تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):بر خداوند است كه هيچ گرفتارى به زيارت من نيايد مگر آن كه او را شادمان بازگردانم و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826002316




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت‌وگو با رضا يزدانى خواننده و آهنگسازمتفاوت بودن با متفاوت انديشيدن آغاز مى شود


واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: گفت‌وگو با رضا يزدانى خواننده و آهنگسازمتفاوت بودن با متفاوت انديشيدن آغاز مى شود
محمود توسليان - حقيقت اين است كه در جهان معاصر تصوير و منابع تصويرى خيلى تاثيرگذارند و هر كس كه مى‌خواهد معرفى كند يا معرفى شود سراغ اين پديده مى‌رود. غرض از اين گفتار كوتاه اشاره‌اى بود به نقش موثر قالب‌هاى تصويرى در شناساندن يك فرد. رضا يزدانى يكى از هنرمندان اين مرز و بوم است كه با وجود داشتن استعداد، همت و ذوق، تا روزى كه تصويرش از پرده‌هاى سينما پخش نشد، كمتر كسى او را مى‌شناخت. آلبوم شهردل نخستين اثر وى است كه خبر از تولد صدايى ديگر داشت. صدايى از جنس تندى و تلخى روزگار. اما اين صدا وقتى خوب به گوش مردم رسيد كه او در فيلم «حكم» مسعود كيميايى خواند. «پرنده بى‌‌پرنده» دومين آلبوم رضا يزدانى بود كه با اقبال عمومى روبه‌رو شد. وقتى يزدانى ترانه لاله‌زار از اين آلبوم را با تغيير قسمتى از شعر، مجددا در حكم خواند، تيراژ اوليه پرنده بى‌پرنده تكرار و صداى او مهمان خانه‌ها شد. آلبوم «هيس» سومين كار او بود كه سر و صدا كرد و رضا يزدانى را بيش از پيش بر سر زبان‌ها انداخت. حالا طرفداران خيلى زيادى پيدا كرده است. حالا خيلى از آهنگسازها، كارگردان‌ها و تهيه‌كننده‌ها دوست دارند رضا يزدانى برايشان بخواند. «رئيس» دومين همكارى او با كيميايى بود . اما قدم بلند ديگرى مانده بود كه آن را با سريال «مرگ تدريجى يك رويا» برداشت. «چشام بسته ست/ جهانم شكل خوابه» حالا بر سر زبان‌ها افتاده. او، مهران مديري، مانى رهنما و عليرضا عصار اين روزها كنسرت دارند. صداى يزدانى اكنون براى خودش طرفداران بسيارى دارد. البته موسيقى او يك موسيقى جدي، سخت و دشوار است كه نمى‌توان به سادگى از كنارش گذشت.به نظر مى‌رسد موسيقى غيررسمى ما به صداهايى مثل صداى رضا يزدانى نياز دارد تا دوباره مردم با ترانه متعهد و جدى آشتى كنند. به بهانه حضور رضا يزدانى روى صحنه كنسرت سراغ او رفتيم و گفت‌وگويى كرديم كه مى‌خوانيد:

از ابتدا متفاوت آغاز كرديد يا لااقل ما شما را متفاوت شنيديم. اگرچه كليت موسيقى شما گاهى يادآور بزرگان موسيقى پاپ ايرانى است اما با اين وجود مسيرى كه شما پيش رويتان قرار داديد، حكايت از آن دارد كه جنس موسيقى‌‌تان با هر آنچه كه وجود دارد، فرق مى‌كند. چگونه شروع كرديد كه به اينجا رسيده‌ايد؟

طبيعى است كه هميشه متفاوت بودن با متفاوت انديشيدن آغاز مى‌شود. اما اين افتراق خيلى در ابتدا آگاهانه نيست، فقط بايد تلاش كنيد كه شبيه كسى نباشيد. فعاليت‌هاى هنرى من به شكل حرفه‌اى با آهنگسازى براى نمايش‌هاى «دادگاه جنجال‌برانگيز» و «اگر باران بخواهد» ساخته‌هاى آرش آبسالان در جشنواره تئاتر سال 77 شروع شد. علاقه به كار و ديدن نتايج زحمات گذشته من را بر آن داشت كه تصميم بگيرم يك آلبوم مستقل منتشر كنم. اين شد كه در سال 79 اولين آلبومم تحت عنوان «شهر دل» روى شعرهاى مولانا در سبك پاپ- راك منتشر شد. اين اولين قدم من در زمينه موسيقى حرفه‌اى بود.

اين آلبوم يكى از اولين قدم‌هاى سبك پاپ- راك بود كه بعدها خيلى سعى كردند به آن سمت بروند. ايده آن از كجا آمد؟

تلاشم اين بود كه با نگاه به موسيقى راك و با توجه به خاصيت‌هاى پاپ در موسيقى ايراني، تركيبى به وجود بياورم كه از كيفيت و عمق بالايى برخوردار باشد. در ضمن استفاده از اشعار، شاعر بزرگى مانند مولانا، اين موسيقى را خيلى ويژه مى‌كرد. اين سبك كه من به آن خيلى علاقه دارم بيش‌تر به واسطه سابقه شنيدارى موسيقى در زندگى من به وجود آمده است. «پينك فلويد»، «كمل»، «ددورز»، «آيرون ميدن»، «متاليكا» از گروه‌هايى بودند كه من به آنها علاقه خاصى داشتم. اما به نسبت قطعه‌هاى داخل ؛ نمى‌شود گفت تاثير يا كمك زيادى به سليقه من كرده باشند. در ميان خوانندگان ايرانى صداى بزرگانى چون فرهاد و فريدون فروغى را مى‌پسندم. اين سبك خاص رفته رفته در وجود من شكل گرفت. شهر دل صرفا يك پاپ- راك است اما مشخصه آثار من در آلبوم‌هاى بعدى بيش‌تر نمايان شد. در واقع با پرنده بى‌پرنده شروع شد و در «هيس» به تكامل نزديك شد.

آلبوم پرنده بى‌پرنده از صداى تو يك كاراكتر متفاوت ارائه كرد كه سعى داشت از جنس زمان باشد.

پرنده بى ‌پرنده حاصل يك بى‌قرارى و فرياد است كه پاى من را به سينما هم باز كرد. وقتى فهميدم چه مى‌خواهم با كمك يغما گلرويى و حميد صدرى به يك بيان روشن و واضح رسيديم كه خوشبختانه نتيجه هم داد. اين آلبوم علاوه بر اينكه قطعات نوستالژيك هم داشت با يك رويكرد تقريبا اجتماعى شكل گرفت.

و من فكر مى‌كنم همين گرايش‌ اجتماعى‌ در مضمون خيلى در جلب توجه مخاطب تاثير داشت.

شايد اينطور باشد. به هر حال ترانه متعهد كه از آن مردم است، سال‌هاست به دست فراموشى سپرده شده و كمتر اقبالى از سوى دولت و هنرمندان به آن مى‌شود. اين حلقه گمشده در موسيقى ايران هميشه از سوى مردم دنبال شده است و هر وقت فهميده‌اند كسى به معناى واقعى براى آنها خوانده است توجه خصوصى داشته‌اند.

اما حقيقت اين است كه وقتى تصوير و صداى تو در فيلم «حكم» ساخته مسعود كيميايى پخش شد، اين توجه خيلى بيش‌تر شد.

اين هم خاصيت جادويى تصوير است وگرنه من همان رضا يزدانى بودم كه هستم. ضمن اينكه من در «حكم» ترانه‌اى را خواندم كه در «پرنده بى‌پرنده» خوانده بودم. منتها با يك تغيير در متن ترانه. البته اين مطلب نبايد باعث شود كه نقش مسعود كيميايى و يغما گلرويى را ناديده بگيريم.

