محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827764083
انحطاط و افول امپراطورى آمريكا
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: خورشيد بخت و اقبال تمدن آمريكايى رو به غروب نهاده است و آرمانهاى ادعايى اومانيسم و ليبراليسم، همچون حقوق بشر و . . . در وراى ظهور حقيقت غرب خود بنياد، بيش از پيش رنگ مىبازد . دلايل متقن و قراين متعدد حاكى از آن است كه آمريكا گرفتار حادثه است . (2) رويكرد ميليتاريستى و نظامىگرى دولت ايالات متحده نه تنها شاخصه توانمندى اين كشور تلقى نمىگردد كه خود برهانى بر افول زود هنگام اين امپراطورى است .
طى ماههاى اخير شيطان بزرگ سر مست از پيروزى كاذب و نيم بند خود در كشور ضعيف و ستم ديده افغانستان بر طبل جنگ كوبيده و بيش از پيش كشورهاى مستقل و ملتهاى آزاده جهان را به حمله نظامى تهديد مىكند .
آيا تشديد روحيه جنگ افروزى رئيس جمهور اقليت ملت آمريكا و زمامداران متكبر اين كشور حاكى از اقتدار برونى ايالات متحده و انسجام درونى آن مىباشد و يا در پس پرده اين عربده كشيهاى متكبرانه و خيمه شب بازى كودكانه راز ديگرى نهفته است؟
از ديدگاه بسيارى از صاحب نظران رويكرد نظامى در ديپلماسى فرامرزى آمريكا نشانهاى واضح از افول ابر قدرت غرب و ابزارى براى سر پوش نهادن بر بحران همه جانبه جامعه آمريكا و انحراف افكار عمومى داخل و خارج، از واقعيتهاى موجود در اين زمينه تحليل مىگردد و در حقيقت «واكنش آمريكا به حادثه 11 سپتامبر نشان داد كه قدرت اين كشور رو به افول گذارده است» (3)
در اين مقاله موضوع افول ايالات متحده را با طرح مباحثى چون «واقعيت افول امپراطورى آمريكا» ، «اساسىترين عوامل افول آمريكا» ، «نگاهى به معضلات پيچيده اين كشور» ، «نشانههاى افول تدريجى قدرت ايالات متحده» و «اعترافات شخصيتهاى آمريكايى» مورد بررسى اجمالى قرار مىدهيم .
● نويسنده: مير احمد رضا - حاجتي
● منبع: ماه نامه - رواق انديشه - 1381 - شماره 9
با بررسى همه جانبه واقعيتهاى پيدا و پنهان جامعه آمريكا كه به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامى «دچار بحران شديد هويت فرهنگى و شخصيتى بوده و به علت از بين رفتن پايههاى اخلاق از درون در حال متلاشى شدن مىباشد .» (4) مىتوان به علائم افول حتمى ايالات متحده پى برد، البته بايد به اين نكته مهم هم اذعان داشت كه آمريكا نه تنها يك كشور غربى بلكه «آزمايشگاه بارزى از نزول و انحطاط جامعه مدنى و نهادهاى شناخته شده آن در تمدن غرب مىباشد.»(5)
واقعيت افول امپراطورى آمريكا
ايالات متحده آمريكا بر اساس شهادت واقعيتهاى موجود و اعتراف شخصيتهاى سياسى و فرهنگى آن، به شدت گرفتار مشكلات پيچيدهاى است كه آينده اين كشور را تيره و تار كرده است .
اكتاو يوپاز، نويسنده معروف غربى و برنده جايزه ادبى نوبل، طى مقالهاى با عنوان «امپراتورى دموكراسى (آمريكا) در سراشيب سقوط» (6) مىنويسد:
«چشم انداز آمريكا به هيچ وجه روى نويد و آرامش را نشان نمىدهد .» (7)
وى تصريح مىكند:
«آمريكاييان . . . اطمينانى را كه در گذشته نسبتبه سرنوشت و آينده ملتشان داشتهاند از دست دادهاند .» (8)
برخى از تحليلگران كه نزديك به چهار دهه از نزديك نظارهگر تحولات درونى ايالات متحده بودهاند بر اين اعتقادند كه:
«از جنگ جهانى دوم تا امروز هيچ وقت مشكلات اجتماعى، سياسى، اقتصادى و فرهنگى آمريكا جدىتر از حال نبوده است .» (9)
البته آنانى كه براى اثبات وجود ثبات در جامعه و نظام سياسى ايالات متحده به اقتدار نسبى اين كشور در عرصههاى اقتصادى، نظامى و پيشرفتهاى تكنولوژيك استناد مىجويند، بايد به اين حقيقت معطوف گردند كه:
«افول امپراتورىها ناگهانى و آنى نيست و قدرتهاى بزرگ در تاريخ هميشه به آهستگى سير قهقهرايى خود را طى كردهاند و آمريكا نيز از اين قاعده مستثنا نيست .» (10)
بحرانهاى عظيم و چالشهاى خطرناك و سقوط فرهنگى، اخلاقى و سياسى الگوى جامعه مدنى غربى و بهشت موعود ليبراليسم، شرايطى را رقم زده است كه:
«افول امپراتورى آمريكا اكنون سالهاست كه مورد توجه صاحب نظران و انديشمندان قرار گرفته است .» (11)
و «قراين متعدد حاكى از آن است كه اين جمهورى امپراتورىساز پس از رسيدن به اوج، رو به افول مىرود .» (12) و برخى از صاحب نظران برجسته آمريكا با بيان اين مطلب كه «آمريكا در لحظه مهمى از تاريخ خود قرار دارد .» (13) اعلام مىدارند: «امپراتورى آمريكا در حال سقوط و فروپاشى است .» (14)
واقعيتهاى جامعه آمريكا مؤيد اين مطلب است كه «آثار انحطاط در ايالات متحده در پنجاه سال اخير (سالهاى 1912- 1963) بيشتر از 137 سال پيش به چشم مىخورد و نيز اين آثار در بيستسال گذشته بيشتر از پنجاه سال پيش بوده است .» (15)
عوامل اساسى افول امپراطورى آمريكا
نكته در خور توجه اين جاست كه افول امپراتورى و تمدنى كه بر مبناى باورهاى ماترياليستى رشد و توسعه يافت «كمتر باتنزل قدرت اقتصادى، سياسى و نظامى، سر و كار داشته و ريشه آن را بايد در گسيختگىهاى معنوى، اخلاقى، خانوادگى و اجتماعى جست و جو كرد .» (16)
امواج ويران كننده جنايت و خشونت، تجاوز، اعتياد، ابتذال اخلاقى و فرو پاشى نهاد خانواده و «حرص و طمع مادى، تنزيل اصول معنوى، رشوه خوارى، فساد، فردگرايى، خودخواهى و بالاتر از همه عدم وجود يك مركز و قدرت معنوى، ايالات متحده را دچار بحرانهاى اجتماعى و سياسى كرده است .» (17)
البته اين واقعيت غير قابل انكارى است كه آمريكا با برخوردارى از تكنولوژى پيشرفته، قدرت عظيم نظامى ثروتمندترين كشور دنياست، اما آنچه بديهى مىنمايد اين است كه ثروتمندترين كشور دنيا به لحاظ گرفتار آمدن در دام فقر معنوى، (18) امروز از غلبه بر بحرانهاى عظيم اجتماعى و فرهنگى خود درمانده گشته است .
نگاهى به معضلات پيچيده آمريكا
ريچارد نيكسون، رئيس جمهور اسبق آمريكا، در اين زمينه مىنويسد:
«ثروتمندترين كشور جهان نبايد به اين واقعيت تن در دهد كه در آمريكا (كشورى كه جمعيتش 20/1 جمعيت جهان است) پولى كه خرج مواد مخدر و وسايل غير مجاز مىشود برابر با كل هزينه كشورهاى ديگر است .
ثروتمندترين كشور جهان نبايد به اين واقعيت تن در دهد كه ما بيشترين نرخ جنايات را در جهان داشته باشيم و شمار آمريكاييانى كه در مدت جنگ خليج فارس در ايالات متحده كشته شدند بيستبرابر كسانى باشد كه در ميدان جنگ به قتل رسيدند .
ثروتمندترين كشور جهان نبايد به اين حقيقت تن در دهد كه يك طبقه محروم هميشگى به وجود بيايد و وجود آن شهرهاى ما را آنقدر ناامن كند كه ديگر جاى زندگى نباشد . وضع بسيارى از شهرهاى امروزه از آن روزى كه پرزيدنت جانسون برنامه جامعه بزرگ را به راه انداختبدتر است .» (19)
كورنل وست، استاد دانشگاه هاروارد آمريكا نيز با اعتراف به فقر معنوى ملت آمريكا و در اعتراض به سياستهاى اشتباه سردمداران كاخ سفيد در زمينههاى فرهنگى اظهار داشت:
«ملتى كه دنيا را از نظر اقتصادى و نظامى فتح كند ولى روح خود را از دستبدهد چه فايدهاى دارد؟» وست، با بيان اين كه شعارهاى پيروزمندانه كاخ سفيد و وال استريت فريب دهنده است، گفت:
«در اين جا [آمريكا] بيل كلينتون رئيس جمهورى آمريكا با جرات در مقابل ملت مىايستد و با جسارت مىگويد كه زمان، زمان رونق است!
اما با يك نگاه دقيقتر به جامعه در مىيابيم كه ما تا چه اندازه مبتلا به فقر فزاينده معنوى، پوچى و خلا اخلاقى هستيم و شمار روز افزون خودكشىها و بى خانمانىها و سقط جنينها خود گواه اين فقر معنوى ماست .» (20)
رسانههاى آمريكا و ترويج جرم و جنايت
رسانههاى عمومى آمريكا امروزه به عامل مهمى در تقويت و تشديد جريان انحطاط جامعه آمريكا مبدل گشتهاند و در حالى كه «تلويزيون و فيلمها مىتوانند برنامههايى با كيفيت عالى در اختيار بينندگان قرار دهند ولى بيشتر اوقات به پستترين نوع هرزگى و خشونت متوسل مىشوند .» (21)
و «فرهنگ آمريكا، سينماها، كتابها، اشعار و تلويزيون به مردها مىآموزند خود را جانى ببينند .» (22)
جونزلانز، از اساتيد دانشگاه «بوستون» آمريكا در كتاب خود به نام «آيا آمريكا قابل نجات است؟» كه در آلمان منتشر و با استقبال كم نظير مواجه گرديد، در اين زمينه مىنويسد: يك نوجوان شانزده ساله آمريكايى در دوران كودكى و نوجوانىاش تا سن (16 سالگى) شاهد هجده هزار مورد قتل و هشت هزار مورد تجاوز جنسى از تلويزيون مىباشد . (23)
در جامعه به ابتذال كشيده شده آمريكا در مقابل انحرافات تلويزيون و سينما و . . . نه تنها برخورد جدى به عمل نمىآيد كه «هرگونه اعتراض به تحسين و تجليل از خشونت وحشىگرى و بىبندوبارى جنسى در تلويزيون و سينما با اعتراضهاى طرفداران حقوق مدنى درباره آثار دلسرد كننده سانسور روبهرو مىشود! گويى كه سانسور تنها مساله است .» (24)
برخى از صاحب نظران آمريكايى در خصوص انحطاط و ابتذال رسانهاى معتقدند:
«مردم آمريكا كه اكنون بيشتر اطلاعات خود را از صفحه تلويزيون دريافت مىدارند با تبليغات غلط انداز و گزارشهاى مغرضانه از خود بى خود شدهاند; به طورى كه بسيارى از آنها نمىتوانند فرق بين حقيقت و پرت و پلا را تشخيص دهند.»(25)
ارمغان شوم فرهنگ مادى براى آمريكاييان
وضعيت كنونى آمريكا حاكى از آن است كه «مادىگرايى، آرمانگرايى را تحتالشعاع قرار داده» و «آمريكا خشنترين جامعه در جهان مىباشد .» و «آمار مربوط به قتل و ساير جنايات در كليه بخشهاى اين جامعه وحشتآور است .» و «تمايلات جنسى نيز به وحشىگرى و خشونت كشانده شده است .» (26)
ارمغان شوم مادىگرايى افراطى، مخاطرات عظيمى است كه آسايش را از جامعه آمريكا ربوده است . به همين علت اكنون «سرطان جنايت و خشونت، جامعه آمريكا را تهديد مىكند .» (27)
گزارشهاى معتبر موجود به خوبى مبين تهديدهاى مورد اشاره است:
«از سال 1344 تا كنون نرخ جرايم خشونتآميز با استفاده از اسلحه 355 برابر شده است كه به راستى تكان دهنده است . شمار آدمكشى به طور سرانه چهار تا پنجبرابر كشورهاى اروپاى غربى است و تعداد تجاوز و دزدىهاى مسلحانه بالاتر است .» (28)
مقامهاى طراز اول سياسى آمريكا اعتراف مىكنند كه «به دليل وجود تعداد زيادى سلاح گرم در دست مردم، براى بسيارى از آمريكايىها زندگى در ايالات متحده بسيار خطرناكتر از زندگى در سومالى جنگ زده شده است .» (29) تا آنجا كه «در هر صد ساعت در خيابانهاى آمريكا جوانان بيشترى از آنچه در صد ساعت جنگ خليج فارس كشته شدند از دست مىروند .» (30)
به هر صورت بايد پذيرفت كه «آمريكا بيشترين نرخ جنايت در جهان را داشته و شمار آمريكاييان كه در مدت جنگ خليج فارس در شهرهاى ايالات متحده كشته شدند بيستبرابر كسانى است كه در ميدان جنگ به قتل رسيدند .» (31)
بر اساس مستندات موجود:
«كنترل واشنگتن پايتخت آمريكا خارج از قدرت پليس است و اين شهر با 489 فقره قتل در ميان پايتختهاى دنيا مقام اول را داشته است و خيابانهاى آن به كشتارگاه تبديل شدهاند .» (32)
وضعيت فضاحتبار اجتماعى، اخلاقى و فرهنگى مهد تمدن غرب تا آنجا چهره اين كشور را دگرگون و زندگى عادى مردم را حتشعاع خود قرار داده است كه «قانون گذاران آمريكا براى مقابله با موج فزاينده فساد و بى بند و بارى، چند شهر بزرگ اين كشور را به عنوان شهرهاى خطرناك اعلام كردند .» (33) و «تنظيم كنندگان لايحه قضايى تعداد جرايمى كه حكم اعدام بايد در مورد آنها اجرا شود را از سيزده مورد به شصت مورد افزايش دادهاند .» (34)
آمريكاى بحران زده و توسعه زندانسازى
رشد پديدههايى چون خشونت، جنايت، اعتياد و . . . در جامعه بحران زده ايالات متحده در قالب بحرانهاى جديدى تسلسلوار ادامه پيدا كرده و سرمايههاى انسانى اين كشور را به ورطه نابودى مىكشاند .
بنابر آمار رسمى «جمعيت زندانيان آمريكايى در طول يك دهه گذشته (از تاريخ گزارش) تقريبا دو برابر شده است . و در پايان سال 1995 تعداد زندانيان محبوس در زندانهاى محلى و ايالتى آمريكا بين 14% تا 25% بيش از ظرفيت موجود بوده است .» (35)
بر پايه اين آمار در جامعه متمدن آمريكا «در پايان سال 1995 از هر 167 شهروند آمريكايى يك نفر در زندان محبوس بوده و در حالى كه در سال پيش از آن، از هر 320 شهروند آمريكايى يك نفر در زندانهاى اين كشور محبوس بوده است .» (36)
«بر اساس آخرين آمار موجود، تعداد زندانيان در ايالات متحده به دو ميليون نفر رسيده است; يعنى از هر 125 نفر از افراد جامعه اين كشور يك نفر در زندان به سر مىبرد .» (37)
و عجيبتر آن كه بنابر گزارش روزنامه واشنگتن پست:
«بررسى بودجه فدرال و ايالتى آمريكا نشان مىدهد كه طى هشتسال گذشته بودجه ساخت زندانها 30% افزايش يافته است، در حالى كه بودجه آموزش عالى 18% كاهش را نشان مىدهد!» (38)
«ايالت پر جمعيت كاليفرنيا طى دوازده سال گذشته 21 زندان جديد ساخته و تنها يك دانشگاه جديد بنا نموده و وضعيت مشابهى هم در ايالت فلوريدا وجود دارد .» (39)
بنابر شهادت متخصصين امر «هزينه نگهدارى افراد در زندانهاى كاليفرنيا بسيار بيشتر از هزينههاى دانشگاهى است!» (40)
افزايش ناهنجارىها در ميان دانشآموزان
از هم گسيختگى معنوى و اخلاقى كه دامنگير دانشآموزان و دانشجويان اين كشور شده سير صعودى خود را به سرعت طى مىكند .
يك بررسى انجام شده در ايالت كاليفرنيا نشان مىدهد كه:
در سال 1940، هفت مورد از مسائل عمده انضباطى در مدارس اين ايالت عبارت بودند از: صحبت كردن در سر كلاس، جويدن آدامس، شلوغ كردن، دويدن در راهروها، خارج شدن از صف، پوشيدن لباسهاى نامناسب، نيانداختن آشغال در سطل زباله، [اما] در مطالعهاى كه در سال 1986 در مدارس همين ايالت انجام گرفت هفت مورد از مسائل جارى به شرح زير بود:
استفاده از مواد مخدر، نوشيدن مشروبات الكلى، حاملگى دختران جوان، خودكشى، تجاوز، دزدى و خشونت، البته يك مورد ديگر كه در سالهاى اخير به موارد بالا افزوده و در غالب ايالات آمريكا به عنوان يك معضل اجتماعى مطرح شده، مسلح شدن جوانان دانشآموز به انواع سلاحهاى گرم و بعضا استفاده از آنها عليه معلمان، كاركنان و دانشآموزان ديگر است .» (41)
در گزارشى در اين باره آمده است:
«در سال 1997- 1998 در 10% مدارس آمريكا 4100 مورد تجاوز و اقدامات تهاجمى و 7100 فقره دزدى و 1100 مورد درگيرى مسلحانه ميان دانشآموزان به وقوع پيوسته است .» (42)
نشانههاى افول تدريجى قدرت آمريكا
استمرار انحطاط فرهنگى و از هم گسيختگى معنوى و سير صعودى معضلات اجتماعى و . . . و تبعات ويرانگر آن، در مجموع ايالات متحده را با دو بحران عمده مواجه ساخته است كه نشانهاى واضح از افول تدريجى قدرت آمريكا مىباشند:
1- كاهش چشمگير اعتماد عمومى به زمامداران و نظام سياسى حاكم;
2- مخالفت روز افزون جهانى با نظريه نظام تك قطبى و رهبرى آمريكا بر جهان .
1- كاهش اعتماد عمومى به زمامداران
ناتوانى جدى و مشهود رهبران نظام سياسى ايالات متحده از مقابله با بحرانهاى سياسى، اقتصادى و فرهنگى در اين جامعه از يك سو و فساد آشكار و گسترده سياستمداران و كارگزاران آمريكايى از سوى ديگر، كاهش چشم گير اعتماد عمومى به نهادهاى سياسى و دولتى و زمامداران دولتى اين كشور را به دنبال داشته است .
با گسترش و رشد جو بدبينى مردم آمريكا نسبتبه قواى حاكم بر اين كشور «مردم هر چه بيشتر اعتماد خود را به دولت واشنگتن از دست مىدهند و احساس افسردگى و نا اميدى مىكنند; چون راهى براى اصلاح سريع (فساد سياسى و اقتصادى) پيش روى خود نمىبينند .» (43) و در واقعآمريكا دستخوش «موج جديدى از بحرانهاى خطرناك» گرديده است.
«بنا بر يك پرسش و آمار ملى كه سال 1376 ش . در آمريكا صورت گرفت فقط 30% به قوه قضاييه و 20% به قوه مقننه و 18% به قوه مجريه اظهار اعتماد كردهاند .» (44)
الف) فساد مالى و اخلاقى مقامهاى آمريكايى
«نتايج آخرين نظرخواهى در آمريكا نشان مىدهد كه61% مردم اين كشور معتقدند مقامات دولت آمريكا فاسد و تقلب كارند . اين نظر سنجى كه به طور مشترك توسط مؤسسه آمار سنجى گالوپ و شبكه تلويزيونى سىانان انجام پذيرفته نشان داده است كه اكثر راى دهندگان آمريكا از عملكرد مقامات دولتى بويژه اعضاى كنگره آمريكا ناراضى هستند و معتقدند اين افراد امين و درستكار نمىباشند . مؤسسه گالوپ، كشيدن چكهاى بىمحل توسط اعضاى كنگره را يكى از عمدهترين دلايل ناامنى اعلام نموده است .» (45)
افشاى وضعيت فضاحتبار و فساد مالى و اخلاقى مقامات آمريكايى در چند دهه اخير و به دفعات مكرر موجبات حذف آنان را از صحنه سياسى كشور فراهم كرده است چنانكه تنها «در دو دهه 1970 و 1980 پانزده تن از سران و اعضاى كنگره آمريكا به علت تخلف قانونى، رشوهخوارى، سوء استفاده و فساد، از سمتخود استعفا داده و يا بر كنار شدهاند .» (46)
فساد پنهان و پيداى دست اندركاران نظام حاكم بر آمريكا تا به آنجا گسترده است كه جميز بيكر وزير اسبق امور خارجه آمريكا با اشاره به بحران اجتماعى و پيچيده ايالات متحده مىگويد:
«براى حل بحران اجتماعى آمريكا نخبگان و مسؤولان و شخصيتهاى سياسى آمريكا بايستى از خود شروع كنند و كمتر رسوايى اخلاقى و مالى به بار آورند .» (47)
ب) عدم توفيق سياستمداران آمريكايى در مهار بحرانها
عامل ديگرى كه نقش به سزايى در كاهش اعتماد شهروندان آمريكايى و عدم حضور مردم اين كشور بخصوص نسل جوان در صحنههاى سياسى همچون انتخابات مجلس و رياست جمهورى داشته است آشكار شدن بيش از پيش ناتوانى رهبران و سياستمداران پر مدعاى آمريكا از حل مشكلات گسترده اين كشور مىباشد .
تلويزيون پر بيننده بى بى سى طى گزارشى با بررسى انتخابات مقدماتى دوره جديد رياست جمهورى آمريكا به تشريح واقعيتهاى تكان دهندهاى در اين باره پرداخته و مىگويد:
«آمريكايىها به خود مىبالند كه كشورشان آزادترين و دمكراتترين كشور جهان است، اما تعداد ناچيزى از جمعيت 205 ميليونى واجد شرايط اين كشور در انتخابات مقدماتى تعيين نامزدهاى انتخابات رياست جمهورى آتى شركت كردند .» خبرنگار بى بى سى كه براى آگاه شدن از علت عدم شركت مردم آمريكا در انتخابات ماه نوامبر با چند تن از شهروندان اين كشور گفتوگو كرده است مىگويد:
«مردم عمدتا به اين دليل كه به كودكان آموخته شده است مىتوانند با دروغگويى و فريب و خيانت از زير بار مسؤوليتشانه خالى كنند و مىتوانند دوپينگ كنند، مواد مخدر و سيگار مصرف كنند و از مسؤوليت آن بگريزند به انتخابات، ديگر اعتقادى ندارند .» وى مىافزايد:
«مردم در واقع معتقدند كه شركت در انتخابات بى فايده است; زيرا سياستمداران در هر حال هر كه را بخواهند به مردم تحميل مىكنند .» (48)
نگرانى مردم آمريكا از وعدههاى توخالى سياستمداران
تحليل گران مسائل سياسى و اجتماعى جامعه آمريكا اعتقاد دارند:
«همه پرسى اخير در سطح كل كشور و آمريكا نشان مىدهد: جوانان 18 تا 24 ساله آمريكايى از صحنه سياسى كشور رويگردان شده و تمايلى به راى دادن نشان نمىدهند . كانديداهاى انتخاباتى گروههاى ذينفع و حتى تجار و شركتهاى پر نفوذ هم قادر به جذب نسل جوان آمريكا به صحنه سياسى كشور نشدهاند .» (49)
اين تحليلگران در بررسى اين رخوت سياسى در جامعه آمريكا به سرخوردگى جوانان آمريكايى از وعدههاى توخالى سياستمداران اين كشور اشاره كرده و معتقدند:
«جوانان آمريكايى بيش از هر چيز نگران وضعيت اقتصادى و امنيتشخصى خودهستند .» (50)
و با وجود اينكه:
«بر حسب آمار موجود 73% مردم آمريكا از سقوط ارزشهاى اخلاقى رنج مىبرند و نگران آينده خود هستند و جرم و جنايتسالانه به تعداد شش هزار ميليارد دلار به اقتصاد ملى آمريكايى ضرر مىزند،» (51) اما نظام حاكم و «سيستم قضايى و آموزشى آمريكا از ايستادن در مقابل اين نابسامانى فزون يافته عاجز است .» (52) همين امر به شدت بر نگرانىهاى موجود مردم ايالات متحده افزوده است .
جامعهاى كه در آن افزايش نابسامانيها با عجز و درماندگى زمامدارانش مقرون گردد شاهد رشد فزاينده احساس عميق ياس و نااميدى از رهبران سياسى خواهد گرديد; واقعيتى كه اكنون در جامعه آمريكا محسوس مىباشد .
شرايط نااميدكننده
اسپايك لى، كارگردان مشهور سينماى آمريكا، طى مصاحبهاى با نشريه فرانسوى ليبراسيون با بيان برخى از معضلاتى كه گريبانگير جامعه آمريكا شده است، مىگويد:
«ما در وضعيت مبهوت كنندهاى به سر مىبريم . . . و آمريكا هنوز هم يك كشور نژادپرست است . . .
من معتقدم عموما جوانان باور ندارند كه بتوانند چيزى را با راى دادن عوض كنند . . .
شرايط، كاملا نااميد كننده است . لذا جوانان به مساله انتخابات اهميتى نمىدهند . تنها 20% افراد حائز شرايط راى مىدهند و ديگران باور خود را از دست دادهاند .» (53)
بنجامين اسپاك، روان شناس شهير آمريكايى نيز در اين باره مىنويسد:
متاسفانه در جامعه امروزى بسيارى از مردم درباره تاثير گذارى بر رهبران انتخابى خود احساس ناكامى و ترديد دارند كه صدا، يا راى يك نفر كار مهمى را پيش ببرد . . . ، سابقه ما در حضور پاى صندوقهاى راى وحشتناكتر است .
عدهاى ديگر به قدرى از روند كند و نامطلوب سياسى خسته شدهاند كه آگاهانه و براى اعتراض، از راى دادن خودارى مىكنند . (54)
2- مخالفتبين المللى با نظريه رهبرى آمريكا بر جهان
تحولات جارى در آمريكا نه تنها استعداد و توانايى دولتمردان آن را در مهار بحرانهاى گوناگون و گسترده و رفع ناهنجارىها به شدت زير سؤال برده كه نظريه لزوم رهبرى آمريكا بر جهان معاصر را به ايدهاى تمسخرآميز مبدل ساخته است .
ادعاى شرمآور آمريكا
رهبر بصير انقلاب اسلامى حضرت آية الله خامنهاى (دام عزه) ضمن توصيف جامعه آمريكا به جامعه آفت زده معنوى مىفرمايند:
«امروز كتك زدن و زير كتك كشتن زن در هيچ جاى دنيا به اندازه آمريكا نمىباشد، امروز جنايات بر روى كودكان چه به صورت كشتن و چه به صورت جنايات و فجايع جنسى در هيچ جا به قدر آمريكا نيست . بچههاى دوازده - سيزده ساله در خيابانهاى آمريكا اسلحه مىبندند و سيگار مىكشند و عرق مىخورند . . . آن وقت ادعا مىكنند كه ما مىخواهيم بر دنيا رهبرى كنيم، اين شرمآور است .» (55)
عدم صلاحيت آمريكا براى رهبرى جهان
نيوت گنگريج، رئيس اسبق مجلس نمايندگان آمريكا، با اعتراف تلويحى به شرم آور بودن ادعاى رهبرى كشورش بر جهان و با ابراز تاسف از شرايط بحرانى جامعه آمريكا مىگويد:
«ايالات متحده بايد جهان را رهبرى كند . . . اما با كشورى كه در آن دوازده سالهها باردار مىشوند، پانزده سالهها همديگر را مىكشند، هفده سالهها به ايدز مبتلا مىشوند و هجده سالهها ديپلم مىگيرند بدون اينكه بتوانند بخوانند و بنويسند هيچ كس را نمىشود رهبرى كرد!» (56)
نكته جالب توجه اينجاست كه گوينده اين سخنان به عنوان يكى از رهبران برجسته آمريكا اندك مدتى بعد از اين اظهارات به اتهام تقلب در پرداخت ماليات بر درآمد تحت تعقيب مقامهاى قضايى كشورش قرار گرفت! (57)
بحران مخاطرهآميز و همه جانبهاى كه جهان غرب و بويژه جامعه آمريكا را احاطه كرده اين مهم را به اثبات مىرساند كه:
«آمريكا و اروپا نبايد داعيه رهبرى جهان را داشته باشند; زيرا كشورهاى اروپايى و آمريكايى در يك بحران عميق فرهنگى، معنوى، اجتماعى و اقتصادى گرفتار و مشغول شدهاند .» (58)
باب هوك، نخست وزير پيشين استراليا، با اشاره به استفاده ابزارى آمريكا از شعار حقوق بشر و وضعيت نابسامان اجتماعى اين كشور اظهار داشت:
«آمريكا درباره حقوق بشر دورويى مىكند و اين مساله در آمريكا نابسامانتر از هر كشور ديگر است! آمريكا درباره حقوق بشر در كشورهاى آسيايى سخن مىگويد در حالى كه وضعيتحقوق بشر در بسيارى از كشورهاى آسيايى بهتر از آمريكاست .» (59)
براين اساس معتقد بود:
«آمريكا با وجود داشتن برترى نظامى و اقتصادى صلاحيت رهبرى سياسى و اخلاقى جهان را ندارد .» (60)
برخى از نظريهپردازان آمريكايى نيز با ابراز نگرانى از آينده ايالات متحده مىنويسند:
«من نگران آن هستم كه موقعيت ابر قدرتى آمريكا تا حدودى متزلزل شود، فرهنگ ثروتاندوزى و بوالهوسى در آمريكا براى انتقال قدرت اين كشور به نوعى اقتدار معنوى به اعتبار جهانى زيان بخش است .» (61)
اعترافات شخصيتهاى آمريكايى
انحطاط معنوى و شرايط اسفبار اجتماعى و رشد فزاينده ناهنجارىهاى ويران كننده در جامعه آمريكا وضعيتى را پديد آورده است كه جمع كثيرى از صاحبنظران و تحليلگران مسائل اجتماعى اين كشور ضمن اعتراف به وجود بيمارى فرهنگى جامعه آمريكا و نقش آن در افول تدريجى ايالات متحده با تاكيد بر ضرورت درمان سريع آن، بازگشتبه اعتقادات دينى و مذهبى و معنوى را يگانه راه نجات اين كشور از فروپاشى معرفى مىكنند .
مقام معظم رهبرى حضرت آية الله خامنهاى در اين باره مىفرمايند:
«با اين كه خواب آنها [غربيان] در امور معنوى سنگين است و انحرافات و اشكالات را دير متوجه مىشوند . . . اما امروز متوجه شدهاند و حتى سياستمدارانشان به اين واقعيت [انحرافات اخلاقى] اعتراف كردهاند .» (62)
در اين قسمت اعترافات برخى از شخصيتهاى آمريكايى را در زمينههاى مذكور به ترتيب ذيل مورد بررسى قرار مىدهيم:
وجود بيمارى شديد فرهنگى در جامعه آمريكا;
ضرورت چاره جويى جهت درمان آن;
بازگشتبه باورهاى دينى، مذهبى و ارزشهاى معنوى .
1- اعترافاتى در باره بيمارى فرهنگى جامعه آمريكا
همان گونه كه رهبر معظم انقلاب تصريح فرمودند، بسيارى از نخبگان فكرى - فرهنگى آمريكا ضمن اعتراف به واقعيت اضمحلال فرهنگى ايالات متحده به تبيين ابعاد اين بيمارى فراگير پرداختهاند كه بعضى از آنها را نقل مىكنيم:
الف) ضرورت بازنگرى در فرهنگ آمريكا
برخى از صاحب نظران آمريكايى با صراحت مىگويند:
«امروزه بيش از پيش اين حقيقت نمايان شده كه پايههاى فرهنگى در جامعه آمريكا فرسوده و رو به زوال است . . . و ما بايد بپذيريم كه فرهنگ ما نياز به باز نويسى دارد .» (63)
آنان بى پرده اظهار مىدارند:
«آزادى بى حد و حصر و فرهنگ همگانى ترويجشده، وضع كثيف و درهمى به بار آورده است . اينك فرهنگ همگانى ترويجيافته در آمريكا در گنداب سكس و خشونت و معجون پستى از اين دو فرو رفته است . اين، مطلب بسيار بديهى و روشنى مىباشد و خشونتهاى جارى در خيابانها، آينده را بيان مىكند .» (64)
ب) تنزل استانداردهاى فرهنگى جامعه آمريكا
توماس سول، اقتصاددان، تاريخ شناس و نويسنده معروف آمريكايى در اين زمينه مىگويد:
«استانداردهاى فرهنگى جامعه آمريكا به حدى تنزل يافته كه تنها يك رهبر انقلابى با ايجاد انقلاب اجتماعى نجاتبخش مىتواند از انحطاط كامل جامعه آمريكا جلوگيرى كند .» (65)
ج) فرهنگ آمريكايى تهديد اصلى بر ضد آمريكا
نظريهپرداز معروف آمريكايى «زبيگينو برژينسكى» در اين باره به صراحت هشدار مىدهد:
«ضربهپذيرى اصلى آمريكا به دنبال چالش رقباى خود نخواهد بود بلكه به دليل تهديداتى خواهد بود كه فرهنگ آمريكا وارد مىنمايد; تهديداتى كه به طور فزايندهاى آمريكا را در داخل تضعيف و بى هويت و از هم گسيخته و ناتوان مىنمايد .»(66)
2- اعترافاتى در باره ضرورت درمان سريع بيمارى فرهنگى آمريكا
در شرايطى كه آثار بيمارى فرهنگى و اجتماعى ايالات متحده بيش از هر زمان ديگر نمايان گرديده استبرخى از صاحبنظران آمريكايى هم نظريه لزوم درمان و پاكسازى فرهنگى اين جامعه را طرح كرده و به شدت از آن دفاع مىكنند:
الف) نياز به يك دوره پاكسازى و رياضت
پال بريچ، نماينده مجلس آمريكا و رئيس انجمن آزاد كنگره، در نامهاى كه به چندصد نفر از نمايندگان محافظه كار ارسال كرده با تشريح نگرانى شديد خود از آلودگى فرهنگى جامعه آمريكا مىنويسد:
«ما به يك دوره پاكسازى و رياضت نيازمنديم; زيرا فرهنگى كه در آن زندگى مىكنيم به فاضلاب بزرگى تبديل شده است و سقوط فرهنگى ما به حدى است كه سيستم سياسى ما را به كلى در هم شكسته است .» (67)
ب) ضرورت پاك كردن آلودگى فرهنگى
بيوكنن، دستيار نيكسون (رئيس جمهورى سابق آمريكا) و نامزد جديد رياست جمهورى آمريكا از حزب جمهورى خواه، اخيرا در يك كنفرانس خبرى اظهار داشت:
«ما مايليم تمام آلودگىهايى كه فرهنگ ما را در خود غرق ساخته است پاك كرده و از اين راه، سلامت روحى جامعه آمريكا را تامين كنيم .» (68)
3- اعترافاتى درباره نقش دين و معنويت در درمان بيمارىهاى فرهنگى
آشكار شدن و گسترده شدن تبعات ويرانگر بيمارى ابتذال فرهنگى جامعه آمريكا اكنون تعداد زيادى از نخبگان اين كشور با هشدار شديد نسبتبه وضعيتخطرناك موجود، به ارائه پىدرپى راهكارهايى براى درمان بحران فرهنگى پرداختهاند:
الف) مذهب، كليد دنياى بهتر
دكتر بنجامين اسپاك، روان شناس معروف آمريكايى، با تصريح به نمونههاى بارز سقوط و ابتذال فرهنگى جامعه آمريكا مىنويسد:
«درباره آمريكا خوشبين هستم يا بدبين؟ بستگى دارد . در حال حاضر بر لبه پرتگاه قرار داريم، اگر بگذاريم اين روند ادامه يابد سقوط بيشتر خود را در آشفتگى مشاهده خواهيم كرد .» وى تصريح مىكند:
«اكنون حقيقت نهفته در اين گفته انجيل را كه «بشر نمىتواند فقط با نان زندگى كند .» درك مىكنم . به عقيده من كليد دنياى بهتر براى كودكانمان، تاكيد مجدد بر اهميت ارزشها و تشويق آرمانگرايى است .» وى به نقش با ارزش تعاليم مذهبى در ايجاد انسجام روحى و اجتماعى براى پيروان خود اشاره كرده مىنويسد:
«اكنون بسيارى از پداران و مادران جوان، مذهب والدين خود را رد مىكنند در حالى كه افرادى كه در خانواده بى مذهب يا سست مذهب بزرگ شدهاند اكنون احساس ناكامى مىكنند و مىخواهند فرزندان خود را تحت نوعى آموزش مذهبى قرار دهند .» (69)
ب) تعاليم مذهبى يعنى منابع قدرت معنوى
ريچارد نيكسون، رئيس جمهور اسبق ايالات متحده نيز در توضيح علل انحطاط جامعه آمريكا غفلت از مسائل معنوى و ستشدن بنيادهاى اخلاقى را از جمله مهمترين عوامل اساسى بحران موجود بر شمرده و اظهار مىدارد:
«امروزه مشكلات سهمگينى چون سقوط سيستم آموزشى، فروپاشى نظام خانواده، افزايش تبهكارى و فقر گريبانگير جامعه آمريكاست كه هسته اصلى آنها مسائل معنوى است نه مادى . . . كه حل اين مشكلات تنها با بازگشتبه اصول و ارزشهاى اوليه امكانپذير است و لاغير . . . از اين رو صرف برخوردار بودن از قدرت و ثروت كافى نيست .» سرانجام، مردم آمريكا بايد به مذهب و خانواده خويش به عنوان عوامل مهم تجديد حيات معنوى توجه كنند . بايد توجه داشت كه:
«جدا كردن انسان از تعاليم مذهبى، دور ساختن او از منابع قدرت معنوى است; چيزى كه براى قرنها محرك انسانها بوده است . از اين رو دولت نمىتواند در دل افراد نفوذ كند، اما مذهب قادر است قلوب پيروانش را تسخير نمايد .» (70)
ج) مخالفتبا دين و معنويت زير بناى اصلى مشكلات آمريكا
دكتر روبرت كرين مشاور نيكسون رئيس جمهور وقت آمريكا در همين باره مىگويد:
«مشكلات آمريكا - كه بدترين مشكلهاى جهان به شمار مىرود - پى آمد اين است كه نهادهاى بزرگ جامعه و دولت آمريكا و همچنين سيستمهاى فرهنگى، قضايى و تبليغاتى به شدت با اين امر كه دين پايه تفكر و عمل قرار گيرد، مبارزه مىكنند .» (71)
د) فراموشى خدا، عامل اصلى حوادث خونبار آمريكا
جميز ترفيكانت، نماينده دموكرات از ايالات اوهايو نيز در نطق پيش از دستور خود در مجلس نمايندگان آمريكا با اشاره به حادثه به گلوله بستن يكى از مدارس جنوب ايالت كاليفرنيا توسط يك دانشآموز پانزده ساله، گفت: «اين حادثه، نتيجه، فراموشى نام و ياد خدا در مدارس آمريكاست .» (72)
وى افزود:
«در مدارس ما مواد مخدر هست، تجاوز جنسى هستحتى قتل هم هست، ولى به علت جدايى دين از سياست و اكميتسكولاريسم اجازه نام بردن از خدا نيست .» (73)
وى كه قبلا رئيس پليس ناحيهاى در ايالت اوهايو بوده خطاب به نمايندگان اضافه كرد:
«اگر مىخواهيد، به من حمله كنيد، ولى بدانيد ملتى كه منكر خدا مىشود خداوند را از خود خشمگين مىكند .» (74)
اعترافاتى از اين قبيل ما را به اين حقيقت رهنمون مىسازند كه:
در شناخت واقعيات تمدن آمريكايى و تحليل اهداف سردمداران نظام استكبارى ايالات متحده از تشديد سياست جنگافروزى بايد از سطحىنگرى پرهيز كرد; چرا كه «به رغم تصوير زيبايى كه سياستمداران آمريكايى از ردپاى زندگى آمريكايى براى دنياى خارج ترسيم مىكنند اين رؤيا براى جمع بزرگى از مردم اين كشور به صورت يك «كابوس» درآمده است .» (75) واقعيات غيرقابل انكار موجود حاكى از آن است كه انحطاط معنوى و فرهنگى، از هم گسيختگى اجتماعى و فساد سردمداران آمريكا و . . . ، فروپاشى تدريجى امپراطورى ايالات متحده را تسريع ساخته است . و اساسا از نظر برخى از صاحبنظران «مساله اين نيست كه آيا آمريكا افول مىكند يا نه، بلكه سوال اين است كه آمريكا آبرومندانه افول مىكند و يا با مقاومت لجوجانه و محافظهكارانه خود، ناگهان به ورطه نابودى سقوط مىكند». (76)
پىنوشتها:
1) محقق و نويسنده .
2) اشاره به فرمايش امام راحلقدس سره در پيام تاريخى خود به گورباچف: «غرب هم مانند ماركسيسم در مسائل اقتصادى و اجتماعى البته به شكل ديگر و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است .»
3) امانوئل والرشتاين، استاد مشهور جامعهشناسى در آمريكا واضع تئورى معروف نظام جهانى، (word. system) نشريه «فارن پاليسى» روزنامه كيهان 9/4/81 .
4) در ديدار نمايندگان فرهنگى جمهورى اسلامى ايران در خارج از كشور با معظمله، 11/6/76 .
5) پروفسور حميد مولانا، روزنامه كيهان، ستون چشم انداز، 29/5/77 .
6) يوپاز در حاشيه اين مقاله چنين نگاشته است: اين مقاله در سال 1980 نوشته شده و از آن موقع تا حال تغييرات زيادى در ايالات متحده رخ داده است، معذلك من نوشته را عينا حفظ كردم و در آن دست نبردم; زيرا اين تغييرات اساسى نظرياتى را كه ابراز داشتهام عوض نكرده و بر عكس وقايع بعدى آنها را هم مستقيم يا غير مستقيم تاييد كرده است .
7) اطلاعات سياسى، اقتصادى، ش 64 .
8) همان .
9) پروفسور حميد مولانا، در مصاحبه با هفته نامه صبح، ش 48، 22/12/74 .
10) همان .
11) همان .
12) اكتاويوپاز، نويسنده معروف غربى و برنده جايزه نوبل، اطلاعات سياسى و اقتصادى، ش 63 .
13) گورويدال، از برجستهترين نويسندگان آمريكايى، روزنامه كيهان، 11/4/79، خبرگزارى جمهورى اسلامى .
14) همان .(ويدال ادعاى فوق را مجددا در جشنواره بين المللى ادبيات ايتاليا مورد تاكيد قرار داد . ر . ك: روزنامه جمهورى اسلامى، 18/6/80، خبرگزارى جمهورى اسلامى .
15) محمدتقى جعفرى، فرهنگ پيرو و فرهنگ پيشرو، صص 113- 112 . براى آشنايى بيشتر با موضوع افول تمدن آمريكايى به مصاحبه پروفسور پل كندى با مجله آلمانى اشپيگل، سروش، ش 553 مراجعه شود .
16) پروفسور حميد مولانا، در مصاحبه با نشريه صبح، ش 48، 22/12/74 .
17) همان .
18) روبرت كرين مشاور اسبق ريچارد نيكسون در زمان رياست جمهورى وى: «كشور ما اگر چه ممكن است ثروتمند باشد . . . اما از نظر معنوى فقير هستيم .» (در مصاحبه با مجله الفلسطين المسلمة (چاپ لندن) نوامبر 1995، كلمه دانشجو، ش 26 .
19) نيكسون، فرصت را دريابيم . . . ترجمه حسين وفسى نژاد، صص 361- 360 .
20) روزنامه كيهان، 11/3/77 .
21) بنجامين اسپاك، دنياى بهتر براى كودكانمان، ترجمه منصور حكمى، ص 84 .
22) مارلين فرانچ، جنگ عليه زنان، ترجمه توراندخت تمدن، ص 289 .
23) دكتر عقيلى، پزشك ايرانى مقيم آلمان، كيهان هوايى، 13/8/71 .
24) بنجامين اسپاك، پيشين، ص 85 .
25) همان، ص 165 .
26) همان، صص 64- 63 .
27) بيل كلينتون، رئيس جمهور وقت آمريكا، روزنامه جمهورى اسلامى 21/3/73 .
28) پل كندى، مهيا شدن براى قرن بيست و يكم، به نقل از روزنامه جمهورى اسلامى 19/6/72 .
29) كلينتون، روزنامه اطلاعات، 13/12/71 .
30) ريچارد نيكسون، پيشين، ص 360 .
31) ويلت كين، گوردون، اخبار آمريكا و گزارشهاى جهانى، 6 ژوئن 1991 .
32) ماهنامه پيام انقلاب، شماره 300، به نقل از روزنامه آمريكايى واشنگتن پست .
33) شبكه تلويزيونى CNN آمريكا، گزارش خبرى، روزنامه كيهان، 19/3/71 .
34) نيويورك تايمز، روزنامه ابرار، 27/8/72 .
35) ضميمه روزنامه اطلاعات، 1/6/75، به نقل از گزارش وزارت دادگسترى آمريكا .
36) همان .
37) روزنامه جمهورى اسلامى، 11/12/78، به نقل از واشنگتن تايمز .
38) روزنامه قدس 8/12/75 .
39) همان .
40) پيره بوردو استاد هفتاد ساله كالج فرانسه و مدير جامعهشناسى در پاريس، مصاحبه با خبرنگار روزنامه اسپانيايى ال موندو، روزنامه كيهان، 16/4/79 .
41) سيد علىاصغر كاظمى، بحران جامعه مدرن، ص 88 .
42) روزنامه كيهان، ستون چشم انداز، 30/3/77 .
43) پرفسور دوايت جيمز سيمپسون، استاد دانشگاه ايالتى سانفرانسيسكو در گفتگوى تلفنى با خبرنگار روزنامه رسالت 22/4/81 .
44) پرفسور حميد مولانا، روزنامه كيهان، ستون چشمانداز، 29/5/77 .
45) روزنامه كيهان، 6/2/71 به نقل از خبرگزارى جمهورى اسلامى .
46) پرفسور حميد مولانا، پيشين .
47) روزنامه جمهورى اسلامى، 22/9/72 .
48) روزنامه كيهان، 25/12/78 .
49) روزنامه اطلاعات، ضميمه، 3/6/75 .
50) همان .
51) جميز بيكر وزيراسبق امور خارجه آمريكا، روزنامه جمهورى اسلامى، 22/9/72 .
52) همان .
53) ماهنامه سروش، ش 596 .
54) بنجامين اسپاك، پيشين، ص 164- 163 .
55) جرايد، 29/1/75 .
56) روزنامه جمهورى اسلامى 22/5/75 .
57) روزنامه همشهرى، 26/6/75، روزنامه كيهان 3/10/75 .
58) جرايد 17/5/75، زبيگينو برژينسكى، نظريه پرداز آمريكايى و مشاور اسبق امنيت ملى آمريكا .
59) طى سخنرانى در اجلاس پنجاهمين سالگرد تشكيل كانون وكلاى مالزى در كوالالامپور، روزنامه جمهورى اسلامى، 526/76، خبرگزارى جمهورى اسلامى .
60) لخ والسا، رئيس جمهور پيشين لهستان، رهبر حزب همبستگى، در همايش بينالمللى «محور جهانى 2000» ، بن آلمان، روزنامه جمهورى اسلامى 23/8/78 .
61) برژينسكى، نظريه برخورد تمدنها، ترجمه و ويراستارى مجتبى اميرى، ص 166; براى آگاهى از تشريح بيشتر نظريه فوق به كتاب خارج از كنترل، زبيگينو برژينكسى، ترجمه عبدالرحيم نوه ابراهيم، صص 90- 80 مراجعه شود .
62) سخنرانى معظمله به مناسبتسالگرد تسخير لانه جاسوسى 10/9/74 .
63) چارلز كراوتامر از هيات تحريريه روزنامه واشنگتن پست چاپ آمريكا، ماهنامه سروش، آذر 69، ش 539 .
64) ويليام مريكسون تحليلگر روزنامه دالاس موزنينگ عضو سنديكاى ملى روزنامه نگاران آمريكا، روزنامه جمهورى اسلامى، 31/6/72 به نقل از خبرگزارى جمهورى اسلامى .
65) ماهنامه صبح، 24/4/74 .
66) زبيگينو برژينسكىخارج از كنترل، پيشين، ص 163 .
67) روزنامه كيهان، 29/7711، به نقل از خبرگزارى جمهورى اسلامى .
68) همان . 12/12/77 .
69) بنجامين اسپاك، پيشين، صص 107، 115، 119، 120 و 135 .
70) نيكسون و رؤياى رهبرى جهان» ، مجله اطلاعات سياسى - اقتصادى، ش 79- 80 .
71) كلمه دانشجو، ش 16، به نقل از مجله الفلسطين المسلمة، نوامبر 1995 .
72) روزنامه كيهان، 8/12/78 به نقل از شبكه خبرى، . (CNN)
73) همان .
74) همان .
75) مارلون براندو، هنرپيشه سرشناس آمريكايى در مصاحبه با شبكه تلويزيونى (CNN) روزنامه اخبار، 21/1/75 .
76) امانوئل والرشتاين، پيشين، روزنامه كيهان 9/4/81 .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]
-
گوناگون
پربازدیدترینها