محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826529453
نويسنده:مسلم آخوندى جايگاه مردم در نظام ولايت فقيه از ديدگاه امام (ره)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده:مسلم آخوندى جايگاه مردم در نظام ولايت فقيه از ديدگاه امام (ره)
خبرگزاري فارس: امام راحل قدسسره معتقد بودند ولى فقيه هرگاه مصلحت اسلام و مسلمين را در طرق پيشبينى نشده در قانون حتى قانوناساسى بيابد، حق دارد قانون را نقض كند، اما اين نقض ظاهرى است، زيرا قانون واقعى همان قانون اسلام، است كه ولى فقيه آن را نقض ننموده است.
از حقوق اوليه هر ملتى است كه بايد سرنوشت و تعيين شكل و نوع حكومتخود را در دست داشته باشد.
اين بيان از فرمايشات امام خمينى قدسسره ترسيم كننده ميزان حق مردم در تشكيل حكومت اسلامى است. همچنانكه بدون اراده مردم، تحقق چنين نظامى از محالات است، اداره و ادامه آن نيز مديون حضور مردم در صحنه و انتخاب آنها است. در ديدگاه امام قدسسره حكومتهاى ديگر و از جمله نظام سلطنتى چون متكى به اراده و راى همگان نيست، بىاعتبار است. امام خمينى قدسسره در اوايل پيروزى انقلاب بيش از هر چيزى بر آراى عمومى تاكيد داشتند:
ماهيتحكومت جمهورى اسلامى اين است كه با شرايطى كه اسلام براى حكومتها قرار داده است، با اتكا به آراى عمومى ملت، حكومت تشكيل شده و مجرى احكام اسلام باشد.
حكومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما از رويه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامعلى عليه السلام الهام خواهد گرفت و متكى به آراى ملتخواهد گرديد.
ما تابع آراى ملت هستيم، ملت ما هرطورى راى داد ما هم از آن تبعيت مىكنيم، ما حق نداريم، خداى تبارك و تعالى به ما حق نداده است، پيغمبر اسلام به ما حق نداده است كه ما به ملتمان يك چيزى را تحميل بكنيم.
حضور مردم در صحنه قانونگذارى
اين اختيار و حق مردمى در تمامى شؤون حكومتسارى و جارى است، امام قدسسره درباره انتخاب نمايندگان مىفرمايند:
همه بايد بدانند كه امروز هيچ قدرتى نيست كه بتواند يك وكيل را تحميل كند... هيچكس الان در ايران، هيچ مقامى در ايران نيست كه قدرت اين را داشته باشد كه يك وكيل تحميل كند و بنابراين، امروز مسؤوليتبه عهد ملت است.
ضرورت حضور هميشگى مردم
بنيانگذار نهضت اسلامى تا پايان عمر شريفشان بر اين مهم تاكيد داشتند، همچنانكه در وصيتنامه آوردهاند:
... وصيت من به ملتشريف آن است كه در تمام انتخابات چه انتخاب رئيس جمهورى و چه نمايندگان مجلس شوراى اسلامى و چه انتخاب خبرگان براى تعيين شوراى رهبرى يا رهبر، در صحنه باشند و اشخاصى كه انتخاب مىكنند روى ضوابطى باشد كه اعتبار مىشود، مثلا در انتخاب خبرگان براى تعيين شوراى رهبرى يا رهبر توجه كنند كه اگر مسامحه نمايند و خبرگان را روى موازين شرعيه و قانون انتخاب نكنند چه بسا كه خساراتى به اسلام و كشور وارد شود كه جبرانپذير نباشد و در اين صورت همه در پيشگاه خداوند متعال مسؤول مىباشند.
حضور مردم در انتخاب رهبر
باز در جاى ديگر در پاسخ به نامهاى، به حضور مردم در انتخاب رفيعترين جايگاه در نظام اشاره مىفرمايند:
... اگر مردم به خبرگان راى دادند تا مجتهد عادلى را براى رهبرى حكومتشان تعيين كنند، وقتى آنها هم فردى را تعيين كردند تا رهبرى را به عهده بگيرد، قهرا او مورد قبول مردم است. در اين صورت او ولى منتخب مردم مىشود و حكمش نافذ است.
نظارت مردم بر امور كشور
در ديدگاه امام قدسسره همه اقشار مردم موظفند در چارچوب قوانين اسلامى بر امور نظارت داشته و امر به معروف و نهى از منكر كنند، ايشان در اوايل نهضت چنين ويژگىاى را براى جامعه اسلامى پيشبينى مىكنند:
جامعه فردا، جامعهاى ارزياب منتقد خواهد بود كه در آن تمامى مردم در رهبرى امور خويش شركتخواهند جست.
و بعد از پيروزى انقلاب نيز به آن سفارش مىفرمايند:
اين يك سفارش عمومى است... با كمال دقت ملاحظه كنيد كه كسانى به عنوان اسلام، به عنوان مسلمين، به عنوان معممين، يك قدم خلاف بر ندارند كه خداى نخواسته چهره اسلام را برخلاف آنطورى كه هست، قبيح نشان بدهند. اين در نظر من از همه چيزها اهميتش بيشتر است و مسؤوليتاش هم بيشتر... همه و همه موظفند كه نظارت كنند بر اين امور. نظارت كنند، اگر من يك پايم را كنار گذاشتم، كج گذاشتم ملت موظف است كه بگويند پايت را كج گذاشتى، خودت را حفظ كن... .
اگر ديدند كه يك كميتهاى خداى ناخواسته برخلاف مقررات اسلام دارد عمل مىكند، كشاورز بايد اعتراض كند، بازارى بايد اعتراض كند، معممين و علما بايد اعتراض كنند... .
اسلام گفته برو به او بگو، نهى كن، بايستد در مقابلش، بگويد اين كارت انحراف بود، نكن.
فرمايشات امام خمينى قدسسره هيچ بهانهاى براى خردهگيران در باب لزوم رعايتحق مردم باقى نگذاشته است. توصيههاى ايشان سرتاسر حكايت از لزوم توجه به مردم و سپاسگزارى و خدمتگزارى به آنها است. ايشان هر مقامى و پستى را فقط مسؤوليتى مىداند كه هدف از آن خدمتبه خلق خداست. ديدگاه امام قدسسرهاز سوى شاگردان و پيروانش در اصل 56 قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران چنين تجلى يافته است:
حاكميت مطلق برجهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعى خويش حاكم ساخته است. هيچكس نمىتواند اين حق الهى را از انسان سلب كند يا در خدمت منافع فرد يا گروهى خاص قرار دهد و ملت اين حق خدا داد را از طرقى كه در اصول بعد مىآيد اعمال مىكند.
در اصل 107 نيز آمده است:
رهبر در برابر قوانين با ساير افراد كشور مساوى است.
حال به بررسى مفهوم ولايت مطلقه فقيه از ديدگاه امام قدسسره مىپردازيم:
گستره ولايت فقيه در ديدگاه امام قدسسره
از نظر امام قدسسره ولايت مطلقه فقيه همان ولايتى است كه از جانب خداوند به نبىاكرم صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام : واگذار شده است و از اهم احكام الهى است و بر جميع احكام الهى تقدم دارد و ايشان در اينباره مىفرمايند:
حكومتيكى از احكام اوليه است و مقدم بر تمامى احكام فرعيه حتى نماز و روزه و حج است. حكومت مىتواند قراردادهاى شرعى را كه خود با مردم بسته است، در موقعى كه آن قراردادها مخالف مصالح كشور و اسلام باشد يك جانبه لغو نمايد. حكومت مىتواند هر امرى را چه عبادى و چه غير عبادى كه جريان آن مخالف مصالح است، مادامىكه چنين است جلوگيرى كند... اين از اختيارات حكومت است... .
و باز مىفرمايند:
ولى فقيه قادر است در وراى امور حسبيه و احكام اوليه و ثانويه و قوانين بشرى در راستاى امور عمومى و مصلحت جامعه اسلامى به تعيين ماليات، تحديد مالكيت، تاديب شوهر متخلف، اجراى طلاق و... بپردازد احكام او لازمالاتباع و در صورت تزاحم مقدم بر همه احكام شرعيه و فرعيه است. ولىفقيه دارنده همان اختيارات معصوم عليه السلام در اين باب است و زيادى فضايل معنوى، اختيارات حكومتى را افزايش نمىدهد.
در ديدگاه امام اختيارات مسؤولين نظام حتى در عالىترين مراتب، از نصب و تنفيذ ولايتسرچشمه گرفته است. بر ايناساس امام قدسسره در باره انتصاب يكى از مسؤولين در آغاز پيروزى انقلاب مىفرمايند:
من كه ايشان را حاكم كردم، يك نفر آدمى هستم كه به واسطه ولايتى كه از طرف شارع مقدس دارم ايشان را قرار دادم. ايشان را كه من قرار دادم واجب الاتباع است. ملتبايد از او اتباع كند، يك حكومت عادى نيست، يك حكومتشرعى است. ..
امام راحل قدسسره معتقد بودند ولى فقيه هرگاه مصلحت اسلام و مسلمين را در طرق پيشبينى نشده در قانون حتى قانوناساسى بيابد، حق دارد قانون را نقض كند، اما اين نقض ظاهرى است، زيرا قانون واقعى همان قانون اسلام، است كه ولى فقيه آن را نقض ننموده است.
اوامر ولى فقيه در حكم قانون است و در صورت تعارض ظاهرى با قانون مقدم بر قانون است.
گروهى با مشاهده تعابير امام قدسسره در باب ولايت فقيه آن را مقابل حق انتخاب و راى مردم شمردهاند، براى رفع اين اشتباه به توضيح اين مطلب مىپردازيم:
مشروعيت و مقبوليت ولايت فقيه
اشتباه اين گروه، از تسامح در معنى «مشروعيت» پديد آمده است. اگر مراد از اين اصطلاح «حقانيت قانونى» باشد، امام قدسسره در هيچ جايى مردم را فارغ از اين حق قلمداد نكرده است و بر عكس، امام قدسسره در تمامى برههها به حقوق مردم و ايفاى نقش و حق آنان در تحقق و تثبيت و تداوم انقلاب اشاره كردهاند و اگر مراد از مشروعيت «شرعى» بودن حكومت و حاكميتباشد، هيچگاه مردم قداستشريعت را منتسب به خود نكردهاند تا شعبههاى آنرا هم مشروع از سوى غير خدا تلقى كنند.
امام راحل قدسسره در يكى از كلماتشان به اين نكته اشاره مىفرمايند:
واضح است كه حكومتبه جميع شؤون آن و ارگانهايى كه دارد، تا از قبل شرع مقدس و خداوند تبارك و تعالى شرعيت پيدا نكنند، اكثر كارهاى مربوط به قوه مقننه و قضاييه و اجراييه بدون مجوز شرعى خواهد بود و دست ارگانها كه بايد به واسطه شرعيت آن باز باشد بسته مىشود و اگر بدون شرعيت الهى كارها را انجام دهند دولتبه جميع شؤونه، طاغوتى و محروم خواهد بود.
امام قدسسره در گفته بالا بر اهميت و لزوم تعيين رهبر توسط مجلس خبرگان تاكيد مىفرمايند و نبود ولىفقيه را با طاغوتى بودن كل نظام مساوى مىشمارد و در مناسبتهاى مختلف آن را يادآورى مىشوند.
به اعتقاد امام قدسسره طاغوت وقتى از بين مىرود كه به امر خداى تبارك و تعالى فردى نصب شود. و فقهاى جامعالشرايط از طرف معصومين نيابت در تمام امور شرعى، سياسى و اجتماعى را دارا مىباشند.
بنابراين لازم است ارگانها و نهادها مشروعيتخود را از ولىفقيه به واسطه نصبى كه از سوى خداوند متعال دارد، بگيرند و به اين معنا نيست كه مردم، حقى در حاكميت اسلامى ندارند.
علاوه بر اين تصور اينكه ولىفقيه مشروعيت را از نهادها سلب كند تصورى باطل است مگر آنكه در مسير خلاف اسلام گام بردارند كه خود به خود اين شايستگى، را از دست مىدهند. مراد از مشروعيت اجزاى حكومت آن است كه در صورت صحت عملكرد تنها در سايه ولايت فقيه مشروع هستند و در نبود هر يك از اين دو ركن (فساد در عملكرد و نبود ولىفقيه) باطل و طاغوت تلقى مىشوند.
اين اشتباه باعث گرديده تا چنين استنتاج شود كه چون قانون اساسى مشروعيتش را از تنفيذ ولايت فقيه كسب مىكند، پس او اختيار نقض آن را دارد چون مشروعيت (حقانيت) او الهى است. حال آنكه بهتر استبگوييم كه ولىفقيه خود مهر شرعى بودن به قانون مىنهد. اساسا ويژگى رهبرى در حكومت اسلامى آن است كه حافظ اسلام و مسلمين و جامعه مسلمانان باشد. مردم او را براى چنين امرى برگزيدهاند تا به بهترين شيوه در چارچوب اسلامى، جامعه را اداره كند.
گرچه مشروعيت وى به واسطه نيابت معصومين:، مستقيما از سوى شارع مقدس به او اعطا شده است، و نظر خبرگان مردم در انتخاب رهبر، تشخيص صلاحيت و معرفى رهبر است تا به اعمال مشروعيتبپردازد. براساس ديدگاه امام قدسسره فقهاى عادل منصوب به ولايتشارع هستند. و عدم تشخيص و حمايت مردم از آنان براى حكومت از مشروعيت آنها نمىكاهد و مردم مكلفند كه براى استقرار و استمرار چنين حكومتى تلاش كنند. راى و نظر آنان شرط تحقق لايتخواهد بود و نه ثبوت آن.
امام راحل قدسسره در بيانات گوناگونى اين مشروعيت و مقبوليت و حق مردم و همچنين پشتيبانى آنان را گوشزد فرمودهاند:
... مخالفتبا اين حكومت، مخالفتبا شرع است، قيام بر عليه شرع است. قيام بر عليه حكومتشرع جزايش در قانون ما هست، در فقه ما هست، و جزاى آن بسيار زياد است.
قيام بر ضد حكومت اسلامى در حكم كفر است، بالاتر از همه معاصى است.
ملت راى داده استبه جمهورى اسلامى، همه بايد تبعيت كنيد، اگر تبعيت نكنيد محو خواهيد شد... .
نهضت ايران نهضتى بود كه خداى تبارك و تعالى در آن نقش داشت و مردم به عنوان جمهورى اسلامى، به عنوان احكام اسلام در خيابانها ريختند و همه گفتند ما اين رژيم را نمىخواهيم و حكومت عدل اسلامى و جمهورى اسلامى مىخواهيم.
... اعلام كردم كه مردم جمهورى اسلامى مىخواهند، جمهورى غربى نمىخواهند، جمهورى كمونيستى نمىخواهند. مخالفتبا جمهورى اسلامى مخالفتبا راى موكلين است.
... ما دولت را تعيين كرديم به حسب آنكه هم به حسب قانون، ما حق داريم و هم به حسب شرع حق داريم.
به موجب حق شرعى و براساس راى اعتماد اكثريت قاطع مردم ايران كه نسبتبه اين جانب ابراز شده است، شورايى به نام شوراى انقلاب اسلامى... موقتا تعيين شد و شروع به كار خواهند كرد.
همچنين امام قدسسره در حكم رياست جمهورى شهيد رجائى مجددا بر اين مشروعيت و مقبوليت تاكيد مىفرمايند:
و چون مشروعيت آن بايد با نصب فقيه ولىامر باشد اينجانب راى ملت را تنفيذ و ايشان را به سمت رياست جمهورى اسلامى ايران منصوب نمودم.
در اين كلمات حضرت امام قدسسره ولايت را بر پايه حق شرعى و عرفى بنا مىنهند و مشروعيتحق مردمى را تاييد مىفرمايند. اساسا خواسته مردم از حكومت اسلامى اين است كه خارج از چارچوب تعاليم شرع گام برندارند.
