محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827984545
آيت الله خامنهاي در ديدار نمايندگان مجلس:قانون نبايد تحت تاثير نفوذ اين و آن قرار گيرد عده اي از روي غفلت حاكميت دوگانه را مطرح كردند
واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: آيت الله خامنهاي در ديدار نمايندگان مجلس:قانون نبايد تحت تاثير نفوذ اين و آن قرار گيرد عده اي از روي غفلت حاكميت دوگانه را مطرح كردند
تهران- خبرگزاري كار ايران
متن كامل سخنان حضرت آيت الله خامنهاي در نخستين ديدار با نمايندگان مجلس هشتم در 21 خرداد ماه سال جاري منتشر شد.
به گزارش "ايلنا"مشروح اين سخنراني به شرح ذيل است:
بسماللهالرحمنالرحيم
اولاً خير مقدم عرض ميكنيم به برادران و خواهران عزيز نماينده دوره هشتم مجلس شوراى اسلامى! به عرصه بسيار حساس و پرشكوه تدبير انقلاب اسلامى و نظام جمهوري اسلامي خوش آمديد و اميدواريم كه در اين صحنه بسيار مهم و حساس و پر اجر، در مدت دوران نمايندگى خودتان (در اين چهار سالي كه در پيش داريد) بتوانيد كتاب ابرار را كه "انّ كتاب الابرار لفى علّيين است، انشاءاللَّه براى خودتان تحصيل كنيد و نزد كرام الكاتبين پرونده پربار و افتخارآميزي بهجا بگذاريد.از جناب آقاي دكتر لاريجاني، رياست محترم مجلس كه بيانات پخته و وزيني را بيان فرمودند، تشكر ميكنيم.
احساس تكليف يك اصل است!
آنچه كه به نظر من در اين ديدار و امثال اين ديدار در درجه اول اهميت قرار دارد، اين است كه ما در اين نقطهاي كه به عنوان مسوول حضور داريم، خودمان را در مقام عبوديت پروردگار و در محضر خداوند و مسوول در مقابل تكاليف الهي احساس كنيم؛ اين اصل قضيه است.
همه اختلاف نظرها و اختلاف سليقهها و انگيزههاي گوناگون معقولي كه هر كسي آنها را داراست، ممكن است با انگيزههاي معقول ديگرى متفاوت باشد. اين مثل جريانهاي متفاوتي كه وارد يك درياي آرام و مستقر، يك درياچه امن و اماني بشوند، در اينجا به هم ميپيوندند. اگر بتوانيم اين محيط امن و صفاي معنوي را در عرصه كاري خودمان به وجود بياوريم، اين بهشت معنوي را براي خودمان تدبير كنيم و فراهم بياوريم، بقيه مسايل چندان اهميتي ندارد، خيلي مشكلي درست نميكند؛ اصل قضيه اينجاست؛ اين را بايد حل كرد.
نظام جمهورى اسلامى اساساً براي پاسخ به دعوت پيامبران تشكيل شده كه محور اساسي آن عبارتست از رساندن انسان به تكامل معنوي، كه اين ممكن نخواهد شد جز در سايه ايجاد يك دنياي برخوردار از حسنات و معروفهايي كه براى انسانها زندگي را قابل تحمل و لذتبخش بكند كه از اساسيترين آنها هم عدالت است. بنابراين تشكيل جامعه عادلانه يك هدف است، اما اين هدف، هدف ميانه است.
ما ميخواهيم به جامعه عادلانه الهي، جامعه اسلامي دست پيدا كنيم براي اينكه در سايه اين نظام الهي بتوانيم خودمان را به تكامل برسانيم؛ خودمان را به نقطه امن و امان برسانيم.
مساله عالم پس از مرگ و حيات حقيقي (و انّ الدّار الاخرة لهى الحيوان" حيات واقعى، حيات بعد از عبور از اين مرحله زندگى است) تاثير زيادي در تنظيم اعمال و رفتار و كارهاي ما دارد. همين آياتي كه الان تلاوت شد؛ (قل انّ الخاسرين الّذين خسروا أنفسهم و أهليهم يوم القيامة الّا ذلك هو الخسران المبين"؛ خسران واقعى اين است).
