واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: نيز: <?xml:namespace prefix = o /><o:p></o:p>
و يكي از آن دو سخن يحيي را شنيده، پيروي او نمودند... او اول برادر خود شمعون را يافته به او گفت: مسيح را (كه ترجمه آن كرستُس است) يافتيم. [53] <o:p></o:p>
از زمره دعاهاي مسيحيان صدر مسيحيت اين بود: «ماران اَتا» و معناي آن اين است: «اي خداوند (عيسي) بيا.»[54] از سوي ديگر در جوامع يونانيزبان آن دوره، واژه «يسوس[55]» بهمعناي «شفا دادن[56]» بوده است و يقيناً اطلاق آن به عيسي از سر اتفاق نبوده است. <o:p></o:p>
در ساير فقرات عهد جديد نيز مراد از «مسيح» همان «پادشاه خداوند» و يا «خداوند پادشاه» است كه در ميان بنياسرائيل مفهومي كاملاً آشنا و رايج بوده است. اين معنا بهويژه در رساله مكاشفه يوحنا با همان مضمون اسطورهاي و پيشگويانه يهود تكرار شده است: <o:p></o:p>
در آسمان شنيدم كه ميگويد اكنون نجات و قوت و سلطنت خداي ما و قدرت مسيح او ظاهر شد... [57] <o:p></o:p>
در رسالههاي ديگر عهد جديد نيز ميان مفاهيم «داود» و «مسيح» و «خداوند» و «نجات» پيوند برقرار ميشود: <o:p></o:p>
كه امروز براي شما در شهر داود نجاتدهندهاي كه مسيح خداوند باشد متولد شد. [58] <o:p></o:p>
و نيز: <o:p></o:p>
و در هيچكس غير از او نجات نيست؛ زيرا كه اسمي ديگر زير آسمان به مردم عطا نشده كه بدان نجات يابيم. [59] <o:p></o:p>
اما چگونگي انتقال باور مسيحايي يهود در عهد عتيق به عهد جديد در تلاش نويسندگان اناجيل و بهويژه در بيان چگونگي زندگي و احوالات و اقوال عيسي مسيح منعكس شده است. براي ورود به اين مقوله، مناسب است كه به استناد عهد جديد، از تولد و طفوليت عيسي فقراتي را نقل كنيم: <o:p></o:p>
و چون ايشان روان شدند ناگاه فرشته خداوند در خواب به يوسف ظاهر شده گفت برخيز و طفل و مادرش را برداشته به مصر فرار كن و در آنجا باش تا به تو خبر دهم؛ زيرا كه هيروديس طفل را جستجو خواهد كرد تا او را هلاك نمايدـ پس شبانگاه برخاسته طفل و مادر او را برداشته بهسوي مصر روانه شدـ و تا وفات هيروديس در آنجا بماند تا كلامي كه خداوند به زبان نبي گفته بود تمام گردد كه از مصر پسر خود را خواندم. [60] <o:p></o:p>
ملاحظه ميشود كه در گزارش متي از ماجراهاي قبل از تولد عيسي، شرايط و زمينههايي به تصوير كشيده ميشود كه عيناً در مورد موسي عليه السلام در سرزمين مصر وجود داشته و چنان وانمود ميشود كه عيسي عليه السلام همانند موسي عليه السلام در هنگاميكه حاكمان ستمگر، اولاد ذكور را به قتل ميرساندند، پا به عرصه وجود گذارده و جالب اينكه يوسف نامي (همسر مريم عذرا) از طرف خداوند مأموريت مييابد كه به اتفاق مريم و طفلي كه زاده شده از شهر و ديار خود عزيمت كرده به سرزمين مصر سفر كنند! <o:p></o:p>
اين گزارش در ساير اناجيل ديده نميشود و ابواب نخستين اناجيل عمدتاً به بشارتهاي يحياي تعميددهنده و بيان برخي علايم و آثار پديدار شدن نجاتدهنده قوم اسرائيل و بهطور مشخص خبر دادن قبلي الياس در اين زمينه اختصاص دارد. از باب قياس و مشابهت ميبينيم كه «ايلياي» عهد عتيق با عنوان «الياس» در عهد جديد ظاهر ميشود، كسي كه آمدن موعود (مسيح) بنياسرائيل را بشارت ميدهد: <o:p></o:p>
زيرا جميع انبيا و تورات تا يحيي اخبار مينمودند، و اگر خواهيد قبول كنيد، همان است الياس كه بايد بيايد. [61] <o:p></o:p>
شاگردانش از او پرسيده گفتند پس كاتبان چرا ميگويند كه ميبايد الياس اول آيد. او در جواب گفت البته الياس ميآيد و تمام چيزها را اصلاح خواهد نمود، لكن به شما ميگويم كه الحال الياس آمده است و او را نشناختند... آنگاه شاگردان دريافتند كه درباره يحيي تعميددهنده بديشان سخن ميگفت. [62] <o:p></o:p>
در فقره مذكور «الياس» همان «يحياي تعميددهنده» تلقي شده است. اضافه كنيم كه در منابع يهوديـ مسيحي، يحياي مذكور موعظهگري است از فرقه «اِسنيها» كه در منطقه فلسطين نزديك شدن ملكوت خداوند را نويد ميداده است. <o:p></o:p>
و نزديك به ساعت نهم عيسي به آواز بلند صدا زده گفت: ايلي ايلي لما سبقتني، يعني الهي الهي مرا چرا ترك كردي؟ اما برخي از حاضرين چون اين را شنيدند گفتند كه او الياس را ميخواند. [63] <o:p></o:p>
و در اين فقره و مشابه آن، «الياس» با خداوند يكسان گرفته شده است. <o:p></o:p>
و بالاخره در فقره ذيل كه تأثير واضح مضامين عهد عتيق در عهد جديد قابل مشاهده است، عيسي مسيح با دو چهره اسطورهاي يهود، يعني «موسي» و «الياس» به گفتوگو مينشيند: <o:p></o:p>
و از اين كلام قريب به هشت روز گذشته بود كه پطرس و يوحنا و يعقوب را برداشته بر فراز كوهي برآمد تا دعا كند، و چون دعا ميكرد هيئت چهره او متبدّل گشت و لباس او سفيد و درخشان شد، كه ناگاه دو مرد، يعني موسي و الياس با وي ملاقات كردند... و درباره رحلت او كه ميبايست به زودي در اورشليم واقع شود، گفتوگو ميكردند. [64] <o:p></o:p>
نكته حائز اهميت آن است كه بنابر آنچه كه در ابتداي انجيل متي مبني بر شجرهنامه عيسي مسيح و اتصال آن به داود نبي آمده، در باب خصوصيات «مسيحا» و نجاتدهنده قوم نيز از «داود» و ويژگيهاي او به كرّات نام برده ميشود. در مجموع بهنظر ميرسد بخش عمدهاي از آنچه كه درباره دو چهره داود و الياس در عهد عتيق ديده ميشود، به اوصافي كه درباره عيسي مسيح ذكر شده، انتقال داده شده است: <o:p></o:p>
پس چون به دست راست خدا بالا برده شد روحالقدس موعود را از پدر يافته اين را كه شما حال ميبينيد و ميشنويد ريخته است؛ زيرا كه داود به آسمان صعود نكرد لكن خود ميگويد خداوند به خداوند من گفت بر دست راست من بنشين. [65] <o:p></o:p>
داود عهد عتيق و عيساي عهد جديد هر دو بر دست راست خداوند جاي دارند: <o:p></o:p>
خداي پدران ما آن عيسي را برخيزانيد كه شما به صليب كشيده كشتيد، او را خدا بر دست راست خود بالا برده سرور و نجاتدهنده ساخت تا اسرائيل را توبه و آمرزش گناهان بدهد. [66] <o:p></o:p>
با اين وصف ميتوان گفت آرمان مسيحايي يهود در آن عصر چنين بود: ظهور نهالي از خاندان داود و تأييد الياس در اين زمينه و پادشاهي مقتدر او بر زمين آنگونه كه در عهد عتيق وعده داده شده است: <o:p></o:p>
و بعضي گفتنتد او مسيح است و بعضي گفتند مگر مسيح از جليل خواهد آمد، آيا كتاب نگفته است كه از نسل داود و از بيت لحم [يعني آن] دهي كه داود در آن بود مسيح ظاهر خواهد شد. [67] <o:p></o:p>
«شائيل در جواب او گفت: اي استاد تو پسر خدايي، تو پادشاه اسرائيل هستي.»[68] <o:p></o:p>
«و پيلاطس تقصير نامه نوشته صليب گذارد و نوشته اين بود عيسي ناصري پادشاه يهود.»[69] <o:p></o:p>
«و اينك من موعود پدر خود را بر شما ميفرستم پس شما در شهر اورشليم بمانيد تا وقتيكه بهقوت از اعلي آراسته شديد.»[70] <o:p></o:p>
«من عيسي فرشته خود را فرستادم تا شما را در كليساها بدين امور شهادت دهم من ريشه و نسل داود و ستارة درخشندة صبح هستم.»[71] <o:p></o:p>
«و من ملكوتي براي شما قرار ميدهم چنانكه پدرم براي من مقرر فرمودـ تا در ملكوت من از خوان من بخوريد و بنوشيد و بر كرسيها نشسته بر دوازده سبط اسرائيل داوري كنيد.»[72] <o:p></o:p>
در بخشي از انجيل متي و در بيان احوالات عيسي مسيح آمده است كه وي قبل از عزيمت به اورشليم، سه تن از شاگردان او را روي كوهي ميبينند كه در جامهاي درخشان با موسي و الياس مشغول گفتو گو است. در همين حين صدايي از آسمان وي را «پسرخدا» اعلام ميدارد[73]. پس از اين واقعه، شاگردان وي ازاو درباره الياس سئوال ميكنند و عيسي به كنايه يحياي تعميد دهنده را همان الياس عهد عتيق معرفي ميكند. [74] <o:p></o:p>
اما بهجاست كه بدانيم واكنش يهوديان فلسطين در برابر معجزات عيسي مسيح چه بوده و نوشتههاي مقدس يهوديان پس از اين دوره چه تصويري از عيسي مسيح عرضه ميكنند؟ <o:p></o:p>
يهوديان، معجزات عيسي را به عوامل شيطاني نسبت ميدهند؛ آنان در هر مورد از پذيرفتن مسيحاي مصلوب امتناع ميكنند؛ آنان در برخورد با داستان رستاخيز عيسي پاسخ ميدهند كه شاگردانش، بدن او را دزديدند. ايشان داستان انجيل را به طور كلي رد نميكنند، ولي تفصيلات آن را در مفهومي مخالف با مفهوم مسيحيان توضيح ميدهند.... [75] <o:p></o:p>
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 234]