واضح آرشیو وب فارسی:مهر: ولادت امام هشتم/هوشياري امام رضا(ع) در بهرهگيري از شرايط
خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه: دوران حيات امام هشتم اوج گرايش مردم به اهل بيت و دوران گسترش پايگاههاي مردمي اين خاندان بود كه امام رضا(ع) با هوشياري و موقعيتسنجي مناسب بهترين و بيشترين بهره را براي تبيين و ترويج مباني اسلام و معارف اهل بيت از اين فرصت داشت.
امام رضا(ع) از پايگاه مردمي شايسته اي برخوردار بود و در همان شهر كه مأمون با زور حكومت مي كرد او مورد قبول و مراد همه مردم بود و بر دلها حكم مي كرد.
در اين دوران، بدي اوضاع ميان امين و مأمون به امام كمك كرد تا بار سنگين رسالت خويش را بر دوش كشيده و بر تلاشهاي خود بيفزايد و فعاليتهاي خود را دوچندان كند، در اين زمان زمينه آن فراهم شد كه شيعيان با او تماس گرفته و از رهنمودهاي او بهره مند شوند.
همين امر در كنار برخوردار بودن امام از ويژگيهاي منحصر به فرد و رفتار آرماني كه در پيش گرفته بود سرانجام به تحكيم پايگاه و گسترش نفوذ امام در سرزمينهاي مختلف حكومت اسلامي انجاميد.
پس از آن كه حضرت رضا بعد از پدر مسئوليت رهبري و امامت را به عهده گرفت در جهان اسلام به سير و گشت پرداخت و نخستين مسافرت را از مدينه به بصره آغاز كرد تا بتواند به طور مستقيم با پايگاههاي مردمي خود ديدار كند و درباره امور مختلف به گفتگو بپردازد.
عادت او چنين بود كه پيش از آن كه به منطقه اي حركت كند، نماينده اي به ديار مي فرستاد تا مردم را از ورود خود آگاه كند كه وقتي وارد شهر مي شود مردم آماده ديدار با او باشند. سپس با گروههاي بسيار بزرگ مردم اجتماع بر پا مي كرد و درباره امامت و رهبري خود با آنان به گفتگو مي پرداخت .
سپس از آنان مي خواست تا از او پرسش كنند تا پاسخ آنان را در زمينه هاي مختلغ معارف اسلامي بدهد. همچنين مي خواست كه با دانشمندان علم كلام و اهل بحث و سخنگويان، همچنين با دانشمندان غيرمسلمان ملاقات كند تا در همه باب مناقشه به عمل آورند و با او به بحث و مناظره بپردازند.
پدران حضرت به همه اين فعاليتهاي آشكار مبادرت نمي كردند. آنها شخصاً به مسافرت نمي رفتند تا بتوانند مستقيم و آشكار با پايگاه هاي مردمي خود تماس حاصل كنند. اما در دوران امام رضا اين مسئله امري طبيعي بود، چرا كه پايگاههاي مردمي بسيار شده و نفوذ مكتب امام علي (ع) از نظر روحي، فكري و اجتماعي در دل مسلمانان كه با امام آگاهانه همياري مي كردند افزايش يافته بود.
با وجود همه آن پيشرفتها و افزايش پايگاه هاي مردمي، امام بخوبي مي دانست كه جنبش امام در حدي نيست كه حكومت را در دست گيرد، زيرا با پايگاههاي گسترده اي كه حضرت داشت، گرچه از او حمايت و پشتيباني مي كردند، اما نظير اين پايگاهها مناسب اين امر نبود كه پايه حكومت امام شود. چه، پيوند آن با امام پيوند فكري پيچيده و عمومي بود و از قهرماني عاطفي نشاني داشت.
امام رضا در اين مرحله خود را آماده آن مي كرد تا مهار حكومت را به دست گيرد، اما با شكلي كه خود مطرح كرده بود و مي خواست نه در شكلي كه مأمون اراده مي كرد و در آن شكل ولايتعهدي را به او عرضه داشت و او آن را رد كرد.
خاندان عباسي از سويي از نام "آل محمد" استفاده مي كرد، چندان كه گاه به خاطر نزديكي طرز كار يا تبليغاتشان با آل علي، در مناطق دور از حجاز اين گونه وانمود مي كردند كه همان خط آل علي هستند. حتي لباس سياه بر تن كردند و مي گفتند: اين پوشش سياه لباس ماتم شهيدان كربلا و زيد و يحيي است و عده اي حتي از سرانشان، خيال مي كردند كه دارند براي آل علي كار مي كنند.
از سويي ديگر نيز همين خلفاي خاندان عباسي از همان روزهاي نخست سلطه خود كاملاً ميزان نفوذ علويان را مي دانستند و از آن بيم داشتند. سختگيريهايي كه از همان دوران آغاز حكومت عباسي به عمل آمد، گواهي بر اين ترس و وحشت عباسيان از اهل بيت و علاقه مردم به آنان است.
اين نگراني در دوران پس از منصور نيز ادامه يافت و نگراني مهدي و هارون عباسي بيش از منصور بود، چندان كه در همين دوران امام كاظم (ع) زندانهاي سخت خود را گذراند. پس از اين دو، نوبت به مأمون رسيد. در دوران مأمون مسئله دشوارتر و بزرگتر و مشكل آفرين تر بود. چه، شورشها و فتنه هاي فراواني سراسر ولايتها و شهرهاي بزرگ اسلامي را در برگرفته بود تا جايي كه مأمون نمي دانست چگونه به حل مسئله بپردازد.
يکشنبه 19 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]