واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: قانون علت و معلول و رابطه علیت از قدیمی--ترین و کشدارترین موضوعات فلسفی تلقی می شوند. مروری اجمالی بر نظریات مطرح شده در این خصوص نشان از فعالیت فیلسوفان غرب و فیلسوفان اسلامی دارد و نقش فیلسوفان آسیایی خصوصاً شرق و جنوب شرقی آسیا کم رنگ تر جلوه مي--كند. بی راه نیست اگر با توجه به گسترش تفکر بودا و هندو در این مناطق، نگرش متفکران این جغرافیا در خصوص علیت را متأثر از دو تفکر مذکور بدانیم لذا در این مجمل نگاهی بر علیت از منظر این تفکرات خواهیم داشت.
در جنوب آسیا، جایی که اعتقاد به تناسخ جایگاه مهمی در فلسفه بودا و هندو دارد، مفهوم علیت نقش حیاتی در شکل گیری نگاه فرد به تاریخ و زندگی بازی می کند. مطابق نظر بودا، تمام اشکال حیات در یک شبکه بی انتها و لایتناهی به هم مرتبط می--شوند، لذا نظریه خلقت که در اغلب ادیان متقن و بدیهی است در بوديسم جایگاهی ندارد. بدنبال عقیده تناسخ، بودیسم حیات این جهان را به آینده متصل می داند به--گونه--ای که ارتقا یا سقوط، رستگاری یا محکومیت فرد، وابسته به مجموع کردار او در این حیات می باشد.
به هرحال می--توان گفت این اتصال علیتی مابین این جهان و آینده الزاماً مسبب تکامل بطن تاریخی نخواهد بود چرا که بر بی ثباتی، سیالیت و موقت بودن حیات صحه گذاشته و نتیجه--ای جز نسبی گرایی مطلق و نفی مفهوم واقعی حیات بدنبال نخواهد داشت. در واقع بوديسم از طرفی فرد را تشویق به بهبود کردار خود در طول زندگی می کند چرا که با اعتقاد به تناسخ هر زندگی را عذاب یا پاداش زندگی قبلی دانسته و از طرفی بر تداوم گستره حیات تا رستاخیز معتقد بوده و زندگی را احساسی حباب گونه و جهان را مشعلی اطفا پذیر می--داند. بعلاوه چون هر چیزی در یک شبکه بی--انتهای لايتناهي با هم رابطه علیتی دارند، هیچ چیز ثابتی وجود ندارد و هیچ چیز نتیجه و متعاقب چیز دیگری نیست و هر چیز نتیجه و متعاقب هر چیز دیگری هست لذا تفسیر و تعبیر تغییرات و یا به عبارتی بررسی علت و معلولی نیز غیر ضروری می نماید. در بسط بوديسم، به زندگی و تاریخ ارج نهاده شده و اعتقاد به علیت، به اهمیت دادن به توسعه تفکر تاریخی تفسیر می گردد.
در بوديسم تراوادا (شاخه معتقد به گردونه کوچک در آئین بودا)، تاریخ مقدس می بایست به بسط گرایشی اسکولاستیک منجر شود. همچنین می بایست مفهوم جدیدی از زمان ارائه شود که تولد بودا جریان چرخه--ای زمان باشد و از آن مهمتر، ظاهر بودا نباید به عنوان پدیده ای اتفاقی بلکه در نتیجه تلاشی خستگی ناپذیر و قانونی جهانشمول در نظر گرفته شود. همه اینها نظریه علیت در بودا را به مطالعه در تاریخ وابسته می--کند. انسانها تداوم بخش تغییر تاریخ در ارتباط علیتی بی--انتها یا زنجیر آهنی علیت هستند که آنها را به علیت تاریخی همزمان و چندجانبه رهنمون می سازد. ضمناً آنان در پی شناسایی علت خاص هر پدیده هستند. آنان معتقدند اگر نتیجه یکسان باشد ارتباط علیتی میان نتیجه و دلایل، یگانه و منحصر به فرد خواهد بود. تغییر تاریخی در نتیجه تسلسل عوامل واگرایی است که در شرایط و ارتباطی خاص گرد هم آمده اند.
در شاخه--ای از بوديسم (ناگارجونه) برای هر تصدیق دو حالته مانند «الف هست» و «الف نيست» دو احتمال دیگر نیز در نظر می گیرند: «الف، هم هست و هم نيست» و «الف، نه هست و نه نيست» اين اصطلاح به نفى چهار گزاره نيز مشهور است و هدفش نفی اثبات منطقی متافیزیک است. اصل علیت در قالب این چهار گزینه اینگونه خواهد بود: (1) شى، از خود، پيدا مىشود (2) شيء، از ناخود، پيدا مىشود (3) شىء، هم از خود و هم از ناخود، پيدا مىشود (4) شىء، نه از خود و نه از ناخود، پيدا مىشود. در گزینه اول علت با معلول يكى است و همانندى علت و معلول دليل بر نبود فرق ميان اين دو است لذا بحث از رابطه عليت آنها بىمعناست. در گزينه دوم علت و معلول كاملاً متفاوت و متمایز از يكديگرند و در نتيجه هيچ زمينه مشتركى ميان اين دو نيست لذا بحث از رابطه علیتی آنها نیز بی معناست. دو رابطه آخر نیز چون از عطف هست و نیست متقابل بهره جسته اند، آنها نیز بی--معنایند.
به عبارتی در حالت اول معلول پيش از پيدايش در درون علت است و مخلوق جديدى نيست. در حالت دوم معلول رخدادى است كاملا متفاوت از علت و لذا موجود و مخلوق جديدى است و این مستلزم این است که هر دو رخداد اعم از علت و معلول باید خودبود خاص خود را داشته باشند و اعتقاد به عدم تغییر ذات و خودبود یادآور این استدلال است که اگر خود بود این دو رخداد که ذات ازلی تلقی می شوند يا كاملاً همساناند و يا كاملاً ناهمسان و به كار بردن قيود و شروطى مانند بعضى، تا حدودی، بهطورجزيى و امثالهم مجاز نمی باشد. يعنى، اين كه بگوييم آنها بهطور جزيى همساناند، يا بهطور جزيى ناهمساناند، جايز نيست. مخلص کلام چون خودبودها ازلی و فارغ از شروطند و علیت حاکی از رخداد معلول به شرط علت است، لذا علیت مطرح نمی--باشد. در اینجا بوديسم تلاش دارد رابطه علیت را بنا به دو وجه مانعة الجمع مردود بداند، وجه اول رابطه علیت متضمن پيدايى شروط و وجه دوم آن متضمن پیدایی ازلی از ازل متفاوت است لذا هرگاه علتها و معلولها را وجودهايى با خودبود خاص آنها بپنداريم امور محال پيدا مىشود. اين علتها و معلولها هم وجودهايى مستقل و نامشروطاند و هم نه. رابطههاى عليت، نه بر تعاقبند كه بر وابستگى متقابل دلالت کنند كه، علتبدون معلول، علت نيست و معلول بدون علت، معلول نيست. وجودهاى مشروطى چون علتها و معلولها فاقد خود بوده--اند و كاملاً نسبىاند.
اما در شرق آسیا مفهوم علیت یا با نسبی گرایی و یا با تفکر لازم و ملزوم در هستی شناسی و نظام عالم مشخص می شود. یعنی چیزی که ژوزف نیدهام آن--را رویکرد سازواره--ای (Organistic) در تشریح ارتباط انسان با محیط نامیده است. این تفکر لازم و ملزومی، از اعتقاد به تأثیر محتمل وقایع طبیعی یا آسمانی بر زندگی انسان بروی زمین نشأت گرفته است. اما در بسط اخیر نظریه مذکور، خصوصاً در نظریه تشکیل يين، يانگ و پنج عنصر، اصولی فراگیر و مؤثر بر تفکر علیت در چین سنتی منجر شده است. چین باستان، بجای جست--وجوي خطی علل خاص، رویکردی حلقوی و احاطه کننده داشته که آنان را مجاز به در نظر گرفتن شبکه--ای سازمانی برای ارتباط علیتی می داند. کنفوسیوس (551-479 قبل از میلاد مسیح) خارج از علایق دنیوی و وابستگی اخلاقی، ظاهراً بیشتر خواهان اثبات علل معین برای امور انسانی است. گرچه در تشریح تکامل تاریخی، از عقیده ارتباط انسانی – آسمانی دفاع می کند. بطور مثال کنفوسیوس معتقد بود اوج و افول قدرت سیاسی تحت اختیار آسمان است. زمانی که کنفوسیوس از سقوط دولت مرکز آن زمان وحشتزده بود پس از ملاقات با تکشاخ (موجود افسانه--ای)، از سوی آسمان به او مأموریت داده می شود که به سبب تنبیه دولتیان و شاهزادگان طغیانگر، در وقوع فصول بهار و پائیز سال تجدید نظر کند.
منسیوس (371-289 قبل از میلاد مسیح) یکی از زاهدان پیرو کنفوسیوس، مدعی بود که تلاش کنفوسیوس بیهوده نبوده است و عقیده علیت تاریخی را اینگونه مطرح ساخت که رفتار انسان، محکوم به نامیرایی و جاودانگی در طول تاریخ است. در طول امپراتوری چین، عقیده ارتباط انسانی – آسمانی بیان قالب علیت تاریخی محسوب می شد. این عقیده توسط نظریه پرداز سیاسی، دانگ زونگ شو (194-114 قبل از میلاد مسیح) و نیز تاریخ نویس دربار، زیما کیان (145-86 قبل از میلاد مسیح) مطرح گردید. دانگ از این موضوع برای جعل نظریه مشروع سازی حکومت سلسله مقتدر هان (206 قبل از میلاد تا 220 بعد از میلاد مسیح) استفاده نمود. در حالی--که زیمان از همان نظریه به منظور کمک به ساختار تفسیری تاریخ بهره جست. در حالی--که چارچوب اصلی عقیده ارتباطی، زیمان را از جست--وجوی سایر علل موقتی و همزمانی در تفسیر تغییر تاریخی باز نداشت. در حقیقت زیمان نمایش بزرگ کنجکاوی در عجایب تاریخ را هم ستود و هم سرزنش نمود. در قیاس با یکی از تاریخدانان سلسله، بان گوو (92-32 بعد از میلاد مسیح) در علایق خود محتاط--تر و در روش جست--وجوی علیت تاریخ سختگیرتر بود و بر ارتباط اخلاق و تاریخ متمرکز شده بود. لذا در پایان می توان دیدگاه تفکری بودیسم و هندوئیسم را منشأ عدم پردازش فیلسوفان این جغرافیا به کنکاش علیت دانست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 136]