از دست دادن مال، از دست دادن جان، از دست دادن عزيزان، از دست دادن لذات زندگي، خسارتهايي است كه بر انسان در اين دنيا وارد ميشود، اما خسارتهاي حقيقي اينها نيست. گاهي همين چيزها كه به نظر ما خسارت و فقدان ميآيد، از دست دادن چيزي مىآيد، وسيلهاى است كه ما را از آن خسارت بزرگ، از آن خسارت حقيقي محفوظ نگه ميدارد. لذاست كه در دنياي مادي، در اين زندگياي كه ما مأمور به انجام كار و تلاش و مجاهدت در آن هستيم، مساله بردن و باختن و جلو افتادن و عقب افتادن و وجهه پيدا كردن و وجهه پيدا نكردن و محبوب شدن و از چشمها افتادن و اينها، مسايل كاملا درجه دو و مسايل فرعي به حساب ميآيد؛ اصل قضيه آن امر حقيقي است، كه آنهم با عمل به تكليف الهي به وجود ميآيد.
چه بر شما واجب است، آن را انجام بدهيد؛ چه بر شما حرام است، آن را ترك كنيد! بنده در دوران رياست جمهوري از يكي از بزرگاني كه مورد احترام و اعتقاد ما هميشه بود، درخواست كردم كه يك نصيحتي به ما بكند، يك دستوري، سفارشي به ما بدهد. آنچه كه ايشان براى من در جواب نوشتند، اين بود كه نگاه كنيد، ببينيد چه بر شما واجب است، آن را انجام بدهيد؛ چه بر شما حرام است، آن را ترك كنيد؛ چه چيزي مشتبه است، مراقبت كنيد. خيلي به نظر مطلب عادي و ساده همه كسدان و همه كسفهمي به حساب ميآمد، ما هم اول كه نگاه كرديم، گفتيم خوب، اينها را كه ما بلد بوديم؛ بعد كه دقت كرديم، ديديم نه، اصلا تمام حرف همين است؛ سنگ تمام همين است.
نگاه كنيم سختترين كارها هم براى انساني كه نتواند مهار نفس را به دست بگيرد، نتواند بر خواهشها غلبه كند، همين است. نگاه كند ببيند تكليف چيست، حقيقتاً تكليف را جستجو كند. وقتي تكليف را تشخيص داد، آن را با شجاعت، با قاطعيت، با روي باز، با رضايت خاطر، با عدم واهمه از پيامدهاى دنيوى (كه اگر اين را بگويم، اگر اين موضع را بگيرم، اگر اينجور مشي كنم، فلان كس چه خواهد گفت، فلان كس چه موضعي خواهد گرفت، آينده من چه خواهد شد، بدون اين ملاحظات) انجام دهد.
اگر ما نتوانيم بر نفس خودمان، بر خواهش هاي خودمان فائق بياييم، سختترين كارهاست و همين سختترين كارهاست كه ما را به برترين اوجها و قلهها ميتواند برساند. اصل، اين است؛ اساس، اين است.
مجلس تهيه كننده نرمافزار حركت كشور است
يك وقت انسان توي يك مدرسهاي دارد تدريس ميكند؛ مثل بنده طلبهاي كه توي يك حجرهاي، توى يك مدرسي يا درس ميخوانم يا درس ميدهم، يا توي يك دانشگاهي يا توي يك كارگاهي يا در مديريت يك شركتي هستم، يا امامت يك مسجدى را دارم كه يكجور مسووليت بر دوش انسان هست؛ يك وقت اين است قضيه و يك وقت هم اين است كه انسان در موضع بسيار حساس قانونگذاري براي يك كشور و براي يك ملت قرار ميگيرد.
همانطور كه عرض كرديم، اين قانوني كه شما داريد تنظيم ميكنيد، در واقع نرمافزار حركت عظيم اين كشور است؛ يك كشور، يك ملت، هفتاد ميليون جمعيت كه فى نفسه يك چيز بسيار خطير و بسيار عظيمي است، در هر كجاي دنيا كه باشد، با هر جور مردمى كه باشد، مسووليت سنگيني است، ليكن در شرايط ما مساله از اينها بالاتر است؛ مساله اين است كه همين كشور شما، اين انقلاب شما، اين نظام جمهوري شما، راه نويي را در برابر پاي بشر امروز گشوده است؛ اينها تعارف نيست، اينها عمق و متن تفكري است كه انقلاب اسلامي و جمهورى اسلامى بر اساس آن تشكيل شده است.
دنياى امروز ( نگاه كنيد به اطراف دنيا، نگاه كنيد به نظامهاى اقتصادى) بر پايه نجات انسان تشكيل نشده؛ اين چيزى نيست كه امروز احتياج به برهان و استدلال داشته باشد. به قلههاى رفيع تمدن امروز يا دمكراسىهاى رايج و نامدار امروز نگاه كنيد و ببينيد دعواها در آنجا بر سر چيست؛ نظامها بر محور و بر روى كاكل چه كساني و چه چيزهايى دارند حركت ميكنند و ميچرخند؛ چقدر براى انسان، براى كرامت انسان، براى انسان بما هو انسان ارزش قائلند و دل ميسوزانند؛ چقدر برايشان حقوق ملتها ارزش دارد و ميتوان از حدود حقوق خود در تجاوز به حقوق ديگران كاست و مانع از تجاوز به حقوق ديگران شد. ببينيد در دنيا اين حرفها چقدر محور تحرك و فعاليت و فكر انسانهاست؛ خبرى از اين چيزها نيست.
