واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > چهره ها - ماهنامه«نسیم بیداری» در مطلبی به قلم مسعود بهنود شرح ماجرای مخالفت یکی از نمایندگان مجلس شورای ملی، با اعطای لقب «آریامهر» به محمدرضا پهلوی را روایت کرده است. به گزارش خبرآنلاین در بخشی از این مطلب آمده است: دارد چهل سالی از آن روز می گذرد که خبرنگاران پارلمانی منتظر نشسته بودند که مطابق دستور جلسه، طرحی که از مجلس سنا آمده بود به بحث و نظر و رای گذاشته شود. موضوع طرح دادن لقب "آریا مهر" به دومین شاه پهلوی بود. به دستور رییس مهندس عبدالله ریاضی، نمایندگان همه حاضر بودند. چنان که مهندس با لهجه غلیظ اصفهانی طرح را خواند و گفت گروهی از نمایندگان در موافقت با طرح همکارانمان در مجلس سنا نام نوشته اند که سه تا از میان آنان نظر موافق خود را بیان کنند. یک نماینده از تهران با لهجه یزدی بر پیش دستی زد که نشانه مخالفت و اعتراض بود، اعتراض با طعنه گفت آقای دکتر گوشتان انگار با جلسه نبود. اما نماینده مذبور بلند شد شیک و خدنگ با لباسی درخور و پوشت سفید و گفت مخالفم آقای رییس. نفس در سینه ها حبس شد. مخالفت. آن هم با لقب دادن با شاه، آن هم لقبی که از مدت ها قبل بررسی شده بود و سرانجام به پیشنهاد سناتور رضا زاده شفق بر یکی موافقت به عمل آمده بود. مهندس ریاضی گفت آقای دکتر چرا حواستان نیست. و این را دیگر به شوخی نگفت بلکه به گلایه گفت. و باز دکتر که عنوان ریاست انجمنی از ایرانیان تحصیل کرده را هم یدک می کشید تکرار کرد و منتظر نماند و دنبال سخن گرفت و گفت اولا چرا باید چنین امر مهمی از سنا ابتدا شود مگر ما چه کم داریم از شاهدوستی. دیگر این که آریامهر به معنای نور سرزمین آریا ها کم است و شاه را شان بالاتر از این هاست و مجلس شورای ملی باید این طرح را با اصلاح برگرداند به سنا. و پیشنهاد لقب جهان مهر است، چرا که ایشان نورجهان اند نه فقط آریا ها. گرچه مجلس نفسی کشید اما رییس که چاره نمی دانست اعلام داشت نیم ساعت تنفس. و این وقتی بود برای پرسیدن از شاه یا دست کم وزیر دربارش. و چون عتاب رسید که فرمودند این غلط های زیادی به شما نیامده است. مهندس ریاضی متملق بی گدار به آب زده را با خبر کرد و چنین مصلحت اندیشه شد که در ادامه جلسه دکتر اصلا پی کار نگیرد و سه نماینده از سه مثلا حزب، شرحی در تملق بگویند و طرح به اتفاق آرا تصویب شود، عبرت روزگار. خبرنگار برای این که درس را کامل کرده باشد وقت پایان جلسه در جاده شنی بهارستان می رفت و شنید که فولادوند نماینده لر خوش ذوق و شعرشناس با صدای بلند خطاب به دکتر ساکت و مغموم گفت آقای دکتر پیاده می روید ...؟ و در عوض در حدود بیست و پنج سال از عمر مجلس شورای ملی [پیش و پس از رضاشاه] که آزادی انتخابات و بیان وجود داشت، گرچه روزگار سخت فقر و ناارامی ها بود، اما صورت جلسات مجلس نشان می دهد چه شورها در سرها و چه شکوه ها و زاری ها بر لب ها، همه درد مردم و خانه و این آسمان پاک. همه درد استقلال و آزادی. همه درد وطن. همه درد دین. /118ف
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 443]