واضح آرشیو وب فارسی:سياست روز: به مناسبت ولادت باسعادت حضرت علي بن موسي الرضا (ع)طلوع خورشيد ايران از خراسان
گروه فرهنگي - قطار كه به ايستگاه پاياني مشهد ميرسد، يا وقتي هواپيما يك دور دور حرم ميگردد از دور يا از آن بالا گنبد نوراني و طلايي اش را ميبينيم و ناخودآگاه بر لب جاري ميكنيم :
اين تجربه را تقريبا همه ما داريم. ما كه عادت كرده ايم هرگاه دلمان ميگيرد، گره اش بزنيم به پنجره فولاد حرم مولايمان. فرقي هم نميكند كه از كيلومترها فاصله دست بر سينه بگذاري و يا بوي عود و گلاب حرم مستت كند و بكشاندت به سمت ضريح دلفريب آقا. يا شايد هم مجبور باشي تلفني با امام درددل كني.
فرقي نميكند كه كجا باشيم و كجايي. مهم اين است كه همه امام رضا را براي خود ميدانيم و يا شايد برعكس همه خود را براي امام رضا و عاشقش ميدانيم.
همه دلخوشي مان اين است كه ما را بطلبد و لايق زيارتش كند. دلمان پر ميزند براي وضو گرفتن در حياط مسجد گوهرشاد با آن گنبد فيروزه اي دل انگيزش. نمازمان را در صحن جمهوري بخوانيم و گوشه اي از دارالاجابه بنشينيم و زيارت نامه بخوانيم.
راستي آب گواراي سقاخانه را هم بايد هربار چشيد و سيراب نشد. بايد هربار كبوترها را ببيني و حسرت به دل بماني كه چرا كبوتر نيستي. حالي دارد اين حريم و حرم. و هميشه زيارت آخر چشمانت را ميشويد.
حالا امروز روز ولادت همان امامياست كه دلمان را به ضريحش گره زده ايم. پس با پاي دل رو به ضريح ميايستيم با هم ميخوانيم:
بسم اللَّه وَباللَّه وَعَلي ملَّهِ رَسول اللَّه صَلَّي اللَّه عَلَيه وَآله، اَشهَد اَن لا الهَ الاَّ اللَّه، وَحدَه لا شَريكَ لَه، وَاَشهَد اَنَّ محَمَّداً عَبده وَرَسوله وَاَنَ عَليّاً وَليّ اللَّه...
بياييد اين بار به جاي زيارت نامه با واژههاي سيد مهدي شجاعي به سمت حرمش حركت كنيم:
از آن زمان كه تو در نيشابور، سر از كجاوه برون آوردي و به كرشمهاي، آتش شوق بر جگر سوخته خلايق عاشق زدي و صلاي توحيد سر دادي و آن را مأمن و پناهگاه محكم و خدشه ناپذير خواندي، راز ورود به اين قلعه را فاش كردي كه تويي.
از آن زمان، ما خورشيد ولايت تو را در سرزمين قلبهاي خويش هميشه در كار طلوع يافتيم و حيات را بي حضور تو در سرزمين خويش ناممكن فهميديم.
عشق ما به اين خاك، تنها از اين روست كه تو در آن آرميدهاي و پيوند ناگسستني دل ما به اين فضاي ملكوتي از اين جهت، كه تو در آن تنفس ميكني و رايحه شوقآفرين تو در آن ميپيچد.
چه كسي ميگويد كه ما بي حضور تو توان برخاستن داشتيم؟
چه كسي ميگويد كه ما بياستشمام بوي تو، راه به حقيقت ميبرديم؟
چه كسي ميگويد كه ما جز در پرتو تابناك تو، جستن خداوند را ميتوانستيم؟
ما هنوزهاي تو را با سر و پاي برهنه در نماز شورآفرين عيد، از ياد نبردهايم. همان طنين گرم نالههاي غريبانه و مظلومانه توست كه ما پابرهنگان و مظلومان در اين جهان بزرگ را توان ايستادني چنين بخشيده است.
ما از تو آموختهايم كه هر جا دشمن، لباس فريب بر تن كرد، جامه خدعه پوشيد، نقاب نيرنگ بر چهره آويخت، بر پشتي مكر تكيه زد و به تخت حيله نشست، با نواي اعجازآفرين ، لباس فريب را بر تنش بدريم، جامه خدعه را بر اندامش پاره كنيم، نقاب نيرنگ را بر چهرهاش بشكنيم، پشت و رويش را هويدا كنيم، از تخت حيلهاش به زير افكنيم، به رسوايياش بكشانيم و به عزايش بنشانيم.
« السلامعليك يا عليبن موسيالرضا... اشهد انك قد اقمت الصلوهِ و...>ش
اين چه ظلمي است كه بر تو رفته است و دشمن با تو چه كرده است كه ما از وراي صدها سال، وقتي در كنار ضريح عشقآفرينت زانو ميزنيم، بايد شهادت دهيم كه تو اقامه نماز كردي و ايتاي زكات!
بايد شهادت دهيم كه تو آمر به معروف و ناهي از منكر بودي.
اين چه شهادتي است كه مظلوميت تو در آن موج ميزند!
مگر نه تو خود نماز مجسم بودي؟
مگر نه نماز در دستهاي تو قامت ميبست؟
مگر نه قيام و قعود جهان، چشم و گوش به مكبر مژگان تو دوخته بود؟
مگر نه سجود، تموج دل دريايي تو بود؟
مگر نه معروف، رضاي تو بود و منكر، خشم و غضب تو؟
مگر نه شما جايي ميان خالق و مخلوق بوديد و واسطه فيض؟
خ نزلونا عن الربوبيه و قولوا فينا ما شئتم> مگر كلام شما نبود؟
پس چيست راز اينگونه سلام گفتن بر تو؟ راز شهادت به اقامه نماز تو و ايتاي زكات تو؟ راز شهادت به عبادت تو، تا رسيدن به سرمنزل يقين؟
توان برگرفتن اين مهر، توان گشودن اين راز در درستهاي ما نيست.
اما پيداست هم كه اين راز، تنها راز تو نيست؛ راز پدران توست و راز فرزندان تو.
سرچشمه اين راز زلال، در محراب مظلوميت علي است (عليهالسلام)؛ آنجا كه شهادتش در محراب، مردم مرعوب و گنگ را به تعجب واميدارد كه مگر علي نماز ميخواند؟
و اين راز از جنس همان رازي است كه با جگر سوخته امام حسن (ع) به طشت ميريزد، اما هيچ دلي نميلرزد و هيچ اشكي نميريزد.
و اين راز از سنخ همان رازي است كه وقتي عشق رسولالله (ص) بر سرنيزهها، خارجي معرفي ميشود، هجوم بيرحمانه سنگ از بامهاي جهالت و كنگرههاي قساوت، بر هويت خورشيد تكرار ميگردد.
و اين همان رازي است كه در گريههاي سجاد(ع) موج ميزند.
و اين همان رازي است كه امام باقر(ع) جوان را بي هيچ دغدغه واكنشي، از ميان مردم ميربايد.
و اين همان رازي است كه همه عمر صادق آل محمد را به محو گذشتههاي محرف و غبارآلوده صرف ميكند.
و اين همان رازي است كه بر جنازه ستم كشيده امام صابر(ع-) امام كاظم- فرياد ميكند: دشمن چه كرده است با شما آلالله؟ چه تصويري از شما در ذهن عالميان كشيده است كه ما شيعيان هم از وراي صدها سال، بايد به نماز خواندن و زكات دادن شما گواهي دهيم؟
اين است كه در زمان ولادت تو هم كه ولادت عشق است و تجلي اسماي حسناي خداوند بر زمين، اشك چشمهايمان خشك نميشود و سنگيني غم جانمان كاستي نميپذيرد.
خدا ظهور قائمتان را نزديك فرمايد تا اين زخم كهنه چند ساله را مرهم و درماني جانانه باشد.
دوشنبه 20 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سياست روز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 155]