بنابراين، ولىفقيه ذىحق و مكلف است كه به حفظ نظام اسلامى و تطبيق مقررات با احكام اسلامى بپردازد، اينجا است كه مراد از ولايت مطلقه آشكار مىشود و رهبر به ولىفقيه تعبير مىشود.
دقيقا در راستاى همين حق و اختيار شرعى، براساس حق عرفى -برگرفته از راى مردم- وى قادر خواهد بود در صورت تزاحم حق شرعى با عرفى، حق شرعى را مقدم داشته و وراى قوانين موضوعه بشرى چون قانوناساسى نظر دهد، همچنان كه در صورت تزاحم مصلحت و احكام حكومتى با احكام شرعيه و فرعيه، احكام حكومتى را مقدم دارد.
پس در جامعه اسلامى، شرعى بودن اركان و نهادهاى حكومتى و عملكرد آنها بر مبناى شريعت، مقدم بر هر چيز ديگرى است و در نظام جمهورى اسلامى مردم با انتخاب خود، اين تشخيص و اختيار را به ولىفقيه واگذار كردهاند.
اشتباه در تحليل مشروعيت و تفسير حقانيت مردمى باعث مىشود تا حكومت ولىفقيه به مانند حكومتهاى استبدادى و ديكتاتورى تلقى شود و مطلق بودن اختيارات وى مساوى سلب اختيارات مردمى محسوب شود و مشروعيت الهى او را به معنى نفى حقانيت و مقبوليت مردم بپندارند. از اين رو اين گروه ناچار مىشوند تمامى آنچه را امام قدسسره درباره نقش و راى مردم فرمودهاند توجيه و تحريف كنند و چنين استنباط كنند كه اگر ولىفقيه جرم و گناهى را نيز مرتكب شود ولايت او استمرار مىيابد، درحالى كه امام صراحتا از لزوم نظارت مردمى سخن گفتهاند و همه را مسؤول دانستهاند و در وصيتنامه تاكيد بر رعايتشرايط خبرگان توسط مردم كردهاند تا اسلام و حكومت اسلامى با انتخاب ناصحيح حاكم تباه نشود.
فراتر از همه اين امور، اختيارات ولىفقيه درباب تشخيص احكام ثانويه و تطبيق مقررات و همچنين مصلحت نظام، برعهده ارگانهايى چون مجلس شوراى اسلامى، شوراى نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت نظام گذارده شده است.
علاوه بر اينها به تعبير امام قدسسره ولىفقيه اگر گناه صغيرهاى انجام دهد خود به خود از ولايتساقط مىشود، با اين حال تشخيص اين امر براساس اصل 111 قانون اساسى برعهده خبرگان مردم است همچنانكه انتخاب رهبر طبق اصل 107 بر عهده آنها است.
با اين حال برخى علاقهمندند كه همواره بين جمهوريت نظام كه شكل حكومت است و اسلاميت كه محتواى آن را تشكيل مىدهد جدايى اندازند كه نتيجهاى جز كاهش صبغه اسلامى يا تضعيف حق مردمى نخواهد داشت، در حالى كه پذيرش گرايش مكتبى براى نظام به معناى نفى دموكراسى نيست و اسلامى بودن جمهورى به مفهوم نفى حاكميت ملى نمىباشد و اساسا هيچگاه اصول دموكراسى ضرورت نفى يك جامعه ايدئولوژيكى و مكتبى را ايجاب نمىكند و هيچكس اسلامى بدون جمهورى را بر مردم تحميل نكرده و آنان خود به سوى حكومت وحى و قانون الهى رفتند و متمايل به كسانى شدند كه اين قانون را تحكيم مىكنند و خود، قانون و وحى ممثل هستند. اين افراد بالاصالة معصومين: و بالنيابه فقهاى عادل هستند.
سيلان مشروعيت اينان از بالا به پايين و حقانيت و تحقق آن از پايين به بالا جريان مىيابد و اين هر دو ركن در كنار هم، قدرت اعمال ولايت را براى حاكم اسلامى فراهم مىسازد.
.......................................................................
منبع:فصلنامه پيام حوزه شماره 24
انتهاي پيام/
چهارشنبه 22 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]
-
گوناگون
پربازدیدترینها