واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: برنده جايزه «هانس كريستين اندرسون» (نوبل ادبيات كودكان و نوجوانان) براى مجموعه آثار تصويرگرى كودكان ۱۳۵۳
برنده جايزه «سيب طلا» بى ينال براتيسلاوا ۱۳۵۱
برنده جوايز متعدد جهانى براى تصويرگرى، انيميشن و گرافيك
عضو هيأت داوران چند بى ينال و جشنواره جهانى
ساخت فيلم هاى كارتونى «سوءتفاهم»، «آقاى هيولا»، «شهر خاكسترى»، «دوباره نگاه كن» و...
تصويرگرى كتاب هاى «عمو نوروز»، «جمشيد شاه»، «شهر ماران»، «مارمولك اتاق من»، «آرش كمانگير» و... چهار دهه پيش بود - انگار - و كسى هم باور نمى كرد - شايد - كه يك سرى تصاوير ساده و سيال از چند ماهى سياه گرفتار در يك بركه دور از دريا، جوان گمنامى را همزمان برنده دو جايزه مهم تصويرگرى دنيا بكند و براى او، جايگاه بالا و والايى به همراه بياورد. فكر نمى كنم اينجا فقط قصه تلخ و تاريك و به ظاهر كودكانه «ماهى سياه كوچولو» به مذاق داوران آن دو جشنواره خوش آمده باشد و حتماً جايزه را به آن خطوط ساده فيگورها و پس زمينه اكسپرسيو نقاشى ها داده اند كه از درك و دريافت پيشرو «فرشيد مثقالى» مى آمد. ارزش مضاعف اين دو جايزه را، كه بعدها تصويرگران بسيارى براى به دست آوردن آن به جد و جهد كوشيدند، تنها كسانى مى دانند كه هم به «سطح معيار» تصويرگرى كتاب كودك در آن دوره و در سراسر دنيا اشراف داشته باشند و هم به خالى بودن اين عرصه مهم در ايران و هم به رقبايى كه كتاب پشت سر گذاشته بود. همين دو جايزه هم انگار سپس پايه و مايه اى براى يك عمر كار و كوشش حرفه اى و هنرى مثقالى مى شود و او را به شكلى بنيادى با دنياى تصوير و تصويرگرى و آنگاه انيميشن و گرافيك پيوند مى زند و اجازه مى دهد او موفقيت خود را در عرصه هاى ديگرى ببيند و بيازمايد.
يكى از ويژگى هاى بنيادى و بكر در اغلب آفرينه هاى مثقالى، استفاده و كنش آزاد در برابر توان فرهنگ غنى ايرانى است. به طورى كه او بيشتر اين فرهنگ و آرايه هاى آن را به عنوان دستمايه آثار خود برگزيده و در برگردان امروزى آن نيز تا حدود زيادى موفق بوده است.
مثقالى چنانچه در بيوگرافى شخصى خود نيز آورده است، نقاشى را در دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران و در حضور كسانى چون «على محمد حيدريان»، «محمود جوادى پور» و «جواد حميدى» آغاز مى كند و از همين رهگذر توشه اى براى هميشه و همواره هنرش برمى دارد. آغاز كار حرفه اى او اما به همكارى با مجله «نگين» و در سال هاى ۴-۱۳۴۳ برمى گردد. مجله اى كه هنرمند تصويرگرى و تنظيم صفحات آن را به عهده مى گيرد. كار در مجله نگين با چند سال فاصله مقدمه اى مى شود براى همكارى مثقالى با كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان، كه مهمترين منبع توليد ايده و فكر براى گروه هاى سنى پائين به حساب مى آمد. تصويرگرى چند كتاب كودك، كه «عمو نوروز» نخستين آنها به شمار مى رفت، حاصل اين دوره از همكارى هنرمند با كانون بود. دوره اى دو سه ساله كه تصويرگرى «ماهى سياه كوچولو» هم در آن جاى مى گيرد و جايزه اول بى ينال «بولونيا»ى ايتاليا را در سال ۱۳۴۸ نصيب او مى كند. جايزه اى كه در همان سال با افتخار بى ينال «براتيسلاوا» چكسلواكى و براى همان كتاب همراه مى شود.
فعاليت با كانون كه بلافاصله مزيت هاى خود را نشان داده و به درخشش يكجا و يكباره نقاشى در سطحى جهانى انجاميده است، باعث مى شود مثقالى در سال ۱۳۴۹ به كانون بپيوندد تا به همراه «آراپيك باغداساريان» بخش فيلم هاى كارتونى اين نهاد خلاق را بنيان بگذارند. فيلم هاى «آقاى هيولا» و «سوءتفاهم» ساخته هاى نخست تصويرگر جوان به شمار مى آيند كه باز هم به درخشش او مى انجامند و در فستيوال فيلم هاى كودك تهران جايزه مخصوص و ديپلم افتخار را به دنبال مى آورند.
از اين مقطع به بعد زندگى هنرى و حرفه اى مثقالى چند شاخه مى شود و اين شاخه ها چنان به هم مى پيچند كه تفكيك و تمايزشان، مگر به عنوان، چندان ساده نيست. خويشاوندى آثار هنرمند نيز از همين زاويه است كه آغاز و اثبات مى شود. اين شاخه به شاخه شدن و از شاخى به شاخ ديگر پريدن را خيلى از هنرمندان معاصر ما آزموده اند و موفق به هم سو كردن آفريده هاى متنوع خود نشده اند.
مثقالى اين شانس را داشته كه شاخه هايى هم نهاد و هم ريشه پيدا كند و در محدوده كوچك يا بزرگ هنر خود از آنها درختى تنومند بسازد. درخت او البته مثل همه درخت هاى واقعى ميوه هاى متفاوتى داده است كه ميان آنها طيفى از ميوه هاى رسيده و نارس و حتى به شكوفه نشسته مى توان ديد و يافت.
و اما مثقالى كه حالا (۱۳۴۹) ذوق خود را در سينماى انيميشن نيز آزموده و به موفقيت هايى نيز دست يافته است، ضمن توليد فيلم هاى ديگر به طراحى پوستر براى فيلم هاى كانون و فستيوال فيلم كودك كانون مى پردازد.
«پسر و ساز و پرنده»، «شهر خاكسترى»، «دوباره نگاه كن»، «كرم خيلى خيلى خوب»، «بهتر، بيشتر»، «يك قطره خون، يك قطره نفت» و سرى فيلم هاى «آيا مى دانيد چطور؟» عنوان ساخته هاى سينمايى اين هنرمند اواخر دهه پنجاه و در كانون به حساب مى آيد. در همين فاصله و بين ساخت انيميشن و طراحى پوستر، او همچنان به ايلوستراسيون (تصويرى) كتاب هاى كودك ادامه مى دهد و در سال ۱۳۵۰ جايزه افتخار بى ينال كتاب «بولونيا» (ايتاليا) را براى تصويرگرى كتاب «قهرمان»، در سال ۱۳۵۱ جايزه «سيب طلا» بى ينال «براتيسلاوا» (چكسلواكى) را براى تصويرگرى كتاب «آرش كمانگير» و بالاخره جايزه «هانس كريستين اندرسون» (نوبل ادبيات كودكان و نوجوانان) را در سال ۱۳۵۳ براى مجموعه آثار تصويرگرى كودكانش دريافت مى كند. اين جايزه اخير را كه هنوز هيچ كس از خيل تصويرگران ايرانى كتاب هاى كودك و نوجوان حتى بدان نينديشيده و مثقالى را در دنياى تصويرگرى كتاب كودك دنيا تثبيت كرد، هنرمند طى مراسمى در شهر «ريودوژانيرو» برزيل مى گيرد.
و اما اگر بخواهيم باز به فعاليت هاى هنرى مثقالى بپردازيم، بايد به سرپرستى قسمت گرافيك كانون و تأسيس آتليه گرافيك «چهل و دو» با همكارى «مرتضى مميز» و «على اصغر معصومى» در سال ۱۳۴۸ نيز اشاره اى داشته باشيم. به اين ها همچنين مى توان جوايزى را افزود كه هنرمند از جشنواره هاى مختلف كتاب، فيلم و طراحى گرافيك در يافت مى كند.
جايزه مخصوص فستيوال فيلم «ونيز» ايتاليا براى فيلم «پسر و ساز و پرنده» (۱۳۵۲)، جايزه مخصوص فستيوال فيلم «مسكو» براى فيلم «دوباره نگاه كن» (۱۳۵۴)، جايزه بزرگ فستيوال فيلم كودك «جيفونى» ايتاليا براى فيلم «دوباره نگاه كن» (۱۳۵۴)، جايزه مخصوص نمايشگاه كتاب «لايپزيك» براى كتاب «مارمولك اتاق من» (۱۳۵۴)، سومين جايزه بى ينال پوستر «ورشو» لهستان (۱۳۵۶) و جايزه «نوا» از ژاپن براى كتاب «من و خارپشت و عروسكم» (۱۳۶۴) مجموع جوايزى به شمار مى روند كه او در سال هاى قبل و بعد از انقلاب با آفرينه هاى همگون و همخونش نصيب خود مى كند. علاوه براين، مثقالى داور چندين جشنواره داخلى و خارجى نيز بوده است، كه از ميان آنها نيز مى توان به داورى در بى ينال هاى تصوير گرى «براتيسلاوا» و «بولونيا»، فستيوال فيلم كودك تهران و فستيوال فيلم انيميشن «انسى» فرانسه اشاره كرد.
مثقالى مدتى نيز در پاريس مشغول نقاشى و مجسمه سازى مى شود. مجسمه ها و نقاشى هايى كه البته بيش تر از جنس ولحن تصوير هاى ساده و رؤيايى او به حساب مى آيند و علاوه بر تنوع رنگ از مواد اوليه نامرسومى چون چسب و چوب و كاغذ تشكيل مى شوند. نمونه اى از مجسمه هاى مثقالى را مى شد چند سال پيش آويزان از سقف موزه هنرهاى معاصر تهران ديد. اثرى كه او در نمايشگاه «باغ ايرانى» و در كنار مجسمه جنباى «الكساندر كالدر» و بالاى حوض روغن هنرمند ژاپنى شركت داده بود. از مجسمه هاى او كه در همان سال هاى اقامت در پاريس درگالرى «سامى كينكز» به نمايش درمى آمد، ميان كتاب «مجسمه هاى كاغذى» هنرمند نيز مى توان سراغى گرفت و ديد. كتابى كه با قطع كوچك خود خيلى جدى نمى نمايد، اما تداعى همان كتاب هاى كودك را مى كند كه او تصوير گرى كرده است. يك بخش ديگر از زندگى حرفه اى مثقالى را بايد در آمريكا پى گرفت. بخشى كه با اقامت او در كاليفرنيا و در سال ۱۳۶۵ آغاز مى شود و با راه اندازى يك استوديوى شخصى گرافيك به نام «دسك تاپ استوديو» ادامه مى يابد. اقامت در كاليفرنيا و انجام كارهاى گرافيكى هم بالاخره در سال ۱۳۷۳ به اقامت در شهر سانفرانسيسكو و توليد آثار مالتى مديا و طراحى و ساخت فضاهاى ويرچوال رئاليستى براى اينترنت منجر مى شود.
از كارهاى اين دوره ۱۱ ساله مثقالى متأسفانه و انگار هنوز چيزى در ايران و در سال هاى بعد از بازگشت اش منتشر نشده كه در معرض ديد و داورى قرار بگيرد و كتابى هم كه به منتخب آثار گرافيكى و تصويرگرى او مى پردازد، در واقع بيشتر مرورى بر فعاليت هاى حرفه اى پيش از انقلاب و نمونه هاى پراكنده اى از آفرينه هاى بعد از انقلاب وى دارد.
فرشيد مثقالى دهه اخير را در ايران گذرانده است و مگر در چند نمايشگاه و چند داورى و... خيلى خود را بروز نداده است. حضور سنگين و سكوت ثقيل او كه اصلاً و انگار ربطى به آن آدم پرهياهوى چند دهه قبل ندارد، حالا و همچنان ما را به گذشته هاى هنرمند و آثار درخشان او پيوند مى زند. آثارى كه به قول مرتضى مميز - دوست ديرين مثقالى - راه خود را چندان راحت باز نكرده اند و اگر تأييد جشنواره هاى جهانى نبود، همچنان با مخالفت هاى زيادى مواجه مى شدند.
اين جاگيرى سخت و اين جريان ناهموار براى هنر ماندگار مثقالى را براى مثال مى توان در مراجعه به تصويرگرى او از شعرهاى «نيما يوشيج» يا كتاب هايى چون «مى تراود مهتاب» و «آفرينش ايرانى» كه در دهه پنجاه به طور مشخص ديد و دريافت كرد. آثارى كه از كلاژ همزمان ذهنيت هاى كودكانه و بزرگسالانه به وجود آمده اند و به طور ضمنى جدال هنرمند با دنياى اطراف را نيز نشان مى دهند. اين جدال كه بيشتر با سكوت و از سكوت آغاز و دامنه هاى آن تا شعر سپيد و گاه نيمايى نيز كشيده مى شود، در بازخورد كودكانه اش انقلابى تصويرى و تجسمى است و در تأويل و تحويل به دنياى آدم بزرگ هاى اين سرزمين بسيار خشك و خشن و بى روح به حساب مى آيد. اينجاست كه همين آفرينه ها راه خود را به سرزمين هاى ديگرى مى گشايند و در متن بهتر و بزرگترى به سنجش در مى آيند و جواب مى گيرند.
«ماهى سياه كوچولو» كه حالا نسل هاى بسيارى آن را ديده و خوانده اند و در تعيين و تكوين مسير فكرى و هنرى مثقالى تأثير به سزايى داشته و گذاشته است، در بازگشت به سال هاى آفرينش اش و در بازگشت به هنر تصويرگرى و گرافيك همان سال ها، به گونه اى حديث نفس هنرمند نيز مى نمايد و اين بس بعيد و عجيب نيست كه او بايد در ميان داشته ها و نداشته هاى اين دو هنر راه ديگرى مى يافت كه با وجود محدوده مشخص و مستقل خلاقيت و ابداع در آن، حالا پيروان بسيارى دارد. مثقالى با همان خطوط ساده و سياه و سيال و در همان سال ها ثابت كرد كه آن بركه جاى زندگى نيست و بايد به دريا انديشيد.
http://www.iran-newspaper.com/1385/851112/html/mehr.htm
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1220]