واضح آرشیو وب فارسی:فارس: ننشست نقد و بررسي مجموعه «دانش معاصر»/1 پناهنده:بعضيها چيزي نميدانند اما فكر ميكنيم عميقا ميدانند
خبرگزاري فارس: هومن پناهنده گفت:تقابل برخي از فلاسفه علم با شبه دانستن است اين گويا از جنبههاي پاتولوژيك فكري و فرهنگي حال حاضر ماست كه برخي عميقا بعضي چيزها را نميدانند و فكر ميكنيم عميقا ميدانند.
به گزارش خبرگزاري فارس هومن پناهنده مترجم كتاب «فلسفه علم» درنشست نقد و بررسي مجموعه دانش معاصر در شهر كتاب ضمن اشاره به اينكه ما در پارهاي امور علمي حتي مبادي مباحث را نميدانيم، گفت: ما در زماني مبادي مباحث را نميدانيم و فاقد مقدماتيم و مهمتر از آن فكر ميكنيم كه ميدانيم اما مشكل وقتي پيش ميآيد كه شبهه علم پا به ميدان بگذارد. در همين فلسفه علم هم فيلسوفي ميگفت تقابل برخي از فلاسفه علم پيش از اينكه با ندانستن باشد با شبه دانستن است اين گويا از جنبههاي پاتولوژيك فكري و فرهنگي حال حاضر ماست كه برخي عميقا بعضي چيزها را نميدانند و فكر ميكنيم عميقا ميدانند.
وي ادامه داد: توليد كتابهاي مقدماتي خوب، بسيار دشوار است.
پناهنده درباره كتاب فلسفه علم گفت: اين كتاب مقدمه است بر فلسفه علم. عقيده رايج اين است كه فلسفه علم برترين دستاورد تمدن جديد است، حال ميشود آغاز مدرن علم را مثلا قرن 17 دانست. تكنولوژي هم محصول فرعي و عمده علم شمرده ميشود. در نظام آموزشي غربي علم تجربي و عموما علم بالاترين مرجع به حساب ميآيد و به يك اعتبار مرجع نهايي است.
وي ادامه داد: در اين كتاب مباحثي و سؤالاتي مطرح ميشود كه فلسفه علم را تشكيل ميدهد. اولين سوال اين است كه آيا علم براي ما شناخت ميآورد؟ شناخت به همان معناي افلاطونياش، يعني عقيده صادق موجه كه از زمان يونان با ماست. مساله دوم اين است كه آيا علم همان شناخت معرفت آموز است؟ اگر معرفت به ما ميآموزد بر چه اساسي است؟ و چه مكانيزم منطقياي در كار است؟
پناهنده اظهار داشت: مبنا و معيار پذيرش نظريات در باب شناخت و معرف چيست آيا قياس است يا استقراء؟ پرسش بعد اين است كه چرا نظريات علمي تغيير ميكنند؟ آيا اين تغيير مبناي منطقي دارد؟ يا نه از روي روان شناسي، جامعه شناختي،روابط قدرت و ... باعث تغير نظريهاي ميشود. چطور ميشود كه هيات "بطلميوسي" جاي خود را به "كپرنيكي" ميدهد.
وي ساير پرسشهايي را كه در اين كتاب مورد بحث قرار ميدهد اين گونه تشريح ميكند كه آيا در علم اساسا پيشرفت وجود دارد؟ و ادامه ميدهد: آيا پيشرفت برتري معرفتي دارد، يعني از جنس شناخت و ما را به حقيقت نزديكتر ميكند؟ بر اين اساس آيا نظريات در پي هم ميآيند. اگر اين گونه است پيشرفت علمي است تا فلسفي.
مساله ديگري كه در اين كتاب مورد بررسي قرار ميگيرد اين است كه تفاوت علم تجربي با ديگر رشتهها مثل الهيات و تاريخ چيست؟ آيا با علم تجربي ميشود همه چيز را توضيح داد. آيا همه مفاهيم علمي ما به ازاي خارجي دارند. آيا نظريات علمي قابل اثباتند كه اين جا مبحث احتمال هم پيش كشيده ميشود.
او در ادامه طرح پرسشها و پاسخها در فلسفه علم گفت: يكي ديگر از مباحثي كه در اين كتاب به طور بسيار ساده طرح پرسش شده اين است كه آيا همه علمها را ميتوان به يك "علم مادر" فرو كاست؟ بين علم و ديگر نظامهاي فكري مثل دين چه رابطههايي هست؟ آيا در علم ارزشهاي ايدئولوژيك تاثير ميگذارد يا خير؟ آيا ميتوان فارغ از نظريه عالم را مشاهده كرد و دانش عيني به دست آورد. اين سؤالات مباحثي است كه نويسنده در اين كتاب به آنها ميپردازد.
براساس اين گزارش سخنران بعدي رضا رضايي بود. وي ضمن تشريح روايت چند شاخه فلسفه گفت: به روايتي فلسفه را ميشود به چند شاخه تقسيم كرد. شناخت، متافيزيك، فلسفه اخلاق، فلسفه ذهن، فلسفه دين، فلسفه علم و فلسفه سياسي.
وي ادامه داد: كتاب "آگاهي" كه در ذيل فلسفه ذهن قرار ميگيرد به سوالاتي در اين حوزه پاسخ ميگويد. سوالاتي از اين دست كه مثلا ذهن چيست؟
رضايي تاكيد كرد: متفكران زيادي بر آنند به پاسخ پرسش "ذهن چيست" برسند. براي فهميدن ذهن فلاسفه راههاي متعديد را طي كردهاند و مسايل متعددي را بررسي كردهاند بعضي از اين مسايل كه در كتاب هم مطرح شدهاند عبارتند از آگاهي چيست؟
رابطه بين آگاهي و جهان مادي چگونه است؟ فكر ما چه طور درباره چيزهاي بيرون از خودش ميتواند باشد؟ چه چيز به فكر ما قدرت ميدهد كه بازنمايي بكند؟ فلسفه ذهن با مفهومي به نام ادراك هم سر و كار دارد. ادراك چيست؟
آيا وقوف ما به جهان مستقيم و بي واسطه است يا به وساطت پديدههاي ذهني است در آنچه ما تجربه ميكنيم تا چه ميزان ذهن سر و كار يا دخالت دارد.
رضايي درباره اين پرسشها ادامه داد: يكي ديگر از پرسشها اين است كه "شخص چيست" ؟ مثلا وقتي ما آلبومي از عكسهاي خودمان را مشاهده ميكنيم چه چيزي باعث ميشود كه ما خودمان را در سنين مختلف ( شخص داخل آلبوم) به عنوان يك شخص واحد بفهميم.
«حافظه» نيز از ديگر دغدغههاي فلسفه ذهن و آگاهي است و رابطه «حافظه» با «هويت مستمر» ما. اگرچه فلسفه ذهن كاملا متمايز است با رشتههاي چون روان شناسي و علوم ديگر.
اين مترجم در ادامه با اشاره به وجه تمايز روان شناسي و علوم مرتبط با آن از طرفي و فلسفه ذهن و آگاهي از طرف ديگر اظهار داشت: وقتي از فيلسوف ميپرسيم ذهن چيست؟ فيلسوف در پي آوردن مواردي نيست كه از نظر علمي كشف پذيرند و به اين سؤال پاسخ ميدهند، بلكه در پي اين است كه مفهومي مانند ذهن متضمن چه چيزي است .
وي ادامه داد: يافتههايي كه در چهارچوب فلسفه ذهن صورت ميگيرند گاهي پيامدهاي پردامنه اي براي شاخه هاي ديگر فلسفه دارند مثلا جوابهايي كه به اين پرسش داده ميشود كه "شخص چيست؟" اين پرسش تبعات جدي براي "فلسفه اخلاق" ميتواند داشته باشد.
رضايي تاكيد كرد: «آگاهي» مهمترين بحث در«فلسفه ذهن» محسوب ميشود. تك تك ما آگاهي داريم به زندگي دروني غني و سرشار كه از احساسات و هيجانات ما تشكيل ميشود اما اين قلمرو كه نامش را گذاشتهايم «آگاهي» چه نسبتي با جهان «ماده» دارد.
آيا «ذهن آگاه» ما چيزي است در وراي آنچه به شكل «مادي» در عالم مادي روي ميدهد، يا اينكه اين ذهن آگاه خودش مادي است. رابطه بين "ذهن آگاه" و" جسم مادي "ما چيست و چگونه است؟ اين پرسش از اين جا آغاز مي شود. ما مي توانيم اين دو قلمرو را مستقل از هم در نظر بگيريم و دو جوهر قايل شويم. "ماده" يك قملرو و "ذهن و آگاهي" قلمروي ديگر، مساله اين است كه اين دو قلمرو چه پيوندي با هم دارند؟ آيا اساسا پيوندي دارند؟ آيا روي هم تاثير ميگذارند؟
وي ادامه داد: به نظر دو آليستها يا همان دو باوران كه «دكارت» هم معروفترين شان است «ذهن» جوهر انديشمند و متفكر است و مستقل از هر نوع جسم «مادي» وجود دارد و بناي مادي هم «استقلال به ذات» دارد. اين مساله در كتاب "آگاهي" مطرح و به تفصيل دربارهاش سخن گفته شده است.
وي در پايان ضمن اشاره به محتواي كتاب و چگونگي ترجمه تصريح كرد: ما در اين كتاب با مطالبي مواجه ميشويم كه ظاهرا "علمي" است اما از نظر باطني كاملا "فلسفي" است. ترجمه اين كتاب اگر چه به ظاهر كار سادهاي بود اما در باطن بسيار دشوار بود. از اين نظر كه ميبايست سادگي زبان مبدا در زبان مقصد هم لحاظ ميشد كه به خواننده شوك وارد نشود.
انتهاي پيام/ش
چهارشنبه 15 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]