واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: برهان قاطع!؟
- مسامحه و مماشات نكنيد در مقابل كساني كه مشكلات طاقتفرساي كنوني را موجب شدهاند. در حوزه اقتصاد، مسكن، قيمت كالا، كشاورزي، صنعت، سرمايهگذاري، توليد، بوروكراسي اداري، ترافيك، آلودگي هوا، بيمه، بيماري، دارو، فرهنگ، سياست، مطبوعات، كتاب...- عدالت، آزادي، استقلال، علم، عقل، فقه، فلسفه، عرفان، دمكراسي، حقوقبشر، مرغ، تخم مرغ، ماهي، برنج، پودر...!- بله، همه اينها را بايد بررسي و پيگيري كرد. مسامحه نكنيد در مقام مقابله با فرصتطلبها و آدمهايي كه يا به لحاظ سابقه و شخصيتشان ناصالحاند، يا به لحاظ كارنامه و عملكرد فاجعهبارشان. چرا بايد فلان آدم در فلانجا... چرا بايد فلان فرد در فلان مركز...- به قول مرحوم كيومرث صابري: آئووووو...، اينهمه موضوع و مطلب؟ اينهمه شخص و شخصيت؟ همه اينها را به همين «دريچه»ي يك لاقباي نيقلمي نيقلياني حواله ميدهيد؟ به قول مرحوم دكتر فرديد «حوالت تاريخي»مان اينهمه است؟ راستي، منظورتان اين است كه دريچه بايد به اينهمه آراء و اينهمه آدم بپردازد؟
- بله، ميتوانيد، ولي تعلّل ميكنيد.
- ميخواهيد بفرماييد بنده همان بزرگوار مردي هستم كه وقتي همسرش در اثناي جارو كردن خانهشان به او گفت از اينجا كه نشستهاي برخيز و برو آنجا بنشين و بعد كه جارو كردم دوباره سرجايت برگرد، در جوابش شكوهكنان گفت: «حوشلهداري؟ مگه من ژهانگردم ژن»؟!
- نه، جسارت نميكنم. من به خاطر شناختي كه از شما دارم، چنين انتظاراتي را برزبان ميآورم. رك و راست عرض كردم، شما هم همين طور باشيد در افشاي بديها و بدها. رك!- «دريچه» كجا؟ «صدرالدّين وثوقي» كجا؟ ماييم و كهنه دلقي، كاتش در آن توان زد. اگر حافظ شكسته نفسي فرموده باشد، ما گزارش واقع ميدهيم. امّا قصة رُك بودن و قضيه رك و راست عرض كردن. حضور استاد گرانسنگ و گرانسخني كه شما باشيد عرض ميكنم: غير از جنابعالي كهانشاءالله مستثناييد و اينگونه نيستيد، فرهنگ عمومي جامعه ما و شما چه در ميان اكثريت مردم و چه در ميان اكثريّت مسئولين، اصلاً تاب رك و راست شنيدن را ندارد، البته رك و راست گفتن را چرا. چرا؟ چون اگر ديگري ركگويي كند كار بدي ميكند ولي اگر خودشان ركگويي كنند كار خوبي ميكنند. چون دوّمي شيرين است و اوّلي تلخ. آيا هيچ ديدهايد آن كسي را كه در كوچه و بازار يا اداره و مغازه يا خانه مدرسه، مرتّباً ميگويد و مينازد: «من همينم كه هستم، من آدم رك گويي هستم، من زبانم رك و راست است»؟ ميخواهيد امتحانش كنيد؟ عيناً همان زبان خودش را خطاب به خودش به كار بگيريد. آنگاه بسنجيد عيار تاب آوردن و تحمّل كردنش را. بله، البته افراد استثنايي هم داريم و ديدهايم. در احوالاتِ مرحوم...