امام يك وقتى فرمودند بعضى منتظرند كه دنيا پر از ظلم و جور بشود تا امام زمان بيايد؛ بعد ايشان فرمودند دنيا امروز پر از ظلم و جور است، مگر نمىبينيد در دنيا چه ميگذرد؟ مگر نمىبينيد با ملتها چه ميشود؟ مگر نمىبينيد با انسانيت چه جورى دارد رفتار ميشود؟ مگر نمىبينيد عدالت چگونه بكلى در انزواست؟ نمونههاى فراوان هرروزه هميشگىِ همهجايى اين ظلم و جور را انسان دارد در دنيا مشاهده ميكند. نظام جمهورى اسلامى فرياد رسا و بلند و متكى به تفكرى است كه در قبال اين حركت عظيم و وحشيانه و كوركورانه بلند شده؛ يك چنين مسالهاى است.
چالش ما با نظام مسلط بر دنيا به اين معني نيست كه حالا تفنگ دست گرفته و با نظامهاى دنيا بجنگد!
اينكه گاهى از بعضى زبانها شنيده ميشود(كه درست است) كه ما با نظام مسلط بر دنيا چالش داريم و مساله داريم، يك واقعيت است. طبيعت اسلام اين است؛ "فمن يكفر بالطّاغوت و يؤمن باللَّه فقد استمسك بالعروة الوثقى". اين معناى اسلام است. يعنى ايمان باللَّه به تنهايى كافى نيست؛ كفر به طاغوت، مقدمه صحت و صداقت و قبولى ايمان باللَّه است. كفر به طاغوت يعنى چه؟ يعنى همين نظامهاى سلطه موجود در دنيا. اين معنايش اين نيست كه جمهورى اسلامى ايران حالا تفنگ دست گرفته است كه راه بيفتد اين طرف و آن طرف، با نظامهاى دنيا بجنگد؛ نه، اينكه خيلى سادهلوحانه است. بحث بر سر مطرح شدن يك فكر نو، يك راه نو در مقابل بشر است؛ مثل دعوت انبياء. دعوت انبياء همينجور است؛ "الّذين يبلّغون رسالات اللَّه".
اصل قضيه در دعوت انبياء، تبليغ است؛ برسانند. اين "رساندن"، راههاى مختلفى دارد، يكى از بهترين راههايش اينست كه يك مجموعه مبتنى بر اين تفكر به وجود بيايد و بتواند نشانههاى بارز اين تفكر را در خودش جمع كند و آنرا در مقابل جهانيان بر سر دست بلند كند؛ اين كارى كه جمهورى اسلامى در صدد است بكند، اين است.
يك نظام اسلامى عادلانه مبتنى بر تفكرات اسلامى به وجود بياوريم، اين را بلند كنيم سر دست بگيريم، به دنيا نشان بدهيم. هيچ لزومى ندارد كه لشگركشى به جايى انجام بگيرد يا نسبت به نظامهاى گوناگون با تحرك نظامى به شكلهاى مختلف برخورد شود؛ مطلقاً لازم نيست. همين كافى است كه اين را نشان بدهيم.
شما ببينيد آن روزى كه امام اين فرياد رسا را بلند كرد، چنان اين فرياد در اعماق دل ملتهاى مسلمان و غير مسلمان در موارد زيادى نفوذ كرد و طرفدار پيدا كرد كه هيچ تبليغى از طرف ما نميتوانست (تبليغات كتابى و نوشتهاى و سخنرانى) اينجور اين پيام را به دنيا برساند؛ به دلها منتقل كند. طبيعت اين فرياد، طببيعت اين بيان و اين عرضه اين است كه دلها را جذب ميكند و ما اين را ميخواهيم.
آن وقت در اين كار بزرگ، يعنى تشكيل چنين نظامى با اين خصوصيات، قواى مختلف سهيماند؛ قوه مجريه، قوه مقننه، قوه قضائيه و قوه مقننه همانطور كه عرض كرديم تهيه كننده نرمافزار اين حركت عظيم است؛ ببينيد چقدر مساله مهم است. قضيه اين نيست كه ما حالا توى فلان شهر با يك نفر ديگرى مثل خودمان معارضهاى انجام داديم و ما تبليغاتى كرديم و او تبليغاتى كرد و ما بالاخره بر او غلبه كرديم و آمديم توى اين مجلس، توى اين محوطه، روى اين صندلى. قضيه اينها نيست، مساله خيلى بالاتر از اينهاست.
انسانى كه وارد اين عرصه ميشود، مسووليتى را قبول ميكند كه اين مسووليت يك مسووليت خدايى و يك مسووليت عميق است. به معناى حقيقى كلمه مسووليت است؛ يعنى "لتسئلنّ يومئذ عن النّعيم"؛ از شما سوال ميشود. مسووليت داريد. اين، اصل عرض ما به برادران و خواهران عزيز است و از خدا ميخواهيم كه شما را موفق بدارد. ما براى اينكه همين معنا تحقق پيدا كند، توصيههايى در پيامى كه خدمت شما داديم، عرض كرديم كه آنهم بر اساس تجربه اين سالهاى طولانى با مجالس مختلف و با نمايندگان مختلف است. به نظر ما همين چند نكتهاى كه در آنجا عرض شد، نكات اساسى است كه من حالا بعضى از آنها را در حدى كه الان شما خسته نشويد و حوصله به خرج دهيد، عرض ميكنم.
ولايت متعلق به خداست؛ پايه مردمسالاري دينى اين است
يك نكته را ما قبلاً به صورت زيربنايى مشخص كنيم كه اين قضيه نمايندگى از مردم در تفكر اسلامى، ريشه بسيار عميقى دارد. قضيه اين نمايندگى، قضيه پيروى كردن از عرف متداول دنيا و چون حالا در دنيا انتخابات هست، دمكراسى هست، ما هم براى اينكه از دنيا عقب نمانيم، نيست؛ مثل بعضى از اين كشورهايى كه مىبينيد يك صورت دمكراسىاى درست ميكنند، يك چيزى به اسم مجلس تشكيل ميدهند كه هيچ حقيقتى هم ندارد يا همان جاهايى هم كه حالا انتخاباتى هم هست، همينطور است؛ مبناى فكرى ما از آن قبيل نيست. ما يك مبناى روشنى داريم. در بينش اسلامى، ولايت متعلق به خداست؛ يعنى هيچ احدى بر ديگرى ولايت ندارد؛ اينكه زيدى كه بنده باشم، به عمروى كه شما باشيد، بگويد آقا شما بايد آنجور كه من ميگويم عمل كنيد؛ نه، اين را در اسلام نداريم.
هيچكس بر كس ديگرى ولايت ندارد؛ ولايت مال خداست. اگر خداى متعال براى اين ولايت مجرايى مشخص كرد و روشن كرد، اين مجرا ميشود همان مجراى الهى و مورد قبول و قابل اتباع كه اين مجرا را خداى متعال مشخص كرده است؛ در اسلام مشخص شده است.
قانون و اجرا بايستى با معيارهاى خدايى و با مقررات الهى باشد؛ يعنى با احكام اسلامى يا با احكام مشخص يا با كليات و آنچه كه از اسلام دانسته شده و فهميده شده است، منطبق باشد و معارض نباشد. افرادى هم كه مجرى هستند، مشخصات و خصوصياتى دارند؛ بايد عادل باشند، فاسق نباشند ( خصوصياتى كه در قانون اساسى ما متجسد شده) و قانون اساسى هم همان شكل اجرايى و دالان عبور به سمت آن چيزى است كه ولايت الهى براى ما ترسيم ميكند.
خوب، مساله اقليت و اكثريت هم يك ضرورت است؛ اگر چه ما در اسلام به اين صورت چيزى نداريم كه آنجايى كه آراء مختلف شد، اكثريت را بر اقليت ترجيح دهيم، لكن يك چيز لا بد مِنهاى است كه در مسايل گوناگون بشرى پيش مىآيد. وقتى پنج نفر درباره يك چيزى تصميمگيرى ميكنند، اگر سه نفر بر اين امرى كه به سرنوشت پنج نفر ارتباط دارد اتفاق نظر كردند، آن دو نفر قاعدتا بايد تسليم بشوند؛ اين هم يك چيز عقلايى روشنى است كه اسلام اينها را تصويب و امضاء كرده است.
بنابراين ولايتى كه امروز شما داريد (قانونگذارى، ولايت است) يك ولايت الهى است؛ ريشه در ولايت الهى دارد؛ برخاسته و پديد آمده از ولايت الهى است. اين مردمسالارى دينى كه ما ميگوييم، معنايش اين است؛ يعنى نماينده مجلس شوراى اسلامى از اين طريقى كه در قانون اساسى براى مجارى اعمال ولايت الهى معين شده، يك ولايتى پيدا كرده است كه اين شد يك تكليف. بنابراين آنچه كه در مجلس شوراى اسلامى تصويب ميشود، براى من شخصى و نوعى واجبالاتباع است و بايستى بر طبق او عمل كنم. اين مبنا، مبناى اسلامى است.
در نگاه افرادى كه از اين مبناى اسلامى دورند، وقتى كه به مساله نگاه ميكنيد، مىبينيد تناقض و تهافت زياد است. يك روز كه آراء مردم به نفع يك جماعتى باشد، آراء مردم اهميت پيدا ميكند، جمهوريت اهميت پيدا ميكند. "و ان يكن لهم الحق يأتوا اليه مذعنين"؛ اگر حق به جانب آنها داده بشود، حق را قبول ميكنند و اگر يك روزى نگاه آن كسانى كه صاحب حقند، يعنى آن مردمى كه ميخواهند اين ولايت را طبق دستور قانون اساسى به يك شخصى تسليم كنند (همانچه كه در قانون اساسى متخذ از كتاب و سنت تدوين شده) بر خلاف نظرشان بود، آن وقت اسم اين آراء عمومى، اسم اين جمهوريت، ميشود عوامگرايى؛ تودهگرايى! و شرح مبسوطى درباره غلط بودن نظر توده داده ميشود كه گاهى مىبينيد كه در نوشتهها از فلان نويسنده قرن سوم - چهارم اسلامى گرفته تا فلان نويسنده مسلمان تا زمان ما؛ برتراند راسل و نميدانم گوستاو لوبون درباره خطرات آراء عامه و تسلط عامه مينويسند كه فلان كس اينجور گفت كه نظر عامه اصلاً غلط است؛ خطاست! يعنى به كلى برميگردد. "و إذا دعوا إلى اللَّه و رسوله ليحكم بينهم إذا فريق منهم معرضون و إن يكن لهم الحقّ يأتوا إليه مذعنين"؛ اگر بگويند بياييد طبق شاخص كتاب و سنت عمل كنيد (همان مبنايى كه عرض كرديم) رو برميگردانند، اما اگر چنان چه به نفع خودشان باشد، آن وقت اذعان ميكنند؛ قبول ميكنند! بعد قرآن ميفرمايد: "أ فى قلوبهم مرض أم ارتابوا أم يخافون أن يحيف اللَّه عليهم و رسوله"؛ مرض دارند. مرض در اصطلاح قرآن (فى قلوبهم مرض) يعنى همان اهواء نفسانى كه اراده انسان را تحت تسلط خودش قرار ميدهد؛ اين غير از نفاق است. "فى قلوبهم مرض" يك مقوله ديگرى است غير از مقوله نفاق است كه البته در مواردى به نفاق هم منتهى ميشود.
"أ فى قلوبهم مرض أم ارتابوا"؛ يا نه، شك كردند در مبانى اسلامى. "أم يخافون أن يحيف اللَّه عليهم و رسوله"؛ ميترسند خدا و رسول به آنها ظلم كنند. حالا چرا اصل حق و سخن حق را قبول نميكنيد؟ تفكر اسلامى اين حرفها را ندارد. تفكر اسلامى بر مبناى يك پايه محكم، برخاسته از ولايت اللَّه، با شيوه مشخص و تدوين شده در قانون اساسىِ جمهورى اسلامى كه خداى متعال به انسانها حق داده كه يك حقى را به كسى بسپرند، بنا شده كه بگويند آقا! شما بيا براى ما اين كارها را انجام بده؛ مردم هم اين حق را در آراء خودشان در مجلس، در رياست جمهورى، در آن چيزهايى كه به آراء مردم وابسته است، به افراد ميدهند. بنابراين پايه مردمسالاري دينى اين است؛ يعنى يك پايه اصيل و عميق كه حقيقتاً مورد اعتقاد است.
دوستان روى قانون و نظارت خيلى وقت بگذارند
آنچه كه به نظرم مىآيد كه خيلى مهم است، اين است كه روى قانون و روى نظارت (كه اين دو موضوع اساسى وظايف مجلس هست) دوستان خيلى بايستى وقت بگذارند. قانون بايد جامع باشد، بايد كامل باشد، بايد ماندگار باشد، بايد كارشناسى شده باشد، بايد گرهگشا باشد، بايد ناظر به مشكلات زندگى مردم باشد. نميگوييم قانونى كه براى كوتاهمدت يك گرهاى را باز ميكند، لازم نيست، چرا؛ بعضى از قوانين هست كه يك گره كوتاهمدت را باز ميكند، چارهاى هم نيست، بايستى اين قانون گذاشته شود (اينجور قوانين هم داريم) ليكن طبع اكثرى و طبيعى قوانين اين است كه ماندگار، قابل تطبيق با شرايط گوناگون، مفيد، صريح، شفاف و غير قابل تاويل باشد؛ در چارچوب همان حدود و اختياراتى كه قانون اساسى براى مجلس شوراى اسلامى معين كرده است.
اگر چنانچه در زمينه اين اختيارات و اين حدود بحثى وجود دارد، اين بحث بايد بيرون از محيط مجلس و در يك محيط ميانقوهاى بحث شود . مواردى را ما ديديم و پيش مىآمد كه مجلس آن را جزو حقوق خودش ميدانست، قوه مجريه آن را جزو حقوق مجلس نميدانست. خيلى خوب، اين راه حل دارد. ما هم قانون اساسى داريم، هم خود قانون اساسى مفسر قانون اساسى را مشخص كرده، هم صاحبنظران و خبرگان حقوقى داريم؛ بنشينند اين چيزها را مشخص كنند. در اين چارچوب قانون بايستى صادر بشود و ماندگار، كه يكى از اهميتهاى قانون همين است كه قانون هر روز با عوارض گوناگون تغيير پيدا نكند؛ يعنى قانونگذار ملاحظه خاطرجمعى مخاطب خودش را كه مردم هستند، بكند. كسى ميخواهد اقدامى بكند، كسى ميخواهد سرمايهگذارىاى بكند، كسى ميخواهد يك حركتى انجام بدهد، كسى ميخواهد يك رشتهكارى را براى خودش انتخاب كند، خاطر جمع باشند كه اين قانون، قانونى نيست كه امروز مىآيد، فردا با يك انگيزه ديگرى عوض ميشود.
قانون تحت تأثير نفوذ اين و آن هم نبايد قرار بگيرد
قانون تحت تاثير نفوذ اين و آن هم نبايد قرار بگيرد. ما در مجالس قانونگذارى دنيا شنيديم ( شايد حالا يك مواردى هم در بين خودمان ديده شده است، نميتوانيم بكلى بگوييم نبوده است) كه گاهى براى اينكه منفعت يك كسى يا يك كسان معدودى تامين بشود، با عجله تمام يك قانونى در يك مجلسى از مجالس دنيا گذشته است و بعد كه آن غرض حاصل شده است، به فاصله مدت كوتاهى ( چند ماه) آن قانون نسخ شده! از اين قبيل موارد داشتهايم.
خيلى بايستى مراقبت كرد كه قانون تحت نفوذ افراد متنفذ قرار نگيرد. اينكه گفته ميشود كه در جمهورى اسلامى خوب است نمايندگان محترم در تبليغات و در تلاشها و فعاليتهاى انتخاباتىشان كمك مالى از بعضى از مراكز داراى طمع قبول نكنند، به خاطر اين است؛ چون بالاخره كمك كردن با طمع، مشكلات اين جورى را به دنبال سر مىآورد. نماينده مجلس اين استقلال را كه قانون اساسى به او داده است، خدا به او داده است، اين قدرت تصميمگيرى و انتخاب را خيلى بايد اهميت بدهد؛ اين چيز مهمى است، چيز بزرگى است، اين را نمي شود با چيزهاى كوچك معامله كرد.
نظارت مجلس بسيار لازم است
در مساله نظارت هم عرض كرديم، نظارت مجلس چيز بسيار لازمى است؛ حالا يا با همين ابزارهاى نظارتى مثل ديوان محاسبات و از اين قبيل چيزها، يا خود نمايندگان مستقيماً؛ مثل سوالها و تذكرها و از اين چيزهايى كه ابزارهاى نظارت مجلس شوراى اسلامى است؛ اين چيز خيلى لازم و خيلى مهمى است، منتها اين وسيلهاى نبايد بشود براى معارضه دو نيرو با يكديگر و بدانيد ( البته شماها ميدانيد، اين گفتن ندارد) خيلى هستند كه همتشان اين است كه بين قواى كشور، بين جريانهاى تصميمگيرى در كشور نزاع و اختلاف و دعوا ايجاد كنند. ايجاد شكاف و رخنه در بافت يكپارچه فرماندهى كلى كشور (يعنى همين مجموعه قواى سهگانه كه دارند بر امور كشور فرماندهى و حكمرانى ميكنند) يكى از آرزوهاى بزرگى است كه سالهاست براى ضربه زدن و شكست دادن جمهورى اسلامى، دشمنان جمهورى اسلامى دارند اين نقشهاش را تعقيب ميكنند. البته يك وقت علناً اين حرف را ميگويند؛ مثل اينكه يك روز يادتان هست كه بحث حاكميت دوگانه را صريحاً مطرح ميكردند كه ديگران ميگفتند، يك عدهاى هم اينجا طوطىوار آنها را در داخل تكرار ميكردند. اصل قضيه مال عناصر بيرون بود، داخل هم از روى غفلت ( واقعا بايد گفت بيشترين چيزى كه بود، غفلت بود) همانها را تكرار ميكردند. يك وقت هم نميگويند، به زبان نمىآورند؛ مثل حالا كه تصريح نميكنند به اين معنا، اما هدف اين هست. ما توى اين گزارشهاى خارجى، گزارشهاى مربوط به سرويسهاى امنيتى و اطلاعاتى، كارهايى كه در بعضى از محافل نخبه سياسى دنيا دارد ميگذرد (كه گزارشهايى ميرسد) بهخوبى رد پاى اين را داريم مشاهده ميكنيم؛ بنا بر ايجاد اختلاف نبايد بگذاريد.
مجلس هفتم تلاش كرد تا بين دولت و مجلس اختلاف به وجود نيايد
يكى از چيزهايى كه من واقعا بايد از برادران مجلس هفتم، بخصوص جناب آقاى دكتر حداد عادل تشكر كنم (حالا آنچه كه در بيرون منعكس است، ممكن است در مواردى جور ديگرى باشد، اما ما در متن قضايا بوديم و حرفها را از اين طرف و از آن طرف مىشنيديم و تلاشها را ميديديم) اين است كه حقاً و انصافاً تلاش زيادى در مجلس هفتم ميشد براى اينكه نگذارند بين دولت و بين مجلس اختلاف به وجود بيايد؛ واقعا تلاش و كار ميشد.
حالا بعضى از رسانهها و مطبوعات و منبردارهاى سياسى بىانصافيهايى ميكنند، ليكن حقيقت قضيه اين است؛ اينكه ما ميديديم و مشاهده ميكرديم. البته از هر دوطرف (هم از طرف مجلس، هم از طرف دولت) واقعاً تلاش ميشد كه همكارى انجام بگيرد. بعضىها هم نميخواستند و نميخواهند. بايد روى اين خيلى تكيه كنيد، خيلى بر همكارى با دولت به عنوان يك اصل بايد تكيه كنيد. دولت مال شماست، متعلق به شماست؛ همان كارى را كه شما ميخواهيد انجام بدهيد، كمربسته آن كار قوهى مجريه و دولت است. انصافاً دولت، دولت پركارى هم هست. من در اين دورههاى بعد از انقلاب تا امروز، كمتر دورهاى را ديدم كه اين همه تلاش و كار و فعاليت متراكم در او وجود داشته باشد؛ با نيتهاى خوب.حالا گاهى در زمينههاى گوناگون نظرات مختلفى هست؛ در مسايل سياسى، در مسايل اقتصادى، كه اين نظرات مختلف را بايد حتىالمقدور سعى كرد در محيطى فارغ از هياهو، فارغ از غوغاگرى و غوغاسالارى، فارغ از تبليغات، به هم نزديكتر كرد.
حقيقتاً ميتوان سمينارهاى كوتاهمدت دو روزه، يك روزه، فشرده، متراكم بين مسوولين اساسى مجلس و دولت تشكيل داد و نقاط مشتركى را پيدا كرد، در نقاطى هم كه مختلففيه باقى ميماند، "كلّ يعمل على شاكلته" اشكالى ندارد. عرض كرديم كه اين جريانهاى خروشان گوناگون وقتى وارد آن درياچهى امن و آرام ذكر الهى و اداى تكليف شوند، آن جوش و خروشها از بين خواهد رفت و همه با هم سازگار ميشوند.
يك نكتهى ديگرى كه من لازم ميدانم به برادرها عرض كنم ( توى آن پيامى هم كه خدمت دوستان فرستادم، روى اين نكته تكيه كردم) اين است كه آقايان و خانمهاى نماينده سعى كنند مردمى بمانند. مردمى بودن هم فقط اين نيست كه انسان هر گاهى يك بار به محل انتخابات سر بزند. البته آن خيلى لازم است، بايد رفت، سرزد، با مردم ملاقات كرد، منقطع از مردم نبايد شد؛ در اين شكى نيست؛ اما فقط اين نيست!
انگيزههاى مادى جذابند، خطرناكند. پول چيز خطرناكى است عزيزان من!
نبايد ما در جمهورى اسلامى كمك كنيم به ايجاد يك طبقه جديد، يك طبقه برخوردارِ اشرافي جديد. نبايد بگذاريم اين كار انجام بگيرد. اين هم با دستور و حكم و فرمان حاصل نميشود، با دل، با ايمان، با انگيزه، شدنى است. انسان گاهى اوقات وارد يك ميدانى ميشود، پاك وارد ميشود، ليكن ممكن است خداى نكرده پاك از آنجا بيرون نيايد. انگيزههاى مادى جذابند، خطرناكند. پول چيز خطرناكى است عزيزان من!
ببينيد امام سجاد (سلام اللَّه عليه) در آن دعاى مرزدارانِ صحيفه سجاديه، كه به مرزداران و سربازان و مجاهدان جبهه دعا ميكند، از جملهى دعاهايش اين است كه پروردگارا! ياد مال فتون را از دل اينها ببر. اين تعبير "فتون"؛ فتنهانگيز، فقط در مورد مال در اين دعا بهكار رفته؛ "المال الفتون". مال، فتنهانگيز است. فتنه هميشه به معناى فتنه در عرصه اجتماع نيست؛ بدتر از او، فتنه در عرصه دل انسان است. اگر راه دلبستن به پول و به زندگى و به تشريفات و به جاه و جلال و اينها را بر روى دل باز كرديد، ديگر واقعاً حد يقف ندارد. و اصل قضيه هم همانطور كه عرض كرديم، مراقبت از خود است. خودسازى و مراقبت از خود، اساس همه اين كارهاست كه ميتواند انشاءاللَّه همه ما را هدايت كند و خداى متعال بايستى كمك كند.
حتماً قرآن بخوانيد؛ هر روز، ولو كم، ولو روزى يك صفحه
از خداى متعال بايستى كمك خواست، بايد استغاثه كرد، بايد به قرآن و دعا و تضرع پناه برد. من از جمله سفارشهايى كه گاهى قبلاً هم به دوستان نماينده مجلس عرض كردم، به مسوولان دولت هم همينجور، اين است كه تلاوت قرآن را نگذاريد از زندگىتان حذف شود. حتماً قرآن بخوانيد؛ هر روز، ولو كم، ولو روزى يك صفحه؛ با تأمل و با دقت. اصرار ما بر اين است كه دوستان رابطهشان را با قرآن از دست ندهند. به آن ده دقيقهاى هم كه در اول مجلس قرآن خوانده ميشود، اكتفا نكنيد.
گر چه حالا يك سنت خوبى هم در مجلس هفتم گذاشته شد كه ترجمه قرآن هم خوانده ميشود كه كار مفيد و شايستهاى است، ليكن به او اكتفا نكنيد. قرآن درس است، قرآن موعظه است؛ ما همه به موعظه احتياج داريم. موعظه معنايش اين نيست كه چيزى را كه انسان نميداند، هميشه به آدم بگويند؛ گاهى چيزهايى است كه ما ميدانيم، اما در شنيدن اثرى است كه در دانستن نيست؛ بايد بشنويم و قرآن به ما ميشنواند. "موعظة من ربّكم". تعبير وعظ و موعظه در قرآن مكرر به كار رفته است. قرآن موعظه است.
و دعا! دعا هم خيلى چيز مهمى است و به نظر من صحيفه سجاديه مباركه يكى از بهترين ذخاير معنوى ماست، اگر بتوانيم از اين استفاده كنيم. با اين دعاهاى صحيفه سجاديه كه هر كدامى يك بابى است، هر كدامى يك دنياى خاصى است، يك دريايى است و معارف را به انسان تعليم ميدهد، دل انسان را نرم ميكند، خشوع را به انسان تعليم ميدهد، مأنوس باشيد.
اميدواريم انشاءاللَّه خداى متعال به شماها كمك كند. اين دوران ( همانطور كه عرض كرديم) دوران كوتاهى است؛ امروز شروع شد، تا چشم به هم بزنيد، تمام ميشود. اين چهار سال (مثل همه زندگى همينجور است) دوران كوتاهى است و زود ميگذرد.
خوشا به حال آن كسانى كه از اين دوران براى بعد خودشان، براى پرونده عمل خودشان و صحيفه عمل خودشان، انشاءاللَّه استفاده كنند. ميبخشيد از اينكه يكقدرى صحبت ما طولانى شد. انشاءاللَّه كه خسته نشده باشيد.
والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته
پايانپيام
كد خبر: 454304
سه شنبه 7 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 70]
-
گوناگون
پربازدیدترینها