واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: كتاب انديشه - نشستي براي كتاب هانري كربن
كتاب انديشه - نشستي براي كتاب هانري كربن
نشست نقد و بررسي كتاب «ابنسينا و تمثيلات عرفاني» نوشته هانري كربن با ترجمه انشاءالله رحمتي، برگزار شد. به گزارش ايسنا، در نشست بررسي اين كتاب كه دوشنبه، 13 آبان در سراي اهل قلم برگزار شد، در ابتدا، كامران فاني اظهار داشت: كربن نيمي از عمرش را در ايران گذراند؛ اما تا قبل از انقلاب، تنها يك كتاب و مقاله از وي ترجمه شد و بعد از مرگش نيز دو كتاب از مهمترين كتابهاي وي به فارسي درآمد، كه كربنشناسي را در ايران وارد مرحلهاي جدي كرد. كربن هم محقق بود، هم مترجم و هم متفكر؛ اما هدف وي تنها تحقيق نبود. اين پژوهشگر در ادامه افزود: همانطور كه مترجم در مقدمه كتاب اشاره ميكند، كربن از تأليف اين كتاب سه هدف داشته است: نشان دهد كه ابنسينا تنها يك فيلسوف مشايي نيست؛ بلكه اشراقي نيز هست؛ اين انديشه پيام تازهاي براي دنياي امروز دارد و راهگشاي مشكلات است؛ مورد ديگر هم مسائل شخصياي است كه كربن داشت. وي قائل به مذهب پروتستان بود، كه برخلاف كاتوليكها، معتقدند براي ارتباط با خدا نيازي به واسطه و كليسا نيست و ميبايست رابطهاي مستقيم با خدا داشت.
از طرفي، اعتقاد داشت انسان نميتواند مستقيما با مبدأ هستي ارتباط داشته باشد و نيازمند واسطه است. مورد اخير به نوعي تمام انديشه كربن را دربر ميگيرد، كه آن را «فرشتهشناسي» مينامد. فاني مسئله بعدي كربن را عرفيشدن جهان معرفي كرد و افزود: كربن معتقد بود جهان امروز، به ويژه غرب، معنويت را از دست داده است و نميتواند هيچ رابطهاي با عالم ماورا داشته باشد و اين دغدغه اصلياش بود. او همچنين افزود: كربن در سفر به تركيه با سهروردي آشنا شد و آنقدر شيفته وي شد كه به ايران آمد و از آن زمان، ايران وطن دومش شد.
او فلسفه مشرق (اشراقي) را در برابر فلسفه مغربزمين قرار داد، كه نوع مشرقي آن را وجه متعالي انسان و نوع مغربي آن را وجه تنزل انسان معرفي كرد. كامران فاني عنوان كرد: كربن به سه مرتبه در عالم وجود قائل بود؛ يكي همان عالم ناسوت و لاهوت و ديگري برزخ و پلي ميان آن دو، كه آن را عالم مثال يا خيال ميناميد و به آن اهميت زيادي ميداد. ميگفت «خيال» به زبانهاي اروپايي قابل ترجمه نيست و خود در فرانسه براي آن يك معادل ساخت. انسان ميتواند از زندگي روزمره خود به اين عالم پناه برد؛ اما درك آن، شخصي و شهودي است و تنها به زبان رمز و تمثيل ميتوان آن را بازگو كرد و به همين دليل بود كه كربن به متون ما علاقهمند شد و با وجود اينكه فلسفه اشراقي در آثار ابنسينا كم است؛ اما كربن از همين كم بسيار استفاده كرد. او با اشاره به عنوان كتاب، خاطرنشان كرد: در عنوان اصلي اين كتاب، لفظ vision به كار رفته، كه در مسيحيت به معناي «ديدن يك امر قدسي» است.
كربن بين تمثيل و رمز و سمبل تفاوت قائل ميشود و در تمثيلات معتقد است «فرشته» نشانه نيست؛ بلكه واقعيت دارد، كه ميتوان ديد و حس كرد. فاني با اشاره به مباني نجوم قديم، اظهار داشت: كربن معتقد بود براي رسيدن به عوالم بالا، نفس زميني ميبايست با نفس مكي رابطه پيدا كند و در پاسخ به اين سوال كه معرفت چيست و شناخت چگونه پيدا ميشود، منبع اين شناخت را الهام نفس فلكي (فرشته) ميداند و غرب منكر اين مورد اخير است. وي نقطه جدايي فلسفه غرب و شرق را اينچنين عنوان كرد: در فلسفه غرب كه به وجود واسطه قائل نيست، انسان در مواجهه مستقيم با خدا قرار ميگيرد و چون نميتواند خدا را در دسترس سازد، لاجرم او را حذف ميكند و از همينجاست كه غرب به سمت عرفيشدن پيش رفت. در ادامه، علي معلمدامغاني در سخناني اظهار داشت: اتفاق مباركي است كه كتابي بهانه قرار ميگيرد تا اصحاب خرد دور هم جمع شوند و اين شاهدي براي توجه بيشتر به بازاري است كه هر روز هزار عنوان كتاب بيرون ميدهد؛ غافل از آنكه در خيلي از آنها عينا سياهي ميپراكند. اين شاعر با طرح اين پرسش كه شعر چه نسبتي با فلسفه دارد، ابراز كرد: همين شعر است كه خيال از او مايه ميگيرد و موجب ظهور فلسفه اشراق ميشود. شعر است كه با آفرينش «سلامان و آبسال»، از فيلسوف شاعر ميسازد. شخصيتهايي مانند فردوسي كه به ظاهر منكر فلسفه بودند، خود از جاافتادهترين حكيمان مشرقزميناند.
او همچنين افزود: افلاطون كه شاعران را از مدينه فاضله خود بيرون ميكند، ميداند كه اين شهر شاعر را به دلايل سياسي برنميتابد؛ چراكه شاعر نايافته را درك ميكند و شهر را دچار اختلال ميسازد. معلم، حكماي اشراقي را همان شاعران دانست و گفت: وقتي حافظ ميگويد، دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند، صراحت كلام به حدي است كه كلام از شعر خارج ميشود و خبر است؛ شاعر ميگويد، ديدم! وي ترجمه كتاب «ابنسينا و تمثيلات عرفاني» را مبارك تلقي كرد و گفت: حكيمان ما نسبت به طبقه شعرا، حتي به اندازه قدماي ما، لطف و محبت نداشتهاند. حكيمان به سلسله ادب توجهي ندارند؛ در حاليكه قدما براي تاكيد بيشتر، لفظ حكيم را كنار اسامي شاعران به كار ميبردند و مثلا ميگفتند، حكيم ابوالقاسم فردوسي. در مشرقزمين، مردي نظير نظامي به هيچ گرفته ميشود؛ اما «ليلي و مجنون» چه چيزي از «سلامان و آبسال» كم دارد؟ معلم اظهار داشت: ساليان سال است كه درباره اسوهها قلم ميزنند؛ ولي نه مظلوميت حسين(ع) را فهميدند و نه پهلواني علي(ع) را. حكمت و حكومت توأمان است و هرگاه حاكمان حكيم نباشند، نتيجهاي در پي نيست. اگر شعر نباشد، درباره فلسفه شعر صحبت كردن بيهوده است؛ فيلسوف نميتواند فرشته و ديو را به تصوير كشد. انشاءالله رحمتي - مترجم كتاب «ابنسينا و تمثيلات عرفاني» - نيز در اين نشست حضور داشت.
دوشنبه 20 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 158]