واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: سینمای معنا گرا از هالیوود تا ایران
قسمت اولپافشاری كلیساهای قرون وسطا با انحصاری كردن علم و دین در اختیار و خدمت كلیسا، باور استفاده ابزاری كلیسا از حربه دین در برابر حق آزادی، بهرهبرداری از علم و در نتیجه پیشرفت و سعادت بشر را در ذهن انسان غربی گسترش داد و تقویت بخشید تا آنجا كه مردم را با چالش بزرگ انتخاب میان دین و آزادی و پیشرفت روبهرو كرد. به حاشیه رفتن دین و باورهای الاهی از زندگی بشر غربی در عصر مدرنیسم و جایگزین كردن انسان به جای خدا در رأس هرم هستی با اصالت بخشیدن به انسان، در حقیقت از یك سو حاصل افراط گریهای كلیسای كاتولیك در پیش از رنسانس و از سوی دیگر در كجفهمی انسان غربی محدود و محصور شده بود كه منشأ و علتالعلل تمامی مشكلاتش را نه در رفتارهای غیر عقلانی كشیشها بلكه در اصل دین تصور میكرد.غرب اگرچه در دوران مدرنیسم با توجه و اتكا به فلسفه و باورهای اومانیستیاش به پیشرفتهای مادی و صنعتی قابل توجهی دست یافت، ولی خلأهای حاصل از بیتوجهی به معنا و باورهای معنوی، او را با معضل جدید بیهویتی و پوچگرایی روبهرو ساخت؛ معضلی كه روزبهروز گسترش و عمق یافت و باورهای اومانیستی را با پرسشهای جدی روبهرو ساخت.رشد روز افزون تمایلات معناگرایانه در غرب به ویژه در دهه اخیر در حقیقت واكنش مثبت انسان غربی به پرسشهای بیپاسخی است كه عمداً سالها از آنها دور نگاه داشته شده بود. اما اینكه پاسخ به نیازهای معنوی انسان غربی چگونه پاسخی باید باشد، مشكل بعدی متفكران غربی بود كه با آن روبهرو هستند.
امروزه در سراسر دنیا از شیوهها و ابزارهای مختلفی در جهت گسترش یك ایده و تفكر استفاده میشود كه در آن میان سینما به دلیل گستره وسیعی كه دربرگرفته و میزان محبوبیت و مقبولیتی كه در بین مردم دارد، از جایگاه ویژهای برخوردار است.تمایل روزافزون تولید و ساخت فیلمهایی با موضوع توجه به مسائل معنایی و امور متافیزیكی در سینمای هالیوود، پرده از این واقعیت برمیدارد كه متفكران غرب از سینما به عنوان یكی از استراتژیكترین ابزار انتقال آراء و عقاید بهرهبرداری میكنند.توجه استثنایی و بیش از اندازه سینمای غرب به این مفاهیم، سینمای سایر كشورها از جمله ایران را نیز تحت تأثیر قرار داده است؛ به گونهای كه در سال های اخیر شاهد ایجاد بخش جدیدی در جشنوارههای بینالمللی فیلم كوتاه تهران و فیلم فجر با عنوان بخش سینمای معناگرا بودیم. اما اینكه تفسیر متفكران و اندیشمندان غرب از امور متافیزیكی و معنوی چه بوده و اساساً معناگرایی از نگاه آنان به چه چیزهایی اطلاق میشود، موضوع بسیار مهم و محور اصلی مبحث بالا است كه با توجه به تحلیل و بررسی برخی فیلمهای تولید شده در سینمای هالیوود و ایران دنبال میشود.نتیجهای كه پس از بررسی كتابها و تولیدات سینمایی غرب به خصوص در دهه اخیرحاصل شده، آن است كه نگاه و باور انسان محور غربیها در مسائل، همچنان مورد تأیید و تأكید متفكران و سیاستمدارانی است كه نقش عمدهای در كانالیزه و كنترل كردن اندیشه در غرب ایفا میكنند؛ به این معنا كه در حقیقت نگاه جدید انسان غربی، تنها به بعد باطنی انسان و نیروهای روحی او فارغ از ارتباطش با پروردگار معطوف است و در واقع نقش امور قدسی در سرنوشت انسان همچون گذشته كمرنگ و بیمایه است.
در باورهایی كه از آن با عنوان دین جدید یا عرفان غربی یاد میشود، انسان همچنان در مقام رقیب پروردگار و مخلوقی كه میتواند تمامی سرنوشت خود را در دست بگیرد و به پروردگار نه بگوید، معرفی میشود. این نگرش به صورت تمام و كمال در فیلم «نمایش ترومن» ساخته «پیتروید» به نمایش درآمده است. ترومن كه تمامی رفتارها و حركاتش حتی در هنگام خواب و پیش از تولد به كمك 5000 دوربین كنترل و فیلمبرداری میشود، پس از آگاهی از موضوع سر به عصیان گذاشته و تلاش میكند تا به هر نحو ممكن خود را از زیر سلطه صاحبان شبكه تلویزیونی خارج سازد. پیتروید در فیلم نمایش ترومن، خداوند را در قالب یك مدیر قدرتمند شبكه تلویزیونی به تصویر میكشد كه تمامی اعمال و رفتارهای انسان را با در اختیار داشتن بیش از 5000 دوربین تحت كنترل دارد. از سوی دیگر هر آنچه را كه صلاح میداند و با میل و خواستهاش مطابقت دارد، برای بازیچه خود یعنی ترومن بدبخت رقم میزند. انتخاب همسر، مرگ پدر، ترس از دریا، محل سكونت، نوع كار همه و همه براساس خواست او بر ترومن تحمیل شده است. هنگامیكه ترومن پس از گذشت بیش از 30 سال از حقیقت آگاه میشود، میكوشد تا به هر نحو ممكن حتی تا پای از دست دادن جان، خود را از این معركه نجات بخشد. او سرانجام در سكانس پایانی فیلم با ورود به درون تاریكی و محیطی كه نه خود و نه خالقش از چگونگی وضعیت آن آگاهی دارد، ثابت میكند كه میتواند و در حقیقت برای یافتن آزادی و سعادت باید به پروردگار نه بگوید.
استفاده از سكانسهایی كه در آن، مدیر شبكه تلویزیونی، طلوع و غروب خورشید و ماه، وزش باد و باران و تولید رعدوبرق را در اختیار دارد، همچنین از میان آسمان و ابرها با ترومن صحبت میكند و تأكید بر این جمله كه من از خودت به خودت نزدیكتر هستم، همگی بر پروردگار بودن فرد مذكور تأكید میكند. نمایش ترومن در حقیقت تأكیدی مجدد بر باور نبرد میان پروردگارو انسان برای دستیابی انسان به علم و دانش است كه برگرفته از یكی از مشهورترین افسانههای یونانی یعنی نبرد میان زئوس و پرومته است. براساس این افسانه، پرومته خدای عقل و شكوفایی و خردورزی، به دلیل دزدیدن آتش (نماد بصیرت و آگاهی) و اهدای آن به انسان به فرمان زئوس – خدای خدایان كوه المپ – در صخرههای قفقاز با زنجیرهای هفائیستوس (خدای آتش و آهنگری) به بند كشیده شده است تا هر صبح عقابی جگر او را درآورد و شب هنگام دوباره سلامت خود را بازیابد و این عمل تا آن جا ادامه یابد كه پرومته از رفتار خود پشیمان گردد. این فرمان مجازات به آن دلیل صادر شد كه انسان با دستیابی به علم و دانش، دیگر گوش به فرمان خدایان نخواهد داد.غرب اگرچه در دوران مدرنیسم با توجه و اتكا به فلسفه و باورهای اومانیستیاش به پیشرفتهای مادی و صنعتی قابل توجهی دست یافت، ولی خلأهای حاصل از بیتوجهی به معنا و باورهای معنوی، او را با معضل جدید بیهویتی و پوچگرایی روبهرو ساخت؛ معضلی كه روزبهروز گسترش و عمق یافت و باورهای اومانیستی را با پرسشهای جدی روبهرو ساخت.نفوذ چنین باوری در الاهیات مسیحی كه به ویژه در قرون وسطا مورد تأكید قرار میگرفت، كاملاً مشهود است.براساس الاهیات مسیحی، پروردگار متعال آدم و همسرش را از خوردن درختی ممنوع كرد كه در آن میوه معرفت و آگاهی رشد یافته بود و شیطان با بازگوكردن این حقیقت به انسان و فریفتن او در خوردن از میوه آن درخت، علم و دانش برای او به ارمغان آورد. پروردگار متعال نیز خشمگین شده و آدم و همسرش را از بهشت اخراج كرد. كلیسای قرون وسطا معتقد بود كه تمامی علوم نزد پروردگار متعال بوده و انسان با دنبال كردن و فراگیری علم، به حیطه قدرت پروردگار وارد شده كه گناهی نابخشودنی است؛ به همین دلیل باید مجازات شود.نفوذ و استحكام این اندیشه در باورهای انسان عصر مدرن سبب شد كه انسان غربی به این نتیجه دست یابد كه میتواند با تكیه بر دانش خود، خویشتن را در جایگاه خدایی قرار داده و سرنوشت خود را به دستگیرد؛ به همین جهت با پارهكردن تمامی رشتههایی كه سرمنشأ آن در آسمانها بود، اصل اومانیسم را پایهگذاری كرد.
این موضوع در فیلم «چه آرزوهایی كه میآیند» ساخته «وینست وارد» نیز مورد تأكید قرار گرفته است. «چه آرزوهایی كه میآیند» قصه زندگی و حیات پس از مرگ یك دكتر كودكان است. حاصل ازدواج كریستوفر و آنی دو فرزند است كه در یك سانحه رانندگی جان میبازند. چند سال بعد، كریس نیز در اثر برخورد با یك ماشین جان خود را از دست میدهد. روح كریس كه پس از مرگ به بهشت منتقل شده به دلیل علاقه فراوان به همسرش تلاش میكند تا با آنی ارتباط برقرار كند. فشارهای روحی آنی سرانجام او را به خودكشی وادار میكند. روح او به دلیل ارتكاب به گناه خودكشی به مكانی میان جهنم و بهشت منتقل میشود تا برای همیشه در عذاب باشد. كریس با آگاه شدن از موضوع بر خلاف عرف حاكم بر آن دنیا برای نجات روح آنی، روانه جهنم میشود. تلاشهای عاشقانه و صبورانه كریس سرانجام باعث نجات روح آنی میشود.در فیلم چه آرزوهایی كه میآیند، «وارد» به قدرت اراده و تعقل انسان حتی در حیات پس از مرگ تأكید میورزد. كریس پس از مرگ، همچنان قدرت تصمیمگیری و مقاومت در برابر مقدرات الهی را در خود حفظ كرده است به گونهای كه بر خلاف سنت و حكم خداوند در دنیای آخرت نسبت به مجرمان و گناهكاران، میایستد و با لغو این حكم ثابت میكند كه نیروی او نه تنها كمتر از نیرو و خواست پروردگار نیست بلكه میتواند در یك مبارزه نابرابر بر آن فائق آید. وارد در فیلم خود افزون بر مطرح كردن بحث فوق به موضوع حلول ارواح و تناسخ نیز اشاره كرده است. بر اساس عقاید و باور هندوها كه نفوذ آن را در باورهای بودائیان نیز میتوان شاهد بود، روح آدمی پس از مرگ، یك سلسله توالد و تجدید حیات را طی میكند و به صورت مستمر از عالمی به عالم دیگر در میآید.در باورهایی كه از آن با عنوان دین جدید یا عرفان غربی یاد میشود، انسان همچنان در مقام رقیب پروردگار و مخلوقی كه میتواند تمامی سرنوشت خود را در دست بگیرد و به پروردگار نه بگوید، معرفی میشود.آنها كه در طول زندگانی خود به رفتارهای نیكو و پسندیده روی آوردهاند در زندگی بعدی خود زندگانی بهتر و نیكوتری را تجربه خواهند كرد و آنان كه مرتكب اعمال ناپسند و زشت شدهاند در زندگانی بعدی خود به مراتب پائینتری تنزل خواهند یافت تا جائیكه در زندگی بعدی خود شاید در جلد یك سگ و یا حتی نباتات ظهور خواهند یافت!!! ازاینرو برای اعمال انسانی هیچگونه قضاوت و داوری صورت نخواهد گرفت و توبه و پشیمانی و همچنین غفران و بخشش و شفاعت معنایی نخواهد داشت. در حقیقت شكل كنونی هر انسانی معلول رفتارهای پسندیده و یا ناپسندی است كه خود انجام داده است!! كریس در پایان فیلم پس از آنكه آنی را نجات میدهد برای اثبات وفاداری خود اعلام میكند كه عشق خود به آنی را هرگز فراموش نخواهد كرد و در دورههای بعدی زندگی، همانگونه كه اینبار او را یافته، او را پیدا خواهد كرد. سكانس پایانی فیلم نیز آنی و كریس را در چهره و شمایل دو كودك بهتصویر در میآورد كه با وجود سن كم، علاقهای غریب را در دل نسبت به یكدیگر احساس میكنند.ادامه دارد...منبع اصلی کتاب نقد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 444]