واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: لباس.هاي پسرانه به تن داشت و هيچ.كس باور نمي.كرد او دختر باشد. حتي حركات و رفتارش هم پسرانه بود و از همه جالب.تر اينكه كفش.هاي مردانه پوشيده بود.
دختر نوجوان حاضر نبود حرفي بزند و فقط به سقف اتاق افسر نگهبان كلانتري خيره شده بود و پلك نمي.زد.
حدود نيم ساعت گذشته و افسران تحقيق كلانتري نواب صفوي مشهد از پسر جواني كه همراه ميترا دستگير شده بود بازجويي مي.كردند. ناگهان دختر نوجوان از جا پريد و با گريه و التماس به سراغ كارشناس اجتماعي كلانتري رفت و گفت: «خانم جناب سروان، خواهش مي.كنم كمكم كنيد چون پدر و مادرم آمده.اند و از آنها خجالت مي.كشم.»
در اين لحظه افسر پليس زن از ميترا خواست تا خونسردي خود را حفظ كند و درباره علت اينكه مرتكب چنين اشتباه بزرگي شده است توضيح بدهد.
ميترا با شنيدن سخنان كارشناس مددكاري پليس كمي آرام شد و گفت: «مدتي است كه با تيپ پسرانه از خانه بيرون مي.روم و دوست دارم پسر باشم.»
او آهي كشيد و افزود: «3 خواهر بزرگ.تر از خودم دارم و مادر و پدرم هميشه مي.گويند .اي.كاش ما يك پسر هم داشتيم تا به آرزوهاي خودمان مي.رسيديم.آنها به پسرهاي فاميل خيلي اهميت مي.دهند و هر وقت صحبتي به ميان مي.آید مادرم مي.گويد اين بچه آخري خيلي شبيه پسرها است و اگر واقعا او پسر مي.شد ما مشكلي نداشتيم. خانواده.ام حتي گاهي مرا در خانه آقا ميترا صدا مي.زنند و مسخره.ام مي.كنند!»
اي .كاش پسر بودم
میترا می گوید: «من از برخوردهاي والدينم خيلي عذاب مي.كشيدم و آرزو مي.كردم كه. اي.كاش يك پسر بودم. براي اينكه آرزوي خودم را تجربه كنم از چندي قبل تصميم گرفتم با تيپ پسرانه بيرون بروم.»
ميترا افزود: «من با بهانه درس خواندن از پدر و مادرم اجازه مي.گرفتم و به خانه يكي از دوستانم مي.رفتم. همكلاسي.ام برادري داشت كه تازه از سربازي آمده است و من پس از آنكه آرزويم را به دوستم گفتم در آنجا با پوشيدن لباس.هاي برادر همكلاسي.ام تيپ پسرانه مي.زدم و همراه اين پسر جوان از خانه بيرون مي.رفتم. با اينكه روزهاي اول خيلي ترس و واهمه داشتم اما از روزي كه موتورسواري را به همراه برادر دوستم تجربه كردم همه.چيز برايم عادي شد و حتي شرم و حيا را زير پا گذاشتم.»
دختر 16ساله افزود: «متاسفانه در اين مدت برادر دوستم چندين بار از من سوءاستفاده كرده است و ما امروز با موتوسيكلت در خيابان.ها ويراژ مي.داديم كه بخاطر سرعت زياد و تك.چرخ زدن، .توسط ماموران انتظامي دستگير شديم. پليس وقتي فهميد من دختر هستم هر دوي ما را به اينجا آورد.ادامه اين گزارش حاكي است والدين ميترا درحالي سراسيمه و مضطرب خود را به كلانتري رسانده بودند كه باورشان نمي.شد دختر نوجوان.شان با تيپ پسرانه همراه پسري جوان دستگير شده باشد.»
اظهارات پدر و مادر ميترا
پدر ميترا درحالي كه بشدت ناراحت بود و استرس عجيبي داشت گفت: «دخترمان زودرنج و لوس بار آمده بود و ما هر وقت مي.خواستيم سر به سرش بگذاريم با او شوخي مي.كرديم و مي.گفتيم حركات و رفتار اين بچه مثل پسرها است و كاش ما پسر داشتيم.البته حركات و رفتار ميترا در خانه مثل پسرها بود و به اسباب.بازي.ها و وسايل سرگرمي پسرانه تمايل بيشتري داشت، .شايد براي همين سر به سرش مي.گذاشتيم!»
مرد 41ساله افزود: «ما اصلا تصور اينكه او دست به چنين حماقتي بزند را هم نمي.كرديم! نمي.دانم چرا از بچه.مان غافل مانديم و اين همه بدبختي به سر دختر نوجوان.مان آمد.من از تمام پدران و مادران خواهش مي.كنم ويژگي.هاي سنين نوجواني را در فرزندان.شان بشناسند و فضاي دوستانه.يي مهيا كنند تا غرور فرزندان.شان جريحه.دار نشود چراكه گاهي اوقات مشكلاتي براي عزيزان آدم به وجود مي.آيد كه جبران آن بسيار سنگين و حتي غيرقابل جبران است.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 216]