محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826737473
در پيشواز صلح
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: در پيشواز صلح
اشاره: شادروان دكتر طاهره صفارزاده، شاعر، نويسنده، محقق و مترجم و استاد نمونه دانشگاه در سال 1380 كه پس از انتشار ترجمهاش از به افتخار عنوان آمده بود و در سال 2006 همزمان با برپايي جشن روز جهاني زن، از سوي سازمان نويسندگان آفريقا و آسيا به عنوان شاعر مبارز و زن نخبه و دانشمند مسلمان برگزيده شد،پس از تحمل چند روز بيماري ،به سوي دوست پر كشيد.آنچه در پي ميآيد،مروري گذرا بر زندگي فرهنگي و فعاليت علمي اوست كه اميد است به آشنايي بيشتر پژوهشگران با اين شخصيت پركار معاصر بينجامد.
طاهره صفارزاده در 27 آبان 1315 در سيرجان به دنيا آمد. در 6 سالگي تجديد و قرائت و حفظ قرآن را در مكتب خانه محل آموخت. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در كرمان گذراند. نخستين شعر را در 13 سالگي سرود كه نقش روزنامه ديواري مدرسه شد. اولين جايزه شعر را كه يك جلد ديوان بود در چهارم دبيرستان به پيشنهاد دكتر باستاني پاريزي كه آن زمان از دبيران دبيرستان بهمنيار بود، از رئيس آموزش و پرورش استان دريافت كرد.
تحصيلات دانشگاهي صفارزاده در رشته زبان و ادبيات انگليسي بود. مدتي به عنوان مترجم متون فني در شركت نفت كار كرد. به دنبال يك سخنراني در اردوي تابستاني فرزندان كارگران، مجبور به ترك كار شد. براي ادامه تحصيل به انگلستان و سپس بهآمريكا رفت. در دانشگاه آيوا هم در گروه نويسندگان بينالمللي پذيرفته شد و هم به كسب درجه MFA نايل آمد ( MFA درجهاي مستقل است كه به نويسندگان و هنرمنداني كه داوطلب تدريس در دانشگاه باشند اعطا ميشود و نويسندگان به جاي محفوظات و تاريخ ادبيات به آموختن و نقد به صورت تئوري و عملي و... ميپردازند).
صفارزاده پس از تحصيلات در خارج كشور در سال 1349 به استخدام در دانشگاه ملي (شهيدبهشتي) درآمد.وي پايهگذار آموزش ترجمه به عنوان علم و برگزاركننده نخستين در دانشگاههاي ايراني محسوب ميشود.
طاهره صفارزاده در زمينه شعر و شاعري به دليل و مطالعات و تحقيقات ادبي، به معرفي زبان و سبك جديدي از شعر با عنوان شعر توفيق يافت كه در آغاز بسيار بحث برانگيز شد. در آغاز انقلاب اسلاميبه كمك نويسندگان سرشناس كشور به تاسيس مركزي به نام اقدام كرد.
وي پس از انقلاب اسلامياز سوي همكاران خود در دانشگاه شهيدبهشتي به عنوان رئيس دانشگاه و نيز رئيس دانشكده ادبيات انتخاب شد. همزمان با سرپرستي دانشكده ادبيات را به اجرا در آورد.به سرپرستي او براي نخستين بار براي كليه رشتههاي عملي دانشگاهها كتاب به زبانهاي انگليسي، فرانسه، آلماني و روسي تاليف شد.
دكتر صفارزاده در سال 1371 از سوي وزارت علوم و آموزش عالي استاد نمونه اعلام گرديد و در سال 1380 پس از انتشار ترجمه به افتخارعنوان نايل شد.صفارزاده در ماه مارس 2006 همزمان با برپايي جشن روز جهاني زن از سوي سازمان نويسندگان آفريقا و آسيا به عنوان شاعر مبارز و زن نخبه و دانشمند مسلمان برگزيده شد.
علاوه بر مقالات و مصاحبههاي علميو اجتماعي از طاهره صفارزاده بيش از 14 مجموعه شعر و 10 كتاب ترجمه يا نقد ترجمه در زمينههاي ادبيات، علوم، علوم قرآني و حديث منتشرشده و گزيده سرودهاي او به زبانهاي گوناگون جهان ترجمه شده است.از آثار او ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
- رهگذر مهتاب / 1341
- سرودههايي به زبان انگليسي / 1347
- طنين در دلتا / 1349
- سد و بازوان / 1350
- سفر پنجم / 1356
- حركت و ديروز / 1357
- بيعت با بيداري / 1358
- مردان منحني /
- ديدار صبح / 1366
- گزيده اشعار فارسي و انگليسي / 1378
- در پيشواز صلح / 1385
- گزيده ادبيات معاصر / 1378
- هفت سفر / 1384
- روشنگران راه / 1384
- انديشه در هدايت شعر / 1384
طاهره صفارزاده از جمله شاعراني است كه دورههاي متعدد شعري را تجربه كرده است. اگر نگاهي دقيق و موشكافانه به دوران شاعري او داشته باشيم نه تنها دورههاي متعدد را در طول زمان، بلكه در هر دهه نيز ميتوان شناسايي كرد. اما آنچه سبب شد صفارزاده به ويژه پس از انقلاب مورد توجه قرار بگيرد، پيوند او با انقلاب و همسويي شعرهاي او با روحيه مذهبي مردم در آن دوره بود.
در يك برداشت كلي مي توان شعر صفارزاده را به سه دوره تقسيم كرد: سه دوره اي كه اگرچه گاهي نزديكيهايي با همديگر دارند اما از بنياد و اساس تفاوتهاي چشمگيري بين آنها وجود دارد. حتي گاهي اين تفاوتها چنان بارز است كه احساس ميشودشاعر آنها با هم فرق ميكند.
دوره اول از ابتداي مطرح شدن او به عنوان شاعر. اين دوره با كتاب رهگذر مهتاب در سال 41 آغاز ميشود و تا قبل از انتشار كتاب ادامه مييابد. به مانند تمام شاعران هم نسل خود با وزن و قافيه و شعر كلاسيك كار خود را آغاز كرد و اندكي بعد هم مجذوب شعر نيمايي شد.در اين زمان آنچه در شعر صفارزاده وجود دارد، تجربههاي فردي و احساساتي جواني است كه هنوز به هيچ چيز به صورت جدي نگاه نميكند.
در اين زمان شعر صفارزاده نه تنها با ديگر هم نسلان خود تفاوت محسوسي ندارد، بلكه از فضاي اجتماعي و فرهنگي زمان خود نيز به شدت متاثر است. فضاهاي عاشقانه، احساس تباهي نسبت به محيط اطراف، رنجهاي شاعرانه و... در اين دوره حتي گاهي او را از شاعران زمان خود نيز متاثر ميبينيم. در برخي از شعرها فروغ فرخزاد تاثير جدي بر شعر او گذاشته و او با ذهن و زباني شعر نوشته كه فروغ آن را خلق كرده و از آن استفاده ميكرد. البته در اين دوره هم از شعر او نشانههايي از اعتراض به شرايط فرهنگي جامعه در آن زمان و يا ابراز احساسات عدالتجويانه به چشم ميخورد.
گذر از شعر نيمايي به شعر بيوزن، يكي از بزرگترين پيشرفتهاي او محسوب مي شد و او در شعري بيوزن بود كه توانست به زباني مستقل دست پيدا كند: زباني ساده بدون آرايههاي لفظي.اين زبان بزرگ ترين كمك را به شعر كرد. او با استفاده از اين زبان ميتوانست آنچه را كه در ذهن دارد به سادگي به شعر تبديل كند.
زبان او سادگي و جسارت خاصي را داشت. شاعر با توسل به اين زبان نه تنها توانست از تقيدهاي وزن و آهنگ كلام رهايي يابد، بلكه قالب درستي براي بيان انديشه يافت. همين سادگي زبان براي او زمينهاي شد تا به راحتي بتواند شعرهاي بلندش را بنويسد. شعرهاي بلند براي صفارزاده مجالي بود تا بتواند در شعر به انديشه دست يابد و بدون تاثيرپذيري از ديگران، مفاهيم خاص ذهنياش را خلق كند. در اين مرحله آرام آرام شعر او از كلام يك شاعر احساساتي فاصله ميگيرد و او فرصتي مي يابد كه مفاهيم جديدي را خلق كند.برخي از اين شعرها بسيار درخشان است، به ويژه آنكه زبان مناسب با منطق شاعرانه به پيوستگي مناسبي رسيده و دقيقا آنچه خلق شده شاعرانه است. شايد حتي بتوان گفت كه برخي از اين شعرها نمونههاي بسيار خوبي براي شعر بي وزن فارسي در دهه 40 محسوب ميشوند.ذهن در اين نوع شعرها، ذهني پرسشگر و جستوجوگر است. او زماني كه به سراغ فرهنگ اروپايي يا آمريكايي و يا حتي فرهنگ هندي مي رود، داراي ذهني كنجكاو است كه سعي در جست وجوي مفاهيم دارد. او سعي دارد هر پديدهاي را به گونهاي ديگر ببيند و هر مولفهاي را به زبان شاعرانه توضيح دهد. در ميان احساسات و بيان شاعرانه او نيز گاهي درمي يابيم كه شاعر دچار سرگشتگي است، نميتواند شكل واحدي را انتخاب كند و حتي نميتواند از سوژه واحدي صحبت كند. براي همين شعرهاي بلند مينويسد كه بتواند دائما تغيير مسير داده و در يك شعر موضوعات متعددي را وارد كند.
آنچه در شعر او هنوز به چشم مي خورد روحيه روشنفكري است كه از فضاي روشنفكري جهان در آن سالها تاثير مي پذيرد. شاعر با آنچه در ذهن او وارد شده و آنچه مطالعه كرده و خوانده در يك كشمكش ذهني به سر ميبرد. نه ميتوان گفت فضاي ذهني غربي را كاملا ميپذيرد و نه ميتوان گفت طرحاندازي جديدي بر اساس شخصيت و نگاه خود به جهان دارد. گويي راه گريزي براي او وجود ندارد جز آنكه هر چه را ديده و يا تجربه كرده به زبان شعر بيان دارد. اينگونه شعرهاي صفارزاده تا پايان كتاب ادامه پيدا ميكند.
البته در اين ميان نبايد ادامه تحصيل او در خارج از كشور را فراموش كرد چرا كه برخورد او با جهان غرب و زندگي در آمريكا تاثيراتي را بر شعر او دارد كه انكارناپذير است. شاعر در اينجا به پلي مبدل ميشود كه آنچه در جهان بيرون از او وجود دارد را به شعر منتقل كند. بنابراين مثلثي شكل مي گيرد كه يك ضلع آن شاعر است و ضلع ديگر جهان پيرامون او.ضلع سوم يعني شعر كاملكننده اين وضعيت است و جايي است كه شاعر خودش را در پيوند با جهان خارج احساس ميكند.
حلقه ارتباطي است بين دو تجربه متفاوت شعر.در كتاب ، آرامآرام شرايطي را در شعر تجربه ميكند كه بتواند به يك شخصيت منسجم دست پيدا كند. شخصيتي كه صرفا مصرفكننده فكر نيست بلكه توليدكننده انديشه است و انديشهاي را استفاده ميكند كه از رابطه او با شعر حاصل شده است.
او در سعي ميكند مفاهيم را به سمت بومي شدن و سرزميني شدن سوق دهد. در اينجا است كه او به جاي آنكه از در شعر استفاده كند به سراغ مظاهر مذهبي - ديني ميرود. در واقع چرخش او در همه زمينهها است. هم اسطورههاي ذهني شاعر را در بر ميگيرد و هم دايره واژگانش را و در نهايت مفاهيمي كه ميخواهد به آنها برسد اما همان طور كه اشاره شد سفر پنجم صرفا نقش يك حلقه ارتباطي را دارد. هر چه به مفاهيم ساده بومي نزديك مي شود ناچار است ساختار و ساختمان شعر را به همان اندازه ساده كند چرا كه مخاطبان او هم آرامآرام عوض ميشوند.
در مرحله دوم شعر او، اغلب افراد ساده جامعه مخاطب قرار مي گيرند. او مي خواهد حرفهايي بزند كه ديگر از پيچيدگي خاصي برخوردار نيستند بلكه معنا و مفهوم ساده اي را مي رسانند.
كه كتاب با آن آغاز مي شود شعري است بلند كه البته مختصات آن با شعرهاي بلند قبلي او متفاوت است. شكلي روايي دارد.
در اين مرحله جاي هر سطر و هر كلمه مشخص است و شاعر قصد دارد از كنار هم چيدن اين پازل به يك مفهوم مشخص برسد. مفهوم مشخصي كه از قبل در ذهن او وجود داشته است.در صفارزاده نشان مي دهد كه تغييرات عميق و وسيعي در آثار بعدي او به وجود خواهد آمد.تغييراتي كه شعر را يكسر متفاوت از آثار گذشته ميكند.
براي نخستين بار در سال 56 منتشر شد. درآن سال هنوز تعداد نويسندگان و شاعراني كه بتوان گفت به ادبيات متعهد گرايش دارند چندان زياد نبود. عده آنها بسيار كم و اغلب به صورت كاملا فردگرا و جداي از هم كار ميكردند.