در احوالات مرحوم حاج آخوندِ ملاّ عباسِ تربتي (پدر فرزانهي حسينعلي راشد خطيب معروف و استاد فلسفه دانشگاه تهران) گفتهاند: فقير تنومندي راه را بر او بست و تحكّمآميز درخواست سهام عدالت كرد! حاج آخوند گفت آنچه از وجوهات در دست من بوده به نيازمندان داده شده و فعلاً حتي از مال خودم هم آهي در بساط ندارم كه تقديم كنم. سائل قويپنجه حمله كرد و خشمگين با مشت و لگد فرياد زد: اي شيخ! مال جدّم را كه حقّ من است از من دريغ ميكني؟ دوستي كه همراه شيخ بود، خواست مقابله به مثل كند و ضارب را از حمله باز دارد، امّا حاج آخوند التماسآميز گفت: نه! كاري به كارش نداشته باشيد، اين بنده خدا پولي كه از من گيرش نيامده، پس لااقل بگذاريد چند تا مشت و لگد به من بزند شايد دلش خنك شود! حالا...حالا واقعاً چند درصدِ ما مردم از اين قبيليم؟ يا از اين قبيلهييم؟ اعمّ از (اصطلاحاً) روحاني و روشنفكر يا متقدّم و متجدّد يا سنّتي و مدرن يا مدير و غير مدير؟ همين خود بندهي دريچهنگار و همين خود جناب عالي دريچه نگر، شايد بتوان گفت رك و راست بودن را فقط وقتي دوست داريم كه خودمان مرتكبش شده باشيم ولي مستمعش ديگران باشند. در غير اين صورت، اگر واقعيّت، به حالت معكوس درآيد، چه كسي ميتواند ضمانت بدهد كه ناگهان يكّه نخوريم، شوكه نشويم، از جا در نرويم، آرام بشنويم، آرام پاسخ دهيم و آنگاه در خانه يا خيابان آرام بگيريم؟ نه از آن سنخ آرامشي كه مرحوم چارلي چاپلين در فيلم «خيابان آرام!» نشان ميدهد. دريچه...«دريچه» به تجربه با دوگونه سخن گفتن آشنا شده است: سخن گفتن و قلم زدن براي اعلام و اعلان مواضع و ثبت و ضبط آن در تاريخ، تا فردا گفته نشود كه فلان فرد در فلان موضوع، موضع قاطع و قهرآميز نداشته است. سخن گفتن و قلم زدن براي تأثير گذاشتن و پل به دل زدن و با رح و روان آدميان ارتباط طبيعي و دروني برقرار كردن و جوانههاي درخت انديشه را به شاخهها پيوند زدن، تا شايد منشاء تغيير رفتاري باشد و ميوه مثبت و مفيدي را به بار بنشاند. بنابراين براي دو هدف، دو زبان متفاوت بايد جستجو كرد. زبان تأثيرگذاري غير از زبان موضعگيري است. بله، بايد قاطع هم بود. امّا اولاً به موقع و به جاي خودش. ثانياً به قول دكتر بهشتي ممكن است بعضي از ما قاطعيّت را با قاتليّت اشتباه كرده باشيم. طبعا و تبعاً، زبان قاطعيّت را با زبان قاتليّت نيز. ثالثاً برّايي كلام و كارآمدياش را بايد در عمق و باطن آن جستجو كرد، نه لزوماً در سطح و ظاهر. چنين نيست كه هرچه كلام در سطح و در ظاهرش كوبندگي داشته باشد هميشه به همان اندازه كارآيي خواهد داشت. چه بسا كلام آرامي كه برهان قاطعش در عمق نهفته است و تا عمق نيز برّايي و نفوذ دارد. البته برهان قاطع «دريچه»، از آن نوع نيست كه امام فخر رازي احساس كرد. وي هميشه در مجلس درس به پيروان مذاهب ديگر و از جمله به اسماعيليه طعن ميزد. شبي يكي از فدائيان در گوشه تاريكي خنجر برسينه وي نهاد و گفت اگر تكرار كني شاهرگت قطع خواهد شد. فخر رازي از آن پس همه را نقد ميكرد و چون به اسماعيليان ميرسيد سكوت ميفرمود. شاگردان علّت پرسيدند. گفت: آنان سلّمهمالله، برهان «قاطع» دارند و اهل علم را فيالمجلس «قانع» ميكنند. (فخر رازي نميدانست كه بعضي از برهانها را برهان قاطر هم ميتوان نام نهاد. قاط!)
پنجشنبه 23 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]