تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اولین چیزی که از انسانها سؤال می شود، نمازهای پنج گانه است .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830797193




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: على محجوب موسيقى از نگاهى ديگر (قسمت دوم)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: على محجوب موسيقى از نگاهى ديگر (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: امروزه نبايد و نمى‏توان به گفتن اينكه «غنا يا موسيقى مطرب حرام و صداهاى مشكوك حلال است‏» بسنده كرد؛ چرا كه اين فتوا نه راهنماى روشنى براى كسانى است كه درد دين دارند و در پى عمل به دستورات شرع هستند و نه اساسا موضع‌گيرى حساب شده‏اى در رابطه با موسيقى است.


2. موسيقى مفيد گونه‏اى از موسيقى است كه كاربرد مفيد و مثبت دنيايى داشته و از عوارض سوءاخلاقى و دينى منزه است. تفاوت موسيقى مفيد با موسيقى متعالى در اين است كه در اولى فوايد اخروى و معنوى مورد نظر است و در دومى فوايد و نتايج مثبت دنيوى; مانند رفع خستگى، معالجه امراض روحى و....

3. موسيقى مبتذل، برخلاف دو قسم پيشين، موجب تحريك و تهييج‏شهوت در قلب شنونده مى‏شود. دلبستگى به طبيعت و دنيا را تشديد مى‏كند و انسان را از ياد خدا باز مى‏دارد و به ارتكاب گناهان سوق مى‏دهد. اين موسيقى مستلزم فساد اخلاقى و رويج‏بى‏دينى و لاقيدى و دنياگرايى و خودفراموشى و گسترش فحشا و گرايش به منكرات و زير پا نهادن ضوابط دينى و اخلاقى است.

4. و سرانجام موسيقى بيهوده، قسمى از موسيقى است كه هرچند مستقيما تاثير سوئى در بر ندارد، اما سبب سرگرمى و اتلاف وقت و گرايش به پوچى و دست كشيدن از كارهاى نيك و گذران عمر به بيهودگى و بطالت‏شده و مانع تلاش در راه سازندگى فردى و اجتماعى مى‏شود. تفاوت موسيقى مبتذل با موسيقى بيهوده در اين است كه موسيقى مبتذل عوارض سوء اخروى دارد و مستقيما با اهداف دين در تضاد و ناسازگارى است، در حالى كه موسيقى بيهوده، عمدتا به ضررهاى دنيوى مى‏انجامد. در حقيقت اين دو قسم دقيقا در برابر دو قسم اول و دوم قرار مى‏گيرند. موسيقى متعالى به لحاظ تاثيرش با موسيقى لهوى و موسيقى مفيد با موسيقى بيهوده و لغو در تضاد و ناسازگاى است. تفاوت اين دو قسم با يكديگر، تفاوت كار لهو با كار لغو است و همان گونه كه بزودى خواهيم ديد، معيار حرمت موسيقى، لهو و لغو بودن آن است.

در اينجا تذكر چند نكته لازم است:

1. اين تقسيم‏بندى، به يكسان، موسيقى سنتى و موسيقى مدرن يا موسيقى شرقى و غربى را در بر مى‏گيرد. در نتيجه در صورت اثبات حرمت‏يا حليت اين اقسام فرقى بين موسيقى شرقى و غربى و سنتى و مدرن نخواهد بود; مگر اينكه بتوان نشان داد كه عنوانهاى سنتى و مدرن يا ايرانى و آمريكايى يا شرقى و غربى دقيقا معادل و مساوى موسيقى متعالى و موسيقى مبتذل است، كه چنين كارى ممكن نيست. البته روشن است كه غرض دفاع از موسيقى غربى نيست، بلكه حفظ دقيق مرز حلال و حرام و جلوگيرى از سوءاستفاده از مفاهيم و احكام دينى است. مقصود اين است كه نمى‏توان به بهانه مبارزه با تهاجم فرهنگى و استناد به فتواهاى فقهى همه اقسام و افراد موسيقى سنتى ايرانى را حلال قلمداد كرد.

2. مقصود از تاثير موسيقى، كه ملاك اين تقسيم است، تاثير مجموع ماده و صورت يا مضمون شعرى و كيفيت صدا و آهنگ است. چه بسا مضمونى عرفانى با كيفيتى همراه شود كه شهوتهاى پست مادى را برانگيزد. از اين رو نمى‏توان به بهانه سرودخوانى، اشعار بلند و معنوى حافظ و مولوى را به صورتى مبتذل ارائه داد و آن را از قسم موسيقى حلال تلقى كرد. و به همين ترتيب نمى‏توان قرائت قرآن را، به سبب مضمون آن، به هر صورت و كيفيتى مجاز و حلال دانست و نيز به بهانه سرود انقلابى و مبارزه با تهاجم فرهنگى به ترويج موسيقى مبتذل يا بى‏خاصيت پرداخت. همان گونه كه در پخش موسيقى بايد به اثرات سوء روانى پاره‏اى از آهنگها توجه داشت و از پخش موسيقيهايى كه سبب تشديد افسردگى و دلمردگى و انزوا و گوشه‏نشينى مى‏شود بايد خوددارى كرد. اين نكته مهمى است كه از ديد هواداران موسيقى سنتى به دور مانده; همان گونه كه ناسازگارى پاره‏اى از موسيقيهاى سنتى ايرانى با توسعه نيز از نگاه هواداران توسعه به دور مانده است. توسعه نيز، همچون بسيارى از مقولات اجتماعى ديگر، نه تنها اخلاق، كه موسيقى متناسب با خود را طلب مى‏كند.

3. همان گونه كه گذشت امروزه موسيقى به سبب تاثيرات ياد شده از اهميت ويژه‏اى برخوردار است و نبايد صرفا به عنوان امرى تفننى و سرگرم‏كننده كه بود و نبود آن نقشى در زندگى آدمى ندارد، يا به عنوان امرى كه تنها كاربرد منفى و مبتذل و متناسب با فسق و فجور دارد قلمداد شود. اين همان نقش زمان و مكان است كه نبايد از ديد تيزبين و جامع‏نگر فقيه پنهان بماند. در مقام استنباط حكم موسيقى نبايد به شناخت عرفى و كاربرد مرسوم آن در صدر اسلام اكتفا كرد.

بارى اينك بسهولت مى‏توان ادعا كرد كه موسيقى يك وسيله است; وسيله‏اى كه هم مى‏تواند در خدمت اهداف انسانى و اخلاقى و دينى قرار گيرد، به رشد و تعالى انسان كمك كند، او را در تحمل بار سنگين و طاقتفرساى زندگى ماشينى يار و مددكار بوده و تسكينى براى آلام و دردهاى بى‏شمار روحى و روانى او باشد، يا در بهره‏بردارى بيشتر از طبيعت مفيد واقع شود، و هم مى‏تواند در خدمت اهداف شيطانى و پليد و ضد اخلاقى و ضد دينى قرار گيرد. بديهى است كه تاثير و كاربرد همه اين اقسام چنان حياتى است كه نمى‏توان بسادگى از كنار آن گذشت و به كلى‏گويى و مجمل‏گويى اكتفا كرد و بدون مرزبندى دقيق بين انواع موسيقى با استفاده از مفاهيم زنده و قابل فهم عرف معاصر وظيفه فقهى خود را خاتمه يافته تلقى كرد يا موسيقى را در اصل حرام دانست، اما از باب اضطرار و مصلحت پخش آن را جايز و مباح شمرد و متدينان راستين را در عمل با تضاد و دوگانگى روبرو كرد.

واقع‏بينى اقتضا مى‏كند كه بگوييم انقلاب نيز مانند مقوله‏هاى ديگر موسيقى خاص خود را مى‏طلبد و بدون چنين موسيقى‏اى تحقق آرمانهاى دينى و انقلابى، اگر ناممكن نباشد، دست‏كم مشكل خواهد بود و تجويز بى‏محابا و بى‏ضابطه و بدون گزينش موسيقى نيز يكى از موانع بزرگ بر سر راه رشد دينى و تعالى معنوى جامعه است; حتى اگر اين كار به بهانه دفاع در برابر تهاجم فرهنگى غرب صورت بگيرد. زيرا وقتى ذائقه شنوندگان به شنيدن موسيقى مبتذل يا بيهوده سنتى عادت كرد، اندك‏اندك به سوى استفاده از آهنگهاى مبتذل يا پوچ غربى نيز تمايل خواهند يافت. چرا كه هيچ تفاوت روشنى بين اين دو نمى‏بينند و بدين ترتيب پخش چنين آهنگهايى نه تنها در دراز مدت زمينه‏ساز تهاجم فرهنگى است، كه خود نمونه و موردى از اين تهاجم است.

4. مى‏پذيريم كه آفرينش موسيقى تا حد زيادى متاثر از حالات درونى و روحيات و ويژگيهاى نفسانى و تعهد اخلاقى و دينى موسيقى‏دانان و آهنگسازان و خوانندگان و نوازندگان است. از اين رو نمونه‏هاى موسيقى متعالى اندك و انگشت‏شمار است، اما اگر امكان آفرينش چنين موسيقى‏اى براى هنرمندان متعهد مطرح شود، بدون شك در شكوفايى خلاقيت هنرى آنان در اين زمينه نقش خواهد داشت.

