واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: درمان با هنر و نقاشی برای درمان بیماریهای روحی-روانی مثل توهم، الزایمر، کودکان مورد خشونت و سوءاستفاده واقع شده و بیماران سرطانی رو به افزایش است. بنظر میرسد که این روش... آقای روبن روسن 88 ساله، کارمند سابق یک معاملات ملکی، در حالیکه به تابلو «دختر در مقابل آینه» اثر پیکاسو با نگاهی حاکی از عدم تایید و علاقه خیره شده بود. اما نگاه او آنطور که احتمالا فکر میکنید که ناشی از عدم علاقه به هنر مدرن نبود. روبن بالاخره پس از مدت طولانیای خیره شدن گفت: “این مثل این میماند که شما بخواهید یک داستانی را بگویید که کلماتی برای وصفش وجود ندارد. پیکاسو خودش میداند که منظورش چیست ولی ما نمیدانیم.” این درک متفاوت و در عین حال عمیق از نقاشیهای پیکاسو کاری است که آقای روبن و هم گروههایش هر روز در خیره شدن به نقاشیهای پیکاسو میکنند. روبن چند سالی است که الزایمر دارد و همینطور دیگر افراد گروه. اگر کسی نمیدانست نمیتوانست که از نگاه افراد این گروه تفاوتی بین آنها و دیگر بازدیدکنندگان موزه پی ببرد زیرا که هیچکدام وقتی که به تابلوها نگاه میکردند آن نگاه مات و بیتفاوت بیماران الزایمری را نداشتند. بعلاوه وقتی که راجع به نقاشیها حرف میزدند مثل بقیه اوقات رشته کلام از دستشان در نمیرفت و یا تکرار نمیکردند. درمان با هنر و نقاشی برای درمان بیماریهای روحی-روانی مثل توهم، الزایمر، کودکان مورد خشونت و سوءاستفاده واقع شده و بیماران سرطانی رو به افزایش است. بنظر میرسد که این روش کار میکند هرچند که کسی دقیقاً نمیداند چرا و چگونه. بودهاند بیمارانی که پس از ابتلا به الزایمر و یا توهم و فراموشی به یکباره استعداد هنری شگرفی از خود نشان دادهاند. کسی به درستی نمیداند چگونه این اتفاق در مغز میافتد. دکتر ساکز، یک نورولوگ، میگوید: “مسلماً ین یک تجربه بینایی نیست؛ بلکه احساسی است. بصورت غیر رسمی من به کرات در بیمارانم پاسخهای بسیار شفاف و بانشاط و دقیق دیدهام در حالیکه همین بیماران در پاسخ به سئوالات روزمره در میمانند و کلمات را گم میکنند. من گمان میکنم که درک آنها از هنر بصری بسیار عمیق باشد.” موزه هنر معاصر نیویورک از یکسال قبل آزمایشی را روی بیماران مبتلا به الزایمر که در خانههای مخصوص الزایمری زندگی میکنند شروع کرده است. موزه هنرهای ظریف بوستون هم همین پروژه را از 5 سال پیش شروع کرده است. علاوه بر اینکه دیدن نقاشیها و کارهای هنری مود و روحیه بیماران را برای ساعتها و حتی روزها بهتر میکند، به نظر میرسد که بیماریای که باعث از بین رفتن بسیاری از قدرتهای کلامی و رفتاری معمولی شخص میشود، همانطور که در بالا اشاره شد باعث برانگیخته شدن استعدادهای خاصی در زمینه هنری میشود. یکی دیگر از بیماران برای نمونه، آقای ارتولا 86 ساله است که به گفته پرستارهایش کوچکترین چیزی او را تحریک و عصبانی میکرد و بسیار مشکل بود که او را درگیر فعالیتی کنند. ولی وقتی که او در جلوی نقاشی “دنیای کریستینا” اثر اندرو ویتث نشست، لبخند زد، به گفتههای راهنما گوش داد و بعد بلند شد و راجع به شکل چمنی که در گوشه نقاشی به شکل بیضی دور یک خانه روستایی متروک که به نظر خانه ارواح میآمد صحبت کرد و از جمله گفت که این طرز نقاشی چمن برای این بوده که به شما این را برساند که در این خانه کسی زندگی میکند. و یا بعد در مقابل نقاشی “رقص” اثر ماتیس که از آنها خواشته شد که برای تابلو عنوانی بنویسند، نظرش را روی یک کارت اینگونه نوشت: “رقص زیبارویان” و در توضیح ادامه داد که “من یک زن لخت در این نقاشی میبینم و به نظرم زیبا است.” در باره اثر موسیقی و هنر روی بیماران اخیرا بسیار نوشته و همچنان تحقیق میشود. نشان داده شده است که در کنار استفاده روزمره موسیقی و هنر به دوز کمتری از دارو احتیاج است. دکتر ساکز میگوید که یکی از بیماران او که یک موسیقیدان است به کل حافظه از دست داده است مگر حافظه موسیقیاش را. نیچه میگفت که ما با عضلاتمان به موسیقی گوش میدهیم. سئوال اینجاست که آیا مکانیزم مشابهی مثل آنکه نیچه میگفت به هنگام تماشای کارهای هنری وجود دارد؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 429]