واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بخش پنجم/بررسي نسبت اساطيرالاولين با آيات قرآن
گروه خبرنگاران افتخاري / احمد صالحي نژاد: كافران و مشركان براى رد رسالت پيامبر خدا(ص) و نزول قرآن از جانب پروردگار و در مقابل حقايق قرآن از توحيد، رسالت، قيامت و ... به تهمت اساطير ـ افسانه، خرافه، باطل، دروغ ـ و استنساخ از كتابهاى پيشينيان متوسل شدهاند.
تاكنون چهار قسمت از اين مقاله را مطالعه كرديد، نويسنده در قسمتهاي قبلي به بررسي مفاهيم اساطير در لغت و اصطلاح، انواع و اقسام اساطير، انديشه قائلين به افسانه بودن قرآن در دوره معاصر پرداخت. اكنون قسمت پنجم اين مقاله از نظرتان ميگذرد.
قسمت قبلي مقاله را اينجا بخوانيد!
سوره مؤمنون آيه 83 «لقد وعدنا نحن و اباؤنا هذا من قبل ان هذا الا اساطيرالاولين» اين سوره مكى است و همانگونه كه ناميده شده است محور اصلى آن ايمان به خدا و روز قيامت است و در اين سوره ويژگيهاى مؤمنان و كافران برشمرده شده است و سرانجام هريك را در سراى ديگر بيان فرموده است. برخى آنرا سوره ايمان ناميدهاند.(43) و اما آيه مورد نظر در اين سوره «قالوا ائذا متنا و كنا ترابا ... ان هذا الا اساطيرالاولين.» مرتبط است با آيات قبل و بعدش.
در آيات پيشين سير دعوت پيامبر با دلايل روشن و مقابله اشراف و قدرتمندان سياسى و اقتصادى را بر مىشمرد و سپس وعده عذاب شديد به آنها مىدهد و سبب كفر به خدا و روز قيامت را پيروى از هواهاى نفس دانسته، آنگاه خداوند به اقامه دليل بر حدانيتخود در ربوبيت و بازگشتخلق به سوى او پرداخته مىفرمايد: «و هو الذى انشا لكم السمع و الابصار و الافئده قليلا ما تشكرون. و هوالذى ... افلا تعقلون.»
آنگاه مىفرمايد: خير آنها تعقل نمىكنند، بلكه سخنى همچون پيشينيان خود گفتند (بل قالوا مثل ما قال الاولون) چه چيزى گفتند؟ گفتند: هنگامى كه ما مرديم و خاك و استخوان شديم، آيا برانگيخته خواهيم شد؟ (قالوا ائذا متنا و كنا ترابا و عظاما ائنا لمبعوثون) همانا به اين مطلب ما از پيش هم وعده داده شده بوديم، اين نيست جز افسانه پيشينيان.
آنگاه خداوند به پيامبرش امر مىكند از آنها پرسشهايى بكن كه زمين و آنچه در آن است، آسمانهاى هفتگانه و عرش بزرگ و... از آن كيست؟ سپس خداوند از قول آنها پاسخ مى دهد خواهند گفت: از آن خداست. آنگاه مىفرمايد: پس چرا حق رانمىپذيريد و از او روى مىگردانيد؟ و شرك مىورزيد؟ و قيامت و برانگيخته شدن را انكار مىكنيد؟ (44)
فخر رازى ذيل اين آيه چنين آورده است: بدان، خداوند سبحان چون دلايل توحيد را بصورتى روشن بيان فرمود، در پى آن به بيان معاد پرداخته و فرموده است: «بل قالوا مثل ماقال الاولون» مشركان همچون پيشينيان خود، در انكار قيامتسخن مىگويند، با آنكه دلايل آن بسيار روشن است. خداوند با اين كلام آگاه كرده كه مشركان در انكار قيامت از پيشينيان خود تقليد كردهاند و اين تقليدى فاسد و باطل است. آنگاه خداوند شبهه مشركان را از دو جهت بيان مىكند: نخست، گفته آنها «ائذا متنا و كنا ترابا و عظاما لمبعوثون» كه اين شبههاى مشهور است. دوم، گفته آنان «لقد وعدنا نحن و آباؤنا هذا من قبل» گويا مشركان گفتهاند: اين وعده محمد(ص) در گذشته هم از سوى انبيا(ع) ديگر داده شده است، لكن در گذر زمان ما بازگشتى را نيافتيم. اينها پنداشتهاند كه بازگشت در اين دنيا است. سپس گفتند اگر اينگونه است كه محمد(ص) مىگويد، پس اين كلام از افسانههاى گذشتگان است (45)
همچنين علامه طباطبايى مىفرمايد: اينكه لفظ اساطير كه جمع است بر بعث كه مفرد است اطلاق شده به اين جهت است كه بعث مجموعهاى از مراحل مختلف قيامت را در بر دارد كه هر يك از آنها را اسطوره مىپنداشتند مانند زندهكردن مردگان، جمع خلق اولين و آخرين، محشور شدن، حسابرسى، بهشت و دوزخ و ... . (46)
در اين سوره هم واژه اساطير در خصوص انكار قيامت و برانگيخته شدن مردگان كه از اصول اعتقادى است و قرآن بيان كننده آن است به كار رفته، نه در ارتباط با قصههاى قرآن پس مشركان در صدد رد اصل قرآن بودهاند، نه بخشى از آن كه قصهها باشد.
سوره فرقان آيه 5. «و قالوا اساطير الاولين اكتتبها فهى تملى عليه بكرة و اصيلا» سوره مكى است و برخى سه آيه مشتمل بر حكم زنا را (آيه 70 - 68) مدنى دانستهاند، لكن در پاسخ آنها گفته شده كه حكم تحريم زنا و خمر از آغاز ظهور اسلام مطرح بوده است و عجيب آنكه برخى سوره را مدنى دانستهاند، مگر سه آيه اول آن و علامه طباطبايى مىفرمايد: سياق عامه آيات نشان از مكى بودن آن است.(47)
هدف اصلى سوره ضمن بيان دلايلى بر توحيد و نفى شرك و بيان اوصاف و ويژگيهاى مؤمنان بيان اين نكته است كه دعوت پيامبر(ص) دعوتى حق است و از جانب پروردگار مبعوث به رسالتشده و كتابى از جانب پروردگار بر او نازل شده است. همچنين در اين سوره عنايتخاصى بر ادعاهاى باطل كفار (بر اينكه او پيامبر خدا نيست و كتابش از جانب خدا نيست، بلكه از نوشتههاى پيشينيان است) و رد آنها دارد. آيه 5 اين سوره ناظر به آيات قبل و بعد است.
خداوند در آغاز سوره از نزول قرآن (فرقان) بر پيامبرش (عبده) براى انذار خلق سخن مىگويد و غايت انذار و دعوت رسول را توحيد قرار داده و شرك مشركان و پرستش معبودهاى ناتوان را يادآور مىشود. آنگاه مىفرمايد: كافران گفتند: نيست اين قرآن مگر دروغهاى ساخته شده محمد و او را در اين امر كمك كردهاند. جمعى ديگر (وقال الذين كفروا .. .) خداوند در مقابل اين اتهام پاسخ مىدهد: هر آئينه آوردند (با اين سخن) ستم و ناروايى را (فقد جاؤا ظلما و زورا) دوباره خداوند اتهام ديگرى از كفار را بيان مىكند: «و قالوا اساطير الاولين اكتتبها و هى تملى عليه بكرة و اصيلا» و گفتند: اخبار خرافى نوشته شده پيشينيان است كه براى او (به خواست او) نوشته شده و بر او املاء مىشود هر صبحگاه و شامگاه. خداوند در مقام جواب و رد اتهام باطل آنها مىفرمايد: «قل انزله الذى يعلم السر فى السموات و الارض: اى پيامبر بگو فرستاد آن را (قرآن) آن كه (خدايى كه) اسرار نهفته در آسمانها و زمين را مىداند.»
مرحوم علامه طباطبايى ذيل آيه چنين آورده است: اين آيه به منزله تفسير آيه پيش است، گويا مشركان در جهت توضيح گفتهشان «انك افكافتراه و اعانه عليه قوم آخرون» مىگويند: ديگران نوشتهاند براى او افسانههاى پيشينيان را سپس املا مىكنند بر او هر لحظه به خواندن قسمتى پس از قسمتى، و محمد(ص) مىخواند بر مردم آن مطالب را و به خداوند نسبت مىدهد. (48)
فخر رازى ذيل آيه آورده است: بحث اول: (اساطير) آنچه را پيشينيان نگاشتهاند، (اكتتبها) يعنى نسخه بردارى كرده است محمد صلى الله عليه وآله وسلم از اهل كتاب يعنى عامر و يسار و جبر (49) و معناى اكتتب در اينجا به معناى امر به كتابت است از سوى كسى، همانگونه كه گفته مىشود احتجم و افتصد، يعنى امر به حجامت و زدن رگ نمود، (فهى تملى عليه) يعنى خوانده مىشد بر او. معناى آيه چنين مىشود كه اين مطالب نوشته شده بود براى او (محمد صلى الله عليه وآله وسلم) و او سواد نداشت، پس القاء مىشد بر او مطالب از آن نوشته تا به حافظهاش بسپارد، زيرا شكل القاي مطلب بر حفظ كننده مانند القاي بر نويسنده است. (50)
از آيات اين سوره نتيجه مىگيريم كه كافران و مشركان براى رد رسالت پيامبر خدا(ص) و نزول قرآن از جانب پروردگار و در مقابل حقايق قرآن از توحيد، رسالت، قيامت و ... به تهمت اساطير ـ افسانه، خرافه، باطل، دروغ ـ و استنساخ از كتابهاى پيشينيان متوسل شدهاند، لكن باز هم مىبينيم سخنى از قصههاى قرآن نيست، بلكه سخن از اصل قرآن است.
سوره نمل آيه 67 «لقد وعدنا هذا نحن و آباؤنا من قبل ان هذا الا اساطير الاولين» سوره نمل مكى است و محور اصلى آن ايمان به خداى يگانه و بندگى او، ايمان به آخرت و غيب و وحى است. در اين سوره قصههاى موسى(ع)، داوود(ع)، سليمان(ع)، صالح(ع)، لوط(ع) و اقوامشان و مقايسه با زمان رسول خدا(ص) و كفار قريش آمده است كه در جهت تثبيت همان اصول سه گانه توحيد، نبوت و قيامت است، و سرانجام مؤمنان و تكذيبكنندگان را يادآور مىشود.
آيه (68) همچون آيه (83) مؤمنون سخن از انكار قيامت است. خداوند مىفرمايد: «و قال الذين كفروا...» و گفتند آنانكه كفر ورزيدند، آيا هنگامى كه خاك شديم، ما و پدران ما، آيا مائيم خارج شوندگان (از دل خاك) هر آئينه وعده داده شديم اين مطلب را ما و پدران ما از پيش نيست اين سخن (برانگيخته شدن) مگر افسانههاى ـ اباطيل و دروغهاى ـ پيشينيان. خداوند متعال در پاسخ به اين انديشه باطل و تهمت به قرآن مىفرمايد: بگو اى پيامبر(ص) در زمين سياحت كنيد و بنگريد كه چگونه است سرانجام گنهكاران(آيه 69 ) در اين سوره نيز واژه اساطير در ارتباط با رد اصول اعتقادى اسلام و رد قرآن در مسأله قيامت و برانگيخته شدن مردگان به كار رفته است و بحثى از قصه هاى قرآن نيست.
سوره احقاف آيه 17 «والذى قال لوالديه اف لكما اتعداننى ان اخرج و قد خلت القرون من قبلى و هما يستغيثانالله ويلك آمن ان وعدالله حق فيقول ما هذا الا اساطير الاولين» سوره مكى است و موضوع اساسى آن، ايمان به خداى يگانه وحى و رسالتخاتم الانبياء(ص) و بعث و حساب و جزا است. گفته شده اين آيه در رابطه با عبدالرحمن بن ابىبكر نازل شده است هنگامى كه پدر و مادر از او مىخواهند ايمان آورد و خود را از عذاب آخرت برهاند، او كه تحتتأثير تبليغات مسموم جامعه خويش قرار گرفته بود به انكار قيامت مىپردازد و سخنان پروردگار را (آيات قرآن) در ارتباط با برانگيخته شدن مردگان و محاسبه و كيفر و پاداش پوچ و باطل مىداند و مىگويد: اين افسانههاى پوچ را در گذشته ما و پدرانمان شنيده بوديم، سخن جديدى نيست.
«و آنكه گفتبه پدر ومادرش واى (اف) بر شما، آيا وعده مىدهيد مرا بر اينكه برون آورده شوم و حال آنكه پيش از من نيز قرنها گذشته (بر ديگران و چنين خبرى نبوده است) و آن دو (پدر ومادر) به درگاه خدا استغاثه مىكردند (و مىگفتند) واى بر تو، ايمان آر، همانا وعده خداوند حق است (فيقول ان هذا الا اساطيرالاولين) پس (آن فرزند گمراه) مىگويد: اين سخن شما نيست بجز افسانههاى ـ باطل، دروغ و پوچ ـ پيشينيان. در اين آيه باز هم سخن از رد اعتقاد به قيامت و برانگيخته شدن و افسانه پنداشتن ديدگاه قرآن است، نه قصه سرايى و رد آن كه برخى چنين پنداشتهاند.*
ادامه دارد ... .
پينوشتها:
43) الميزان 15 / 5.
44) مؤمنون 78/90
45) تفسير الكبير 23/115، الميزان 15/56.
46) الميزان 15/55
47) الميزان 15/172
48) الميزان 15 / 181
49) «عامر بن حضرمى» و «يسار غلام عامر» و «جبر مولى عامر» هر سه از اهل كتاب بودند و تورات مىخواندند و احاديث آن را براى مردم مىگفتند سپس مسلمان شدند و در محضر رسول خدا(ص) بودند. به همين جهتبرخى از مشركان همچنين مستشرقان اين تهمت را زدهاند.
50) تفسير كبير 24 / 51.
شنبه 25 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 128]