5. پاره‏اى از پژوهندگان معاصر كه در زمينه موسيقى به تحقيق و نگارش دست زده‏اند به سبب تاثيرپذيرى از فضاى كنونى جامعه و مسلم فرض كردن حليت آهنگهاى موجود سنتى ادعا كرده‏اند كه در تشخيص موسيقى حرام بايد به متخصص مراجعه كرد و متخصصانى كه تشخيص اين موضوع در صلاحيت آنهاست، موسيقيدانان و نوازندگان هستند و اين افراد مدعيند كه موسيقى حرام به سبب انحراف از ضوابط موسيقى و عدم مراعات گامها و فواصل دستگاههاى موسيقى سنتى پديد مى‏آيد. و بر اين اساس نتيجه مى‏گيرند كه مجتهدان و موسيقيدانان هر دو در تحريم و مخالفت‏با اين نوع از موسيقى و تحليل و موافقت‏با موسيقى اصيل و ناب سنتى همداستان هستند. يعنى چنين وانمود مى‏شود كه با بررسى تخصصى از سوى كارشناسان معلوم شده كه موسيقى ناب سنتى تماما حلال است و موارد حرام يا سنتى نيست‏يا ناب نيست.

به گمان ما اين ديدگاه از جهات متعددى قابل مناقشه است; زيرا:

اولا ابتذال دينى و اخلاقى غير از ابتذال فنى و هنرى است و ناسازگارى با ضوابط فنى غير از ناسازگارى با ضوابط شرعى است.

ثانيا اينكه در تشخيص موضوع به چه متخصصى بايد مراجعه كرد، تابع جهات و حيثياتى است كه در موضوع حكم مورد نظر شارع بوده است و اگر ثابت‏شود كه موسيقى به لحاظ تاثير آن موضوع حكم قرار گرفته و به لحاظ تفاوت تاثيرات آن به حرمت‏يا حليت آن حكم شده، در اين صورت براى تشخيص اقسام آن در صورت لزوم بايد به متخصصى مراجعه كرد كه موسيقى به لحاظ تاثيرش مورد مطالعه اوست و اين تخصص بسته به موردى كه تحت تاثير قرار مى‏گيرد تفاوت خواهد كرد و به هر تقدير آن متخصص موسيقيدان نخواهد بود.

ثالثا بايد از مراجعه به متخصص تصوير روشنى ارائه داد. اگر منظور اين است كه در باب موسيقى براى موضوع‏شناسى پيشينى كه شان فقيهان است‏به متخصص مراجعه كنيم، سخن درستى است. اما از آنجا كه موضوع حكم، طبق آنچه خواهد آمد، موسيقى به لحاظ تاثير آن است، متخصصى كه بايد به او رجوع كرد كسى است كه به تاثيرات موسيقى آشناست، نه كسى كه به دستگاهها و كيفيت‏خلق موسيقى آشناست. يعنى در اين مورد بايد به عارفان، روانشناسان، مهندسان كشاورزى و دامپرورى و... مراجعه كرد، نه به موسيقيدانان و آهنگسازان. و اگر منظور، موضوع‏شناسى پسينى است كه وظيفه مكلف است، اين امر متوقف است‏بر اينكه موضوع حكم از امور تخصصى باشد نه از امور عرفى و در اينجا موضوع حكم از امور عرفى است. يعنى تشخيص اينكه اين آهنگ و سرود خاص از موارد موسيقى حرام است‏يا از موارد موسيقى حلال، موكول به عرف است و لذا نه موضوع‏شناسى فقيهان و نه موضوع‏شناسى هيچ متخصص ديگرى در اين مورد در حق مكلف معتبر نيست. نتيجه اين كه در هيچيك از اقسام موضوع‏شناسى نظر موسيقيدانان و آهنگسازان معتبر نيست تا مراجعه به آنان لازم باشد.

موسيقى از منظر نصوص دينى
بدون شك موسيقى مبتذل، به تعريفى كه گذشت، قدر مسلم از ادله حرمت موسيقى است و بعيد نيست مراد فقهاى بزرگ از تقييد موسيقى حرام به قيد «مناسب مجالس لهو و لعب‏» يا «لحن اهل فسق‏»، يا «مطرب‏» نيز همين قسم از موسيقى باشد. تفاوت تنها در اين است كه معيار مورد نظر اين مقاله روشن و بسادگى قابل احراز است; در حالى كه «تناسب با مجالس لهو و لعب‏» يا «لحن اهل فسق‏» يا «مطرب‏» مبهم و احراز آن مشكل است. ديندارانى كه در طول عمر خود در «مجالس لهو و لعب‏» شركت نكرده‏اند يا با «اهل فسق‏» هيچ برخوردى نداشته‏اند و اگر داشته‏اند، لحنى از آنان نشنيده‏اند، چگونه مى‏توانند وجود و عدم اين قيد را احراز كنند؟ در حالى كه مفهوم «موسيقى مبتذل‏» با تعريف و علايم روشنى كه گذشت، براى همگان روشن است و هركس بسهولت مى‏تواند با مراجعه به باطن خود و بررسى فعل و انفعالات درونى خود در وقت‏شنيدن يك آهنگ بسهولت تاثير مثبت و سازنده يا منفى و مخرب آن را درك كند و از رهگذر اين مراجعه، نوع آن موسيقى و حكم آن را تشخيص دهد.

حرام بودن موسيقى لغو يا بى‏خاصيت از روايات غنا استفاده مى‏شود زيرا در اين روايات لغو بودن در كنار لهو بودن به عنوان معيار و ملاك تحريم ذكر شده است.

مهم اين است كه نشان دهيم موسيقى متعالى و موسيقى مفيد مشمول روايات حرمت نيست و ما در اينجا به قرائنى اشاره مى‏كنيم كه اكثر آنها در همين روايات وجود دارد و موجب اختصاص حرمت‏به موسيقى مبتذل و موسيقى بى‏خاصيت مى‏شود. بديهى است كه اگر اين قرائن بر حليت موسيقى مفيد دلالت كند، به طريق اولى بر حليت موسيقى متعالى دلالت‏خواهد كرد.

1. يكى از قرائن، استثناى غنا در عروسى است; (1) اگر در پرتو تقسيم ياد شده به اين استثنا نظر كنيم، بسهولت مى‏توانيم ادعا كنيم كه اين استثنا تعبدى نيست، بلكه به سبب معيار عامى است كه مصداق آن در زمان صدور اين روايات تنها موسيقى مرسوم در مراسم عروسى بوده است و چه بسا در زمانهاى متاخر مصداقها و موارد ديگرى بيابد. بسيار بعيد است كه شارع مقدس موسيقى متناسب با مجالس لهو و لعب را در عروسى مجاز بداند. زيرا ملاك حرمت اين نوع موسيقى غير قابل تخصيص به نظر مى‏رسد. از سوى ديگر بسيار بعيد است كه مجلس عروسى موضوعيت و مدخليت داشته باشد. يعنى از اين روايات چنين استفاده مى‏شود كه موسيقى مناسب مجلس عروسى در غير اين مجلس نيز حلال است. ناگزير بايد بگوييم اساسا موسيقى داراى اقسام گوناگونى است كه هريك از آن اقسام تاثير و كاربرد خاصى دارد كه مورد استفاده آن را تعيين مى‏كند و حكم به حليت و حرمت تابع همين تاثيرات است. بنابراين موسيقى مناسب مجالس لهو و لعب، يعنى موسيقى مبتذل، مطلقا حرام است; خواه در مجلس لهو و لعب و خواه در مجلس عروسى و خواه در هر جاى ديگرى. و موسيقى مفيد حلال است; خواه در مجلس عروسى و خواه در غير آن. اين تفكيك مقتضاى توجه به ملاك حرمت موسيقى است و اين توجه ناشى از آگاهى از تاثير انواع مختلف موسيقى است، كه شناختى بيرون دينى و فرافقهى است.

2. قرينه دوم، استثناى موسيقى در راندن شتران است. (2) احتمال اينكه اين موسيقى همان موسيقى مناسب مجالس لهو و لعب باشد بسيار بعيد است. راندن شتران چه خصوصيت ممتازى مى‏تواند داشته باشد كه شارع مقدس چنين امر مذمومى را كه در موارد ديگر حرام است‏به سبب آن خصوصيت‏حلال كند؟ و رفع خستگى شتران تا چه حد مى‏تواند اهميت و مصلحت داشته باشد كه بر مفسده موسيقى غلبه كند؟ اگر رفع خستگى شتران در پيمودن راههاى صعب بيابانى اينقدر از نظر شارع اهميت دارد، كه امر حرامى را حلال مى‏كند، يعنى ملاك قويترى در موضوع ايجاد مى‏كند كه به تبع آن شارع به حليت كاربرد موسيقى در اين مورد حكم مى‏كند، چرا چنين ملاكى در مورد انسان سرگشته و اسير غمها و اضطرابهاى زندگى پيچيده اجتماعى امروز در طى طريق دشوار اين زندگى وجود نداشته باشد؟ آيا مى‏توان ادعا كرد كه دين به آرامش و رفع خستگى حيوانات بيشتر از آرامش و سلامت روانى انسانها اهميت مى‏دهد؟ آيا فشار خردكننده زندگى ماشينى امروز بر روح و روان انسانها كمتر از فشار بار سنگينى است كه شتران بر دوش خود احساس مى‏كنند؟

تنها احتمال معقول و پذيرفتنى اين است كه بگوييم قسم خاصى از موسيقى هست كه كاربرد مفيدى دارد و آثار سوئى هم در بر ندارد و شارع مقدس نيز با توجه به اين ويژگى آن را حلال كرده است. نهايت اينكه كاربرد اين نوع از موسيقى در صدر اسلام تنها در رفع خستگى شتران بوده است و اين امر مانع پيدايش كاربردهاى جديدى براى اين نوع از موسيقى نيست.

3. قرينه سوم، استثناى غنا در مرثيه خوانى است. روشن است كه هيچكس در مرثيه‏خوانى از موسيقى مناسب مجالس لهو و لعب استفاده نمى‏كند تا ادعا شود كه همان موسيقى‏اى كه در جاى ديگر حرام است، در اينجا حلال شده است. بنابراين بايد بگوييم دليل حليت غنا در مرثيه‏خوانى، در حقيقت دليل حليت نوع خاصى از موسيقى است كه به سبب تاثيرش كاربرد خاصى دارد و شارع مقدس نيز با نظر به همين كاربرد و با توجه به اينكه اين نوع از موسيقى تاثير سوء دنيوى يا اخروى در بر ندارد، بلكه در تسكين غم و اندوه عزاداران و تخفيف فشار روانى آنان مؤثر است، آن را حلال كرده است. و چون مرثيه‏خوانى خصوصيت ندارد، بايد بگوييم در حقيقت‏حكم حليت‏به اين مورد اختصاص ندارد و همه انواع موسيقى مفيد را در بر مى‏گيرد.

4. قرينه چهارم تعريف و تمجيدهايى است كه از صداى زيبا در روايات شده است. (3) بدون شك اين روايات ناظر به صدايى نيست كه در مجالس لهو و لعب به كار مى‏رود و بدون شك شارع مقدس آدميان را به كار لغو و بيهوده و غفلت‏زا ترغيب نمى‏كند. بنابراين بايد بگوييم كه اين روايات بيانگر حليت نوع خاصى از موسيقى است كه فايده و كاربردى عقل‏پسند دارد كه مطلوب شارع مقدس نيز هست.

در روايات متعددى آمده كه امام زين‏العابدين(ع) صداى بسيار زيبايى داشتند و در روايتى آمده كه وقتى آن حضرت قرآن تلاوت مى‏كردند، بعضى از رهگذران با شنيدن صداى ايشان بى‏اختيار توقف مى‏كردند يا مدهوش مى‏شدند. (4) پيداست كه اين حالت صرفا ناشى از مضمون قرآنى نيست، وگرنه صداى آن حضرت خصوصيتى نداشت. از سوى ديگر تحريم غنا در تلاوت قرآن شديدتر و مجازات آن سنگينتر است. پس مى‏توان نتيجه گرفت كه نوعى صداى زيبا هست كه حرام نيست و حداقل در تلاوت قرآن مطلوب هم هست و اين صوت غير از موسيقى مناسب مجالس لهو و لعب است. و چون تلاوت قرآن خصوصيت ندارد، بايد در حكم موسيقى تفصيل داد و كاربرد مفيد و متعالى آن را از كاربرد مبتذل و بى‏خاصيت آن جدا كرد. از سوى ديگر معناى طرب نيز از اين روايات معلوم مى‏شود; چرا كه نمى‏توان حالت وجد و سبكى روح و بيخودى حاصل از صداى خوش را به نحو مطلق معيار موسيقى حرام تلقى كرد.

5. قرينه پنجم تاكيدهايى است كه در پاره‏اى روايات بر چگونگى تلاوت قرآن شده است. (5) در اين روايات آمده كه قرآن را با صوت حزين بخوانيد، نه با صوت اهل فسق و فجور. و اگر بخواهيم مفاد اين روايات را با تعبيرات امروزى بيان كنيم، بايد بگوييم مقصود اين است كه مضامين بلند قرآنى موسيقى خاص خود را مى‏طلبد كه در صورت تناسب صدا با آن مضمون تاثير تلاوت قرآن در نفوس شنوندگان دو چندان مى‏شود و چنين صدايى در حقيقت از اقسام موسيقى متعالى است كه به سبب تاثير معنوى‏اش نه تنها حلال شمرده شده، كه مورد ترغيب و توصيه نيز قرار گرفته و در واقع مستحب است. پس نه موسيقى مبتذل در موردى استثنائا حلال شده و نه تلاوت قرآن با چنين صدايى حلال است; بلكه آنچه حلال است تلاوت قرآن با صداى متناسب با آن است و همان صداى خاص در موارد ديگر و در تركيب با مضامين دينى و اخلاقى، اما غير قرآنى، نيز حلال و پسنديده است.

6. قرينه ششم تطبيق آيه شريفه «ومن الناس من يشترى لهو الحديث ليضل عن سبيل‏الله‏» بر غناست كه به عنوان مستند قرآنى تحريم غنا در چند روايت ذكر شده است. (6) بديهى است كه موسيقى متعالى و موسيقى مفيد به حسب تعريف مشمول اين آيه نيست. زيرا تعبير «لهو الحديث‏» و «ليضل عن سبيل الله‏» اين دو قسم موسيقى را در بر نمى‏گيرد. موسيقى‏اى كه يادآور خداست، غفلت‏زداست نه غفلت‏زا و هدايتگر راه خداست نه گمراه‏كننده از راه او. و موسيقى مفيد نيز نه لهو است و نه موجب گمراهى است، هرچند ممكن است موجب تذكر و هدايت نيز نباشد. اين آيه ملاك حرمت موسيقى را در اختيار مى‏نهد و آن عبارت است از «لهو» و «گمراه‏كنندگى‏».

7. قرينه هفتم، تطبيق آيه شريفه «واجتنبوا قول الزور» و نظاير آن بر غناست. (7) پيداست كه نمى‏توان موسيقى‏اى را كه آرامبخش دلها و يادآور خداست‏يا نتيجه مفيدى در بر دارد و فاقد تاثير سوء است، «قول زور» دانست.

8. قرينه هشتم اين است كه در روايتى امام(ع) از راوى سؤال مى‏كنند كه وقتى خدا بين حق و باطل جدا كرده است، غنا در كدام قسم قرار مى‏گيرد؟ و راوى جواب مى‏دهد كه در قسم باطل. (8) و امام سخن او را تاييد مى‏كند. روشن است كه نمى‏توان موسيقى متعالى و موسيقى مفيد را باطل دانست. دو نكته مهم ديگر نيز از اين روايت استفاده مى‏شود: اول اينكه معيار حرمت غنا عنوان «باطل‏» است و دوم اينكه تشخيص اين معيار به عرف محول شده است. يعنى خود مردم با مراجعه به وجدان خود مى‏توانند موسيقى حرام را از موسيقى حلال تشخيص دهند و اگر در صدر اسلام موارد غنا تماما به نظر عرف باطل بوده است، دليل نمى‏شود كه ما در اين زمان همه اقسام موسيقى را باطل بدانيم. در اين زمان نيز با مراجعه دوباره به عرف امروز بايد ببينيم كه اين عرف عنوان باطل را از همه اقسام موسيقى انتزاع مى‏كند يا از برخى از آن اقسام. و بدون ترديد عرف زمان ما موسيقى متعالى و مفيد را حق مى‏داند نه باطل.

9. قرينه نهم اين است كه در روايتى غنا به عنوان روياننده و پرورنده نفاق در قلب معرفى شده است. (9) حال آيا مى‏توان موسيقى متعالى و مفيد را به چنين وصفى توصيف كرد؟ و چگونه مى‏توان چيزى را كه يادآور خداست، منشا نفاق دانست؟ بدون شك همان گونه كه كفر و شرك و نفاق موسيقى مناسب خود را دارد، ايمان نيز موسيقى مناسب خود را دارد. اگر ما چنين موسيقى‏اى را نسروده يا نشنيده‏ايم كوتاهى از ماست.

10. قرينه دهم اين است كه در پاره‏اى از روايات، عناوينى همچون «لهو»، «لعب‏» و «باطل‏» بر غنا تطبيق شده است. (10) بروشنى مى‏توان ادعا كرد كه اين عناوين تنها بر دو قسم موسيقى مبتذل و موسيقى بى‏خاصيت قابل اطلاق است و موسيقى متعالى و موسيقى مفيد از دايره شمول اين مفاهيم بيرون است.

11. قرينه يازدهم اين است كه در روايتى آمده [مجلس] غنا، مجلسى است كه خداوند به آن نظر نمى‏كند يا فرشتگان به آن وارد نمى‏شوند و افراد حاضر در آن از حوادث فجيع در امان نيستند و... (11) يعنى اين مجلس غفلت‏زاست و آدمى را از ياد خدا باز مى‏دارد. آيا مى‏توان ادعا كرد كه خدايى كه فرموده است من همنشين كسانى هستم كه با من بنشينند و مونس كسانى هستم كه با من انس بگيرند، يعنى به ياد من باشند، به مجلسى كه آنان را به ياد او مى‏اندازد، يعنى به مجلس موسيقى متعالى، نظر نكند؟

12. قرينه دوازدهم اين است كه در روايتى آمده «بدترين صداها غناست‏». (12) ترديدى نيست كه موسيقى متعالى از منظر دينى و اخلاقى از بهترين صداهاست و موسيقى مفيد نيز از اين منظر خوب است نه بد، تا چه رسد به بدترين.

13. قرينه سيزدهم اين است كه در روايتى آمده «اولين كسى كه تغنى كرد، ابليس بود». (13) مقصود اين است كه شيطان مخترع غناست. اينكه اختراع موسيقى متعالى يا موسيقى مفيد را به شيطان نسبت دهيم، بسيار بعيد است. زيرا موسيقى متعالى وسيله‏اى است كه آدميان را به ياد خدا و آخرت مى‏اندازد و آنان را به كارهاى نيك ترغيب مى‏كند و از كارهاى زشت‏باز مى‏دارد و از تسلط شيطان خارج مى‏كند و موسيقى مفيد وسيله‏اى است كه نه از ياد خدا باز مى‏دارد و نه به نتايج مطلوب شيطان مى‏انجامد.

14. قرينه چهاردهم اين است كه در روايتى آمده «هركس به گوينده‏اى گوش بسپارد، او را عبادت كرده است. اگر گوينده از خدا بگويد، خدا را عبادت كرده و اگر از شيطان بگويد. شيطان را». (14) روشن است كه موسيقى متعالى و موسيقى مفيد از سروده‏هاى شيطان يا پيروان او نيست و گوش سپردن به آن نيز عبادت شيطان نيست.

15. قرينه پانزدهم، قرينه‏اى عقلى است. آيا مى‏توان بسادگى از اهتراز و وجد معنوى كه با موسيقى عرفانى حاصل مى‏شود و از نتايج مفيدى كه از موسيقى مفيد به دست مى‏آيد چشم پوشيد و به بهانه اينكه ملاك احكام بر ما مجهول است، هيچ تلاشى در جهت فهم ملاك حكم به عمل نياورد؟ آيا شناخت‏بيرون دينى و فرافقهى از سرشت موسيقى و موارد كاربرد و تاثيرهاى مثبت و منفى آن، هيچ دخالتى در ظهور الفاظ يا حجيت ظهور ندارند؟

از سوى ديگر آيا مى‏توان بسادگى از آثار سوء و مخرب موسيقى مبتذل و موسيقى بى‏خاصيت صرف نظر كرد و با اتكا به عنوانهايى مانند مقابله با تهاجم فرهنگى و دفع افسد به فاسد بى‏محابا به ترويج آن كمر همت‏بست؟ آيا هيچ به پيامدهاى ناگوار اين كار انديشيده‏ايم؟ آيا مى‏توان به بهانه اينكه صداهاى مشكوك مانعى ندارد و با تعويض اسم ترانه به سرود، دينداران را به شنيدن چنين موسيقى‏هايى عادت داد؟ آيا اعتياد به اين موسيقى در اندك زمانى موجب نمى‏شود كه معتادان به آن به سوى انواع لهوى‏تر و مبتذلتر آن روى بياورند و به آنچه از سوى ما عرضه مى‏شود، بسنده نكنند؟ اندكى به خود آييم و ببينيم پخش اين نوع موسيقى تا چه حد مانع خريد و استفاده از نوارهاى مبتذل شده و مى‏شود؟ وقتى مرز روشنى بين اين موسيقى و محتواى نوارهاى مبتذل وجود ندارد، چگونه مى‏توان از مردم انتظار داشت كه به آن نوارها گوش نسپارند؟

از سوى ديگر نبايد پنداشت كه تعميم حرمت و سرايت دادن اين حكم به همه اقسام موسيقى موافق احتياط است; اين توهمى است كه اخباريان داشتند. از منظر فقهى و در مقام افتا آنچه موافق احتياط است، تلاش براى فهم دقيقتر و عميقتر حكم خدا و بيان روشن و صريح موضوع حكم است و از اين جهت‏بين حرمت و حليت فرقى نيست. حرام كردن حلال همانقدر محذور دارد كه حلال كردن حرام.

16. قرينه شانزدهم، قرينه‏اى خارجى است و آن عبارت است از لهوى بودن موسيقى عربى و تناسب شديد آن با مجالس لهو و لعب. اگر بخواهيم موسيقى اقوام مختلف را از اين جهت طبقه‏بندى كنيم، پاره‏اى از اقسام موسيقى عربى و موسيقى ايرانى در سطوح بالاى جدول قرار مى‏گيرد. چرا كه اين موسيقيها بيشتر بزمى است تا رزمى و قابليت استفاده از آنها در مجالس عيش و عشرت بر كسى پوشيده نيست. اين حالت گاهى اوقات و در برخى از آهنگها به حدى شديد است كه هيچ مضمون معنوى و متعالى نمى‏تواند تاثير آن را خنثى كند. حال مدعا اين است كه ويژگى فوق اين احتمال را در ذهن زنده مى‏كند كه چه بسا مقصود از غنا در روايات، خصوص موسيقى مرسوم در ميان اعراب و موسيقيهاى مشابه آن است و تعميم حرمت‏به همه اقسام موسيقى متوقف بر دفع اين احتمال است. خصوصا اگر ثابت‏شود كه اعراب زمان صدور نصوص كه مخاطبان اوليه اين نصوص هستند مورد و مصداق رايج ديگرى براى غنا نمى‏شناخته‏اند.

نتيجه اينكه، اين روايات، كه مستند حكم به حرمت است، به سبب قرائنى كه در نهاست‏شامل موسيقى متعالى و موسيقى مفيد نمى‏شود و با توجه به اين قرائن يكى از دو مدعاى زير اثبات مى‏شود:

1. آيا چنين است كه همه اقسام غنا حرام نيست و غنا دو يا چند قسم دارد و اگر به نحو مطلق موضوع حكم قرار گرفته به سبب اين است كه مصداق غالب و متداول آن در صدر اسلام، همان نوع مبتذل آن بوده است;

2. و يا چنين است كه مفهوم غنا دقيقا معادل مفهوم موسيقى نيست و با اثبات حرمت غنا تنها پاره‏اى از انواع موسيقى حرام مى‏شود. بدين ترتيب معلوم مى‏شود كه تحليل مفهوم غنا كه اوراق بسيارى را در كتب فقهى استدلالى به خود اختصاص داده است چندان مفيد نيست و شيوه درست اين است كه با توجه به كاربردهاى جديد مقوله موسيقى، آن را به اقسامى تقسيم كنيم و با عرضه اين اقسام به روايات حكم هريك را به دست آوريم و به جاى استفاده از قيودى مانند طرب‏انگيز بودن يا مناسب مجالس لهو و لعب بودن كه نه تنها مبهم، كه اساسا قابل مناقشه‏اند از مفاهيم زنده و قابل فهم امروزى استفاده كنيم. آنچه در مقام عمل به احكام شرعى راهگشاست، در اختيار داشتن معيار روشن و بى‏ابهام است و تعريف مفهوم موضوع، چه بسا در اين مقام مشكل‏آفرين باشد.

سخن آخر

پاره‏اى از موضوعاتى كه در اين مقاله مورد بررسى قرار گرفت‏به شرح زير است:
1. تاثير آگاهي‌هاى فرافقهى و بيرون دينى در فهم فقهى.
2. شيوه كاربرد دانشهاى غير دينى در فهم متون دينى.
3. نياز فقه به دانشهاى غير حوزوى در شناخت موضوع احكام.
4. تبيين «نقش زمان و مكان در اجتهاد» و «ناكافى بودن اجتهاد مصطلح‏».
5. ناكافى بودن اطلاعات لغوى و ادبى در فهم متون دينى و نقش تعيين‏كننده پيشفرضها و تئوريهاى فرافقهى در باب موضوعات فقهى در فهم احكام شرعى.
6. تاثير ابهام فتاواى فقهى در سوء استفاده و برداشتهاى نادرست.
7. ضرورت بازنگرى موضوع موسيقى و مراجعه مجدد به نصوص دينى در پرتو آن دانسته‏ها.
8. نقد استفاده از تعبيرات مبهم در مقام بيان حكم شرعى.
9. تقسيم موسيقى با توجه به كاربردهاى گوناگون آن و ارائه تعريف روشنى از هر قسم.
10. اثبات حليت موسيقى متعالى و موسيقى مفيد و حرمت موسيقى مبتذل و موسيقى بيهوده.
11. تبيين معناى مراجعه به متخصص در تشخيص موضوع حكم در باب موسيقى.
12. ترسيم مرز روشنى بين موسيقى حلال و موسيقى حرام.
13. اثبات وسيله بودن موسيقى و اينكه براساس ويژگيهاى سراينده، خواننده و شنونده مى‏تواند در خدمت اهداف گوناگون قرار بگيرد و خوبى و بدى و حليت و حرمت آن تابع كاربرد و تاثير آن است.

پى‏نوشتها:
1. وسائل الشيعه، چاپ اسلاميه، ج‏12، كتاب التجاره، باب‏15 از ابواب مايكتسب به، ص‏85-84.
2. سنن بيهقى، ج‏10، ص‏228-227.
3. وسائل الشيعه، ج‏4، باب‏24 از ابواب القرائة فى الصلاة، ص‏860-858.
4. همان، حديث 2و4; «عن ابى الحسن(ع) قال ذكرت الصوت عنده. فقال: ان على بن الحسين(ع) كان يقرا فربما مر به المار فصعق من حسن صوته‏». و نيز: «عن ابى عبدالله(ع) كان على بن الحسين(ع) احسن الناس صوتا بالقرآن و كان السقائون يمرون فيقفون ببابه يستمعون قرائته‏».
5. همان، بابهاى 21 تا 25 از ابواب قرائة القرآن، ص‏860-856.
6. همان، ج‏21، باب‏99 از ابواب مايكتسب به، حديث‏6، 7، 11، 16، 20 و25.
7. همان، حديث‏2، 3، 5، 8، 9، 20، 24 و26.
8. همان، حديث‏13.
9. همان، حديث‏10،23 و نيز باب 101، حديث‏1.
10. همان، باب‏99، حديث‏13، 15 و19.
11. همان، حديث‏1، 12 و16.
12. همان، حديث‏22.
13. همان، حديث‏28.
14. همان، باب‏101، حديث‏5.
............................................................................................
منبع: فصلنامه نقد و نظر ، شماره 12
انتهاي پيام/
 سه شنبه 7 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 290]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن