محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826783496
سدسازي و بيابانزايي
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: سدسازي و بيابانزايي
منابعطبيعي- فاطمه ظفرنژاد:
انسان در لحظه تاريخي تعيين كنندهاي قرارگرفته است.
ما با تخريب بيش از پيش اكوسيستمهايي روبهرو هستيم كه هستي و زندگي ما به آنها وابسته است. نگاه توأمان به محيطزيست و دغدغههاي توسعه و نيز توجه بيشتر به محيطزيست، به حفاظت و مديريت بهتر اكوسيستمها خواهد انجاميد.
اين جمله آغازين دستوركار 21 است كه در 1992 تهيه شد و به امضاي ايران نيز رسيد. ايران همچنين در 1994 پيمان مقابله با بيابانزايي را امضا كرد. با آنكه زمان زيادي از انتشار اين 2 سند مهم و امضاي آنها ميگذرد، گويي هنوز آنرا در مديريت سازهاي آب، راه و... ناگشوده گذاردهايم. رويكرد سازهاي مديريت آب، با تكيه بر تصديگري دولتي و تصميمگيري انحصاري شركتهاي دولتي، ناقض سه اصل 44، 50 و 48 قانون اساسي كشور است. بيگمان با تكيه به روح قانون اساسي و سه اصل يادشده بود كه ما دستور 21 همايش ريودوژانيرو و پيمان مبارزه با بيابانزايي را امضا كرديم. اين دو سند مهمترين راهكارهاي اجرايي توسعه پايدار را بيان ميكنند.
پس از 1992 بسياري از كشورها به تحليل دستور 21 پرداختند و رويكردهاي توسعه را با آن هماهنگ ساختند. ما با وجود بسط و گسترش دانش ملي در پارهاي زمينهها، در زمينه حفاظت از محيطزيست كوتاهي كرديم. بدون توجه به پيامدها و بدون برنامه راهبردي متكي به هويت ملي ريشهدار اين سرزمين، دست به ساخت و ساز و تغيير محيط زديم. سدسازي يكي از پرهزينهترين و نامؤثرترين فعاليتهاي كشور است. ايرانيان بيش از 2 هزار سال است كه با سدسازي آشنا هستند.
با پرشدن سد كريت خراسان از رسوب (بلندترين سد جهان بهمدت 550 سال تا اوايل قرن بيستم)، ناممكن شدن ادامه بهرهبرداري از سدهاي كبار قم و عباسي مازندران و... ايرانيان كه شايد خود، سدسازي را به جهانيان آموخته بودند آن را از 5-4 سده پيش به كناري نهادند و ساير روشهاي بومي اين سرزمين مانند قنات، آب بندان و... را گسترش دادند. آنگونه كه پتريك مك كالي در كتاب رودهاي خاموش مينويسد؛ نزديك به 4000 هزار قنات در سراسر ايران كار تامين پايدار آب كشاورزي و نيز شرب را بهخوبي انجام ميدادند.
اما پيكره دولتي متولي آب طي 5دهه مديريت سازهاي، ناپايداري شديدي را براي آبخيزها، جنگلها، رودها، درياچهها، تالابها، دشتها و سيلابدشتهاي كشور رقم زد. با وجود هزينه نجومي ساخت سدها، سهم سدها در تامين آب كشاورزي و نيز تامين برق كشور درصدي تك رقمي است. گويي سدهاي كشور ساخته ميشوند كه ساخته شده باشند نه آنكه سودمند باشند. هنوز شبكه درجه 3 و 4 قديميترين سد كشاورزي كشور يعني سد دز ساخته نشده اما عمر سد به پايان رسيده و هزينه نگهداري بدنه پر از ترك آن بسيار سنگين است. يك ميليون هكتار شبكه موعود سدها اجرا نشده و سرنوشتي ناشفاف دارد.
وقوع سيل در 5 دهه اخير عمدتاً به سبب محو جنگلهاي كشور است كه البته ما صورت مسئله را پاك ميكنيم تا مهار سيلاب را از فوايد سدها قلمداد كنيم. شكسته شدن سد دشت يا وفائيان در خراسان شمالي در پي يك سيل و تلفات جاني و مالي بسيار فراتر از خود سيل، نقطه پاياني بر اين ادعا برجاي گذاشت. چاره سيل، نه سدبندي، كه احياي آبخيزها و جنگلها، رويكرد مديريت غيرسازهاي كاهش آسيب و آگاهي رساني است. خطوط عمده مغايرت رويكرد سازهاي مديريت آب، با دو سند مهم يادشده بالا در اين بررسي به چالش كشيده ميشود.
در اين بررسي، بيابانزايي desertification به معني تخريب سرزمين land degradation و مبارزه با آن به معني پيشگيري از تغيير كاربري يا نابودي توان توليد زيست شناسي يا اقتصادي سرزمين آمده است.
تلفيق محيطزيست و توسعه در تصميمگيري در فصل هشتم دستوركار 21 بررسي شده است. در اين بخش، پرهيز از تصديگري دولتي و لزوم شركت انجمنهاي بومي و انجمنهاي غيردولتي در تصميمگيريها گوشزد شده است:
• پايش و ارزيابي سامانمند فرآيند توسعه و بازبيني دائمي شرايط محيط و منابع طبيعي
با وجود هزاران سد در دست بهرهبرداري، ساخت و مطالعه، تاكنون ارزيابي رسمي اثرات و فايدههاي منسوب به سدها را انجام ندادهايم. ارزيابي اوليه مستقل دو سد تجن و البرز نشان داده است كه فايده ادعا شده اين دو سد در آبياري دههاهزار هكتار زمين پائين دست نادرست بوده است و اراضي پائين دست اين دو سد به كمك آببندانهاي بومي و كارآمد منطقه از دهها سال پيش به مؤثرترين شكل كاربري آبي و شاليكاري داشته است.
•شفافيت و پاسخگويي در برابر پيامدهاي اقتصادي- اجتماعي
مقايسه منابع تخصيص يافته به سدسازي، با فايده آن براي جامعه، حاكي از تخصيص نامؤثر است. موازين هزينه مؤثر را در نظر نميگيريم و پرهزينهترين گزينه را برميگزينيم. سدهاي پرهزينه و ناپايدار را ميسازيم تا همان اراضي را آبياري كنند كه قناتهاي پايدار ميكردند (سدهاي نهرين طبس، بارنيشابور، ماشكيد، سورك و...). هزينه ساخت سد برقابي با هزينه نيروگاه گازي قياسناپذير است اما سد را پيشنهاد ميكنيم. نيروگاههاي گازي غير از ارزاني، پيامدهاي محيطي كمتري نيز دارند. در كشوري با آفتابي چنين پرسخاوت گزينه خورشيدي تنها گزينه در دهه آينده خواهد بود كه ادامه ساخت و حتي آبگيري سدهاي برقابي ساخته شده را رد ميكند. حقوق فردي و اجتماعي جوامع بومي آبخيزها و سيلابدشتها را با سدسازي و انتقال حوضه به حوضه نقض ميكنيم. ساكنان مخزن سدها را ناخواسته از روستاهاي خود ميرانيم.
مبالغ پرداختي براي خريد زمين كشاورزي و خانه مسكوني جايگزين پاسخگو نيست. نارضايتي آنان اثري درتصميم ما براي ساخت سد و زيرآب رفتن زمين و خانههايشان ندارد. حقوق اجتماعي كشاورزان حوضه آبخيزي كه بدون بررسي، حقابهشان را به حوضه ديگري منتقل كردهايم ناديده ميماند و به خالي شدن چشمگير روستاهاي حوضه ميانجامد. حقوق اجتماعي كشاورزان سيلابدشتهايي كه با انحراف آب و سدسازي در بالادست، آبخوان و سفره زيرزمينيشان را تهي كردهايم ناديده ميگيريم. متأسفانه به سبب فراگير بودن توهم توسعه با ساخت و ساز، اين اقشار مولد و ارزشمند، پشتيباني در كشور نمييابند.
• تضمين دسترسي عموم به دادهها و تسهيل آن و مشاركت مؤثر مردم
دسترسي به دادههاي سدهاي كشور را براي عموم، دانشگاهيان و پژوهشگران ناممكن ميسازيم. براي مشاركت انجمنهاي بومي- محلي و سهيم شدن مردم در تصميمگيريها راهكاري نينديشيدهايم.
• كاربست تحليل جامع پيامدهاي ناشي از تصميمگيري
براي طرحهاي سد يا سامانههاي انتقال، بررسي جامع منابع و مصارف حوضه آبخيز ضروري است تا تحليل جامع پيامدها ميسرشود. براي سدها گزارشاتي پراكنده تهيه ميشود اما اگر نتايج ناسازگار با ساخت داشته باشد مانند نمونه البرز، بارنيشابور و.... نام طرح را تغيير ميدهيم و آنرا بهنام طرحي جديد به مشاوري ديگر ميسپاريم تا سد را توجيه كند. تحليل جامعي از پيامدها نداريم و مديريت جامع منابع و مصارف آب و حوضه آبخيز تاكنون تنها در يك زير حوضه 500 هزارهكتاري انجام شده است كه نتايج آن رضايت مديريت سازهاي ما را تامين نكرد.
• كاربست سامانه مديريت جامع منابع طبيعي، با توجه به دانش بومي
مديريت جامع منابع طبيعي را تاكنون بهكار نگرفتهايم. دانش بومي مردم آبخيزها را ناديده ميگيريم. قناتهاي پايدار را تخريب كردهايم تا سدي با هزينه زياد براي همان اراضي بسازيم.
•راهاندازي روند مشاركت جوامع بومي در برنامهريزي توسعه منطقهاي
جوامع بومي آبخيزها جز با از دستدادن زمينهاي كشاورزي و مسكوني و مراتع و حق ماهيگيري و يا از دست دادن حقابه موروثي، مشاركت ديگري در برنامهريزيها نداشتهاند. دانش بومي درخشان اين سرزمين را در طرحهاي سد و مديريت سازهاي ناديده گرفتهايم.
• هماهنگي با پژوهشهاي علمي و همكاري با سازمانهاي غيردولتي
شايد نزديك به دو دهه است كه نظريه مديريت پايدار آب در كشور مطرح شده است و اي كاش پيكره مديريت منابع آب، ناشكيباترين پيكره دولتي دربرابر انتقاد بهجا و علمي استادان مديريت آب (دكتر آهنگ كوثر و...) نيود. كاش همه تصميمگيريها را به شركتهاي سدساز نميسپرديم. كاش در هماهنگي با پژوهشگران و مشاركت سازمانهاي مردم نهاد توانمندتر عمل كرده بوديم. متأسفانه در برابر يافتههاي علمي نيز روش سدبندي را بهكارگرفتيم. 5 دهه است كه بيهيچ تغيير معنيدار در راهبردها و رويكردها همان راه و روشي را ادامه ميدهيم كه به سبب ناسازگاري با محيطزيست، با جوامع بومي و نيز ناسازگاري با دانش روز جهان نزديك به چند دهه است از كشورهاي اسكانديناوي، ژاپن، اروپا، آمريكا و حتي بسياري كشورهاي آسيايي، آفريقايي و... رخت بربسته است. وقت آن رسيده است كه در مديريت بخش آب، راهبردهاي دانش محور را بهكارگيريم.
تلفيق محيطزيست و توسعه در تصميمگيريها در ماده 3 پيمان مبارزه با بيابانزايي و در بندهاي زير تاكيد شده است:
• تصميم به طراحي و اجراي برنامههاي توسعه با مشاركت مردم و جوامع محلي
مشاركت جوامع بومي و دانش پايدار آنان در برنامهريزيهاي آب ضروري است اما ما كمتر ميپرسيم كه چگونه سدي از مراحل مطالعاتي ميجهد و رديف بودجه اجرايي ميگيرد؟
• همكاري دولت با جوامع محلي و سازمانهاي غيردولتي در بهكارگيري پايدار زمين، آب و منابع طبيعي
فرآيند تصميمگيري در مديريت آب كشور روشن و شفاف نيست و گزينههاي پايدار جانشين سدها را بررسي نميكنيم. بهكارگيري پايدار منابع طبيعي و آب و زمين طبعاً در مديريت سازهاي آب، نميتواند دغدغه شركتهاي سدساز تصميمگير و مشاوران و پيمانكارانش باشد.
مبارزه با جنگل زدايي موضوع فصل يازدهم دستوركار21 است. در اين زمينه تقويت نهادهاي ملي حفاظت از جنگلها و ترميم جنگلها توصيه شده است. حفاظت و مديريت پايدار جنگلها از خطوط اصلي سيماي توسعه پايدار است. مبارزه با جنگلزدايي با راهكارهاي زير تحقق مييابد.
•حفظ كاربري و الگوي مالكيت در اراضي جنگلي
ما در مديريت سازهاي بخش آب بهسادگي الگوي كاربري جنگلها را تغيير ميدهيم. جنگلهاي هيركان شمال ايران از رويكرد ساخت و ساز سد و انتقال در خراسان و گلستان تا آذربايجان، آسيب جبرانناپذيري ديده است. هر سد تا 5000 هكتار جنگل در مخزن و اطراف تا پائين دست و كنارههاي رودخانه را تخريب و تهديد ميكند. اين رقم در طرح كانال سراسري چالوس سردابرود كه منطقهاي وسيع در جنگلها حتي مناطق حفاظت شده (سيسنگان) را ميپيمايد، چندين برابر ميشود.
•تضمين مديريت پايدار و حفاظت از جنگلهاي موجود
با ساخت جاده و راه دسترس براي مطالعات ژئوتكنيك و بررسيهاي پيش از اجرا و نيز ساخت و بهرهبرداري، تخريب اراضي آبخيز كه عموماً كاربري جنگل دارد آغاز ميشود. به غير از جنگلهايي كه در مخزن سد از ميان ميروند، اراضي بالادست، پيرامون سد و پائيندست نيز دستخوش آسيب و تغيير كاربري ميشود. از سوي ديگر چوب بري و جنگل تراشي بالادست و قاچاق الوار به كمك جاده دسترس آسانتر ميشود. ما با مديريت سازهاي آب در نابودي جنگلهاي گلستان، مازندران، گيلان، آذربايجان، كردستان، كرمانشاه، خوزستان، خراسان، اصفهان، تهران، مركزي، هرمزگان و سيستان بلوچستان نقش بسزايي داشتهايم.
• بازسازي و ترميم جنگلهاي تخريب شده
بازسازي و ترميم جنگلهاي تخريب شده پس از ساخت سدها و تونلهاي انتقال و... تقريباً ناممكن ميشود. بخشي از جنگلهاي لفور براي برداشت منابع قرضه درشت دانه در سد خاكي البرز چنان تخريب شده كه ديگر نميتوانيم حتي آنرا بازسازي كنيم. خشك شدن رودخانه و سفرههاي زيرزميني وابسته به آن امكان ترميم اراضي جنگلي در پائين دست را نيز ناممكن ميسازد.
•بهبود شرايط اكولوژيكي، بيولوژيكي، اقليمي، اقتصادي اجتماعي منابع جنگلي
اين بند از فصل 11 دستور 21 بر لزوم بهبود شرايط جنگلها تاكيد دارد. آبخيزها از مهمترين پيكرههاي طبيعي بهشمار ميروند كه آميزهاي از اكوسيستمهاي جنگل و رودخانه تا دهانه و تالاب را دربرميگيرد. بهبود شرايط اكولوژيكي و بيولوژيكي جنگلها موكول به جلوگيري از تخريب آنها بهوسيله ساخت و سازهاي نسنجيده است.
حفاظت از جنگلها طبعاً در پيمان مبارزه با بيابانزايي نيز جايگاه بسيار مهمي دارد. ساخت سد غالباً در نقاط جنگلي مهم با تراكم بالا انجام ميشود. مخزن سد اراضي جنگلي را زير آب ميبرد و بيابانزا بهشمارميرود. مخزن كرخه گذشته از تبخير سالانه بيش از300 ميليون مترمكعب آب تجديدپذير، 160 كيلومترمربع تغيير كاربري ايجاد كرده است. ما در مديريت سازهاي آب با ساخت و ساز در آبخيزها، تخريب اراضي ترازهاي بالاتر آبخيز را تسهيل كردهايم. بازسازي و بهبود شرايط اكولوژيكي- بيولوژيكي در پي تخريب زيستگاهها و كاهش گونههاي گياهي و جانوري بسيار دشوار خواهد بود.
مديريت اكوسيستمهاي شكننده و مبارزه با بيابانزايي عنوان فصل دوازدهم دستوركار 21 است. اكوسيستم شكننده با سيما و منابع كمياب، دربرگيرنده صحرا، كوهستان و آبخيز، تالاب و برخي مناطق ساحلي است.
رهنمودهاي اين فصل عبارتنداز:
• مبارزه با تخريب زمين و تغيير كاربري آن
سدسازي، كاربري اراضي را بسيار تغيير ميدهد و در تخريب سرزمين مؤثر است. رودها خاموش ميشوند و بستر آنها به بيابان يا گندابرويي باريك تبديل ميشود. ما رودخانه تجن را پس از سد تجن به بستري خشك و آلوده تبديل كرديم كه نه تنها در تخريب اكولوژي منطقه مؤثر افتاد كه مهمترين عامل زيبايي طبيعي شهر را از ميان برد. بستر عريض رودخانه به مخزن زباله و فاضلاب با چشماندازي ناخوشايند تبديل شده است. با پرشدن سد البرز همين سرنوشت را براي بابلسر رقم زديم. گردشگري محور اقتصادي اين شهر است و خشكيدن بابلرود پيامدهاي اجتماعي اقتصادي مهمي بههمراه دارد.
• گسترش برنامههاي جامع توسعه و گسترش برنامههاي جامع مبارزه با بيابانزايي
ما با مديريت سازهاي آب، بدون برنامه راهبردي سنجيده و جامع مبتني بر توسعه پايدار، تنها به ساخت و ساز بيرويه درحوضههاي آبريز و آبخيز، پرداختهايم. تخريب درياچه اروميه بهعنوان يك حوضه آبريز مهم كشور، يكي از نمودهاي اينگونه مديريت است. تنها دو سد زرينه رود و سيمينه رود روي دو رودخانه به همين نام، 1 ميليارد مترمكعب از آب ورودي به اين درياچه را كاهش دادهاند. در ساخت اين سدها نيز غلوآميز بودن فايدهها بسيار محتمل است. زهدار شدن اراضي پايين دست سد زرينهرود در اثر ورود آب اضافي ميتواند يكي از شواهد فايده غلوآميز و نديدن پيامدهاي ناسازگار باشد. ساير سدهاي اين حوضه آبريز ارزشمند كه تا بيش از 30 سد تخمين زده ميشود، تخريب درياچه را دامن زده و اينك درياچه با خشكي و كاهش حجم روبهرو شده و هكتارها از آن به بياباني خطرناك تبديل شده است. جاده ميان گذر كه مانند زخمي عميق بر پيكر درياچه نشسته و در تخريب اكوسيستم درياچه اثر زيادي داشته نيز نمود ديگري از مديريت ساخت و ساز به جاي مديريت راهبردي پايدار آب است. نگاهي به تجربه تلخ تخريب درياچه آرال ما را واميدارد درباره پيامدهاي تخريب درياچه اروميه بيشتر بينديشيم.
• تشويق مشاركت مردم و آموزش محيطزيست، تقويت شبكه ارزيابي و پايش تخريب محيط در اثر فعاليت انسان
ما در مديريت سازهاي آب نهتنها در مشاركت دادن مردم بومي و سازمانهاي مردمنهاد در تصميمگيريها، كه در پايش و ارزيابي پيامد طرحها نيز كوتاهي كردهايم. بيش از هزار سد در مراحل اجرا يا دردست اجرا يا مطالعه داريم اما متأسفانه هيچگونه ارزيابي انجام ندادهايم.
• تقويت ظرفيت نهادهاي ملي براي تحليل دادههاي زيستمحيطي و پايش تغييرات اكولوژيكي
به پشتوانه قانون اساسي، ميتوانيم در تحليل دادهها و پايش تغييرات اكولوژيكي ناشي از سدها، عملكرد مؤثرتري را از نهاد ملي سازمان محيطزيست كشور انتظار داشته باشيم. اعطاي معاونت رئيسجمهوري به رياست سازمان محيطزيست كشور، بازگشت به صراحت حفاظت محيطزيست در قانون اساسي، بدين سبب است كه بتوانيم عملكرد پيكرههاي دولتي يا وزيران را از اين منظر ارزيابي و پايش كنيم و پاسخ بخواهيم. وظيفه قانوني پرافتخار محيط باني اين سرزمين كهن، حفاظت از آبخيزها و نيز حفاظت از زيست بوم هر رودخانه از سرچشمه(source) تا چاهه (sink) را الزامي ميسازد.
كاش نگذاريم كه سدسازي به مرگ رودها و ساير پيكرههاي آبي كشور بيانجامد و جنگلهاي كشور را مورد تهديد جدي قرار دهد. كاش پيش از اقدام، به پيامدها بينديشيم. كاش پيكره دولتي مديريت آب با پرسشي جدي و معنيدار از سوي سازمان محيطزيست روبهرو ميشد. شايد اشتباه گرفتن توسعه با ساخت و ساز يك دليل اين تاخير باشد؟ شايد بهتر باشد در سازمان مديريت و برنامهريزي كشور سامانه ارزيابي تخصيص مؤثر و هزينه مؤثر را فعالتر كنيم؟ شايد بهتر باشد مباني توسعه پايدار در پيكرههاي علمي كشور را تقويت كنيم؟ شايد بهتر باشد در قوه مقننه كميسيوني مختص توسعه پايدار با دامنه گسترده اثرگذاري راهاندازي كنيم؟ شايد قوه قضائيه بتواند در حفاظت از محيطزيست مؤثرتر عمل كند؟ براي اصلاح اين وضعيت، به همكاري همه سازمانهاي مردمي و محلي، همه مسئولان سه قوه، و همه پژوهشگران و دانشمندان، و در يك كلام به عزم ملي نيازمنديم.
بند 5 پيمان مقابله با بيابانزايي نيز در اين زمينه چنين توصيه ميكند:
• اولويت دهي به مبارزه با بيابانزايي و تخصيص منابع كافي به آن
اگر هم بودجهاي به مبارزه با بيابانزايي تخصيص داده باشيم بهنظر ميرسد در برابر بودجه نجومي مديريت سازهاي آب با توان بيابانزايي گسترده آن، نسبت به صفر نزديك باشد.
• شناسايي عوامل اصلي بيابانزايي و توجه به عوامل اجتماعي– اقتصادي مؤثر و تعيين راهبردها و اولويتهاي مبارزه با بيابانزايي در سياستگذاري توسعه پايدار
سياستگذاري توسعه پايدار و تعيين راهبردهاي حفاظت از سرزمين نيازمند تشكيل اتاق انديشه راهبردهاي توسعه پايدار در سطح ملي با شركت فعال و مؤثر انديشمندان، پژوهشگران و سازمانهاي مردمنهاد و نمايندگان جوامع بومي و محلي است تا بتوان براي توسعه راهبردي كشوربرنامهريزي كرد.
توسعه پايدار كوهستان و آبخيز در فصل 13 دستوركار 21 بحث ميشود. كوهستانها منابع غني آب، تنوع زيستي و منابع معدني، جنگلي، كشاورزي و يادگارهاي طبيعي را در خود دارند. از ويژگيهاي اين اكوسيستم، تغييرپذيري سريع است. اين اكوسيستم به فرسايش خاك، زمين لغزه، كاهش زيستگاه و تنوع گونهاي حساس است. كوهستان در برابر دخالت انسان و تغيير توازن اكولوژي طبيعي خود آسيبپذيرست. دستور 21 توسعه تلفيقي آبخيزها بكمك راهكارهاي زيررا توصيه ميكند.
• انجام بررسي ميداني گسترده و تهيه بانك اطلاعاتي براي مديريت تلفيقي اكوسيستم كوهستان و آبخيز
اين مديريت تلفيقي نيازمند مطالعات جامع حوضههاي آبخيز و حوضههاي آبريز است. اما به جاي مديريت تلفيقي، پيشنويسهاي قانون جامع آب ما همواره بر رويكرد ساخت بيشتر سدها تاكيد كرده است.
•بهبود دانش موجود با توجه به موازين حفاظتي در مناطق كوهستاني با مشاركت جوامع بومي و تقويت شبكه ارتباطي و پايگاه اطلاعاتي براي سازمانهاي مرتبط با آبخيزها
ازآنجا كه در مديريت سازهاي، لزوم حفاظت اكوسيستمهاي متفاوت كوهستان و آبخيز تا پيكرههاي آبي و نيز نظرپرسي از جوامع بومي از اهميت برخوردار نيست، دهههاست كه شاهد خاموش ساخت و ساز در كوهستانها، آبخيزها، جنگلها، تالابها، و درياچهها با نام توسعه هستيم.
• راهاندازي نهادهاي محلي، ملي براي گسترش شناخت اكولوژي آبخيزها و كوهستانها و سياستگذاري براي انگيزهآفريني در كاربرد فناوري دوست با محيطزيست
بند 10 پيمان مبارزه با بيابانزايي نيز تدوين برنامههاي هماهنگ با شرايط ژئوفيزيكي، اجتماعي- اقتصادي، زيستشناسي و همكاري با جوامع بومي؛ تسهيل مشاركت مؤثر سازمانهاي غيردولتي و جوامع بومي زارعين، دامداران، ماهيگيران؛ و نيز بازنگري منظم و ارائه گزارشهاي ارزيابي را توصيه ميكند.
آبخيزهاي كشور را بدون بررسيهاي ميداني كامل و مطالعات جامع منابع و مصارف سدبندي كردهايم. بانك اطلاعاتي مديريت تلفيقي و ارزيابي زيستمحيطي آبخيزها را راهاندازي نكرديم، اگر اين كار انجام شده بود بخش بزرگي از سدهاي كشور اصلاً ساخته و حتي مطالعه و پيشنهاد نميشدند. شناخت اكوسيستم شكننده آبخيز و عمليات حفاظتي لازم براي تقويت آن نيازمند مشاركت جوامع بومي و بكارگيري دانش بومي پيش از هر ساختوساز است.
كشاورزي پايدار و توسعه روستايي بند چهاردهم دستوركار 21 را بهخود اختصاص داده است كه هماهنگي سياستگذاري كشاورزي، زيستمحيطي و اقتصاد كلان را ميطلبد. درحقيقت حتي سياستگذاري كلان توسعه كشاورزي و تامين امنيت غذايي نيز بايد با موازين حفاظت از محيطزيست هماهنگ باشد. اين موازين عبارتنداز:
• بازبيني سياستگذاري كشاورزي و برنامهريزي تلفيقي آن
• تضمين مشاركت مردم و توسعه انساني
• حفاظت و نوسازي منابع خاك
همچنين بند 17 پيمان مبارزه با بيابانزايي بر حفاظت منابع خاك و كشاورزي پايدار و بر همكاريهاي فني- علمي در مبارزه با بيابانزايي، و ارزشگذاري به دانش فني و سنتي كشاورزان و توسعه و تقويت توان پژوهشي تاكيد ميكند.
اگر طرحهاي سدسازي راستيآزمايي شوند، مشخص ميشود كه بخش كشاورزي كشور در موارد بسيار از مديريت سازهاي آب دچار آسيب شده است بيآنكه سدهايي كه به نام او ساخته شده است برايش سودمند بوده باشد. با انتقال حوضه به حوضه در نقاطي به افزايش سطح آب زيرزميني و تخريب اراضي كشاورزي دامن زدهايم. اين مسئله در آذربايجان، سيستان بلوچستان، غرب، و... ديده ميشود و حاكي از آنست كه بخش كشاورزي از بابت حفاظت منابع خاك دچار دردسر شده است. مديريت تلفيقي آب ميتواند دانش بومي متكي به تمدن ديرينه اين سرزمين را پيش از هر ساختوساز بررسي كند و راهكارهايي مؤثرتر و كم هزينه را به تصميمگيران بشناساند.
حفاظت از تنوع زيستي در اكوسيستمهاي گوناگون فصل پانزدهم دستوركار 21 را دربرمي گيرد. اكوسيستمهاي طبيعي از آبخيز و جنگل، مرتع، صحرا، رودخانه، تالاب، درياچه، تا دريا، تنوع زيستي كره خاك را در خود دارند. كاهش تنوع زيستي در اكوسيستمهاي زمين به تهديد جدي براي بشر تبديل ميشود. بخش بزرگي از كاهش تنوع زيستي كره زمين به سبب تخريب زيستگاهها رخ داده است. توصيه اصلي عبارت است از:
•حفظ تنوع زيستي در همكاري دولت با سازمانهاي غيردولتي، بخش خصوصي، جوامع بومي، ومردم
ماده 19 پيمان مقابله با بيابانزايي نيزتوصيه ميكند:
•ظرفيتسازي مشاركت مردم بومي و سازمانهاي مردمنهاد و نيز ظرفيتسازي آموزشي- پژوهشي براي حفظ تنوع زيستي در سطح ملي و ترويج بهرهبرداري پايدار منابع طبيعي
اما ساخت سد و سامانههاي انتفال، زيستگاههاي گياهي و جانوري كوهستان، آبخيز و رودخانه را از ميان ميبرد. از دست رفتن زيستگاههاي بالادست، مخزن، و پاييندست دربرگيرنده زيستگاههاي خشكي، جنگلي، كنارآبي، آبي، و دهانهاي است. خشكاندن رودخانهها، دهانهها و درياچهها از بابت كاهش زيستگاه و تنوع زيستي خسارت ميبينند.
خشكاندن پيكرههاي آبي يكي از ناسازگارترين پيامدهاي سدسازي و انتقال آب است.
حفاظت از پيكرههاي آبي فصل هفدهم دستور كار 21 است و حفاظت رودخانه تا درياچه، تالاب، دهانه، كناره و ساحل، و نيز دريا و اقيانوس را پيشنهاد ميكند. حفاظت از پيكرههاي آبي از اهم وظايف دولتهاست و بايد با همكاري سازمانهاي غيردولتي و مشاركت مردم به اين مهم پرداخت.
از آنجا كه تقريباً همه پيكرههاي آبي كشور دربرگيرنده رودهاي دائمي و فصلي، درياچههاي اروميه، پريشان، بختگان...، تالابهاي جازموريان، چغاخور، انزلي...، و دهانهها از تجن، سفيدرود، بابلسر... در اثر مديريت سازهاي آب تخريب شده است، مفاد فصل هفدهم تقريبا كامل و بدون شرح ارائه ميشود تا ببينيم كه براي اصلاح اشتباهاتمان چه راهي را بايد بپيماييم.
• سياستگذاري فرآيند تصميمگيري تلفيقي درباره پيكرههاي آبي و پاسخگويي
• شناسايي طرحهاي تغييردهنده پيكرههاي آبي، مناطق ساحلي و دهانهها
• تعيين مسائل مديريت پيكرههاي آبي
• رويكرد حفاظت همه پيكرههاي آبي در برنامهريزي و اجراي طرحها، ارزيابي و پايش پيامدهاي طرحها
• گسترش روشهاي حسابداري منابع محيطزيست و تعيين خسارت آلودگي، تخريب پيكرههاي آبي و زيستگاهها
• دسترسي به اطلاعات براي افراد، گروهها و سازمانها و مشاركت آنان در برنامهريزي و تصميمگيري
• مديريت تلفيقي پايدار پيكرههاي آبي
• ارزيابي پيامدهاي زيستمحيطي، پايش و نظارت طرحهاي مهم و پايش اثرات هر تصميمگيري
• ارزيابي ادواري پيامدها براي تضمين اهداف مديريت تلفيقي و پايداري پيكرههاي آبي
•حفاظت و نگهداري از زيستگاههاي آبي و كنار آبي بحراني
•تلفيق برنامههاي توسعه پايدار در فعاليتهايي كه بر پيكرههاي آبي و ساحلي و دهانهاي اثرگذارند
•حفاظت تنوع زيستي دهانهها و نواحي ساحلي به كمك ضوابط و قوانين حفاظت زيستگاهها
حسابداري ملي فاقد ابزارهاي مرسوم دنيا در برآورد زيان ناشي از تخريب پيكرههاي آبي در حسابهاي ملي است. تحليل طرحها بدون هزينهگذاري برخسارات وارد بر پيكرههاي آبي و محيطزيست انجام ميشود. مديريت تلفيقي پايدار و جامع منابع و پيكرههاي آبي ضرورتي است كه بالاخره بايد آغاز كنيم و بهانجام برسانيم.
منابع آب شيرين و اهميت آن در زندگي بشر فصل هجدهم دستوركار 21، را بهخود اختصاص داده است. در اين بخش بارديگر به مديريت و برنامهريزي تلفيقي منابع آب توصيه ميشود. اين تلفيق همه پيكرههاي آب شيرين سطحي و زيرزميني و نيز حفظ كيفيت را دربرميگيرد. بنابرتوصيههاي اين فصل لازم است كه ماهيت ميان بخشي توسعه منابع آب در توسعه اقتصادي و اجتماعي درنظرگرفته شود. توصيههاي اصلي اين فصل عبارتنداز:
• مديريت تلفيقي منابع آب و خاك در حوضه آبخيز
• حفاظت از منابع آب و كيفيت آب اكوسيستمهاي آبي
• مشاركت مردم و جوامع بومي در سياستگذاري و تصميمگيري مديريت آب
• ترويج الگوهاي مصرف پايدار و كاربري مؤثر آب
• تلفيق ضوابط حفاظت از منابع آب با برنامهريزي حفاظت جنگل، كوهستان، رود و ساير اكوسيستمها
• تخصيص مؤثر منابع با توجه به محدوديت فيزيكي، اقتصادي و اجتماعي
• تصميمگيري تخصيص بر پايه مديريت تقاضا، سازوكارهاي قيمتگذاري و ضوابط قانوني
• مديريت غيرسازهاي سيلاب و خشكسالي و تحليل خطر و ارزيابي اثرات زيستمحيطي و اجتماعي
• توسعه منابع جديد عرضه آب مانند شيرين كردن آب درياها، بازكاربرد پساب و زهاب، و بازچرخاني آب
• مشاركت مردم در تصميمگيري با بهبود نقش سازمانهاي غيردولتي در مديريت و برنامهريزي منابع آب
• كاهش تصديگري دولتي، و بهكارگيري قانونگذاري و پايش آب
• تبيين آب بهعنوان يك كالاي اقتصادي و كاربرد ابزارهاي مالي براي بهبود الگوي مصرف
ما با مديريت سازهاي آب، توجه به رويكرد مديريت غيرسازهاي عرضه و مديريت مصرف و تقاضا را 16 سال به تعويق انداختيم. تاكنون شاهد گام مهمي در اجراي طرحهاي كاهش مصرف، افزايش راندمان كاربرد، بازكاربرد، بازيافت، بازچرخاني، كاربرد پساب، كاربرد ابزار مالي در اصلاح الگوي مصرف و توسعه منابع عرضه جديد مانند آب شيرينكن و نيز احياي روشهاي ملي پايدار مانند قنات و آب بندان نبوديم.
در لحظهاي كه ايستادهايم، مسئوليت بزرگي در زمينه حفاظت از اين سرزمين كهن بر دوش ماست. ما بايد پاسخگوي نسلهاي آينده نيز باشيم.
سه شنبه 14 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 156]
-
گوناگون
پربازدیدترینها