واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: پردازش اطلاعات
زمينه تاريخي خبر پردازي :
1- ديدگاه رفتارگرايي:
در ديدگاه خبر پردازي مفهوم S-R تبديل به درونداد- برونداد شده.
2 - رويكرد شناختي :
عناصري از اين رويكرد وارد ديدگاه خبر پردازي شده مثلا :
نقشه شناختي تولمن , طرحواره از پياژه , پيش بيني از آلبرت بندورا گرفته شده.
3 - علم سيبرنتيكس " فرمايش "
4 - علم آدم مصنوعي
به همين دليل در رويكرد خبر پردازي اصطلاح هوش مصنوعي را داريم.
5 - نظريه خبر
6 -كامپيوتر :
دستگاه عصبي و مغز انسان به , ware harb و فعاليت هاي عالي ذهني به ware soft تشبيه شده است و اصطلاح استنتاج - ارزيابي - تجزيه تحليل مشترك مي باشد.
ويژگي هاي رويكرد اطلاعات :
1- براي رشد در خبر پردازي مراحل خاصي قائل نيستند يعني نه مرحله دارند و نه دوره و وهله رشد از ديد آنها پيوسته است و يك فرايند تدريجي ميباشد.
2- رشد در اين رويكرد كمي است و قابل اندازه گيري مي باشد.
3- در اين رويكرد مانند پياژه و ويگوتسكي معتقدند كه كودكان ذاتا موجودات اكتيوي مي باشند.
ارزشيابي از نظريه خبر پردازي :
خدمت ها:
رويكرد خبر پردازي چارچوبي را فراهم مياورد كه در درون ان فرايند هاي پيچيده شناختي را مي توان بطور نظامدار و عيني مطالعه كرد. براي سالها چنين باور مي شد كه فرايندهاي شناختي بسيار مرموز يا غير قابل دسترس اند و لذا مطالعه آنها به طور علمي ناممكن است. رويكرد خبر پردازي اين باور را غلط مي داند.
رويكرد خبر پردازي , به ويژه آن گونه كه به وسيله نورمن ارائه شده است, تركيب صفات زيادي ازانسان را ترغيب مي كند. براي مثال:
نورمن بر اين واقعيت تاكيد مي ورزد كه رفتار انسان از تعامل ميان شرايط تحريكي جاري , خاطرات مربوط به تجارب گذشته , هيجان ها , باورها, نگرش ها , تاثيرات فرهنگي و اجتماعي و حضور ساير انسان ها ناشي مي شود. طبق نظر نورمن, براي اينكه به درستي بفهميم كه چرا انسان ها به گونه موجود رفتار مي كنند بايد بفهميم كه چگونه اين متغيرها و ساير متغيرها با يكديگر تعامل مي كنند. اين رويكرد مطالعه صفات مجزاي آدمي چون هوش , حافظه , مفهوم آموزي , يا حل مسئله را رد مي كند, و در عوض به شناخت غذا و پيچيدگي انسان ها نظر دارد.
رويكرد خبر پردازي با تكنولوژي كامپيوتر دمساز است و اين شباهت دست كم در كاربست هاي مرحله اي ساده ديده مي شود. چنان كه ديديم , بسياري ازروانشاناسان پيرو خبرپردازي انسانها و كامپيوتر ها را از لحاظ كاركردي شبيه به هم مي دانند . حتي اگر قياس بين كامپيوتر و انسان كاملا پذيرفتني نباشد , روانشاناسان پيرو رويكرد خبرپردازي, برخلاف ديگر روانشاناسان, در مقامي قرار دارندكه از كامپيوتر براي آزمودن فرض هايشان درباره چگونگي پردازش خبر به وسيله انسانها استفاده كنند.
كامپيوتر هم يك ابزار پژوهشي نيرومند و هم يك الگوي جالب از كاركرد شناختي آدمي است, و بسياري ازروانشناسان پيرو رويكرد خبرپردازي كامپيوتر را براي هر دو منظور به كار مي برند.
از آنجا كه روانشاناسان پيرو رويكرد خبرپردازي غالبا از كامپيوتر براي تحريك فرايندهايي كه مورد مطالعه قرار مي دهند استفاده مي نمايند, اين رويكرد سبب شده است كه روانشاناسان نسبت به مفاهيم و نظريه هايشان دقيقتر عمل كنند . چنان كه قبلا گفتيم, پيش از آنكه نظريه بتواند به صورت برنامه كامپيوتر درآيد, بايد به طور روشن و دقيق بيان شود و از لحاظ منطقي جزئيات آن با هم جور درآيند. اگر يك برنامه نا روشن به كامپيوتر داده شود و از لحاظ منطقي جزئيات آن با هم جور در ايند. اگر يك برنامه نا روشن به كامپيوتر داده شود, كامپيوتريا بر روي آن كار نخواهدكرد يا نتايج بي معني به دست خواهد داد. بنابراين , رويكرد خبر پردازي همان خدمت هايي را به روانشانسي كرده است كه قبلا مدلهاي رياضي يادگيري مي كرده اند. يعني هردوي آنها سبب مي شوند كه پژوهشگران اصطلاحات خود را به روشني تعريف كنند و فرمول بندي نظريه هايشان دقيق باشند.
انتقادها:
بجز روشن ساختن تعدادي مفهوم و نظريه, روانشانسي خبر پردازي چيز تازه اي به دست نداده است. مثلا , ديدگاه هاي نورمن از يادگيري تا حد زيادي همان بيان مجدد ديدگاه هاي پياژه هستند. در واقع معلوم نيست كه ديدگاه نورمن از ديدگاه ثرندايك پيشرفته تر باشد. پاسخ از راه قياس ( ثرندايك ) و يادگيري از راه قياس ( نورمن) به طور آشكار موازي هم هستند . اصرار ورزيدن براين گفته كه يك بازده ياپيامد خبري را تدارك مي بيند الزاما بر اين ادعا كه يك بازده يا پيامد تقويت كننده , تنبيه كننده , يا خنثي است چيزي نمي افزايد . انتقادهاي مشابهي نيز درباره هوش , حافظه , و ادراك وارد آمده اند. حتي گفته شده است كه خود رويكرد خبر پردازي چيز تازه اي نيست . براي نمونه, لي هي گفته است جديد ترين روانشانسي , يعني روانشناسي شناختي خبر پردازي, بسيار شبيه به نظر ارسطو درباره ذهن است . هم روانشانسي خبر پردازي و هم نظريه ارسطوكسب دانش را دروني سازي و پردازش اطلاعات مربوط به محيط مي دانند كه بعد به شكل نوعي حافظه ذخيره سازي مي شود.
رويكرد خبر پردازي , به ويژه آن گونه كه به وسيله نورمن عنوان شده است, زمينه هاي مهم روانشناسي و آشكارتر ازآن رفتار نابهنجار و روان درماني را ناديده مي گيرد يا آن را كم اهميت جلوه مي دهد.
هرچند كتاب ليندسي ونورمن با نام خبرپردازي انسان: مقدمه اي بر روانشناسي به عنوان كتابي كه بايد معرف روانشانسي باشد نوشته شده است, اما بخشهاي مربوط به رفتار نابهنجار و روان درماني را كه در ساير كتاب هاي مقدماتي روانشناسي يافت مي شوند مطرح نساخته است.
همچنين مبحث تفاوت هاي فردي كه معمولا در بخش نظريه هاي شخصيت اين گونه كتاب ها مي آيد دركتاب پيش گفته وجود ندارد. نورمن و كسان ديگري كه در حوزه روانشناسي خبر پردازي كار مي كنند . متوجه اين نقطه ضعف ها بوده اند و در صدد برطرف كردن آنها هستند. تاكيد نورمن بر اهميت هيجان ها در رفتار انسان كوشش او رادرجهت گسترده ساختن روانشناسي خبر پردازي نشان مي دهد.
اگر چه كامپيوتر يك قياس مفيد براي پاره اي از صفات انسان است , با اين حال انسانها كامپيوتر نيستند. اگر چه هم انسان ها و هم كامپيوتر ها عمليات پيچيده انجام مي دهند و اطلاعات را ذخيره مي سازند , اما تنها انسانها براي بقا تلاش مي كنند با ساير انسان ها به تعامل مي پردازند, و داراي احساس هستند.
براي مثال : كامپيوتر هايي كه برنامه ريزي شده اند تا توالي فرايندهاي شناختي تعريف شده در روانشناسي خبر پردازي را شبيه سازي كنند كرارا در انجام كارهاي ساده اي كه انسانها در يادگيري روزانه خود به انجام آنها مي پردازند شكست مي خورند. بنابراين , كامپيوتر به عنوان الگويي براي مطالعه انسان ارزش محدودي دارد.
رفتارگرايان راديكال وابسته به سنت اسكينري مدعي اند كه روانشناسان پيرو رويكرد خبرپردازي همان اشتباهي را مرتكب مي شوندكه فيلسوفان ذهن گرا مرتكب شدند, يعني فكر ميكردند كه رويدادهاي شناختي با رفتار رابطه علي دارند. ازآنجا كه اين رفتارگرايان معتقدند كه علت هاي رفتار درمحيط يافت مي شوند, به نظرآنان هر چيزي كه بين محيط و رفتار رخ مي دهد بايد ناديده گرفته شود. براي اين دسته از رفتارگرايان , روانشناسي خبر پردازي تنها مورد ديگري ازروانشناسي ذهن گرايي است كه در جهت درك رفتار آدمي نه تنها هيچ كاري براي ما انجام نداده بلكه پيشرفت ما را نيز مانع شده است.
سرانجام اينكه, روانشناسي خبر پردازي دهه هاي 1970 و 1980 علاقه زيادي به عصب شناسي و رابطه آن با يادگيري و شناخت نشان نداده است. شايد روانشناسان پيرو روانشناسي خبر پردازي بيشتر به توانايي هاي پيچيده كامپيوتر به عنوان الگوهايي براي فرايندهاي شناختي علاقه مند بودند تا كشف اينكه چگونه مغز عملا اين فرايندها را واسطه گري مي كند. مدلها پيوندگرايي اين خطا را مرتكب نشده اند.
سه شنبه 14 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5096]