تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):دانشمندی که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830552371




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حق محورى تجدد و تكليف مدارى سنت


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: اين مقاله بر آن است تا ادله و استدلال‏هاى مطرح در اثبات حق محورى تجدد و تكليف محورى سنت در خارج از موضع و موضوع خود را تبيين كند. در ديدگاه حق محور تجدد و تكليف مدارى سنت اين تصور خطا پيش آمده كه حق و تكليف در اين مقام در حوزه حقوق به معناى مشهور و اصطلاحى آن قرار مى‏گيرد، در حالى كه بحث در اين مقام ماهيتى وجودشناسانه و انسان شناسانه داشته و درحوزه فلسفه و متافيزيك واقع مى‏شود. از اين منظر با اين كه مقاله نگاهى مثبت به حق محورى تجدد و تكليف مدارى سنت دارد، اين نسبت خاص ميان تجدد و سنت با حق و تكليف را نه شأنى براى تجدد و نه منقصتى براى سنت مى‏داند.
بسيارى اين سخن را شنيده‏اند كه تفكر يا فلسفه سنت تكليف مدار است، حال آن‏كه تفكر يا فلسفه تجدد حق محور يا حق مدار است؛ به تعبير ديگر، انسان جديد از مجرا و دريچه حق به ارزيابى و داورى دست مى‏زند تا اين كه به تكليف و وظيفه بينديشد، يعنى به جاى سؤال از تكليف و وظيفه، از حق و حقوق خود مى‏پرسد. چنين تصويرى از تجدد و انسان متجدد در مقابل سنت و انسان‏شناسى سنت، سخن غلطى نيست، با اين حال بدون توضيح و تبيين مى‏تواند منشأبدفهمى و خطا شود. در واقع هنگامى كه براى اولين بار چنين بيانى در فضاى فكرى ايران طرح گرديد ما با چنين بدبينى‏ها و خطاهايى نيز روبه رو بوديم. جواب‏هايى كه به چنين صورت بندى از سنت و تجدد داده شد به خوبى نشان مى‏داد كه چنين خطا و اشتباهى شايع و كاملاً عميق بوده است؛ اما اين خطاها بيش از آن‏كه ناشى از كسانى با شد كه در مقام دفاع از سنت برآمده‏اند، ناشى از خطا و نقصانى است كه در بطن صورتبندى وجود داشت. البته نه اين كه صورتبندى غلطى باشد، بلكه به اين معنا كه نه در اصل و نه در فرع توضيح و تبيين خوب و درستى از آن ارائه نگرديده بود. يعنى خطاها و نقصان‏هايى كه در جواب به اين تصوير داده شد از آن جهت جواب‏هايى نادرست و ناقص بود كه اصل مسأله به صورت غلطى بيان شده بود. درك اين نكته با توجه به اين مسأله آسان خواهد شد كه تصوير ارائه شده از تجدد و انسان متجدد در خصوص حق و تكليف مستقيم و غيرمستقيم ماهيتى ارزش گذارانه داشت و به قصد تحسين و تمجيد از اين نگاه و شأن برتر انسان متجدد نسبت به انسان سنت بيان شده بود. هدف آن نيز اين بود كه از اين طريق يعنى نقد ضمنى و بلكه صريح فلسفه و انسان‏شناسى سنت، ضرورت دگرگونى آن به نفع تجدد و انسان‏شناسى تجدد اثبات گردد. در چنين وضعيتى مدافعان سنت و انسان‏شناسى سنت چون تصور مى‏كردند كه از طريق ارائه تصويرى غلط از سنت به نفع تجدد بدان حمله شده است در مقام دفاع برآمدند.
در مقابل اين ديدگاه، برخى از هم عرضى حق و تكليف سخن گفتند و معتقدند نه تجدد يكسره از تكليف خالى است و نه سنت از حق، زيرا بر پايه استدلال درستى كه ارائه مى‏شد حق و تكليف هميشه همراه يكديگر هستند؛ با اين حال گرچه اين استدلال به تعبيرى كه از حضرت اميرعليه السلام است استدلال تام است و «حق لايجرى لاحد الاّ جرى عليه»، اين جواب در اين جا ناكافى است و حكايت از عدم درك درست آن صورتبندى مى‏كند. از منظر درست اساساً ويژگى به اصطلاح حق مدارانه و به تعبير درست‏تر حق خواهانه انسان متجدد فى نفسه ماهيتى ارزشى و ارزش گذارانه ندارد گرچه در صورتبندى ارائه شده در ايران قصد ايجاد چنين توهمى در ميان بوده است. همان‏طورى كه ويژگى تكليف مدارانه سنت فى نفسه مبين هيچ موضع فرودين و غيرانسانى نيز نيست، گرچه به واسطه درك غلط حق و تكليف ممكن است چنين توهمى ايجاد شده باشد. ويژگى مورد بحث تجدد و انسان متجدد به انسان گرايى آن برمى‏گردد كه همان‏گونه كه هايدگر بدان توجه مى‏دهد، اساساً ماهيتى ارزشى ندارد، بلكه مقوله‏اى متافيزيكى است، گرچه هميشه معناى واقعى آن خود را در پشت نقابى از انسان دوستى مخفى كرده و مى‏كند. 2
تقرير درست از مسأله نشان مى‏دهد، كه حق خواهى انسان متجدد و حق‏طلبى فلسفه تجدد بر متافيزيكى بنا شده است كه در بنيان هيچ جايى براى حق در معناى حقيقى آن باقى نمى‏گذارد تا به اعتبار آن ارزشى براى اين نوع نگرش انسان شناسانه و فلسفى ثبت گردد. به همين دليل نيز اين نادرست است كه سنت نفى اين نوع حق خواهى را از فلسفه و انسان‏شناسى‏اش امرى نامطلوب و منفى تلقى كند. در واقع انتساب چنين نگرشى به سنت نه تنها هدم بنيان وجودشناسانه آن است، بلكه ارزشى كاملاً مذموم و منفى براى آن به همراه خواهد داشت؛ از اين رو نه تنها نبايد كوشيد تا گفتمان سنت را داراى چنين درك و فهمى از حق و حق‏مدارى دانست، بلكه بايستى همان‏گونه كه غرض بعضى از مطرح كنندگان اين ديدگاه است، آن را خاص تجدد و منحصر به انسان شناسى تجدد دانست.
همان‏گونه كه مشخص است، موضوع مورد بحث اين گفتار مسأله‏اى متعلق به حوزه فلسفه سياسى است، با اين حال با نظر به مفروضات و بنيان‏هاى نظرى آن مسأله، به فراتر از اين حدود و كل گفتمان تجدد به ويژه انسان‏شناسى آن مى‏كشد. در حوزه فلسفه سياسى، هابز به عنوان مؤسس اولين فلسفه سياسى، مبتنى بر حق شناخته شده است. 3 اشتراوس كه به اين مسأله توجه داده است مى‏گويد كه به اين معنا هابز همزمان هم مؤسس اولين فلسفه‏اى است كه دولت‏هاى مطلقه و اقتدارگراى مدرن از دل آن بيرون آمده و هم دولت و حكومت‏هاى ليبرال؛ با اين حال اين طور به نظر مى‏رسد كه اين نتيجه متضاد از آن رو حاصل شده كه فلسفه هابز اولين فلسفه سياسى است كه در كناره‏گيرى و با انقطاع از سنت شكل گرفته و در بنيان آن انسان‏شناسى تجدد قرار دارد. فلسفه او به لحاظ وجود شناختى با شرايطى آغاز مى‏كند كه تنها پايه ممكن براى تأسيس آن، انسان و حق منبعث از آن است؛ اما همان‏گونه كه نزاع‏هاى موجود بر سر جايگاه هابز در فلسفه سياسى بيان مى‏كند از وجهى وى پيوند خود را با سنت حفظ كرده است؛ از اين رو او را نمى‏توان معرّف كامل ديدگاه تجدد در مورد حق دانست. هابز فلسفه خود را بر ويژگى‏هاى ذاتى در انسان مبتنى مى‏كند كه از نظر او ويژگى‏هاى طبيعى قلمداد مى‏شوند. به همين دليل نيز اشتراوس فلسفه او را تداوم فلسفه قانون طبيعى سنت مى‏داند، گرچه اين فلسفه به اعتبارى كه بيان شد نوع تجددى اين فلسفه است.
ديدگاه پخته و كامل فلسفه تجدد در مورد حق آن است كه با نظرگاه كانت در اين خصوص مشخص مى‏شود. در كانون اين نظرگاه، با ظهور انسانى كه كانت آن را انسان خود قانون‏گذار (Autonomous) مى‏نامد، مواجهيم. براى درك معنا و مفهوم انسان خود قانون‏گذار و جايگاه وجود شناختى آن لازم است از زمان كانت به عقب‏تر بازگرديم همگان با شك دكارتى و جايگاه آن در فلسفه تجدد آشنا هستند. با اين حال بعضاً به نظر مى‏رسد كه اين شك و نقش آن در ايجاد دنياى متجدد و رويكرد آن به عالم و آدم به خوبى فهميده نشده است. اگر كسى اين شك را در حد شكى روش‏شناختى تقليل دهد قطعاً معناى درست آن را نفهميده است. با اين‏كه دكارت اين شك را در كتاب گفتار در روش مطرح كرده، شك مذكور بسيار فراتر از شك معمول روش شناسانه است. در معناى درست شك روش شناسانه متأخر از شكى وجود شناسانه قرار دارد كه دنياى تجدد هيچ‏گاه از آن بيرون نيامده است، بلكه به شهادت تطورات بعدى تجدد به ويژه تطورات اخير آن در انديشه پسا تجدد اين شك عمق نيز يافته است. در هر حال، اين شك به عنوان شكى متافيزيكى شرايط ساختارى كليت دنياى تجدد و از جمله نظريه‏پردازى را مشخص مى‏سازد كه هر آنچه در اين دنيا در مقام نظر و عمل تحقق يافته است در چارچوب آن امكان يافته و معنا و مفهوم پيدا كرده است. با اين كه شك دكارتى نقطه آغاز تفكر و فلسفه تجدد قلمداد شده است، اما آن را بايستى اولين صورتبندى كامل آن قلمداد كرد. در واقع شك دكارتى طنين شكى است كه از اواخر دوره قرون وسطايى كليت فكر و روح انسان غربى را به تدريج در خود فرو مى‏برد. 4
تايلور در رساله كوچك مرض‏هاى تجدد، در تحليل بيمارى‏هاى تجدد اشاره به واقعيتى مى‏كند كه به خوبى معنا و مفهوم مورد نظر ما را از شك وجود شناسانه بيان مى‏كند. آنچه وى به عنوان يكى از معضل‏هاى تجدد يا علت مرض‏هاى آن برمى‏شمارد از دست رفتن نظم وجودشناختى عالم پس از سنت است. در سنت وجود از نظمى ذاتى برخوردار است كه واجد معناى مشخصى براى موجودات آن مى‏باشد. بر حسب اين ويژگى كه اختصاص به اين دين يا آن دين و اين سنت يا آن سنت نيز ندارد گونه‏هاى بودن موجودات و نحوه رفتار و عمل آن متأثر از اين نظم وجود شناختى مى‏باشد، به ويژه در خصوص انسان، نظم مذكور در پيوند با نظم رفتارى و حيات انسان - چه در حيطه فردى و چه در حيطه اجتماعى - قرار دارد. هم نظم وجود بر رفتار انسان تأثير مى‏گذارد و هم رفتار انسانى در اين نظم اثرگذار است. شك دكارتى دقيقاً تشكيك در وجود چنين نظمى در عالم است كه حاصل آن به تعبير هاناآرنت از جهان، بيگانگى انسان در دنياى تجدد است. 5
در اثر چنين شكى است كه عالم معنا و مفهوم خود را براى انسان از دست مى‏دهد و به صورت ماده خامى ظاهر مى‏شود كه تنها در پرتو انسان و از ناحيه آن از صورت بى شكل و آشفته آن خارج شده و نظمى به خود مى‏گيرد. آنچه در نظم تجددبه صورت ثابت وجود شناختى اين نظم معنا و وجود دارد موجودى است كه تنها در پرتو ذهن خويش خود و جهان را اثبات مى‏كند.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 136]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن