ـ نياز به غذاي فرهنگي دارند. نميتوان از همه انتظار داشت كه فقط و فقط اشعار مولانا و حافظ و داستانهاي هزارويك شب و كليله و دمنه را بخوانند. بنابراين در توليدات ادبي و هنري بايد به نياز فرهنگي همه اقشار جامعه ـ فرهيخته و غيرفرهيخته ـ توجه كرد و براي هر قشري، متناسب با درك و بينش فرهنگي آن قشر، به دنبال عرضه محصولات فرهنگي مناسب بود. البته روگرداني قشرهايي از جامعه از ادبيات رسمي (فاخر و فرهيخته) رانبايد به حساب عدم نياز به اين گونه ادبي دانست. اين امر بيشتر به عدم بلوغ فرهنگي جامعه و نداشتن شناختن نسبت به آثار ادبي ارزشمند برميگردد.
درست مثل علاقه غيرقابلوصف كودكان به تنقّلاتي از قبيل پُفك و چيپس به جاي غذاهاي مقوي و سالم به خاطر خوشمزگي و دلچسب بودن!
چه بايد كرد؟ آنچه كه مسلم است پاك كردن صورت مسأله و ناديده گرفتن اينگونه ادبي، نه تنها دردي را دوا نميكند، بلكه در پارهاي موارد گرايش جامعه را به ادبياتي از اين جنس بيشتر ميكند و بررونق اين بازار ميافزايد. راه معقول و منطقي ايجاد تعامل مثبت و سازنده بين خالقان و توليدكنندگان ادبيات رسمي و غيررسمي با هدف ارتقاي كيفي آثار، تغيير ذائقه فرهنگي جامعه با معرفي آثار ارزشمند بزرگان شعر و ادب پارسي از طريق رسانههاي عمومي و مطبوعات و اصلاح ساختار نظام آموزشي است.
بدون شك اگر گسل فرهنگي ايجاد شده بين دو نسل ديروز و امروز با بازنگري و اصلاح ساختار آموزشي ترميم شود، نسلهاي امروز و فرداي ايران اسلامي درصدد بازيابي و بازشناسي مواريث فرهنگي خود برميآيند.
در آن روز خجسته، فاصله ادبيات رسمي و غيررسمي به حداقل ميرسد و راه براي باروري و بالندگي «فرهنگ ملي» هموار ميگردد. اين چنين باد.
پنجشنبه 30 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 129]