در اين دوره زيربناي شعري خود را به عنوان يك شاعر انقلابي اسلامي ساختارسازي كرد. از اين جا به بعد او شعر انقلابي خود را آغاز كرد. اين شعر ويژگيهاي خاص خود را داشت كه با كل دوران شاعري او كاملا متفاوت بود. شعر در شرايط انقلابي ديگر نميتواند از پيچيدگي برخوردار باشد. البته در اين شعر هم شور و نشاط تازهاي وجود داشت و هم بيپروا و گستاخ. اين ويژگيهايي كه شعر انقلابي را ميسازد اغلب شعر را از ادبيات دور ميكند و به سمت يك اسلحه يا وسيله مبارزه ميبرد. كه در سفر پنجم آرام آرام راهي را تجربه ميكرد كه از شعر گذشته فاصله بگيرد و سعي ميكرد شعرش محصول انديشه و تفكر خود باشد اين ژرفنگري و تفكر در شعر را رها ميكند و تا حدودي هيجانزده مي نويسد.از اين جهت بيشتر مي توان شعر اين سالهاي او را با اوايل دوران شاعري او مقايسه كرد. شايد به همين دليل احساسي بودن و هيجان زده شدن شعر است كه برخي از اولين شعرهاي او نظير به شعرهاي انقلابي او نزديك ميشود همانندي بسياري پيدا ميكند.
او از اين طريق به موفقيت در عامه مردم ميرسد؛ چرا كه آنچه مردم ميتوانند با آن ارتباط برقرار كنند، فضاي شعري است كه حلقههاي ارتباطي با شعر كلاسيك داشته باشد و صنايع لفظي نه تنها حلقههاي ارتباط با شعر كلاسيك است بلكه همچون وزن، مردم به شكل علامت آن را همراه ضروري شعر ميدانند.
مسئله در اينجاست كه شرايط انقلابي به سرعت ايجاد ميشود و با سرعت بسيار زيادي زبان و ادبيات زباني خاص خود را خلق ميكند. اما اين زبان به بخش كوتاهي از تاريخ مربوط ميشود و با تغيير آن شرايط زبان هم به سرعت تغيير ميكند. در نتيجه ادبيات اين دوران داراي تنهايي ميشود. در اين ميان شاعراني كه با فاصله گرفتن از زبان و كلمات ويژه انقلاب و پرداختن به مفاهيم انقلاب شعر ميسرايند، طبيعتاً شعرشان كمتر دچار فراموشي ميشود.
دوره سوم شعر صفارزاده پس از شرايط هيجاني انقلاب شكل ديگري ميگيرد. زماني كه انقلاب پايان يافته و هيجانها فروكش كرده است. شاعر ميتواند بيشتر به شعر خود فكر كند. فرصت بيشتري دارد كه آن را ويرايش كند و از افتادن به دام فضاهاي كلاسيك پرهيز كند.
در دوره سوم مفاهيم ديني و اخلاقي را گزارش ميكند. اما اين را هم بايد اضافه كرد كه بيان او با دوره پيش فرق چشمگيري دارد او بسياري از شعرها را با دقت و وسواس زياد مينويسد ديگر دچار هيجان و احساس نيست و از تكنيكهايي كه قبلا در شعر بهره ميگرفت دوباره استفاده ميكند.صفارزاده در دوره سوم شاعري خود به نوعي آرامش ميرسد نه بيقراريهاي دوره اول را دارد و نه هيجانات و احساسگرايي دوره دوم را. او در اين دوره بيش از هر چيز به خود اين اجازه را ميدهد كه منطقي باشد. با مسائل به گونهاي برخورد ميكند كه آنها وجود دارند.
صفارزاده از جمله شاعراني است كه توانست در همان آغاز شاعري به زبان خاص خود برسد. به وجود آمدن يك زبان كه تحت تاثير كسي نباشد كمك بسياري به او كرد، تا بتواند شاعري مستقل باقي بماند و به دنبال مسائل ديگري در شعر باشد.او با تكيه بر زبان خود سه دوره شعري را براساس جست وجوي مفاهيم سپري كرد. شايد اگر او داراي زبان ويژهاي نبود و مشكل به دست آوردن زبان را داشت، اين همه فرصت براي پرداختن به مفاهيم را نداشت.نمونهاي از شعر او را در زير ميآوريم:
بالايي كلام
در گردش است حضرت خورشيد
در گردش است و مسخر
و در مدار معين
ميگردد
و گفتهاند
زمين در گردش است گرد ساحت خورشيد
هم گفتهاند
ماه كرهاي خاكي است
قرآن به آشكارا فرموده
نورآوران
خورشيد و ماه در گردشاند و مسخر
بي اذن پي گرفتن و سبقت جستن
و حكم ازل
والجبال اوتادا
تا وصل صور پيوسته دائر است
آرامگاه بودن ارض
به استواي است
زمين و اضطراب زمين
با ميخهاي
با كوههاي
كوههاي ثابت و سنگين و استوار
مهار و ميخكوب شده است
و يعني
قرار گاه
بستر آرامش.
دوشنبه 6 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]
-
گوناگون
پربازدیدترینها