واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: جنگ روانی پیشینه ای بسیار طولانی دارد؛ چرا که انسان.ها برای تحت تأثیر قرار دادن طرف مقابل به شیوه.ها و ترفندهایی متوسل می.شدند و این فعالیت از ارتباط چهره به چهره دو فرد گرفته تا اجتماعات کوچک و بزرگ.تر بوده است. همین نوع فعالیت.ها و اقدامات در زمان.های خاص همچون بحران.ها، جنگ.ها، نزاع.های محلی به صورت مختلف و گوناگونی اتفاق افتاده است. دستکاری احساسات افراد، همواره در جنگ.ها و نزاع.ها، در شکل گیری و سقوط حکومت.ها، عنصری تعیین کننده به شمار می.آمده است، اما اصطلاح جنگ روانی در جنگ جهانی دوم در آمریکا رواج یافت. هرچند که در دهه بعد از جنگ جهانی دوم، این واژه در محافل علمی آمریکا و اروپا رواج گسترده ای داشت؛ با این حال معنای آن روشن نبوده و نگرش.های مختلفی در مورد ماهیت و حدود و ثغور آن وجود داشته است. برخی، معنای آن را به فعالیت.هایی که در قلمرو نیروهای مسلح قرار دارد، محدود می.کنند، اما معنای گسترده تر و متفاوت دیگری نیز از جنگ روانی در مطبوعات علمی و عمومی مطرح شده است. در هر برهه.ای، این واژه مترادف اصطلاحاتی نظیر تعلیم و تربیت یا جهت دهی سیاسی، ترغیب سیاسی، تهاجم غیر مستقیم، منازعه طولانی یا استراتژی براندازی به کار رفته است.
از آنجا که در مورد حوزه فعالیت.های مربوط به جنگ روانی و حد و مرز آن، اتفاق نظر وجود ندارد، در ارائه تعریف روشن و مشخصی برای این نوع جنگ نیز اختلاف نظر دیده می.شود. این اختلاف نظر حتی در سازمان.های مختلف، در یک دولت واحد نیز وجود داشته و هر سازمان، این مفهوم را به شکل دیگری تعبیر و تفسیر می.کند.
فولر (Fuller)، مورخ و تحلیلگر نظامی بریتانیایی، اولین کسی است که اصطلاح جنگ روانی را در سال 1920 به کاربرد؛ هرچند که اقدامات نهفته در دل این اصطلاح، سابقه ای باستانی دارد. فولر در بحث پیرامون نتایجی که می.توان از پیشرفت.های تکنولوژی نظامی در جنگ جهانی اول گرفت، ادعا می.کند که وسایل سنتی جنگ ممکن است جای خود را به جنگ روانی به معنی واقعی کلمه بدهد که در آن از سلاح استفاده نمی.شود و به جای آن، اقداماتی نظیر زایل کردن خرد انسانی، مغشوش کردن هوش انسانی و مضمحل کردن حیات معنوی و اخلاقی یک ملت، به وسیله نفوذ در اراده آنها انجام می.شود. در آن زمان، استفاده فولر از واژه جنگ روانی در محافل نظامی و علمی بریتانیا و آمریکا، توجه چندانی را به خود جلب نکرد. در ژانویه 1940 با انتشار مقاله ای با عنوان «جنگ روانی و چگونگی به راه اندازی آن»، این اصطلاح برای اولین بار وارد ادبیات آمریکا شد» (داقرتی، 1377، ص13).
نصر از اولین تعریف.هایی یاد می کند که برای جنگ روانی عنوان شد و مورد قبول نیروهای مسلح آمریکا قرارگرفت. او در مورد این تعریف می نویسد: «جنگ روانی یعنی استفاده از هر نوع وسیله ای به منظور تاثیر گذاری بر روحیه و رفتار یک گروه، با هدف نظامی مشخص». در پایان جنگ جهانی دوم، این اصطلاح در فرهنگ لغت وبستر وارد شد و بخشی از عبارت پردازی.های سیاسی و نظامی آن زمان را تشکیل داد. نصر همچنین در مورد یک نسخه خطی می نویسد که تو.سط نیروی دریایی آمریکا در سال 1946چاپ شده و در سال 1950 در نگارش آن تجدید نظر شده است. در این کتاب، جنگ روانی به این شرح آمده است: «وظیفه عمده جنگ روانی، تحمیل اراده ما بر دشمن است، به منظور حاکم شدن بر اعمال آنان از راه.هایی غیر از راه.های نظامی و وسایلی غیر از وسایل اقتصادی» (نصر، 1380، ص85 ). همچنین در مارس 1955 وزارت جنگ آمریکا دست به انتشار کتابی با عنوان «در صحنه نبرد» زد که شامل جدیدترین دیدگاه های رسمی در خصوص مفاهیم جنگ و مبادی جنگ روانی بود. جنگ روانی در این کتاب چنین تعریف شده بود: «جنگ روانی، استفاده برنامه ریزی شده از تبلیغات و سایر اعمالی است که قبل از هر چیز، با هدف تاثیر بر نظرات، احساسات، مواضع و رفتار جوامع دشمن، بی طرف یا دوست و به شیوه ای خاص برای دستیابی به هدف ملی صورت می.گیرد.» در این تعریف، استفاده از جنگ روانی به زمان جنگ یا زمان اعلام وضع فوق.العاده محدود نمی.شود و به استفاده.ی برنامه ریزی شده و سایر فعالیت.ها اشاره شده است.
عملیات مربوط به جنگ روانی ممکن است کوتاه مدت یا دراز مدت باشد که انواع فعالیت.های کوتاه مدت آن موارد زیر را شامل می شود:
تبلیغات راهبردی تبلیغات جنگی نشر خبر فریب دشمن به روشی منظم ودقیق تبلیغات سری جنگ روانی دراز مدت، شامل نشر خبر به روش مستمر و با استفاده از وسایل مختلف و با هدف کمک به سیاست خارجی دولت و بالابردن شهرت و اعتبار آن و دستیابی به دوستی و تایید است. شاید بهترین تعریف.ها برای جنگ روانی و نظامی، تعریفی باشد که پل لاینبرگر (Paul Laeinberger) از نویسندگان پیشرو در این مبحث، به رشته تحریر درآورده است. او در کتاب مشهور خود به نام «جنگ روانی» که در سال 1954 به چاپ رسید، جنگ روانی را در معنای محدود آن تعریف می.کند: «جنگ روانی استفاده ازتبلیغات برضد دشمن، همراه با اقدامات عملی است که دارای ماهیت نظامی، اقتصادی یا سیاسی است.» او سپس تبلیغات نظامی را به عنوان استفاده برنامه ریزی شده هریک از انواع ارتباطات، به منظور تاثیر بر افکار و عواطف یک گروه دشمن، بی طرف یا دوست، در جهت رسیدن به هدف استراتژیک یا تاکتیکی معین» تعریف می.کند. اما لاینبرگر، جنگ روانی را در معنای وسیع آن، به عنوان کاربرد قسمت.های روانشناسی به منظور کمک به کوشش.هایی که در عرصه امور سیاسی، اقتصادی و نظامی صورت می.گیرد، تعریف می.کند و صاحبنظران در این موضوع، مانند هارولد لاسول (Lasswell) و ادوارد بارت (Barth) به بحث در مورد سلاح.های چهارگانه ای که سیاست خارجی ایالات متحده در اختیار دارد، یعنی سلاح.های دیپلماتیک، نظامی، اقتصادی و تبلیغاتی پرداختند.
سرانجام جنگ روانی این معنی را یافت: «نزاعی برای دستیابی به افکار مردم و اراده آنها» این معنی را آیزنهاور هنگام سخنرانی مشهور خود در مبارزه انتخاباتی اش در اکتبر 1952 در سانفرانسیسکو بیان کرد و چنین توضیح داد: «لازم است که ما سیاست خارجی خود را به گونه ای شکل دهیم که با استراتژی واحد و منسجم جنگ سرد هماهنگ باشد... لازم است که در این جنگ سرد و در ضمیر و عزم خویش، جویای فرصتی باشیم که بدون خسارت.های جانی، ما را به پیروزی رساند و در نبرد برای حفظ صلح پیروز گرداند.» (نصر، 1380، صص81-91). داقرتی از اجماعی می گوید که دو دهه پس از جنگ جهانی دوم بین دکترین.های روانی(در مورد ماهیت، کاربرد و نقش آنها در روابط بین الملل مدرن) در آمریکا و اروپا بوجود آمد. به عقیده او، صاحبنظران پذیرفتند که مفهوم اساسی جنگ روانی، عبارت است از «دستکاری عقاید از طریق بکارگیری یک یا چند رسانه ارتباطی» (داقرتی، 1377).
انواع جنگ روانی
1- جنگ روانی استراتژیک: این نوع جنگ شامل فعالیت.های گسترده و بلند مدتی است که با توجه به نقاط آسیب پذیر سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی، علیه بخش عمده و یا تمامی مردم یک جامعه به کار گرفته می.شود. این امر باعث سستی عقاید و آرمان.ها می.شود و ملت.ها را نسبت به فرهنگ و تمدن خود، به شک و تردید می.اندازد و به عبارتی، اراده و روحیه آنها را خدشه دار می.کند. در سطح استراتژیک، اقدام.های روانی و تبلیغات زیرکانه می.تواند به متلاشی شدن اتحادها بیانجامد.
2- جنگ روانی تاکتیکی: جنگ روانی تاکتیکی علیه سربازان دشمن در میدان نبرد و همچنین علیه اتباع دولت مزبور صورت می.گیرد. عملیات روانی در این حالت محلی بوده و هدف آن، ضعیف کردن مقاومت نیروهای دشمن و یا فرا خواندن مردم به همکاری با قوای در حال پیشرفت و همچنین ایجاد مانع در راه تلاش.های جنگی دشمن است. هدف اصلی جنگ روانی تاکتیکی، در هم شکستن نیروهای نظامی شرکت کننده در جنگ و عناصر پشتیبانی کننده آنهاست.
3 - جنگ روانی تحکیمی: این نوع جنگ به منظور افزایش همکاری مردم غیر نظامی در سرزمین خودی صورت می.پذیرد. هدف نهایی از طراحی و اجرای جنگ روانی تحکیمی، پیروزی در جنگ، برقراری صلح و حفظ پیروزی است. در این نوع جنگ روانی، مجریان فعالیت.های خود را به جلب اعتماد و حمایت مردم و همچنین ارائه آموزش.های لازم به آنان به منظور افزایش آگاهی و شناخت نسبت به دسیسه های دشمن و ایستادگی در برابر شایعات و اکاذیب معطوف می.دارند. در این زمینه، رهبران و سیاستمداران محبوب می.توانند نقش محوری را ایفا کنند.» (شیرازی، 1376، صص19-20).
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 173]