محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828046026
تئاتر - نان و عروسك
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: تئاتر - نان و عروسك
تئاتر - نان و عروسك
امين عظيمي:1 -درست هنگامي كه كميسر ژدانف فرمان پايان مدرنيسم را در سال ۱۹۳۴ ميلادي در روسيه صادر كرد نخستين بارقههاي نمايش مدرن و متفاوت در ايالات متحده در حال شكل گرفتن بود. اين جريان نمايشي كه تمامي نيروي خويش را جهت رهايي از فضاهاي سنتي بسيج كرده بود به استقبال ديدگاههاي دو انديشمند عرصه نمايش رفت: «آنتونن آرتو» و «برتولت برشت». نظريات اين دو فرد تاثيرات عميق از جنگ جهاني اول به همراه داشت كه يكي از عمدهترين آنها نگاهي دوباره به جايگاه انسان و مناسباتش با صحنه بود. «آرتو» كه هنر نمايش را اساسا برآمده از آيينهاي كهن برميشمرد با تدوين تئوري «تئاتر شقاوت» خويش، نمايش را بهمثابه طاعوني معرفي كرد كه زشتيها را بازتاب ميداد. وي استفاده از مناسك آييني را براي ايجاد ارتباط موثر با تماشاگران مورد توجه قرار داد، زيرا اعتقاد داشت با توسل بر مبناي فرهنگي هر جامعهاي ميتوان تماشاگر را براي دريافت و جذب حقايقي كه در روياهايش نهفته است- بهطوري كه ميل به خشونت، شقاوت، اميال جنسي، حس ناكجا آبادي و حتي حس آدمخواري او بيرون ريخته شود- آماده كرد. در اين ميان «آرتو» به شكلگيري نمايش كمك كرد كه نقش زبان را در زمينه استفاده از شيوههاي ديداري بسيار كمرنگ ميكرد. تعريفي كه وي از اين نوع نمايشي ارائه داد يكي از پايههاي اصلي شكلگيري نمايشهاي خارج از سالن بود: «نمايش مراسم آييني است كه اعتباري اعتقادي و روحاني و كيفيتي تاثيرگذار دارد و نتيجه آن خلاقيتي است جمعي كه از طريق ارتباط بيواسطه نمايشگر و تماشاگر امكانپذير است. »
«برشت» نيز با نظريات خويش بهطور نامحسوسي بر اين جريان تاثيرگذارد. او كه با همكاري «اروين پيسكاتور» تئاتر «مواجهه» را به وجود آورده بود به جاي استفاده از صحنههاي قراردادي و شكل سنتي هنر نمايش به استفاده از صحنههاي نمادين كه تصويري جهاني از وضعيت انسان بود- نه به معناي سمبليستي آن- روي آورد؛ چراكه اعتقاد داشت از اين راه ميتوان قدرت عمل تماشاگر را تهييج نمود و با بخشيدن امكان ابراز عقيده به وي در عين حال كه بخشي از اجرا شمرده ميشد، او را در مقام تحليلگر و منتقد نيز قرار داد. با آنكه تجربيات آرتو و برشت كاملا مستقل و در شرايط كاملا متفاوت با تئاتر آمريكا در جريان بود اما دامنه تاثيرات آنها با شروع در دهه ۱۹۳۰ حضور خويش را در جنبش تئاتر خياباني دهه ۱۹۶۰ آمريكا به منصه ظهور رسانيد. تاثيرات برگرفته از توان بالقوه نمايشهاي آييني و جنبههاي روشنگرانه، آموزشي و برانگيزاننده نمايشهاي سياسي و تبليغاتي كه مشخصا بر مبناي نظريات آرتو و برشت بود عمدهترين عناصر ماهوي اين جنبش را شكل ميداد.
2 - تئاتر سنتي- تجاري آمريكا كه مركز تمركز آن در «برادوي» بود تمامي درها را به روي تجربيات جديد بسته بود. اين محدوديتها موجب شد تا در اواخر دهه 40 تمهيداتي توسط گروههاي مستقل و تجربي براي تغيير نظام تئاتر شكل يابد. يكي از مهمترين كوششهايي كه در اين زمينه موثر واقع شد جنبش «آف- برادوي» بود. هدف اين جنبش اجراي نمايش در تئاترهاي پرت افتاده يا مكانهاي غيرتئاتري بود تا هزينههاي اجرا را پايين نگه داشته و ضمنا آثاري را عرضه كنند كه مشخصا بر مبناي تفكراتي آوانگارد و ساختارشكن شكل يافته بود. عرضه نمايشهاي «آف- برادوي» تا اوايل دهه ۶۰ در آمريكا رو به صعود بود. در اين دوران گروه «ليوينگ تياتر» به سرپرستي «جوديت مالينا» و «جولين بك» با نوعي تئاتر شاعرانه غيرواقعگرا در اين عرصه درخشيدند. در سال ۱۹۶۴ تئاتر «آف- برادوي» دچار مشكلات جدي اقتصادي شد. از اين رو ميكوشيد از ماجراجوييهاي سالهاي پيش خود كم كند. با ضعيف شدن «آف - برادوي» كه به سمت نوعي محافظهكاري كشيده ميشد، «آف- آف- برادوي» جاي آن را گرفت، تازه نفس، جسورتر و با افكاري نوين. گروه «تئاتر باز» كه توسط جوزف چايكين يكي از اعضاي سابق «ليوينگ تياتر» تاسيس شده بود، تمام وقايع صحنه و پشت صحنه را در مقابل ديد تماشاگران به نمايش ميگذاشت.
گروههاي ديگري همچون «هپينينگ» كه توسط «آلن كاپرا» پايهگذاري شد، گروه «سان فرانسيسكو مايم تروپ» به سرپرستي «راني ديويس» و گروه پرفورمنس تياتر به سرپرستي «ريچارد شكنر» كه با طرح تئوري تئاتر محيطي تاثيري عميق بر روند تئاتر تجربي و سير تئاتر خياباني گذاشت از ديگر گروههاي مطرح اين جريان بودند. «ريچارد شكنر» اعتقاد داشت ميتوان با استفاده از شكل اجرايي آيينها و تلفيق آن با رويدادهاي واقعي به بهترين شكل اجراي نمايش دست يافت. او تحت تاثير عقايد «مارگارت ميد» مردمشناس مشهور آمريكايي قرار گرفت كه سالنهاي نمايش را وسيلهاي ناقص و جداكننده از لحاظ عاطفي براي تماشاگران برمي شمرد و فاصله ميان تماشاگر و هنرمند را سبب نخبهگرايي در هنر و عدميكپارچگي هنرمند با جامعهاش ميدانست. او با افكارش در مورد تئاتر محيطي و فضا در نمايش كه بعدها در سال ۱۹۶۸ به شكل مدون منتشر شد بر ماهيت تئاتر خياباني تاثيري عميق گذاشت تا اين نوع نمايش با فعاليت گروههاي «آف- برادوي» و «آف-آف- برادوي» كه سرشار از انگيزشهاي راديكال و تند سياسي بود به بلوغ برسد. در همين سالها بود كه گروه تئاتر نان و عروسك بر مبناي تجربيات ارزنده گروههاي ماقبل خود توسط پيتر شومان تاسيس شد.
3 - پيتر شومان كشاورززادهاي بود كه در سال ۱۹۳۴ در شهرستاني كوچك در آلمان كه امروزه به عنوان بخشي از خاك كشور لهستان شناخته ميشود متولد شد. او در كودكي پخت نوعي نان مخصوص را كه با دانه چاودار توسط مادرش انجام ميشد فرا گرفت و بعدها بهطور جدي به مجسمهسازي و ساخت عروسك پرداخت. شومان از طريق يكي از شاگردان «آنا هلپرين»- از طراحان بزرگ رقص مدرن- به رقص مدرن علاقهمند شد و با تجربياتي كه در زمينههاي گوناگون هنرنمايش به دست آورده بود درست در سالي كه «آلن كاپرا» نخستين هپنينگش را در نيويورك اجرا كرد و جوزف چايكين گروه «تئاتر باز» را بنيان نهاد گروه تئاتر نان و عروسك را تاسيس كرد: ۱۹۶۳. تئاتر نان و عروسك كه از دل آلترناتيوهاي راديكال «آف-آف - برادوي» متولد شده بود و گرايشهاي عميقي به آيين داشت با بهرهگيري از مفاهيم مذهبي تورات و انجيل تلاش ميكرد با يكي شدن روح كلي تماشاگران و بازيگران در معنايي واحد به نوعي حقيقت ناب دست يابد. آنچنان كه «جورج دنيسون» در مورد تئاتر نان و عروسك ميگويد: «اين نمايش مانند نماز و دعايي است كه در آن مفاهيم كلمات جاي ركوع و سجود را گرفتهاند. به جاي كلمات فقط تابلوها و عروسكهايي نقابدار جايگزين شدهاند. »شومان هيجانهاي خاصي را كه در تجارب تماشاگران وجود داشت، كشف و عميق مينمود.
جزئي از مهمترين هيجانها كه به احساسهاي ما در مورد مرگ و وابستگيهاي اساسي بشري تعلق دارند. واقعيت مرگي را كه او براي تماشاگرانش جلوه و جلا ميداد به نظر «دنيسون» نخستين معني تئاتر است. در تئاتر نان و عروسك تماشاگر نميتواند تنها مصرفكننده باشد، تماشاگر با فراموش كردن خود در فضا به واقع مبدل به بخشي از نمايش ميشود. اين مسئله يكي از اصيلترين رويكردهاي تئاتر خياباني نيز به شمار ميرود. اسكارگ. براكت درباره گروه نان و عروسك ميگويد: «آنها با استفاده از عروسكهايي به اندازههاي مختلف بازيگران و داستانهايي براساس اساطير، كتاب مقدس و افسانههاي بسيار مشهور برآنند تا عشق، احساس و انسانيت را رواج دهند و زشتيهاي مادهگرايي و تزوير را نهي كنند.»
از نظر شومان تئاتر جاي داد و ستد نيست كه ما پولي بپردازيم و در عوض چيز دريافت كنيم. شومان معتقد است تئاتر چيز ديگري است، چيزي شبيه به نان است، يك ضرورت است. تئاتر شكلي از مذهب است. شومان هميشه طي يك اجرا يا پس از آن، ناني كه خوب پخته است پخش ميكند زيرا چنانكه خود به سادگي ميگويد: «دلمان ميخواهد ميتوانستيم مردم را تغذيه كنيم. نيروي نان انكارناپذير است. مردم گرسنه اند، حرفه نانوايي وظيفه دارد قرصهاي ناني تهيه كند كه براي جويدن و گواردن خوب باشد و آنها را در دسترس همه بگذارد. خيمهشببازان و هنرمندان هرگز به يقين نميدانند به چه درد ميخورند و شغل آنها براي مردم ديگر چه فايدهاي دارد. ما ميخواهيم به نانوايان بپيونديم، نانهاي خوب تهيه كنيم و آن را به رايگان بدهيم. به نظر ميرسد جهاني كه ما در آن زندگي ميكنيم، به طور عمده به سياست و سازمانهاي فردي پرداخته است. جنگ و گرسنگي بايد محو شوند و آب، هوا و خاك به زندگي برگردانده شوند. نمايش خيمهشببازي، كودكان گرسنه را سير نميكند، اما جنگ ساخته اذهان و عقول بشري است و فقر و گرسنگي بر اثر بيكفايتي ماست.» شومان همچون مسيح رسالت خويش را در ترويج آزادي، عدالت و برابري به ديگران ابلاغ ميكند. اين رسالت از طريق عروسكهايي انجام ميشود كه جاي زبان روزمره و قاصر انسانها را گرفتهاند و با اعمال و كردارشان نوعي حقيقت را بازآفريني ميكنند. گروه تئاتر نان عروسك با تركيب امكانات عروسكي و خيمهشببازي به نوعي بيان خاص و منحصر به فرد در فرآيند تئاتر خياباني دست يافتند. شومان در مورد فضاي اجراي نمايشهايش معتقد بود: «فضاهاي سنتي، زيادي جا افتاده و بيدغدغه است، قراردادهايش آزاردهنده است.
وقتي مردم بدون هيچگونه تحركي روي صندلي مينشينند، امكان هرگونه عكسالعمل آزادانه از آنان گرفته ميشود. اما وقتي در فضايي كه بهطور اتفاقي در آن قرار دارند نمايش اجرا شود، ميتوان از همه چيز صندليها، پنجرهها، خيابان و درها استفاده كرد. ما در هرجا كه فضا اجازه دهد عروسكهايمان را وارد كنيم نمايش ميدهيم. تئاتر عروسكي ادامه پيكرهسازي است، كليساي جامعي را تصور كنيد، نه از آن جاهاي مذهبي تزئين شده، بلكه جايي مثل يك تئاتر را، با حضور مسيح و قديسان و سرناودانهايي كه توسط عروسك بازها به حركت درمي آيند، با نيايشكنندگان حرف ميزنند و در نيايش واره موسيقي و كلمات شركت ميكنند». پيتر شومان آنچنان كه عميقا به مفاهيم مذهبي و روحاني از جمله مرگ و رستاخيز ميپرداخت همواره به مسائل روزمره و شرايط اجتماعي نيز حساس بود و در مقابل آن عكسالعمل نشان ميداد. راهپيمايي صلح كه توسط گروه نان و عروسك به سرپرستي پيتر شومان در آوريل ۱۹۶۹ عليه جنگ ويتنام در آمريكا برپا شد و تبديل به كارناوالي عمومي جهت انتقاد از سياستهاي دولت گرديد، همچنين نمايش «آتش» اجرا شده در جشن هنر تختجمشيد كه به ياد سه نفر از آمريكايياني كه در اثر اقدامات دولت آمريكا در جنگ ويتنام به عنوان اعتراض خود را قرباني كرده بودند، نشان از حساسيتهاي اجتماعي اين گروه و بهرهگيري خلاقانه از شكل نمايش خياباني در جهت برقراري ارتباط با تودههاي مردم بود.
به گفته «اونز» در كتاب تئاتر تجربي، شومان تماشاگراني را مورد نظر دارد كه به تئاتر نميروند. از محبوبيتي كه ميان تماشاگران با فرهنگ تئاتر و نيز تند روهاي سياسي به دست آورده، به راستي ناراحت به نظر ميرسد. نميخواهد براي قشر تئاتر رو برنامه اجرا كند، بلكه ميخواهد مخاطبش آدمي باشد كه دارد سركار ميرود يا خانوادهاي كه دارد ساعتي را در پارك ميگذراند. برخلاف شومان اغلب گروههاي ديگر تئاتر خياباني در دهه ۶۰ و ۷۰ آمريكا از شكل نمايشي خودشان براي مقاصد صرفا سياسي بهره ميگرفتند. در اين ميان گروههاي راديكال شكل گرفت؛ گروههايي كه همه تلاش خود را در زمينه نمايش با اعتراض و انتقاد از سياستهاي آمريكا در داخل و خارج همراه ميكردند.
هدف اين گروههاي خياباني آموزش عامه مردم و جلب توجه آنها به مسائل روز اجتماعي بود كه اگر پليس به اجراي آنها حمله نميبرد گاه كار به بحث سياسي هم ميكشيد و برخوردهاي خشني هم پيش ميآمد. همانگونه كه سخن رفت دايره مضموني آثار اجرا شده توسط گروه نان و عروسك آنقدر گسترده و در عين حال متنوع است كه همواره تاكيدي بر شكل برقراري ارتباط با تمامي سطوح مخاطبان را به رخ ميكشاند. شومان در جايي ميگويد: هدف يك نمايش عروسكي چيست؟! به نظر من هدف آن ساده كردن جهان و سخن گفتن به زبان سادهاي است كه هركس بتواند آن را دريابد. هدف آن در اختيار گرفتن تماشاگر و ترغيب او به درك لزوم جهاني جديد است. هدف آن دامن زدن به نهضت شنوندگان و تماشاگران است.
ما اين كار را با طبل و شيپور و تنفس آرام 500 تماشاگر انجام ميدهيم. ما به توطئه كودكان بر ضد زندگي كسالتبار بزرگسالان پيوستهايم. اكنون ذهنها بيدار شدهاند و دل و جرأت مردم از نو زنده شده است. زمان بيداري جهان فرا رسيده است و ما سنج اين بيداري را ميزنيم. نمايش عروسكي براي داستانسرايي كنار خيابانها خوب است، براي بزرگ كردن و مشهور ساختن معايب و نقايص خوب است. در اين جنبش، سخنرانيها و فرضيات بسيار درباره معايب جامعه مصرفكننده عنوان ميشود. بسياري از اين سخنرانيها هدر ميرود و بر كسي تاثير نميكند. گردانندگان نمايش عروسكي تئوريسين نيستند... اهميت داستانسرايي و نمايش عروسكي در برابر گرسنگي و ناقص شدن افراد اندك است. اما اين اندك اهميت خود مهم است. طرح كلي همه چيزهاي اندك اهميت وقتي با هم جمع شوند نام آزادي، نور و زندگي خوب به خود ميگيرند. ما سيركي خواهيم ساخت و با اين سيرك به شهرهاي كوچك و بزرگ جهان سفر خواهيم كرد و در اين سيرك تمام جهان را نمايش خواهيم داد.
4 - گروه تئاتر نان و عروسك هيچگونه شيوه كلاسيك و مدون بازيگري ندارد. بازيگران هسته مركزي اين گروه بين 10 تا 15 نفر هستند كه با همكاري افراد بومي و تماشاگراني كه به صورت داوطلبانه در اجراي نمايش شركت ميكنند، به ساختن عروسك و ماسكهاي مورد نياز خويش ميپردازند و پس از آن با همكاري آنان نمايش را اجرا ميكنند. پيتر شومان با استفاده از عروسكهايي به بزرگي دو تا سه برابر اندازه انساني در فضاهاي بسيار گسترده و بياني نمايشي كه از «وود ويل» و«مايم» الهام پذيرفته است دست به تجربيات گوناگوني زده است. از جمله نمايش «سيرك رستاخيز خودماني» كه به آغاز آفرينش انسان، زندگي و در نهايت مرگ و دوباره رستاخيز ميپردازد و اين نمايش هم در فضاي بسته و هم در فضاي باز قابليت اجرايي دارد. عروسكهاي غولآسا كه ارتفاع آنها حتي به ۱۰ متر هم ميرسد جزء لاينفك اجراهاي گروه است. اين عروسكها كه با سادهترين وسائل ساخته ميشود گاه به تناسب طولشان توسط چندين نفر هدايت ميشوند. مهمترين اصل در شيوه اجرايي گروه تئاتر نان و عروسك ديدگاه شومان در مورد شيوه روايت است. شومان كاري با روايت خطي و منطقي ندارد، بلكه همچون شاعري به شيوه شهودي عمل ميكند. هدف او يكي شدن تماشاگر و بازيگر و ادغام آنها در روحي واحد است تا بتواند به تجربهاي ويژه و ممكن در لحظه دست يابد. بازيگران هسته مركزي نيز عمدا آماتوري به ايفاي نقش ميپردازند تا ديگر شركتكنندگان هيچگاه احساس دوري از آنها نكنند. شومان از تمامي فضاي موجود براي اجراي نمايش بهره ميگيرد.
او حتي با استفاده از كابل و قرقره فضاي بالاي سر تماشاگران را به عنوان بخشي از محل نمايش تعريف ميكند. براي او اجرا در خيابان، فضايي چند 100 هكتاري و حتي فضاي تنگ و تاريك يك گاراژ تفاوتي ندارد. مهم آن است كه بتواند عروسك هايش را در آن محل جا دهد. بهرهمندي شومان از منطق همزماني در اجراهايش به نوعي تمركززدايي منجر ميشود تا در نهايت تمامي افراد شركتكننده به رابطهاي شهودي با اثر دست يابند و كليت اجر به انجام مناسك يك آيين نزديكتر شود. ممكن است در يك لحظه مشخص چندين دسته عروسكهاي متفاوت روايت خويش را دنبال كنند و اين امر موجب ميشود ديدههاي تماشاگران با يكديگر متفاوت باشد. هنگامي كه گروه براي اجرا به منطقهاي ميرود در ابتدا از افراد آن محل دعوت ميشود تا هم در ساختن عروسكها و ماسكهاي بزرگ مقوايي و هم در اجرا به گروه ياري رسانند. اين امر موجب به وجود آمدن ارتباط نزديكي ميان اعضاي گروه و تماشاگران ميشود و هسته مركزي ۱۰ نفره را گاهي به ۲۰۰ نفر ارتقا ميدهد. بازيگران هسته مركزي گاه با لباسهايي سفيد و كثيف، باندهاي نازك رنگي برپيشاني و كلاههاي جورواجور به ايفاي نقش ميپردازند. ماسكهاي آنها گاهي چهره حيوانات و گاهي نيز چهرههايي اغراق شده را به خود ميگيرد. آنها در اجرايشان از طبل، دايره زنگي و ترومپت براي ايجاد موسيقي زنده آوايي بهره ميگيرند. شومان گاه از عناصر صوتي مدرن همچون صداي ترافيك و.... در بعضي از اجراهايش است
فاده كرده است. همانطور كه گفته شد شومان نمايش را در لحظه اجرا صحنهپردازي ميكند و هيچ چيز از ديد تماشاگران مخفي نيست. او همانطور كه در صحنه به صورت آزادانه حركت ميكند دستورات لازم را به افراد مختلف ميدهد و به نوعي كارگردان روايتگونه در لحظه دست مييابد. در سال ۱۹۷۴ گروه تئاتر نان و عروسك پس از ۱۳سال كسب افتخارات گوناگون و دريافت جوايزي همچون اوبي (obie)، اراسموس (Erasmus)، جايزه دولتي برتري هنري و جايزه بزرگ عروسكسازان آمريكا از شكل سيار خارج شد و براي هميشه به گلوور ورمونت نقل مكان كرد. شومان از ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۸ در تابستان هر سال افراد مختلفي را از نقاط دور و نزديك در اين محل جمع مينمود و سيرك سه روزه رستاخيز خودماني و چند نمايش ديگر را اجرا ميكرد. اين روند پس از سال ۱۹۹۸ تا به امروز هر يكشنبه در گلوور صورت ميپذيرد. شومان هماكنون در مزرعه بزرگش به كشاورزي و باغداري مشغول است و با آنكه بيش از ۷۰ سال سن دارد هنوز ايدههاي آزادي خواهانه اش را در جهان نمايش دنبال ميكند.
سه شنبه 21 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2020]
-
گوناگون
پربازدیدترینها