همكارى با مسعود كيميايى در اولين قدم سينمايى و ورود به دنيايى ديگر چطور بود؟

به معناى واقعى كلمه يك اتفاق هيجان‌انگيز بود. خيلى عالي. اين همكارى براى من خيلى مهم بود. در سرزمينى كه راديو و تلويزيون حتى يك ثانيه هم به موسيقى خوب اهميت نمى‌دهند و جايى براى عرض اندام وجود ندارد، طبيعى است كه همكارى با مسعود كيميايى نه يك افتخار در كارنامه كارى يك هنرمند بلكه جاى خوبى براى ديده شدن است. هنرمندانى كه زياد به جريانات روزمره موسيقى تن نمى‌دهند، اغلب در چنين تنگنايى قرار مى‌گيرند. كار با كيميايى بسيار لذتبخش و آموزنده است. او به شما اجازه مى‌دهد كه خلاقيت به خرج دهيد. چون شناخت خوبى از مقوله موسيقي- بخصوص موسيقى فيلم- دارد و همين موضوع سبب شده كه موسيقى در آثارش جايگاه ويژه‌اى داشته باشد.

شعرهايتان را چطور انتخاب مى‌كنيد؟

با توجه به همين معيارهايى كه سبك كارم دارد. حتى اگر شعر عاشقانه هم انتخاب مى‌كنم، دلم نمى‌خواهد عاشقانه‌هاى ساده و معمولى باشد كه به شكل مستقيم و تكرارى اظهار عشق مى‌كند. حتى اگر خيلى روشن مى‌گويد «دوستت دارم» هم چيزى وسيع‌تر از عشق خيلى ساده دونفر باشد.

تا آنجا كه من مى‌دانم آشنايى شما با كيميايى به فيلم «سربازهاى جمعه» برمى‌گردد و قرار بود به عنوان بازيگر در آن فيلم حضور داشته باشيد، حالا بعد از تجربه «حكم» چه نظرى درباره بازيگرى پيدا كرده‌ايد؟

برايم جالب است كه تجربه كنم و ببينم كه از پسش بر مى‌آيم يا نه.البته در «سربازهاى جمعه» هم قرار بود من نقش خواننده را بازى كنم. در حكم هم كه تنها در چند صحنه روى سن و به عنوان خواننده حضور داشتم و ديالوگى نداشتم اما تجربه حضور در فيلم مسعود كيميايى خيلى شيرين بود. فكر مى‌كنم حضور در آثار آقاى كيميايى از آرزوهاى خيلى از بازيگران حرفه‌اى هم باشد. آقاى كيميايى رفيقانه كار مى‌كند و انعطاف زيادى دارد و كمك‌هاى زيادى به بازيگر مى‌كند. حضور در «حكم» با وجود سختى‌هايى كه داشت يكى از بهترين تجربه‌هاى من به عنوان آهنگساز و خواننده هم به شمار مى‌رود، چون با آدمى‌سر و‌كار داشتم كه سبك‌هاى مختلف موسيقى را خيلى خوب مى‌شناخت و به‌طور كلى موسيقى را خيلى خوب مى‌فهميد.

همكارى در فيلم «رئيس»، ادامه همكارى شما با مسعود كيميايى در «حكم» بود؟

شايد بشود چنين گفت. در واقع وقتى در «حكم» توانستم توقعات آقاى كيميايى را برآورده كنم، بعيد نبود كه در فيلم بعدى‌شان از من بخواهند اين همكارى را ادامه بدهيم.

قبل از ساخت موسيقى چه مراحلى را طى كرديد؟

قبل از اينكه فيلم كليد بخورد طى صحبت‌هايى كه داشتيم از من خواسته شد تا سر لوكيشن‌ها بروم و در فضاى فيلم قرار بگيرم. اولين چيزى كه مدنظرشان بود، اين بود كه ترانه‌ها مضمون فيلم را رعايت كنند و همسان و همخوان با محتواى آن پيش بروند. قرار بر اين شد كه ترانه حرف فيلم را بزند.

پس به نوعي، شما پابه‌پاى ديگر عوامل سرصحنه حضور داشتيد!

نه، من كامل سرلوكيشن‌ها نمى‌رفتم. يغما گلرويى به عنوان سراينده ترانه‌هاى كار، مدام سر صحنه‌ها بود. چون او ضمن سرودن ترانه، در رئيس، عكاسى هم مى‌كرد و سوژه‌اش هم خود آقاى كيميايى بود.

اين رفت و آمدها به چه چيز منتهى شد؟

خب، لازم بود كه به عنوان سرآينده ترانه‌ها و خواننده قطعات بدانيم كه موضوع فيلم درباره چيست. بدانيم كه فيلم دو شخصيت دارد‌، يكى پدر و ديگرى پسر! پدر كه به تازگى از خارج برگشته و پسرى كه در باندهاى قاچاق دست دارد و كارهاى خلاف مى‌كند.

چگونه اين ارتباط حسى را برقرار كرديد؟

ترانه‌ها كه سروده شد، من كار را ساختم و بهروز پايگان تنظيمشان كرد. سعى كرديم همه فضاها رعايت شود. مثلا در ترانه پسر طبق خواسته كيميايى و با توجه به فضاى رستوران و... كه همه در حال مصرف دراگ هستند، قطعا نيازمند يك موسيقى كافه‌اى بوديم. علت استفاده از سازى مثل ساكسيفون، بيش‌تر به همين دليل است. همين‌طور استفاده از سازهايى مثل گيتار و گيتاربيس، درام، پيانو و... بيش‌تر به اين دليل بوده كه در آن فضاى خواسته شده باتوجه به مضمون فيلم قرار بگيريم.

اين موسيقى بالاخره همانى است كه از شما خواسته شد يا آن چيزى است كه شما خواسته‌ايد؟

تلفيقى است از اين هر دو! آقاى كيميايى در زمينه موسيقي، خود صاحب‌نظرند و دانش بالايى دارند. حداقلش اين است كه ساز مى‌زنند. بنابراين نظرات ايشان نظرات قابلى بود كه از آنها بهره مى‌گرفتيم.

شايد اگر نظراتشان اعمال نمى‌شد از ادامه همكارى با شما سر باز مى‌زدند!

نه اين‌طور نيست. به نظر او رضا يزدانى يك مولف است و از كسى تقليد نمى‌كند. بيش‌ترين علت علاقه ايشان به همكارى با من، همين است كه معتقدند صداى خودم را دارم و در سبك خودم كار كرده و از كسى تقليد نمى‌كنم.

ولى خودتان هم مى‌دانيد كمتر كسى هست كه از كسى الگوبردارى نكند!

حداقلش اين است كه من سعى كرده‌ام اين اتفاق نيفتد. حالا اگر جايى صدايم شبيه كسى شده، عمدى نبوده است.

مبناى كار برچه اساس بود؟

هدف اول ترانه‌هاى فيلم بايد، داستان آن را روايت مى‌كردند و موسيقى هم راوى حكايات درون فيلم مى‌شد. مسعود كيميايى دست ما را كاملا باز گذاشته بود و اين به خلاقيت ما در كار كمك بسيارى مى‌كرد.

فكر مى‌كنيد موفق شويد سبك كار را براساس مضمون و محتواى فيلم انتخاب كنيد؟

بله، خيلى با هم همخوانى دارند. هم ترانه‌ها، هم ملودى و هم تنظيم‌ها با فضاهاى موجود در فيلم همخوانى دارند. مثلا اگر دقت كرده باشيد كارهاى من در آلبوم‌هايى كه دارم، كاملا راك است ولى در رئيس سعى شده از پاپ راك استفاده شود. چرا كه اين فيلم مخاطب بيش‌ترى نسبت به آلبوم‌هاى من دارد. نمى‌شد فضاى آرام و رمانتيك براى آن در نظر گرفت. در واقع يك موزيك با ريتم تند و يا خشن، بيش‌تر و بهتر جواب مى‌داد.

فكر مى‌كنيد اگر كلام اين قطعات را حذف كنيد موسيقى مى‌تواند به تنهايى هدف اصلى را برساند؟

- موزيك متن كه نيست! تيتراژ آخر كه بايد كلام داشته باشد و از كليت فيلم بگويد. ولى در دو ترانه ديگر بله، اگر كلام از آنها حذف مى‌شد، مى‌ماند يك موزيك بى‌كلام كافه‌اى كه به كمك آن مى‌شد به حال و هواى فيلم دست پيدا كرد.

شما مدام از موزيك كافه‌اى حرف مى‌زنيد. اين موزيك چه كاربردى مى‌تواند در اين فيلم داشته باشد؟

در موزيك كافه‌اى يك سرى ريتم و سازبندى‌هاى خاص هست كه با موزيك مدرن فاصله دارد. ما نمى‌توانستيم در اين فيلم از موزيك مدرن استفاده كنيم.

آلبوم «هيس» سومين كار شماست كه با يك وقفه نسبتا طولانى در مقايسه با آلبوم «پرنده بى‌پرنده» به بازار آمد. علت اين وقفه چه بود؟

اين آلبوم حدود يك سال و نيم در انتظار مجوز بود. البته علت اين توقف، تغيير ساختار دولت، بخش‌ها و نهادهاى زيرمجموعه‌اش و به‌خصوص ارشاد بود. وقتى اين آلبوم را براى دريافت مجوز انتشار به دوستان وزارتخانه فرهنگ و ارشاد و شوراى موسيقى ارائه كردم، درست همزمان شد با تغيير وزير ارشاد و روزهاى بحرانى مركز موسيقى كه در نهايت ختم شد به آغاز كار آقاى احمدي.

آيا فقط مسائل ادارى مانع از صدور مجوز مى‌شد؟

البته كه نه. به‌طور كل شوراى موسيقى وزارت ارشاد با اين لحن خوانندگى مشكل دارد، با لحنى كه زياد منظم و ساده و مثل همه نيست. حقيقت اين است كه پس از توليد و عرضه «پرنده بى‌پرنده» فكر مى‌كردم شوراى صدور مجوز به اين مجموعه هم مجوز مى‌دهد اما با وجود اينكه افراد شورا تقريبا همان افراد بودند، اين اتفاق نيفتاد.

فارغ از آلبوم شهر‌دل كه صبغه اجتماعى چندانى ندارد، شما در دو آلبوم بعدي، يعنى «پرنده بى‌پرنده» و «هيس» گرايش اجتماعى داريد. پرداختن به اين مضمون حتى در ترانه‌هاى عاشقانه و نوستالژيك شما هم ديده مى‌شود. اين شيوه تا چه حد مربوط به خودتان است و تا چه مقدار به نوع موسيقى‌اى كه با آن كار مى‌كنيد وابسته است؟

بى‌شك به هر دوى اين موارد كه اشاره كرديد، بستگى دارد. به‌هرحال موسيقى راك با مسائل اجتماعى عجين شده و براى استفاده از آن بهتر است به مفاهيم اينچنينى پرداخت، فارغ از اين قضيه كه جزو ذات آن است. به‌هرحال مسائل اجتماعي، بخشى از زندگى ما را تشكيل مى‌دهد و بايد به آن پرداخت. منتها نمى‌دانم چرا كسى علاقه چندانى براى خواندن و ساختن اينگونه ترانه ندارد. شايد به‌خاطر اين است كه آنها فكر مى‌كنند با طرح موضوعات اجتماعي، ترانه‌هايشان با استقبال مردم مواجه نمى‌شود اما واقعاً اينطور نيست. آلبوم «هيس» يك تيراژ چشمگير را پشت‌سر گذاشته و در همين مدت كوتاه، مرحله دوم تكثير و توزيع خود را پشت‌سر مى‌گذارد.

در اين آلبوم، ترانه‌ها با مضامينى مختلف سروده شده است. كدامشان بيش‌تر با اقبال عمومى‌روبه‌رو شد؟

من فكر مى‌كردم اغلب مردم، ترانه «شمال» را بپسندند كه يك موضوع نسبتا نوستالژيك داشت اما در برخورد و مواجهه با آنها فهميدم كه ترانه «برج» بيش‌تر مورد پسند قرار گرفته است. با وجود اينكه اين ترانه يك سوژه اجتماعى را دربر مى‌گيرد، از طرف مخاطبين بيش‌تر مقبول افتاده است. مى‌بينيد كه اگر يك ترانه اجتماعي، رويكرد مشخصى داشته باشد، مردم آن را مى‌پسندند.

درباره قطعه «شمال» صحبت كنيم. اولين‌بار است كه در يكى از قطعاتت از ويولن استفاده كرده‌اي.

خيلى‌ها را ديده‌ام كه گفته‌اند با اين آلبوم، گريه كرده‌اند. كار را براى خانم سودابه شمس بردم. وقتى كار را شنيد، گريه كرد. مى‌گفت: «اين كار، مال نسل ماست.» معمولا دوست دارم يك قطعه نوستالژيك در آلبوم‌ها بگذارم. در آلبوم قبلى هم «كافه نادري» و «لاله‌زار» را داشتم.

به همين دليل نبايد آهنگ، خيلى اكشن مى‌شد. بايد ملايم‌تر كار مى‌كرديم. فضاى شعر هم اين موضوع را مى‌طلبد. من به ويولن نرسيده بودم. از گيتار و كنترباس استفاده كردم. در استوديو بابك شهركي، كار را ضبط مى‌كردم كه خودش ويولنيست است.

يكهو به ذهنم آمد كه به بابك پيشنهاد كنم در اين قطعه، ويولن بزند و ويولن را هم امتحان كنيم. اما ويولنى كه بابك نواخت، فضاى ايرانى داشت. گفتم: نه، مى‌خواهم فاصله‌ها بيش‌تر باشد، خيلى ايرانى نباشد. دوباره كه زد، ديديم چقدر خوب شد.

گويا اسم آلبوم چيز ديگرى بوده و بعدا تغيير پيدا كرده است؟

بله، هنگامى‌كه ترانه‌ها را براى گرفتن مجوز فرستادم، ترانه‌اى در آنها بود به اسم «واليوم 10» كه قرار بود اسم آلبوم، همين باشد اما آن ترانه مجوز نگرفت و من هم اسم آلبوم را گذاشتم «هيس».

در آلبوم «هيس» ما به كاراكتر جديدى از صداى تو برمى‌خوريم كه در آن يك توناليته احساساتى و به‌نوعى شرقى شنيده مى‌شود. آيا از اين ويژگى جديد راضى هستيد؟

بله، واقعيت اين است كه احساس مى‌كنم در آلبوم «هيس»، خودم را پيدا كردم و جاى صدايم را شناختم. البته طرح موضوع بيانگر اين نكته نيست كه من پيش از اين نمى‌فهميدم و خودم را نمى‌شناختم بلكه احساس مى‌كنم با وجود اين صدا، با خودم راحت‌ترم. اين صدايى است كه ديگر به آن دست نمى‌زنم. حالا صدايم يك استقلال پيدا كرده است.

شما چند ترانه هم براى فيلم‌هاى سينمايى «حكم» و «رئيس» (واپسين ساخته‌هاى مسعود كيميايي) خوانده‌ايد كه اولى با استقبال مواجه شد. دومين همكارى چه بود و چه كيفيتى داشت؟

«رئيس» دو ترانه در فيلم دارد و يك ترانه هم تيتراژ پايانى است. در حكم، ترانه‌ها را قبل از فيلم آماده داشتيم و آنها را اجرا كرده بوديم. با همكارى يغما گلرويى اما رئيس اينطور نبود. آقاى كيميايى از ما خواست كه ترانه ترجمان فيلم باشد. يغما هم سر لوكيشن‌ها رفت و ترانه را نوشت، من هم اجرا كردم.

آيا به مقولهاى تحت‌عنوان ترانه‌هاى تصويرى اعتقاد داريد؟

بله، بعضى از ترانه‌هايى كه براى اجرا در دل يك فيلم ساخته شده است، اين خصوصيت را دارند و من فكر مى‌كنم در «حكم» و «رئيس» اين امر ميسر شده، بخصوص در «رئيس» كه اين قابليت تصويرى بالاتر است.

با توجه به همكارى‌هاى اخير با مسعود كيميايى در عرصه سينما به‌نظر مى‌رسد كه بين موسيقى و سينما قرار گرفته‌اي. چه مسيرى را در آينده براى خودت پيش‌بينى مى‌كني؟

بى‌شك در وهله اول، موسيقى است كه من پى آن مى‌روم. موسيقى كار من است. من با موسيقى بزرگ شدم و براى من سابقه دارد اما سينما 3 سال است كه براى من اتفاق افتاده. حقيقت اين است كه من فكر مى‌كنم جذابيت‌هاى سينما مى‌تواند به تعالى موسيقى من كمك كند. مثلا اميدوارم كارهاى سينمايى تيراژ آلبوم‌هاى من را دو، سه برابر افزايش دهد.

شما در آلبوم «هيس» علاوه بر ترانه‌هاى اجتماعي، ترانه نوستالژيك و ترانه عاشقانه هم داريد اما عاشقانه‌هاى شما چندان عاشقانه نيست؛ به مفهومى‌كه ما امروزه از عشق در ساير خوانندگان مى‌بينيم؟

من دوست دارم عاشقانه‌ها را ساده مطرح نكنم.

چه اصرارى داريد كه ساده را پيچيده كنيد و دليلتان براى اين كار چيست؟

براى اينكه همه دارند ساده حرف مى‌زنند و اين به مذاق من زياد سازگار نيست.

فكر نمى‌كنيد چيدمان ترانه‌هاى شما و چندگانگى موضوعى آن باعث قطع ارتباط شنونده شود و شما را از هدف اصلى‌تان دور كند؟

من اين كار را در «پرنده بى‌پرنده» انجام دادم. اغلب ترانه‌ها به‌جز «جردن» با هم ارتباط و پيوند داشتند. آن كار، مخاطب‌هاى خاص خودش را داشت. سعى كردم در آلبوم «هيس» گستره مخاطب‌هايم را بيش‌تر كنم و فكر مى‌كنم اين اتفاق افتاده باشد. در‌واقع اين نوع چينش به‌دليل خاصيت رنگارنگى‌اش، شنونده‌هاى بيش‌ترى را جلب مى‌كند.

بله اين اتفاق خوشايندى بود كه افتاد. من كارهاى آقاى همايونفر را شنيده بودم و الحق كه دوست داشتم. خلاصه به من پيشنهاد شد و من هم با رغبت رفتم و خواندم.

اينجاهم با يغما گلرويى كار كرديد و نشان داديد كه به يك تفاهم خوب رسيديد كه در گذشته هم ميان موزيسين‌هاى ما وجود داشت و باعث موفقيت آنها مى‌شد؟

بله حالا به يك شناخت و دوستى رسيديم كه اين موضوع كمتر در موسيقى ما اتفاق مى‌افتد. فكر مى‌كنم وجود همين حس باعث مى‌شود كه كارهاى ما از سوى مخاطب مورد پذيرش قرار بگيرد.

خوشبختانه بالاخره ‌موفق شديد مجوز كنسرت بگيريد

بله پس از سال‌ها‌موفق شدم و اميدوارم كه كنسرت خوبى باشد.
 سه شنبه 14 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 236]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن