تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دلى كه در آن حكمت نيست، مانند خانه ويران است، پس بياموزيد و تعليم دهيد، بفهميد و ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827764083




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انحطاط و افول امپراطورى آمريكا


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: خورشيد بخت و اقبال تمدن آمريكايى رو به غروب نهاده است و آرمانهاى ادعايى اومانيسم و ليبراليسم، همچون حقوق بشر و . . . در وراى ظهور حقيقت غرب خود بنياد، بيش از پيش رنگ مى‏بازد . دلايل متقن و قراين متعدد حاكى از آن است كه آمريكا گرفتار حادثه است . (2) رويكرد ميليتاريستى و نظامى‏گرى دولت ايالات متحده نه تنها شاخصه توانمندى اين كشور تلقى نمى‏گردد كه خود برهانى بر افول زود هنگام اين امپراطورى است .

طى ماههاى اخير شيطان بزرگ سر مست از پيروزى كاذب و نيم بند خود در كشور ضعيف و ستم ديده افغانستان بر طبل جنگ كوبيده و بيش از پيش كشورهاى مستقل و ملتهاى آزاده جهان را به حمله نظامى تهديد مى‏كند .

آيا تشديد روحيه جنگ افروزى رئيس جمهور اقليت ملت آمريكا و زمامداران متكبر اين كشور حاكى از اقتدار برونى ايالات متحده و انسجام درونى آن مى‏باشد و يا در پس پرده اين عربده كشيهاى متكبرانه و خيمه شب بازى كودكانه راز ديگرى نهفته است؟

از ديدگاه بسيارى از صاحب نظران رويكرد نظامى در ديپلماسى فرامرزى آمريكا نشانه‏اى واضح از افول ابر قدرت غرب و ابزارى براى سر پوش نهادن بر بحران همه جانبه جامعه آمريكا و انحراف افكار عمومى داخل و خارج، از واقعيتهاى موجود در اين زمينه تحليل مى‏گردد و در حقيقت «واكنش آمريكا به حادثه 11 سپتامبر نشان داد كه قدرت اين كشور رو به افول گذارده است‏» (3)

در اين مقاله موضوع افول ايالات متحده را با طرح مباحثى چون «واقعيت افول امپراطورى آمريكا» ، «اساسى‏ترين عوامل افول آمريكا» ، «نگاهى به معضلات پيچيده اين كشور» ، «نشانه‏هاى افول تدريجى قدرت ايالات متحده‏» و «اعترافات شخصيتهاى آمريكايى‏» مورد بررسى اجمالى قرار مى‏دهيم .

● نويسنده: مير احمد رضا - حاجتي


● منبع: ماه نامه - رواق انديشه - 1381 - شماره 9





با بررسى همه جانبه واقعيتهاى پيدا و پنهان جامعه آمريكا كه به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامى «دچار بحران شديد هويت فرهنگى و شخصيتى بوده و به علت از بين رفتن پايه‏هاى اخلاق از درون در حال متلاشى شدن مى‏باشد .» (4) مى‏توان به علائم افول حتمى ايالات متحده پى برد، البته بايد به اين نكته مهم هم اذعان داشت كه آمريكا نه تنها يك كشور غربى بلكه «آزمايشگاه بارزى از نزول و انحطاط جامعه مدنى و نهادهاى شناخته شده آن در تمدن غرب مى‏باشد.»(5)



واقعيت افول امپراطورى آمريكا

ايالات متحده آمريكا بر اساس شهادت واقعيتهاى موجود و اعتراف شخصيتهاى سياسى و فرهنگى آن، به شدت گرفتار مشكلات پيچيده‏اى است كه آينده اين كشور را تيره و تار كرده است .

اكتاو يوپاز، نويسنده معروف غربى و برنده جايزه ادبى نوبل، طى مقاله‏اى با عنوان «امپراتورى دموكراسى (آمريكا) در سراشيب سقوط‏» (6) مى‏نويسد:

«چشم انداز آمريكا به هيچ وجه روى نويد و آرامش را نشان نمى‏دهد .» (7)

وى تصريح مى‏كند:

«آمريكاييان . . . اطمينانى را كه در گذشته نسبت‏به سرنوشت و آينده ملتشان داشته‏اند از دست داده‏اند .» (8)

برخى از تحليل‏گران كه نزديك به چهار دهه از نزديك نظاره‏گر تحولات درونى ايالات متحده بوده‏اند بر اين اعتقادند كه:

«از جنگ جهانى دوم تا امروز هيچ وقت مشكلات اجتماعى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى آمريكا جدى‏تر از حال نبوده است .» (9)

البته آنانى كه براى اثبات وجود ثبات در جامعه و نظام سياسى ايالات متحده به اقتدار نسبى اين كشور در عرصه‏هاى اقتصادى، نظامى و پيشرفتهاى تكنولوژيك استناد مى‏جويند، بايد به اين حقيقت معطوف گردند كه:

«افول امپراتورى‏ها ناگهانى و آنى نيست و قدرتهاى بزرگ در تاريخ هميشه به آهستگى سير قهقهرايى خود را طى كرده‏اند و آمريكا نيز از اين قاعده مستثنا نيست .» (10)

بحرانهاى عظيم و چالشهاى خطرناك و سقوط فرهنگى، اخلاقى و سياسى الگوى جامعه مدنى غربى و بهشت موعود ليبراليسم، شرايطى را رقم زده است كه:

«افول امپراتورى آمريكا اكنون سالهاست كه مورد توجه صاحب نظران و انديشمندان قرار گرفته است .» (11)

و «قراين متعدد حاكى از آن است كه اين جمهورى امپراتورى‏ساز پس از رسيدن به اوج، رو به افول مى‏رود .» (12) و برخى از صاحب نظران برجسته آمريكا با بيان اين مطلب كه «آمريكا در لحظه مهمى از تاريخ خود قرار دارد .» (13) اعلام مى‏دارند: «امپراتورى آمريكا در حال سقوط و فروپاشى است .» (14)

واقعيتهاى جامعه آمريكا مؤيد اين مطلب است كه «آثار انحطاط در ايالات متحده در پنجاه سال اخير (سالهاى 1912- 1963) بيشتر از 137 سال پيش به چشم مى‏خورد و نيز اين آثار در بيست‏سال گذشته بيشتر از پنجاه سال پيش بوده است .» (15)



عوامل اساسى افول امپراطورى آمريكا

نكته در خور توجه اين جاست كه افول امپراتورى و تمدنى كه بر مبناى باورهاى ماترياليستى رشد و توسعه يافت «كمتر باتنزل قدرت اقتصادى، سياسى و نظامى، سر و كار داشته و ريشه آن را بايد در گسيختگى‏هاى معنوى، اخلاقى، خانوادگى و اجتماعى جست و جو كرد .» (16)

امواج ويران كننده جنايت و خشونت، تجاوز، اعتياد، ابتذال اخلاقى و فرو پاشى نهاد خانواده و «حرص و طمع مادى، تنزيل اصول معنوى، رشوه خوارى، فساد، فردگرايى، خودخواهى و بالاتر از همه عدم وجود يك مركز و قدرت معنوى، ايالات متحده را دچار بحرانهاى اجتماعى و سياسى كرده است .» (17)

البته اين واقعيت غير قابل انكارى است كه آمريكا با برخوردارى از تكنولوژى پيشرفته، قدرت عظيم نظامى ثروتمندترين كشور دنياست، اما آنچه بديهى مى‏نمايد اين است كه ثروتمندترين كشور دنيا به لحاظ گرفتار آمدن در دام فقر معنوى، (18) امروز از غلبه بر بحرانهاى عظيم اجتماعى و فرهنگى خود درمانده گشته است .



نگاهى به معضلات پيچيده آمريكا

ريچارد نيكسون، رئيس جمهور اسبق آمريكا، در اين زمينه مى‏نويسد:

«ثروتمندترين كشور جهان نبايد به اين واقعيت تن در دهد كه در آمريكا (كشورى كه جمعيتش 20/1 جمعيت جهان است) پولى كه خرج مواد مخدر و وسايل غير مجاز مى‏شود برابر با كل هزينه كشورهاى ديگر است .

ثروتمندترين كشور جهان نبايد به اين واقعيت تن در دهد كه ما بيشترين نرخ جنايات را در جهان داشته باشيم و شمار آمريكاييانى كه در مدت جنگ خليج فارس در ايالات متحده كشته شدند بيست‏برابر كسانى باشد كه در ميدان جنگ به قتل رسيدند .

ثروتمندترين كشور جهان نبايد به اين حقيقت تن در دهد كه يك طبقه محروم هميشگى به وجود بيايد و وجود آن شهرهاى ما را آن‏قدر ناامن كند كه ديگر جاى زندگى نباشد . وضع بسيارى از شهرهاى امروزه از آن روزى كه پرزيدنت جانسون برنامه جامعه بزرگ را به راه انداخت‏بدتر است .» (19)

كورنل وست، استاد دانشگاه هاروارد آمريكا نيز با اعتراف به فقر معنوى ملت آمريكا و در اعتراض به سياستهاى اشتباه سردمداران كاخ سفيد در زمينه‏هاى فرهنگى اظهار داشت:

«ملتى كه دنيا را از نظر اقتصادى و نظامى فتح كند ولى روح خود را از دست‏بدهد چه فايده‏اى دارد؟» وست، با بيان اين كه شعارهاى پيروزمندانه كاخ سفيد و وال استريت فريب دهنده است، گفت:

«در اين جا [آمريكا] بيل كلينتون رئيس جمهورى آمريكا با جرات در مقابل ملت مى‏ايستد و با جسارت مى‏گويد كه زمان، زمان رونق است!

اما با يك نگاه دقيقتر به جامعه در مى‏يابيم كه ما تا چه اندازه مبتلا به فقر فزاينده معنوى، پوچى و خلا اخلاقى هستيم و شمار روز افزون خودكشى‏ها و بى خانمانى‏ها و سقط جنينها خود گواه اين فقر معنوى ماست .» (20)



رسانه‏هاى آمريكا و ترويج جرم و جنايت

رسانه‏هاى عمومى آمريكا امروزه به عامل مهمى در تقويت و تشديد جريان انحطاط جامعه آمريكا مبدل گشته‏اند و در حالى كه «تلويزيون و فيلمها مى‏توانند برنامه‏هايى با كيفيت عالى در اختيار بينندگان قرار دهند ولى بيشتر اوقات به پست‏ترين نوع هرزگى و خشونت متوسل مى‏شوند .» (21)

و «فرهنگ آمريكا، سينماها، كتابها، اشعار و تلويزيون به مردها مى‏آموزند خود را جانى ببينند .» (22)

جونزلانز، از اساتيد دانشگاه «بوستون‏» آمريكا در كتاب خود به نام «آيا آمريكا قابل نجات است؟» كه در آلمان منتشر و با استقبال كم نظير مواجه گرديد، در اين زمينه مى‏نويسد: يك نوجوان شانزده ساله آمريكايى در دوران كودكى و نوجوانى‏اش تا سن (16 سالگى) شاهد هجده هزار مورد قتل و هشت هزار مورد تجاوز جنسى از تلويزيون مى‏باشد . (23)

در جامعه به ابتذال كشيده شده آمريكا در مقابل انحرافات تلويزيون و سينما و . . . نه تنها برخورد جدى به عمل نمى‏آيد كه «هرگونه اعتراض به تحسين و تجليل از خشونت وحشى‏گرى و بى‏بندوبارى جنسى در تلويزيون و سينما با اعتراضهاى طرفداران حقوق مدنى درباره آثار دلسرد كننده سانسور روبه‏رو مى‏شود! گويى كه سانسور تنها مساله است .» (24)

برخى از صاحب نظران آمريكايى در خصوص انحطاط و ابتذال رسانه‏اى معتقدند:

«مردم آمريكا كه اكنون بيشتر اطلاعات خود را از صفحه تلويزيون دريافت مى‏دارند با تبليغات غلط انداز و گزارشهاى مغرضانه از خود بى خود شده‏اند; به طورى كه بسيارى از آنها نمى‏توانند فرق بين حقيقت و پرت و پلا را تشخيص دهند.»(25)



ارمغان شوم فرهنگ مادى براى آمريكاييان

وضعيت كنونى آمريكا حاكى از آن است كه «مادى‏گرايى، آرمان‏گرايى را تحت‏الشعاع قرار داده‏» و «آمريكا خشنترين جامعه در جهان مى‏باشد .» و «آمار مربوط به قتل و ساير جنايات در كليه بخشهاى اين جامعه وحشت‏آور است .» و «تمايلات جنسى نيز به وحشى‏گرى و خشونت كشانده شده است .» (26)

ارمغان شوم مادى‏گرايى افراطى، مخاطرات عظيمى است كه آسايش را از جامعه آمريكا ربوده است . به همين علت اكنون «سرطان جنايت و خشونت، جامعه آمريكا را تهديد مى‏كند .» (27)

گزارشهاى معتبر موجود به خوبى مبين تهديدهاى مورد اشاره است:

«از سال 1344 تا كنون نرخ جرايم خشونت‏آميز با استفاده از اسلحه 355 برابر شده است كه به راستى تكان دهنده است . شمار آدم‏كشى به طور سرانه چهار تا پنج‏برابر كشورهاى اروپاى غربى است و تعداد تجاوز و دزدى‏هاى مسلحانه بالاتر است .» (28)

مقامهاى طراز اول سياسى آمريكا اعتراف مى‏كنند كه «به دليل وجود تعداد زيادى سلاح گرم در دست مردم، براى بسيارى از آمريكايى‏ها زندگى در ايالات متحده بسيار خطرناكتر از زندگى در سومالى جنگ زده شده است .» (29) تا آن‏جا كه «در هر صد ساعت در خيابانهاى آمريكا جوانان بيشترى از آنچه در صد ساعت جنگ خليج فارس كشته شدند از دست مى‏روند .» (30)

به هر صورت بايد پذيرفت كه «آمريكا بيشترين نرخ جنايت در جهان را داشته و شمار آمريكاييان كه در مدت جنگ خليج فارس در شهرهاى ايالات متحده كشته شدند بيست‏برابر كسانى است كه در ميدان جنگ به قتل رسيدند .» (31)

بر اساس مستندات موجود:

«كنترل واشنگتن پايتخت آمريكا خارج از قدرت پليس است و اين شهر با 489 فقره قتل در ميان پايتختهاى دنيا مقام اول را داشته است و خيابانهاى آن به كشتارگاه تبديل شده‏اند .» (32)

وضعيت فضاحت‏بار اجتماعى، اخلاقى و فرهنگى مهد تمدن غرب تا آن‏جا چهره اين كشور را دگرگون و زندگى عادى مردم را حت‏شعاع خود قرار داده است كه «قانون گذاران آمريكا براى مقابله با موج فزاينده فساد و بى بند و بارى، چند شهر بزرگ اين كشور را به عنوان شهرهاى خطرناك اعلام كردند .» (33) و «تنظيم كنندگان لايحه قضايى تعداد جرايمى كه حكم اعدام بايد در مورد آنها اجرا شود را از سيزده مورد به شصت مورد افزايش داده‏اند .» (34)



آمريكاى بحران زده و توسعه زندان‏سازى

رشد پديده‏هايى چون خشونت، جنايت، اعتياد و . . . در جامعه بحران زده ايالات متحده در قالب بحرانهاى جديدى تسلسل‏وار ادامه پيدا كرده و سرمايه‏هاى انسانى اين كشور را به ورطه نابودى مى‏كشاند .

بنابر آمار رسمى «جمعيت زندانيان آمريكايى در طول يك دهه گذشته (از تاريخ گزارش) تقريبا دو برابر شده است . و در پايان سال 1995 تعداد زندانيان محبوس در زندانهاى محلى و ايالتى آمريكا بين 14% تا 25% بيش از ظرفيت موجود بوده است .» (35)

بر پايه اين آمار در جامعه متمدن آمريكا «در پايان سال 1995 از هر 167 شهروند آمريكايى يك نفر در زندان محبوس بوده و در حالى كه در سال پيش از آن، از هر 320 شهروند آمريكايى يك نفر در زندانهاى اين كشور محبوس بوده است .» (36)

«بر اساس آخرين آمار موجود، تعداد زندانيان در ايالات متحده به دو ميليون نفر رسيده است; يعنى از هر 125 نفر از افراد جامعه اين كشور يك نفر در زندان به سر مى‏برد .» (37)

و عجيبتر آن كه بنابر گزارش روزنامه واشنگتن پست:

«بررسى بودجه فدرال و ايالتى آمريكا نشان مى‏دهد كه طى هشت‏سال گذشته بودجه ساخت زندانها 30% افزايش يافته است، در حالى كه بودجه آموزش عالى 18% كاهش را نشان مى‏دهد!» (38)

«ايالت پر جمعيت كاليفرنيا طى دوازده سال گذشته 21 زندان جديد ساخته و تنها يك دانشگاه جديد بنا نموده و وضعيت مشابهى هم در ايالت فلوريدا وجود دارد .» (39)

بنابر شهادت متخصصين امر «هزينه نگهدارى افراد در زندانهاى كاليفرنيا بسيار بيشتر از هزينه‏هاى دانشگاهى است!» (40)



افزايش ناهنجارى‏ها در ميان دانش‏آموزان

از هم گسيختگى معنوى و اخلاقى كه دامن‏گير دانش‏آموزان و دانشجويان اين كشور شده سير صعودى خود را به سرعت طى مى‏كند .

يك بررسى انجام شده در ايالت كاليفرنيا نشان مى‏دهد كه:

در سال 1940، هفت مورد از مسائل عمده انضباطى در مدارس اين ايالت عبارت بودند از: صحبت كردن در سر كلاس، جويدن آدامس، شلوغ كردن، دويدن در راهروها، خارج شدن از صف، پوشيدن لباسهاى نامناسب، نيانداختن آشغال در سطل زباله، [اما] در مطالعه‏اى كه در سال 1986 در مدارس همين ايالت انجام گرفت هفت مورد از مسائل جارى به شرح زير بود:

استفاده از مواد مخدر، نوشيدن مشروبات الكلى، حاملگى دختران جوان، خودكشى، تجاوز، دزدى و خشونت، البته يك مورد ديگر كه در سالهاى اخير به موارد بالا افزوده و در غالب ايالات آمريكا به عنوان يك معضل اجتماعى مطرح شده، مسلح شدن جوانان دانش‏آموز به انواع سلاحهاى گرم و بعضا استفاده از آنها عليه معلمان، كاركنان و دانش‏آموزان ديگر است .» (41)

در گزارشى در اين باره آمده است:

«در سال 1997- 1998 در 10% مدارس آمريكا 4100 مورد تجاوز و اقدامات تهاجمى و 7100 فقره دزدى و 1100 مورد درگيرى مسلحانه ميان دانش‏آموزان به وقوع پيوسته است .» (42)



نشانه‏هاى افول تدريجى قدرت آمريكا

استمرار انحطاط فرهنگى و از هم گسيختگى معنوى و سير صعودى معضلات اجتماعى و . . . و تبعات ويرانگر آن، در مجموع ايالات متحده را با دو بحران عمده مواجه ساخته است كه نشانه‏اى واضح از افول تدريجى قدرت آمريكا مى‏باشند:

1- كاهش چشم‏گير اعتماد عمومى به زمامداران و نظام سياسى حاكم;

2- مخالفت روز افزون جهانى با نظريه نظام تك قطبى و رهبرى آمريكا بر جهان .



1- كاهش اعتماد عمومى به زمامداران

ناتوانى جدى و مشهود رهبران نظام سياسى ايالات متحده از مقابله با بحرانهاى سياسى، اقتصادى و فرهنگى در اين جامعه از يك سو و فساد آشكار و گسترده سياستمداران و كارگزاران آمريكايى از سوى ديگر، كاهش چشم گير اعتماد عمومى به نهادهاى سياسى و دولتى و زمامداران دولتى اين كشور را به دنبال داشته است .

با گسترش و رشد جو بدبينى مردم آمريكا نسبت‏به قواى حاكم بر اين كشور «مردم هر چه بيشتر اعتماد خود را به دولت واشنگتن از دست مى‏دهند و احساس افسردگى و نا اميدى مى‏كنند; چون راهى براى اصلاح سريع (فساد سياسى و اقتصادى) پيش روى خود نمى‏بينند .» (43) و در واقع‏آمريكا دست‏خوش «موج جديدى از بحرانهاى خطرناك‏» گرديده است.

«بنا بر يك پرسش و آمار ملى كه سال 1376 ش . در آمريكا صورت گرفت فقط 30% به قوه قضاييه و 20% به قوه مقننه و 18% به قوه مجريه اظهار اعتماد كرده‏اند .» (44)



الف) فساد مالى و اخلاقى مقام‏هاى آمريكايى

«نتايج آخرين نظرخواهى در آمريكا نشان مى‏دهد كه‏61% مردم اين كشور معتقدند مقامات دولت آمريكا فاسد و تقلب كارند . اين نظر سنجى كه به طور مشترك توسط مؤسسه آمار سنجى گالوپ و شبكه تلويزيونى سى‏ان‏ان انجام پذيرفته نشان داده است كه اكثر راى دهندگان آمريكا از عملكرد مقامات دولتى بويژه اعضاى كنگره آمريكا ناراضى هستند و معتقدند اين افراد امين و درستكار نمى‏باشند . مؤسسه گالوپ، كشيدن چكهاى بى‏محل توسط اعضاى كنگره را يكى از عمده‏ترين دلايل ناامنى اعلام نموده است .» (45)

افشاى وضعيت فضاحت‏بار و فساد مالى و اخلاقى مقامات آمريكايى در چند دهه اخير و به دفعات مكرر موجبات حذف آنان را از صحنه سياسى كشور فراهم كرده است چنان‏كه تنها «در دو دهه 1970 و 1980 پانزده تن از سران و اعضاى كنگره آمريكا به علت تخلف قانونى، رشوه‏خوارى، سوء استفاده و فساد، از سمت‏خود استعفا داده و يا بر كنار شده‏اند .» (46)

فساد پنهان و پيداى دست اندركاران نظام حاكم بر آمريكا تا به آن‏جا گسترده است كه جميز بيكر وزير اسبق امور خارجه آمريكا با اشاره به بحران اجتماعى و پيچيده ايالات متحده مى‏گويد:

«براى حل بحران اجتماعى آمريكا نخبگان و مسؤولان و شخصيتهاى سياسى آمريكا بايستى از خود شروع كنند و كمتر رسوايى اخلاقى و مالى به بار آورند .» (47)



ب) عدم توفيق سياستمداران آمريكايى در مهار بحرانها

عامل ديگرى كه نقش به سزايى در كاهش اعتماد شهروندان آمريكايى و عدم حضور مردم اين كشور بخصوص نسل جوان در صحنه‏هاى سياسى همچون انتخابات مجلس و رياست جمهورى داشته است آشكار شدن بيش از پيش ناتوانى رهبران و سياستمداران پر مدعاى آمريكا از حل مشكلات گسترده اين كشور مى‏باشد .

تلويزيون پر بيننده بى بى سى طى گزارشى با بررسى انتخابات مقدماتى دوره جديد رياست جمهورى آمريكا به تشريح واقعيتهاى تكان دهنده‏اى در اين باره پرداخته و مى‏گويد:

«آمريكايى‏ها به خود مى‏بالند كه كشورشان آزادترين و دمكرات‏ترين كشور جهان است، اما تعداد ناچيزى از جمعيت 205 ميليونى واجد شرايط اين كشور در انتخابات مقدماتى تعيين نامزدهاى انتخابات رياست جمهورى آتى شركت كردند .» خبرنگار بى بى سى كه براى آگاه شدن از علت عدم شركت مردم آمريكا در انتخابات ماه نوامبر با چند تن از شهروندان اين كشور گفت‏وگو كرده است مى‏گويد:

«مردم عمدتا به اين دليل كه به كودكان آموخته شده است مى‏توانند با دروغ‏گويى و فريب و خيانت از زير بار مسؤوليت‏شانه خالى كنند و مى‏توانند دوپينگ كنند، مواد مخدر و سيگار مصرف كنند و از مسؤوليت آن بگريزند به انتخابات، ديگر اعتقادى ندارند .» وى مى‏افزايد:

«مردم در واقع معتقدند كه شركت در انتخابات بى فايده است; زيرا سياستمداران در هر حال هر كه را بخواهند به مردم تحميل مى‏كنند .» (48)



نگرانى مردم آمريكا از وعده‏هاى توخالى سياستمداران

تحليل گران مسائل سياسى و اجتماعى جامعه آمريكا اعتقاد دارند:

«همه پرسى اخير در سطح كل كشور و آمريكا نشان مى‏دهد: جوانان 18 تا 24 ساله آمريكايى از صحنه سياسى كشور رويگردان شده و تمايلى به راى دادن نشان نمى‏دهند . كانديداهاى انتخاباتى گروه‏هاى ذينفع و حتى تجار و شركتهاى پر نفوذ هم قادر به جذب نسل جوان آمريكا به صحنه سياسى كشور نشده‏اند .» (49)

اين تحليل‏گران در بررسى اين رخوت سياسى در جامعه آمريكا به سرخوردگى جوانان آمريكايى از وعده‏هاى توخالى سياستمداران اين كشور اشاره كرده و معتقدند:

«جوانان آمريكايى بيش از هر چيز نگران وضعيت اقتصادى و امنيت‏شخصى خودهستند .» (50)

و با وجود اين‏كه:

«بر حسب آمار موجود 73% مردم آمريكا از سقوط ارزشهاى اخلاقى رنج مى‏برند و نگران آينده خود هستند و جرم و جنايت‏سالانه به تعداد شش هزار ميليارد دلار به اقتصاد ملى آمريكايى ضرر مى‏زند،» (51) اما نظام حاكم و «سيستم قضايى و آموزشى آمريكا از ايستادن در مقابل اين نابسامانى فزون يافته عاجز است .» (52) همين امر به شدت بر نگرانى‏هاى موجود مردم ايالات متحده افزوده است .

جامعه‏اى كه در آن افزايش نابسامانيها با عجز و درماندگى زمامدارانش مقرون گردد شاهد رشد فزاينده احساس عميق ياس و نااميدى از رهبران سياسى خواهد گرديد; واقعيتى كه اكنون در جامعه آمريكا محسوس مى‏باشد .



شرايط نااميدكننده

اسپايك لى، كارگردان مشهور سينماى آمريكا، طى مصاحبه‏اى با نشريه فرانسوى ليبراسيون با بيان برخى از معضلاتى كه گريبان‏گير جامعه آمريكا شده است، مى‏گويد:

«ما در وضعيت مبهوت كننده‏اى به سر مى‏بريم . . . و آمريكا هنوز هم يك كشور نژادپرست است . . .

من معتقدم عموما جوانان باور ندارند كه بتوانند چيزى را با راى دادن عوض كنند . . .

شرايط، كاملا نااميد كننده است . لذا جوانان به مساله انتخابات اهميتى نمى‏دهند . تنها 20% افراد حائز شرايط راى مى‏دهند و ديگران باور خود را از دست داده‏اند .» (53)

بنجامين اسپاك، روان شناس شهير آمريكايى نيز در اين باره مى‏نويسد:

متاسفانه در جامعه امروزى بسيارى از مردم درباره تاثير گذارى بر رهبران انتخابى خود احساس ناكامى و ترديد دارند كه صدا، يا راى يك نفر كار مهمى را پيش ببرد . . . ، سابقه ما در حضور پاى صندوقهاى راى وحشتناكتر است .

عده‏اى ديگر به قدرى از روند كند و نامطلوب سياسى خسته شده‏اند كه آگاهانه و براى اعتراض، از راى دادن خودارى مى‏كنند . (54)



2- مخالفت‏بين المللى با نظريه رهبرى آمريكا بر جهان

تحولات جارى در آمريكا نه تنها استعداد و توانايى دولت‏مردان آن را در مهار بحرانهاى گوناگون و گسترده و رفع ناهنجارى‏ها به شدت زير سؤال برده كه نظريه لزوم رهبرى آمريكا بر جهان معاصر را به ايده‏اى تمسخرآميز مبدل ساخته است .

ادعاى شرم‏آور آمريكا

رهبر بصير انقلاب اسلامى حضرت آية الله خامنه‏اى (دام عزه) ضمن توصيف جامعه آمريكا به جامعه آفت زده معنوى مى‏فرمايند:

«امروز كتك زدن و زير كتك كشتن زن در هيچ جاى دنيا به اندازه آمريكا نمى‏باشد، امروز جنايات بر روى كودكان چه به صورت كشتن و چه به صورت جنايات و فجايع جنسى در هيچ جا به قدر آمريكا نيست . بچه‏هاى دوازده - سيزده ساله در خيابانهاى آمريكا اسلحه مى‏بندند و سيگار مى‏كشند و عرق مى‏خورند . . . آن وقت ادعا مى‏كنند كه ما مى‏خواهيم بر دنيا رهبرى كنيم، اين شرم‏آور است .» (55)



عدم صلاحيت آمريكا براى رهبرى جهان

نيوت گنگريج، رئيس اسبق مجلس نمايندگان آمريكا، با اعتراف تلويحى به شرم آور بودن ادعاى رهبرى كشورش بر جهان و با ابراز تاسف از شرايط بحرانى جامعه آمريكا مى‏گويد:

«ايالات متحده بايد جهان را رهبرى كند . . . اما با كشورى كه در آن دوازده ساله‏ها باردار مى‏شوند، پانزده ساله‏ها همديگر را مى‏كشند، هفده ساله‏ها به ايدز مبتلا مى‏شوند و هجده ساله‏ها ديپلم مى‏گيرند بدون اين‏كه بتوانند بخوانند و بنويسند هيچ كس را نمى‏شود رهبرى كرد!» (56)

نكته جالب توجه اين‏جاست كه گوينده اين سخنان به عنوان يكى از رهبران برجسته آمريكا اندك مدتى بعد از اين اظهارات به اتهام تقلب در پرداخت ماليات بر درآمد تحت تعقيب مقامهاى قضايى كشورش قرار گرفت! (57)

بحران مخاطره‏آميز و همه جانبه‏اى كه جهان غرب و بويژه جامعه آمريكا را احاطه كرده اين مهم را به اثبات مى‏رساند كه:

«آمريكا و اروپا نبايد داعيه رهبرى جهان را داشته باشند; زيرا كشورهاى اروپايى و آمريكايى در يك بحران عميق فرهنگى، معنوى، اجتماعى و اقتصادى گرفتار و مشغول شده‏اند .» (58)

باب هوك، نخست وزير پيشين استراليا، با اشاره به استفاده ابزارى آمريكا از شعار حقوق بشر و وضعيت نابسامان اجتماعى اين كشور اظهار داشت:

«آمريكا درباره حقوق بشر دورويى مى‏كند و اين مساله در آمريكا نابسامانتر از هر كشور ديگر است! آمريكا درباره حقوق بشر در كشورهاى آسيايى سخن مى‏گويد در حالى كه وضعيت‏حقوق بشر در بسيارى از كشورهاى آسيايى بهتر از آمريكاست .» (59)

براين اساس معتقد بود:

«آمريكا با وجود داشتن برترى نظامى و اقتصادى صلاحيت رهبرى سياسى و اخلاقى جهان را ندارد .» (60)

برخى از نظريه‏پردازان آمريكايى نيز با ابراز نگرانى از آينده ايالات متحده مى‏نويسند:

«من نگران آن هستم كه موقعيت ابر قدرتى آمريكا تا حدودى متزلزل شود، فرهنگ ثروت‏اندوزى و بوالهوسى در آمريكا براى انتقال قدرت اين كشور به نوعى اقتدار معنوى به اعتبار جهانى زيان بخش است .» (61)



اعترافات شخصيتهاى آمريكايى

انحطاط معنوى و شرايط اسفبار اجتماعى و رشد فزاينده ناهنجارى‏هاى ويران كننده در جامعه آمريكا وضعيتى را پديد آورده است كه جمع كثيرى از صاحب‏نظران و تحليل‏گران مسائل اجتماعى اين كشور ضمن اعتراف به وجود بيمارى فرهنگى جامعه آمريكا و نقش آن در افول تدريجى ايالات متحده با تاكيد بر ضرورت درمان سريع آن، بازگشت‏به اعتقادات دينى و مذهبى و معنوى را يگانه راه نجات اين كشور از فروپاشى معرفى مى‏كنند .

مقام معظم رهبرى حضرت آية الله خامنه‏اى در اين باره مى‏فرمايند:

«با اين كه خواب آنها [غربيان] در امور معنوى سنگين است و انحرافات و اشكالات را دير متوجه مى‏شوند . . . اما امروز متوجه شده‏اند و حتى سياستمدارانشان به اين واقعيت [انحرافات اخلاقى] اعتراف كرده‏اند .» (62)

در اين قسمت اعترافات برخى از شخصيتهاى آمريكايى را در زمينه‏هاى مذكور به ترتيب ذيل مورد بررسى قرار مى‏دهيم:

وجود بيمارى شديد فرهنگى در جامعه آمريكا;

ضرورت چاره جويى جهت درمان آن;

بازگشت‏به باورهاى دينى، مذهبى و ارزشهاى معنوى .



1- اعترافاتى در باره بيمارى فرهنگى جامعه آمريكا

همان گونه كه رهبر معظم انقلاب تصريح فرمودند، بسيارى از نخبگان فكرى - فرهنگى آمريكا ضمن اعتراف به واقعيت اضمحلال فرهنگى ايالات متحده به تبيين ابعاد اين بيمارى فراگير پرداخته‏اند كه بعضى از آنها را نقل مى‏كنيم:

الف) ضرورت بازنگرى در فرهنگ آمريكا

برخى از صاحب نظران آمريكايى با صراحت مى‏گويند:

«امروزه بيش از پيش اين حقيقت نمايان شده كه پايه‏هاى فرهنگى در جامعه آمريكا فرسوده و رو به زوال است . . . و ما بايد بپذيريم كه فرهنگ ما نياز به باز نويسى دارد .» (63)

آنان بى پرده اظهار مى‏دارند:

«آزادى بى حد و حصر و فرهنگ همگانى ترويج‏شده، وضع كثيف و درهمى به بار آورده است . اينك فرهنگ همگانى ترويج‏يافته در آمريكا در گنداب سكس و خشونت و معجون پستى از اين دو فرو رفته است . اين، مطلب بسيار بديهى و روشنى مى‏باشد و خشونت‏هاى جارى در خيابان‏ها، آينده را بيان مى‏كند .» (64)

ب) تنزل استانداردهاى فرهنگى جامعه آمريكا

توماس سول، اقتصاددان، تاريخ شناس و نويسنده معروف آمريكايى در اين زمينه مى‏گويد:

«استانداردهاى فرهنگى جامعه آمريكا به حدى تنزل يافته كه تنها يك رهبر انقلابى با ايجاد انقلاب اجتماعى نجات‏بخش مى‏تواند از انحطاط كامل جامعه آمريكا جلوگيرى كند .» (65)

ج) فرهنگ آمريكايى تهديد اصلى بر ضد آمريكا

نظريه‏پرداز معروف آمريكايى «زبيگينو برژينسكى‏» در اين باره به صراحت هشدار مى‏دهد:

«ضربه‏پذيرى اصلى آمريكا به دنبال چالش رقباى خود نخواهد بود بلكه به دليل تهديداتى خواهد بود كه فرهنگ آمريكا وارد مى‏نمايد; تهديداتى كه به طور فزاينده‏اى آمريكا را در داخل تضعيف و بى هويت و از هم گسيخته و ناتوان مى‏نمايد .»(66)



2- اعترافاتى در باره ضرورت درمان سريع بيمارى فرهنگى آمريكا

در شرايطى كه آثار بيمارى فرهنگى و اجتماعى ايالات متحده بيش از هر زمان ديگر نمايان گرديده است‏برخى از صاحب‏نظران آمريكايى هم نظريه لزوم درمان و پاك‏سازى فرهنگى اين جامعه را طرح كرده و به شدت از آن دفاع مى‏كنند:

الف) نياز به يك دوره پاك‏سازى و رياضت

پال بريچ، نماينده مجلس آمريكا و رئيس انجمن آزاد كنگره، در نامه‏اى كه به چندصد نفر از نمايندگان محافظه كار ارسال كرده با تشريح نگرانى شديد خود از آلودگى فرهنگى جامعه آمريكا مى‏نويسد:

«ما به يك دوره پاك‏سازى و رياضت نيازمنديم; زيرا فرهنگى كه در آن زندگى مى‏كنيم به فاضلاب بزرگى تبديل شده است و سقوط فرهنگى ما به حدى است كه سيستم سياسى ما را به كلى در هم شكسته است .» (67)

ب) ضرورت پاك كردن آلودگى فرهنگى

بيوكنن، دستيار نيكسون (رئيس جمهورى سابق آمريكا) و نامزد جديد رياست جمهورى آمريكا از حزب جمهورى خواه، اخيرا در يك كنفرانس خبرى اظهار داشت:

«ما مايليم تمام آلودگى‏هايى كه فرهنگ ما را در خود غرق ساخته است پاك كرده و از اين راه، سلامت روحى جامعه آمريكا را تامين كنيم .» (68)



3- اعترافاتى درباره نقش دين و معنويت در درمان بيمارى‏هاى فرهنگى

آشكار شدن و گسترده شدن تبعات ويرانگر بيمارى ابتذال فرهنگى جامعه آمريكا اكنون تعداد زيادى از نخبگان اين كشور با هشدار شديد نسبت‏به وضعيت‏خطرناك موجود، به ارائه پى‏درپى راهكارهايى براى درمان بحران فرهنگى پرداخته‏اند:



الف) مذهب، كليد دنياى بهتر

دكتر بنجامين اسپاك، روان شناس معروف آمريكايى، با تصريح به نمونه‏هاى بارز سقوط و ابتذال فرهنگى جامعه آمريكا مى‏نويسد:

«درباره آمريكا خوش‏بين هستم يا بدبين؟ بستگى دارد . در حال حاضر بر لبه پرتگاه قرار داريم، اگر بگذاريم اين روند ادامه يابد سقوط بيشتر خود را در آشفتگى مشاهده خواهيم كرد .» وى تصريح مى‏كند:

«اكنون حقيقت نهفته در اين گفته انجيل را كه «بشر نمى‏تواند فقط با نان زندگى كند .» درك مى‏كنم . به عقيده من كليد دنياى بهتر براى كودكانمان، تاكيد مجدد بر اهميت ارزشها و تشويق آرمان‏گرايى است .» وى به نقش با ارزش تعاليم مذهبى در ايجاد انسجام روحى و اجتماعى براى پيروان خود اشاره كرده مى‏نويسد:

«اكنون بسيارى از پداران و مادران جوان، مذهب والدين خود را رد مى‏كنند در حالى كه افرادى كه در خانواده بى مذهب يا سست مذهب بزرگ شده‏اند اكنون احساس ناكامى مى‏كنند و مى‏خواهند فرزندان خود را تحت نوعى آموزش مذهبى قرار دهند .» (69)



ب) تعاليم مذهبى يعنى منابع قدرت معنوى

ريچارد نيكسون، رئيس جمهور اسبق ايالات متحده نيز در توضيح علل انحطاط جامعه آمريكا غفلت از مسائل معنوى و ست‏شدن بنيادهاى اخلاقى را از جمله مهمترين عوامل اساسى بحران موجود بر شمرده و اظهار مى‏دارد:

«امروزه مشكلات سهمگينى چون سقوط سيستم آموزشى، فروپاشى نظام خانواده، افزايش تبهكارى و فقر گريبان‏گير جامعه آمريكاست كه هسته اصلى آنها مسائل معنوى است نه مادى . . . كه حل اين مشكلات تنها با بازگشت‏به اصول و ارزشهاى اوليه امكان‏پذير است و لاغير . . . از اين رو صرف برخوردار بودن از قدرت و ثروت كافى نيست .» سرانجام، مردم آمريكا بايد به مذهب و خانواده خويش به عنوان عوامل مهم تجديد حيات معنوى توجه كنند . بايد توجه داشت كه:

«جدا كردن انسان از تعاليم مذهبى، دور ساختن او از منابع قدرت معنوى است; چيزى كه براى قرنها محرك انسانها بوده است . از اين رو دولت نمى‏تواند در دل افراد نفوذ كند، اما مذهب قادر است قلوب پيروانش را تسخير نمايد .» (70)



ج) مخالفت‏با دين و معنويت زير بناى اصلى مشكلات آمريكا

دكتر روبرت كرين مشاور نيكسون رئيس جمهور وقت آمريكا در همين باره مى‏گويد:

«مشكلات آمريكا - كه بدترين مشكلهاى جهان به شمار مى‏رود - پى آمد اين است كه نهادهاى بزرگ جامعه و دولت آمريكا و همچنين سيستمهاى فرهنگى، قضايى و تبليغاتى به شدت با اين امر كه دين پايه تفكر و عمل قرار گيرد، مبارزه مى‏كنند .» (71)



د) فراموشى خدا، عامل اصلى حوادث خونبار آمريكا

جميز ترفيكانت، نماينده دموكرات از ايالات اوهايو نيز در نطق پيش از دستور خود در مجلس نمايندگان آمريكا با اشاره به حادثه به گلوله بستن يكى از مدارس جنوب ايالت كاليفرنيا توسط يك دانش‏آموز پانزده ساله، گفت: «اين حادثه، نتيجه، فراموشى نام و ياد خدا در مدارس آمريكاست .» (72)

وى افزود:

«در مدارس ما مواد مخدر هست، تجاوز جنسى هست‏حتى قتل هم هست، ولى به علت جدايى دين از سياست و اكميت‏سكولاريسم اجازه نام بردن از خدا نيست .» (73)

وى كه قبلا رئيس پليس ناحيه‏اى در ايالت اوهايو بوده خطاب به نمايندگان اضافه كرد:

«اگر مى‏خواهيد، به من حمله كنيد، ولى بدانيد ملتى كه منكر خدا مى‏شود خداوند را از خود خشمگين مى‏كند .» (74)

اعترافاتى از اين قبيل ما را به اين حقيقت رهنمون مى‏سازند كه:

در شناخت واقعيات تمدن آمريكايى و تحليل اهداف سردمداران نظام استكبارى ايالات متحده از تشديد سياست جنگ‏افروزى بايد از سطحى‏نگرى پرهيز كرد; چرا كه «به رغم تصوير زيبايى كه سياستمداران آمريكايى از ردپاى زندگى آمريكايى براى دنياى خارج ترسيم مى‏كنند اين رؤيا براى جمع بزرگى از مردم اين كشور به صورت يك «كابوس‏» درآمده است .» (75) واقعيات غيرقابل انكار موجود حاكى از آن است كه انحطاط معنوى و فرهنگى، از هم گسيختگى اجتماعى و فساد سردمداران آمريكا و . . . ، فروپاشى تدريجى امپراطورى ايالات متحده را تسريع ساخته است . و اساسا از نظر برخى از صاحب‏نظران «مساله اين نيست كه آيا آمريكا افول مى‏كند يا نه، بلكه سوال اين است كه آمريكا آبرومندانه افول مى‏كند و يا با مقاومت لجوجانه و محافظه‏كارانه خود، ناگهان به ورطه نابودى سقوط مى‏كند». (76)



پى‏نوشت‏ها:

1) محقق و نويسنده .

2) اشاره به فرمايش امام راحل‏قدس سره در پيام تاريخى خود به گورباچف: «غرب هم مانند ماركسيسم در مسائل اقتصادى و اجتماعى البته به شكل ديگر و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است .»

3) امانوئل والرشتاين، استاد مشهور جامعه‏شناسى در آمريكا واضع تئورى معروف نظام جهانى، (word. system) نشريه «فارن پاليسى‏» روزنامه كيهان 9/4/81 .

4) در ديدار نمايندگان فرهنگى جمهورى اسلامى ايران در خارج از كشور با معظم‏له، 11/6/76 .

5) پروفسور حميد مولانا، روزنامه كيهان، ستون چشم انداز، 29/5/77 .

6) يوپاز در حاشيه اين مقاله چنين نگاشته است: اين مقاله در سال 1980 نوشته شده و از آن موقع تا حال تغييرات زيادى در ايالات متحده رخ داده است، معذلك من نوشته را عينا حفظ كردم و در آن دست نبردم; زيرا اين تغييرات اساسى نظرياتى را كه ابراز داشته‏ام عوض نكرده و بر عكس وقايع بعدى آنها را هم مستقيم يا غير مستقيم تاييد كرده است .

7) اطلاعات سياسى، اقتصادى، ش 64 .

8) همان .

9) پروفسور حميد مولانا، در مصاحبه با هفته نامه صبح، ش 48، 22/12/74 .

10) همان .

11) همان .

12) اكتاويوپاز، نويسنده معروف غربى و برنده جايزه نوبل، اطلاعات سياسى و اقتصادى، ش 63 .

13) گورويدال، از برجسته‏ترين نويسندگان آمريكايى، روزنامه كيهان، 11/4/79، خبرگزارى جمهورى اسلامى .

14) همان .(ويدال ادعاى فوق را مجددا در جشنواره بين المللى ادبيات ايتاليا مورد تاكيد قرار داد . ر . ك: روزنامه جمهورى اسلامى، 18/6/80، خبرگزارى جمهورى اسلامى .

15) محمدتقى جعفرى، فرهنگ پيرو و فرهنگ پيشرو، صص 113- 112 . براى آشنايى بيشتر با موضوع افول تمدن آمريكايى به مصاحبه پروفسور پل كندى با مجله آلمانى اشپيگل، سروش، ش 553 مراجعه شود .

16) پروفسور حميد مولانا، در مصاحبه با نشريه صبح، ش 48، 22/12/74 .

17) همان .

18) روبرت كرين مشاور اسبق ريچارد نيكسون در زمان رياست جمهورى وى: «كشور ما اگر چه ممكن است ثروتمند باشد . . . اما از نظر معنوى فقير هستيم .» (در مصاحبه با مجله الفلسطين المسلمة (چاپ لندن) نوامبر 1995، كلمه دانشجو، ش 26 .

19) نيكسون، فرصت را دريابيم . . . ترجمه حسين وفسى نژاد، صص 361- 360 .

20) روزنامه كيهان، 11/3/77 .

21) بنجامين اسپاك، دنياى بهتر براى كودكانمان، ترجمه منصور حكمى، ص 84 .

22) مارلين فرانچ، جنگ عليه زنان، ترجمه توراندخت تمدن، ص 289 .

23) دكتر عقيلى، پزشك ايرانى مقيم آلمان، كيهان هوايى، 13/8/71 .

24) بنجامين اسپاك، پيشين، ص 85 .

25) همان، ص 165 .

26) همان، صص 64- 63 .

27) بيل كلينتون، رئيس جمهور وقت آمريكا، روزنامه جمهورى اسلامى 21/3/73 .

28) پل كندى، مهيا شدن براى قرن بيست و يكم، به نقل از روزنامه جمهورى اسلامى 19/6/72 .

29) كلينتون، روزنامه اطلاعات، 13/12/71 .

30) ريچارد نيكسون، پيشين، ص 360 .

31) ويلت كين، گوردون، اخبار آمريكا و گزارشهاى جهانى، 6 ژوئن 1991 .

32) ماهنامه پيام انقلاب، شماره 300، به نقل از روزنامه آمريكايى واشنگتن پست .

33) شبكه تلويزيونى CNN آمريكا، گزارش خبرى، روزنامه كيهان، 19/3/71 .

34) نيويورك تايمز، روزنامه ابرار، 27/8/72 .

35) ضميمه روزنامه اطلاعات، 1/6/75، به نقل از گزارش وزارت دادگسترى آمريكا .

36) همان .

37) روزنامه جمهورى اسلامى، 11/12/78، به نقل از واشنگتن تايمز .

38) روزنامه قدس 8/12/75 .

39) همان .

40) پيره بوردو استاد هفتاد ساله كالج فرانسه و مدير جامعه‏شناسى در پاريس، مصاحبه با خبرنگار روزنامه اسپانيايى ال موندو، روزنامه كيهان، 16/4/79 .

41) سيد على‏اصغر كاظمى، بحران جامعه مدرن، ص 88 .

42) روزنامه كيهان، ستون چشم انداز، 30/3/77 .

43) پرفسور دوايت جيمز سيمپسون، استاد دانشگاه ايالتى سانفرانسيسكو در گفتگوى تلفنى با خبرنگار روزنامه رسالت 22/4/81 .

44) پرفسور حميد مولانا، روزنامه كيهان، ستون چشم‏انداز، 29/5/77 .

45) روزنامه كيهان، 6/2/71 به نقل از خبرگزارى جمهورى اسلامى .

46) پرفسور حميد مولانا، پيشين .

47) روزنامه جمهورى اسلامى، 22/9/72 .

48) روزنامه كيهان، 25/12/78 .

49) روزنامه اطلاعات، ضميمه، 3/6/75 .

50) همان .

51) جميز بيكر وزيراسبق امور خارجه آمريكا، روزنامه جمهورى اسلامى، 22/9/72 .

52) همان .

53) ماهنامه سروش، ش 596 .

54) بنجامين اسپاك، پيشين، ص 164- 163 .

55) جرايد، 29/1/75 .

56) روزنامه جمهورى اسلامى 22/5/75 .

57) روزنامه همشهرى، 26/6/75، روزنامه كيهان 3/10/75 .

58) جرايد 17/5/75، زبيگينو برژينسكى، نظريه پرداز آمريكايى و مشاور اسبق امنيت ملى آمريكا .

59) طى سخنرانى در اجلاس پنجاهمين سالگرد تشكيل كانون وكلاى مالزى در كوالالامپور، روزنامه جمهورى اسلامى، 526/76، خبرگزارى جمهورى اسلامى .

60) لخ والسا، رئيس جمهور پيشين لهستان، رهبر حزب همبستگى، در همايش بين‏المللى «محور جهانى 2000» ، بن آلمان، روزنامه جمهورى اسلامى 23/8/78 .

61) برژينسكى، نظريه برخورد تمدنها، ترجمه و ويراستارى مجتبى اميرى، ص 166; براى آگاهى از تشريح بيشتر نظريه فوق به كتاب خارج از كنترل، زبيگينو برژينكسى، ترجمه عبدالرحيم نوه ابراهيم، صص 90- 80 مراجعه شود .

62) سخنرانى معظم‏له به مناسبت‏سالگرد تسخير لانه جاسوسى 10/9/74 .

63) چارلز كراوتامر از هيات تحريريه روزنامه واشنگتن پست چاپ آمريكا، ماهنامه سروش، آذر 69، ش 539 .

64) ويليام مريكسون تحليلگر روزنامه دالاس موزنينگ عضو سنديكاى ملى روزنامه نگاران آمريكا، روزنامه جمهورى اسلامى، 31/6/72 به نقل از خبرگزارى جمهورى اسلامى .

65) ماهنامه صبح، 24/4/74 .

66) زبيگينو برژينسكى‏خارج از كنترل، پيشين، ص 163 .

67) روزنامه كيهان، 29/7711، به نقل از خبرگزارى جمهورى اسلامى .

68) همان . 12/12/77 .

69) بنجامين اسپاك، پيشين، صص 107، 115، 119، 120 و 135 .

70) نيكسون و رؤياى رهبرى جهان‏» ، مجله اطلاعات سياسى - اقتصادى، ش 79- 80 .

71) كلمه دانشجو، ش 16، به نقل از مجله الفلسطين المسلمة، نوامبر 1995 .

72) روزنامه كيهان، 8/12/78 به نقل از شبكه خبرى، . (CNN)

73) همان .

74) همان .

75) مارلون براندو، هنرپيشه سرشناس آمريكايى در مصاحبه با شبكه تلويزيونى (CNN) روزنامه اخبار، 21/1/75 .

76) امانوئل والرشتاين، پيشين، روزنامه كيهان 9/4/81 .






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن